ادلّه و مبانی نظریه ی قرائت های گوناگون را بررسی و نقد کنید.
این نظریه، قرائت های گوناگون را در همه ی آموزه های دینی اعم از اصول، ضروریات، محکمات و متشابهات، معتبر می داند. به طور کلی، ادلّه ی این گروه برای موجه دانستن نظریه ی خودشان است، نه برای باطل شمردن نظریه ی مخالف; زیرا نظریه ی مخالف نیز یک قرائت است که به نظر آن ها اعتبار دارد. بنابراین، آنان بیشتر در پی تحلیل واقعه ی فهم هستند تا با تحلیل آن، مدعای خود را ثابت کنند. مهم ترین بحث هایی که نظریه ی قرائت های گوناگون از آن ها سرچشمه گرفته، نسبی گرایی و هرمنوتیک است که اینک بدان می پردازیم. 1. نسبی گرایی: نسبیّت در قالب شکاکیت در دوره ی یونان باستان مطرح بود که با آغاز رنسانس،تحولی نو یافت. برای نمونه، جان لاک، جرج بارکلی و هیوم ، با رد کردن شناخت عقلی، سرچشمه ی همه ی شناخت ها را حس و تجربه شمردند. ایمانوئل کانت میان پدیده و پدیدار فرق نهاد و با انکار حجیت عقل در مسایل متافیزیکی، نسبیت را گسترش داد. از دیگر عوامل گسترش نسبیت، قانون نسبیت انیشتین بود که آن را به اخلاق، روابط اجتماعی و... تعمیم دادند.[1] هواداران هرمنوتیک، فهم و معرفت دینی را نیز نسبی می دانند. کاپلستون در این باره می گوید: ما فقط می توانیم بدانیم که اشیا چگونه به نظر ما می آید. اشیای واحد برای مردم، متفاوت به نظر می آیند و ما می توانیم بدانیم که کدام حق و درست است. در برابر هر قولی، می توانیم قول مخالفی با دلایلی به همان اندازه معتبر ارایه کنیم. بنابراین، ما نمی توانیم درباره ی چیزی مطمئن باشیم و خردمند از دادن حکم قطعی و راسخ خودداری می کند.[2] فلسفه ی اسلامی، نسبیت گرایی و شکاکیت را با ادله ی محکم رد کرده است. یکی از اشکال هایی که بر آن وارد شده، این است که به دلیل وجود اشتباه و خطا در برخی دانسته های حسی یا عقلی،نسبیت را پذیرفته اند. لازمه ی آن نیز تعمیم حکم برخی موارد به کل است که خود گونه ای مغالطه (مغالطه ی تعمیم جزئی)[3] به شمار می رود. افزون بر آن، اصل این دلیل از نوع استقراء ناقص است که بی اعتباری آن در منطق اثبات شده است. اشکال دیگر این است که این نظریه، خودشکن است; یعنی اگر نسبیت، درست و جزم گرایی، باطل باشد، خود همین نظریه از دو حال خارج نیست. یا جزمی و یقینی است که در این صورت، یک نظریه ی یقینی وجود دارد یا نسبی است. پس نسبیت، یقینی و قطعی نخواهد بود. 2. هرمنوتیک دلایل هرمنوتیک معاصر غرب برای پایه گذاری نظریه ی قرائت های گوناگون بدین قرار است: الف صامت انگاری متن بیشتر پیروان هرمنوتیک معاصر غرب برای متن، معنی و هسته ی مرکزی برمی شمارند، ولی آن را دست نیافتنی می دانند. در این نگاه، نیت مؤلف برای خواننده در پرده ی ابهام است و او تنها با گمانه زنی می تواند به قرائت متن بپردازد. برخی هواداران افراطی هرمنوتیک، از مرگ مؤلف، سخن به میان می آورند و حتی قرائت مؤلف از متن را نیز قرائتی همانند دیگر قرائت ها می دانند. در این حالت، چون معنای اصلی متن، دست نیافتنی است، پس هر کسی از ظن خود، یار او می شود و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد. این دلیل، معنای نهایی برای متن را انکار می کند. در برابر این وضعیت، با نگریستن به سیره ی عقلا و عرف رایج درمی یابیم که گویندگان از به کار گرفتن واژگان، غرض و معنایی را پی گیری می کنند و واژگان از مراد جدی آن ها حکایت می کند . در باب شریعت نیز باید گفت شریعت برای هدایت و سعادت دنیوی و اخروی آمده است. دست کم هواداران هرمنوتیک می پذیرند که غایت شریعت، هدایت و تقرب به مقام الهی است. بنابراین، وحی و پیام آسمانی باید برای مخاطبان، قابل فهم و شناخت باشد وگرنه در صورت صامت بودن، هدف محقق نمی شود و نقض غرض خواهد بود و از خدای حکیم، کار بیهوده سر نمی زند. روایات و آیات فراوانی بر ناطق بودن قرائت، دلالت می کند. هر چند منکر آن نیستیم که به معنای اصلی برخی آیات و روایات نمی توان بار یافت و خود قرآن، آن ها را از متشابهات می داند،ولی اگر بخواهیم از وجود چنین آیاتی، برای همه ی آیات (حتی محکمات)، حکم کلی صادر کنیم، دچار مغالطه ی تعمیم جزئی شده ایم. ب دخالت پیش فرض های ذهنی هرمنوتیک، تفسیر و قرائت متن بدون دخالت پیش فرض ها، پیش داده ها و چشم داشت ها را محال می داند. به باور هواداران هرمنوتیک، معنای متن یا بر اثر پیش فرض های مفسر شکل می گیرد و این ها معنا را بر متن تحمیل می کنند یا در پی دیالکتیک و جدال میان افق معنایی مفسر و افق معنایی متن که از آن به دور هرمنوتیکی یاد می شود. در این حالت، چون پیش فرض ها و چشم داشت های خوانندگان متن، متفاوت است، قرائت ها و معناهای متفاوتی پدید می آید که همه ی آن ها اعتبار دارد. در اسلام از آغاز، خطر اعمال سلیقه و انتظار افراد در فرآیند فهم، احساس می شد که از آن به (تفسیر به رأی) نام می بردند و روایات فراوانی نیز مسلمانان را از این کار بر حذر داشته بود. گفتنی است باید پیش فرض های موجه و ناموجه را از هم دیگر جدا کرد. پیش فرض های موجه آن دسته اموری هستند که به کشف معنی کمک می کنند و در آن هیچ دخل و تصرفی نمی کنند، ولی پیش فرض های ناموجه، قواعدی هستند که به متن، معنا می دهند و معنای مورد نظر خود را بر آن تحمیل می کنند. آن چه در روایات نهی شده و علمای اسلام با آن مخالفت کرده اند، گونه ی دوم است. در متون دینی، برخی عبارت ها، صریح و نص در معنی خود هستند و برخی دیگر غیر صریح که خود دو گونه اند; برخی ظاهر و برخی مبهم اند. در مواردی که متن، صریح و نصّ در معنی است، به تفسیر مفسر نیاز ندارد. در غیر نصوص مانند ظواهر نیز می توان با روش معتبر[4] به قرائت معتبر رسید و از دخالت پیش فرض های ناموجه دوری جست. گفتنی است درهم آمیختن این دو دسته، گونه ای مغالطه به شمار می رود. ج اثبات و ابطال ناپذیری قرائت خاص برخی می گویند نمی توان از یک قرائت خاص دفاع کرد; زیرا نمی توان آن را اثبات یا بقیه را ابطال کرد، بلکه همه ی قرائت ها، برابر و یکسان است. بعضی دیگر بر این باورند که سخن گفتن از قرائت واحد از دین در قرن بیستم، بی باکانه و جسورانه است.[5] دلیل یاد شده، خودشکن است; زیرا لازمه ی آن، اثبات نشدن این نظریه و ابطال نگشتن نظریه ی هواداران قرائت خاص است. پس با این دلیل، نظریه ی آن ها اثبات نمی شود. دلیل دیگری که برای اثبات نظریه ی قرائت ها اقامه شده است، به وجود اختلاف در برداشت های دانشمندان، اشاره دارد. این استدلال نیز منطقی نیست; زیرا اختلاف دانشمندان از سنخ اختلاف میان کارشناسان است که با به کارگیری روش مقبول برای فهم، دچار اختلاف شده اند و شاهد آن نیز نقد وارد کردن آنان بر یکدیگر است. این مطلب با هدف نظریه ی قرائت ها هم آهنگی ندارد; زیرا این نظریه، همه ی قرائت ها را درست می داند و با تعمیم آن به همه ی موارد، راه را بر نقد و ارزیابی می بندد. اگر اختلاف دانشمندان را از مصداق های اختلاف قرائت ها بدانیم، گذشته از این که مصادره به مطلوب است، استدلال هم چنان ناتمام مانده است; زیرا با اختلاف در چند مورد نمی توان به امکان اختلاف در همه ی موارد، حکم کرد. این کار، مصداق مغالطه ی تعمیم جزئی است و مخالفان نیز می توانند به استناد نبودن اختلاف در مواردی، تعمیم نظریه ی قرائت ها را زیر سؤال ببرند.[6] پی نوشتها: [1]. گفتنی است خود انیشتین با این تعمیم موافق نبود. [2]. تاریخ فلسفه، فردریک کاپلستون، ج 1، ص 474. [3]. غلط عام و خاص. [4]. در این روش، از تفسیر به رأی و دخالت ذهنیت و پیش فرض و پیش دانسته های خود در فرآیند فهم پرهیز می کنند. اینان برای رسیدن به مراد متکلم، به عناصری هم چون: قواعد زبان متکلّم و قواعد زبان شناختی و قراین حالیه و مقالیه و شأن نزول ها و معانی عصر نزول تمسک می جویند. [5]. روزنامه ی صبح امروز، مقاله ی عبدالکریم سروش، 14/7/1378. [6]. برای آگاهی بیشتر نک: قبسات، ش 18، محمد حسن قرامکی; مبانی معرفت دینی، محمد حسین زاده، قم، انتشارات مؤسسه ی آموزشی پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه)، 1379، چ 1، فصل 10.
عنوان سوال:

ادلّه و مبانی نظریه ی قرائت های گوناگون را بررسی و نقد کنید.


پاسخ:

این نظریه، قرائت های گوناگون را در همه ی آموزه های دینی اعم از اصول، ضروریات، محکمات و متشابهات، معتبر می داند. به طور کلی، ادلّه ی این گروه برای موجه دانستن نظریه ی خودشان است، نه برای باطل شمردن نظریه ی مخالف; زیرا نظریه ی مخالف نیز یک قرائت است که به نظر آن ها اعتبار دارد. بنابراین، آنان بیشتر در پی تحلیل واقعه ی فهم هستند تا با تحلیل آن، مدعای خود را ثابت کنند. مهم ترین بحث هایی که نظریه ی قرائت های گوناگون از آن ها سرچشمه گرفته، نسبی گرایی و هرمنوتیک است که اینک بدان می پردازیم.
1. نسبی گرایی:
نسبیّت در قالب شکاکیت در دوره ی یونان باستان مطرح بود که با آغاز رنسانس،تحولی نو یافت. برای نمونه، جان لاک، جرج بارکلی و هیوم ، با رد کردن شناخت عقلی، سرچشمه ی همه ی شناخت ها را حس و تجربه شمردند. ایمانوئل کانت میان پدیده و پدیدار فرق نهاد و با انکار حجیت عقل در مسایل متافیزیکی، نسبیت را گسترش داد. از دیگر عوامل گسترش نسبیت، قانون نسبیت انیشتین بود که آن را به اخلاق، روابط اجتماعی و... تعمیم دادند.[1] هواداران هرمنوتیک، فهم و معرفت دینی را نیز نسبی می دانند. کاپلستون در این باره می گوید:
ما فقط می توانیم بدانیم که اشیا چگونه به نظر ما می آید. اشیای واحد برای مردم، متفاوت به نظر می آیند و ما می توانیم بدانیم که کدام حق و درست است. در برابر هر قولی، می توانیم قول مخالفی با دلایلی به همان اندازه معتبر ارایه کنیم. بنابراین، ما نمی توانیم درباره ی چیزی مطمئن باشیم و خردمند از دادن حکم قطعی و راسخ خودداری می کند.[2]
فلسفه ی اسلامی، نسبیت گرایی و شکاکیت را با ادله ی محکم رد کرده است. یکی از اشکال هایی که بر آن وارد شده، این است که به دلیل وجود اشتباه و خطا در برخی دانسته های حسی یا عقلی،نسبیت را پذیرفته اند. لازمه ی آن نیز تعمیم حکم برخی موارد به کل است که خود گونه ای مغالطه (مغالطه ی تعمیم جزئی)[3] به شمار می رود. افزون بر آن، اصل این دلیل از نوع استقراء ناقص است که بی اعتباری آن در منطق اثبات شده است. اشکال دیگر این است که این نظریه، خودشکن است; یعنی اگر نسبیت، درست و جزم گرایی، باطل باشد، خود همین نظریه از دو حال خارج نیست. یا جزمی و یقینی است که در این صورت، یک نظریه ی یقینی وجود دارد یا نسبی است. پس نسبیت، یقینی و قطعی نخواهد بود.
2. هرمنوتیک
دلایل هرمنوتیک معاصر غرب برای پایه گذاری نظریه ی قرائت های گوناگون بدین قرار است:
الف صامت انگاری متن
بیشتر پیروان هرمنوتیک معاصر غرب برای متن، معنی و هسته ی مرکزی برمی شمارند، ولی آن را دست نیافتنی می دانند. در این نگاه، نیت مؤلف برای خواننده در پرده ی ابهام است و او تنها با گمانه زنی می تواند به قرائت متن بپردازد. برخی هواداران افراطی هرمنوتیک، از مرگ مؤلف، سخن به میان می آورند و حتی قرائت مؤلف از متن را نیز قرائتی همانند دیگر قرائت ها می دانند. در این حالت، چون معنای اصلی متن، دست نیافتنی است، پس هر کسی از ظن خود، یار او می شود و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد.
این دلیل، معنای نهایی برای متن را انکار می کند. در برابر این وضعیت، با نگریستن به سیره ی عقلا و عرف رایج درمی یابیم که گویندگان از به کار گرفتن واژگان، غرض و معنایی را پی گیری می کنند و واژگان از مراد جدی آن ها حکایت می کند . در باب شریعت نیز باید گفت شریعت برای هدایت و سعادت دنیوی و اخروی آمده است. دست کم هواداران هرمنوتیک می پذیرند که غایت شریعت، هدایت و تقرب به مقام الهی است. بنابراین، وحی و پیام آسمانی باید برای مخاطبان، قابل فهم و شناخت باشد وگرنه در صورت صامت بودن، هدف محقق نمی شود و نقض غرض خواهد بود و از خدای حکیم، کار بیهوده سر نمی زند.
روایات و آیات فراوانی بر ناطق بودن قرائت، دلالت می کند. هر چند منکر آن نیستیم که به معنای اصلی برخی آیات و روایات نمی توان بار یافت و خود قرآن، آن ها را از متشابهات می داند،ولی اگر بخواهیم از وجود چنین آیاتی، برای همه ی آیات (حتی محکمات)، حکم کلی صادر کنیم، دچار مغالطه ی تعمیم جزئی شده ایم.
ب دخالت پیش فرض های ذهنی
هرمنوتیک، تفسیر و قرائت متن بدون دخالت پیش فرض ها، پیش داده ها و چشم داشت ها را محال می داند. به باور هواداران هرمنوتیک، معنای متن یا بر اثر پیش فرض های مفسر شکل می گیرد و این ها معنا را بر متن تحمیل می کنند یا در پی دیالکتیک و جدال میان افق معنایی مفسر و افق معنایی متن که از آن به دور هرمنوتیکی یاد می شود. در این حالت، چون پیش فرض ها و چشم داشت های خوانندگان متن، متفاوت است، قرائت ها و معناهای متفاوتی پدید می آید که همه ی آن ها اعتبار دارد.
در اسلام از آغاز، خطر اعمال سلیقه و انتظار افراد در فرآیند فهم، احساس می شد که از آن به (تفسیر به رأی) نام می بردند و روایات فراوانی نیز مسلمانان را از این کار بر حذر داشته بود. گفتنی است باید پیش فرض های موجه و ناموجه را از هم دیگر جدا کرد. پیش فرض های موجه آن دسته اموری هستند که به کشف معنی کمک می کنند و در آن هیچ دخل و تصرفی نمی کنند، ولی پیش فرض های ناموجه، قواعدی هستند که به متن، معنا می دهند و معنای مورد نظر خود را بر آن تحمیل می کنند. آن چه در روایات نهی شده و علمای اسلام با آن مخالفت کرده اند، گونه ی دوم است.
در متون دینی، برخی عبارت ها، صریح و نص در معنی خود هستند و برخی دیگر غیر صریح که خود دو گونه اند; برخی ظاهر و برخی مبهم اند. در مواردی که متن، صریح و نصّ در معنی است، به تفسیر مفسر نیاز ندارد. در غیر نصوص مانند ظواهر نیز می توان با روش معتبر[4] به قرائت معتبر رسید و از دخالت پیش فرض های ناموجه دوری جست. گفتنی است درهم آمیختن این دو دسته، گونه ای مغالطه به شمار می رود.
ج اثبات و ابطال ناپذیری قرائت خاص
برخی می گویند نمی توان از یک قرائت خاص دفاع کرد; زیرا نمی توان آن را اثبات یا بقیه را ابطال کرد، بلکه همه ی قرائت ها، برابر و یکسان است. بعضی دیگر بر این باورند که سخن گفتن از قرائت واحد از دین در قرن بیستم، بی باکانه و جسورانه است.[5] دلیل یاد شده، خودشکن است; زیرا لازمه ی آن، اثبات نشدن این نظریه و ابطال نگشتن نظریه ی هواداران قرائت خاص است. پس با این دلیل، نظریه ی آن ها اثبات نمی شود.
دلیل دیگری که برای اثبات نظریه ی قرائت ها اقامه شده است، به وجود اختلاف در برداشت های دانشمندان، اشاره دارد. این استدلال نیز منطقی نیست; زیرا اختلاف دانشمندان از سنخ اختلاف میان کارشناسان است که با به کارگیری روش مقبول برای فهم، دچار اختلاف شده اند و شاهد آن نیز نقد وارد کردن آنان بر یکدیگر است. این مطلب با هدف نظریه ی قرائت ها هم آهنگی ندارد; زیرا این نظریه، همه ی قرائت ها را درست می داند و با تعمیم آن به همه ی موارد، راه را بر نقد و ارزیابی می بندد.
اگر اختلاف دانشمندان را از مصداق های اختلاف قرائت ها بدانیم، گذشته از این که مصادره به مطلوب است، استدلال هم چنان ناتمام مانده است; زیرا با اختلاف در چند مورد نمی توان به امکان اختلاف در همه ی موارد، حکم کرد. این کار، مصداق مغالطه ی تعمیم جزئی است و مخالفان نیز می توانند به استناد نبودن اختلاف در مواردی، تعمیم نظریه ی قرائت ها را زیر سؤال ببرند.[6]
پی نوشتها:
[1]. گفتنی است خود انیشتین با این تعمیم موافق نبود.
[2]. تاریخ فلسفه، فردریک کاپلستون، ج 1، ص 474.
[3]. غلط عام و خاص.
[4]. در این روش، از تفسیر به رأی و دخالت ذهنیت و پیش فرض و پیش دانسته های خود در فرآیند فهم پرهیز می کنند. اینان برای رسیدن به مراد متکلم، به عناصری هم چون: قواعد زبان متکلّم و قواعد زبان شناختی و قراین حالیه و مقالیه و شأن نزول ها و معانی عصر نزول تمسک می جویند.
[5]. روزنامه ی صبح امروز، مقاله ی عبدالکریم سروش، 14/7/1378.
[6]. برای آگاهی بیشتر نک: قبسات، ش 18، محمد حسن قرامکی; مبانی معرفت دینی، محمد حسین زاده، قم، انتشارات مؤسسه ی آموزشی پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه)، 1379، چ 1، فصل 10.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین