الف) یکی از عللی که برای حرمت ربا می توان ذکر کرد آن چیزی است که غزالی در باب الشکر [در کتاب ]احیاء العلوم ذکر کرده و در آخر جلد دوم المیزان نقل شده است. خلاصه اش این است که پول برای این خلق شده که مقیاس ارزش و وسیله مبادله باشد. خود پول دارای ارزش واقعی نیست و اگر ارزش واقعی می داشت، نمی توانست نقش پولی خود را بازی کند و مانند دیگر کالاها می شد که به حسب اشخاص، متفاوت است و قیمتش بالا و پایین می رفت. هر کالایی می تواند مطلوب بالذّات باشد؛ زیرا حاجتی از حوایج را رفع می کند، ولی پول نباید مطلوب بالذّات باشد. باید همان نقش رابط بودن را داشته باشد. ذخیره کردن پول و نیز ربا گرفتن از پول به معنی این است که انسان، پول را مطلوب بالذّات خود قرار داده است. ربا این است که انسان می خواهد به وسیله پول، پول ایجاد کند. با پول کوچک تر، پول بزرگ تر به دست آورد. این کفران نعمت و استعمال شی ء در غیر ما خُلِقَ لِاَجلهِ است، حال آنکه شکر عبارت است از اینکه شی ء در آنچه به خاطر آن آفریده شده، استعمال شود. صاحب المیزان، اصل مبنا را؛ یعنی اینکه پول چون فی حد ذاته کالا و مطلوب بالذات نیست و ارزش واقعی ندارد، مورد ایراد قرار می دهد و فروع آن را نیز ابطال می کند. به عقیده ما، ایرادی که بر بیان غزالی هست، بیشتر [به این دلیل] است که فرض کرده در ربا، پول مطلوب بالذات است. این بیان، اولاً نقض می شود به تجارت. در تجارت نیز هدف تاجر، تبدیل پول کوچک به پول بزرگ است. پس تجارت و مضاربه نیز باید حرام باشد. ثانیا، در هیچ یک از اینها ولو آنکه هدف تحصیل پول زیادتر است، دلیل بر این نیست که پول مطلوب بالذات شده است. ذخیره کن و ربا گیر، هر دو طالب ازدیاد ثروتند. پول در نظر آنها از آن جهت مطلوب است که با داشتن آن، همه چیز را بالقوّه دارند. به علاوه اینکه برای ذخیره کردن از هر چیز دیگر بهتر است. ثالثا، این دلیل در ربای معاملی و ربای قرضی غیر پول جاری نیست. رابعا، غزالی چون به همه چیز جنبه اخلاقی می دهد، به این امر هم جنبه اخلاقی و فردی داده و خیال کرده است که ربا [به این سبب] حرام است که انسان پول را برای [صرف در راهی] می خواهد که پول برای آن جهت قرار داده نشده است. وی تلویحا می خواهد بگوید هیچ علتی جز این ندارد و به موضوع (لاتَظلِمونَ وَ لاتُظلَمون) و موضوع (و ما اتیْتُمْ مِنْ رِبا لِیَرْبُوا فی اَمْوالِ النّاس) توجه نکرده است. ب) علامه طباطبایی توجه کرده است که دلیل ایشان فقط در ربای مصرفی جاری است و در ربای تولیدی بیانی دیگر ذکر کرده است. ادّله ای که بالاجمال و الاشاره ذکر کرده، از این قرار است: [یک ] اَقَلُّ ما فیهِ اَنَّهُ یُوجِبُ اِنجرارَ المالِ تدریجا اِلَی المالِ المَوضوعِ لِلرِّبا مِن جانِبٍ. این دلیل را به تمرکز ثروت و فاصله طبقاتی می توان تفسیر کرد. خلاصه اش این است که لازمه ربا، پیدایش سرمایه و دارایی های بزرگ است و لازمه ربا، اضافه شدن ربح به سرمایه است. پاسخ: در تجارت و مضاربه نیز چنین است. به علاوه، باید دید اصل ثروتی که از ربا به دست می آید، مشروع است و ثروت مشروع نیز نباید متمرکز شود یا اصل ثروتی که از راه ربا به دست آید، نامشروع است؟ در صورت اول، راه علاج آن، اخذ مالیات است، نه بستن راه تحصیل ثروت مشروع. این دلیل، صورت دوم را بیان نمی کند. [دو ] وَ یُوجِبُ ازدیادَ رُؤُسِ اَموالِ التجارَةِ وَ اقتِدارَها اَزیَدَ مِمّا هِیَ عَلَیها بِحَسبِ الواقِعِ. درباره این دلیل باید گفت اگر مقصود این است که قدرت ثروت ربوی یک قدرت موهوم است، [به این علت] که ثروت است، واضح است که درست نیست. اگر مقصود این است که ربا سبب می شود مکتسب به او بیش از توانایی واقعی خودش پیدا کند، به این معنی که تاجر و کارخانه دار و غیره همان طور که با سرمایه منافعی به دست می آورد، [در] معرض ضررها نیز هست. اگر سرمایه از خود شخص باشد یا مضاربه باشد یا قرض الحسنه باشد، اجبار و الزامی پشت سر تاجر یا عامل یا کارخانه دار برای کار و تولید و فروش نیست، ولی اگر ربا باشد که خواه ناخواه و روز به روز بر منافع افزوده می شود، صاحب پول مجبور است تولید یا فروش کند. این تولیدهای اجباری و فروش های اجباری است که ورشکست های عظیم و بحران های اقتصادی ایجاد می کند. [سه ] وَ وُقوعَ التَّطاوُلِ بَینَها وَ اَکلِ بَعضِها بعضا وَ انهِضامِ بَعضِها فی بَعضٍ وَ فَناءَ کُلِّ فی ما هُوَ اَقوی مِنهُ... . این دلیل، همان است که سوسیالیست ها برای ردّ مطلق سرمایه داری خواه با پول شخصی یا پول قرض الحسنه ای یا مضاربه گفته اند. خلاصه اش این است که سرمایه بزرگ تر خصوصا در عصر ماشین، همیشه سرمایه کوچک تر را هضم می کند و می خورد. سرمایه کوچک قادر به رقابت با سرمایه بزرگ نیست. این دلیل اگر درست باشد و البته درست نیست نفی مطلق سرمایه داری می کند، نه خصوص ربا را. تشکیل سرمایه بزرگ دادن، متوقف بر رباخواری نیست.1 در فلسفه حرمت ربا وجوهی گفته شده است یا می توان گفت که آنها را ذکر می کنیم و به نقد آنها می پردازیم: اول : اصطناع معروف این حکمت در روایات آمده است و از مقابله ربا با صدقه، در قرآن نیز فهمیده می شود که تحریم ربا در اسلام به خاطر این است که تعاطف و تراحم در اجتماع وجود داشته باشد. حفظ عواطف امری است که مورد توجه شارع اسلام بوده است. پس قرض دادن را واجب نکرده است و بر عهده حکومت هم نگذاشته است، ولی از طرفی به قرض الحسنه دادن [امر] کرده و از طرف دیگر، زمینه آن را فراهم ساخته است به اینکه اولاً قرض ربوی را تحریم کرده است. ثانیا از ذخیره کردن پول به وسیله واجب کردن زکات جلوگیری کرده است. [اشکال] وجه مزبور برای تحریم ربا، در قرض های مصرفی کاملاً صحیح است، ولی در قرض های تولیدی به هیچ وجه جاری نیست؛ زیرا در قرض تولیدی، قرض گیرنده فقیر نیست و چه بسا مالک ثروت میلیونی باشد و از قرضی که می گیرد، استفاده ای زیاد می کند که یک قسمت از آن را به قرض دهنده می دهد. دوم : رکود اقتصاد برخی گفته اند قرض های ربوی موجب رکود اقتصاد می شود و از نظر اقتصادی مضرّ است. اگر مقصود از رکود اقتصاد، رکود سرمایه؛ یعنی خارج شدن پول از جریان باشد، چنان که در ذخیره کردن است، واضح است که چنین نیست؛ زیرا قرض گیرنده، پول را به جریان می اندازد. اگر مقصود از رکورد اقتصاد این است که رباگیرنده، تنبل و مفت خوار بار می آید و سرمایه انسانی راکد می ماند، صحیح است، ولی نقض می شود به مستغلّ داری و مضاربه. به هرحال این وجه در نظر ما درست نیست. البته ما قبول داریم که سرمایه دو نوع است؛ یعنی آنچه از لحاظ اقتصادی موجب تولید می شود، دو چیز است: یکی ثروت و دیگری سرمایه انسانی؛ یعنی کار و ابتکار. قبول داریم که نظام رباخواری، تنبل پرور است و موجب رکود سرمایه انسانی است، ولی این اصل اقتصادی را که می گوید (هر چیزی که موجب رکود سرمایه می شود، باید تحریم شود)، قبول نداریم. می دانیم که در اسلام هرچند افراد به کار تشویق شده اند، ولی اجبار اقتصادی الجاء به کار مورد نظر شارع اسلام نبوده است. اسلام نخواسته همه راه های [کسب معاش] را بر اشخاص ببندد جز راه کار را، تا اشخاص مُلجأ به کار کردن بشوند؛ به دلیل آنکه ارث را تحریم نکرده است، هبات را تجویز کرده است و اجاره داری و مضاربه را صحیح دانسته است. پس نمی توان تحریم ربا را در اسلام از این راه دانست. سوم : فاصله طبقاتی برخی گفته اند که نظام رباخواری موجب پدید آمدن فاصله طبقاتی فاحش است. اجتماع در چنین رژیمی به دو طبقه قوی بسیار قوی و ضعیف بسیار ضعیف تقسیم می شود و این اختلاف رو به [افزایش] است تا به از بین رفتن طبقه ضعیف و سپس قوی و انهدام اجتماع [منتهی شود]. پی نوشت: 1 . ربا، بانک بیمه، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص صص 27 31. www.irc.ir
الف) یکی از عللی که برای حرمت ربا می توان ذکر کرد آن چیزی است که غزالی در باب الشکر [در کتاب ]احیاء العلوم ذکر کرده و در آخر جلد دوم المیزان نقل شده است. خلاصه اش این است که پول برای این خلق شده که مقیاس ارزش و وسیله مبادله باشد. خود پول دارای ارزش واقعی نیست و اگر ارزش واقعی می داشت، نمی توانست نقش پولی خود را بازی کند و مانند دیگر کالاها می شد که به حسب اشخاص، متفاوت است و قیمتش بالا و پایین می رفت. هر کالایی می تواند مطلوب بالذّات باشد؛ زیرا حاجتی از حوایج را رفع می کند، ولی پول نباید مطلوب بالذّات باشد. باید همان نقش رابط بودن را داشته باشد. ذخیره کردن پول و نیز ربا گرفتن از پول به معنی این است که انسان، پول را مطلوب بالذّات خود قرار داده است. ربا این است که انسان می خواهد به وسیله پول، پول ایجاد کند. با پول کوچک تر، پول بزرگ تر به دست آورد. این کفران نعمت و استعمال شی ء در غیر ما خُلِقَ لِاَجلهِ است، حال آنکه شکر عبارت است از اینکه شی ء در آنچه به خاطر آن آفریده شده، استعمال شود. صاحب المیزان، اصل مبنا را؛ یعنی اینکه پول چون فی حد ذاته کالا و مطلوب بالذات نیست و ارزش واقعی ندارد، مورد ایراد قرار می دهد و فروع آن را نیز ابطال می کند. به عقیده ما، ایرادی که بر بیان غزالی هست، بیشتر [به این دلیل] است که فرض کرده در ربا، پول مطلوب بالذات است. این بیان، اولاً نقض می شود به تجارت. در تجارت نیز هدف تاجر، تبدیل پول کوچک به پول بزرگ است. پس تجارت و مضاربه نیز باید حرام باشد. ثانیا، در هیچ یک از اینها ولو آنکه هدف تحصیل پول زیادتر است، دلیل بر این نیست که پول مطلوب بالذات شده است. ذخیره کن و ربا گیر، هر دو طالب ازدیاد ثروتند. پول در نظر آنها از آن جهت مطلوب است که با داشتن آن، همه چیز را بالقوّه دارند. به علاوه اینکه برای ذخیره کردن از هر چیز دیگر بهتر است. ثالثا، این دلیل در ربای معاملی و ربای قرضی غیر پول جاری نیست. رابعا، غزالی چون به همه چیز جنبه اخلاقی می دهد، به این امر هم جنبه اخلاقی و فردی داده و خیال کرده است که ربا [به این سبب] حرام است که انسان پول را برای [صرف در راهی] می خواهد که پول برای آن جهت قرار داده نشده است. وی تلویحا می خواهد بگوید هیچ علتی جز این ندارد و به موضوع (لاتَظلِمونَ وَ لاتُظلَمون) و موضوع (و ما اتیْتُمْ مِنْ رِبا لِیَرْبُوا فی اَمْوالِ النّاس) توجه نکرده است.
ب) علامه طباطبایی توجه کرده است که دلیل ایشان فقط در ربای مصرفی جاری است و در ربای تولیدی بیانی دیگر ذکر کرده است. ادّله ای که بالاجمال و الاشاره ذکر کرده، از این قرار است:
[یک ] اَقَلُّ ما فیهِ اَنَّهُ یُوجِبُ اِنجرارَ المالِ تدریجا اِلَی المالِ المَوضوعِ لِلرِّبا مِن جانِبٍ.
این دلیل را به تمرکز ثروت و فاصله طبقاتی می توان تفسیر کرد. خلاصه اش این است که لازمه ربا، پیدایش سرمایه و دارایی های بزرگ است و لازمه ربا، اضافه شدن ربح به سرمایه است.
پاسخ: در تجارت و مضاربه نیز چنین است. به علاوه، باید دید اصل ثروتی که از ربا به دست می آید، مشروع است و ثروت مشروع نیز نباید متمرکز شود یا اصل ثروتی که از راه ربا به دست آید، نامشروع است؟ در صورت اول، راه علاج آن، اخذ مالیات است، نه بستن راه تحصیل ثروت مشروع. این دلیل، صورت دوم را بیان نمی کند.
[دو ] وَ یُوجِبُ ازدیادَ رُؤُسِ اَموالِ التجارَةِ وَ اقتِدارَها اَزیَدَ مِمّا هِیَ عَلَیها بِحَسبِ الواقِعِ.
درباره این دلیل باید گفت اگر مقصود این است که قدرت ثروت ربوی یک قدرت موهوم است، [به این علت] که ثروت است، واضح است که درست نیست. اگر مقصود این است که ربا سبب می شود مکتسب به او بیش از توانایی واقعی خودش پیدا کند، به این معنی که تاجر و کارخانه دار و غیره همان طور که با سرمایه منافعی به دست می آورد، [در] معرض ضررها نیز هست. اگر سرمایه از خود شخص باشد یا مضاربه باشد یا قرض الحسنه باشد، اجبار و الزامی پشت سر تاجر یا عامل یا کارخانه دار برای کار و تولید و فروش نیست، ولی اگر ربا باشد که خواه ناخواه و روز به روز بر منافع افزوده می شود، صاحب پول مجبور است تولید یا فروش کند. این تولیدهای اجباری و فروش های اجباری است که ورشکست های عظیم و بحران های اقتصادی ایجاد می کند.
[سه ] وَ وُقوعَ التَّطاوُلِ بَینَها وَ اَکلِ بَعضِها بعضا وَ انهِضامِ بَعضِها فی بَعضٍ وَ فَناءَ کُلِّ فی ما هُوَ اَقوی مِنهُ... .
این دلیل، همان است که سوسیالیست ها برای ردّ مطلق سرمایه داری خواه با پول شخصی یا پول قرض الحسنه ای یا مضاربه گفته اند. خلاصه اش این است که سرمایه بزرگ تر خصوصا در عصر ماشین، همیشه سرمایه کوچک تر را هضم می کند و می خورد. سرمایه کوچک قادر به رقابت با سرمایه بزرگ نیست. این دلیل اگر درست باشد و البته درست نیست نفی مطلق سرمایه داری می کند، نه خصوص ربا را. تشکیل سرمایه بزرگ دادن، متوقف بر رباخواری نیست.1 در فلسفه حرمت ربا وجوهی گفته شده است یا می توان گفت که آنها را ذکر می کنیم و به نقد آنها می پردازیم:
اول : اصطناع معروف
این حکمت در روایات آمده است و از مقابله ربا با صدقه، در قرآن نیز فهمیده می شود که تحریم ربا در اسلام به خاطر این است که تعاطف و تراحم در اجتماع وجود داشته باشد. حفظ عواطف امری است که مورد توجه شارع اسلام بوده است. پس قرض دادن را واجب نکرده است و بر عهده حکومت هم نگذاشته است، ولی از طرفی به قرض الحسنه دادن [امر] کرده و از طرف دیگر، زمینه آن را فراهم ساخته است به اینکه اولاً قرض ربوی را تحریم کرده است. ثانیا از ذخیره کردن پول به وسیله واجب کردن زکات جلوگیری کرده است. [اشکال] وجه مزبور برای تحریم ربا، در قرض های مصرفی کاملاً صحیح است، ولی در قرض های تولیدی به هیچ وجه جاری نیست؛ زیرا در قرض تولیدی، قرض گیرنده فقیر نیست و چه بسا مالک ثروت میلیونی باشد و از قرضی که می گیرد، استفاده ای زیاد می کند که یک قسمت از آن را به قرض دهنده می دهد.
دوم : رکود اقتصاد
برخی گفته اند قرض های ربوی موجب رکود اقتصاد می شود و از نظر اقتصادی مضرّ است. اگر مقصود از رکود اقتصاد، رکود سرمایه؛ یعنی خارج شدن پول از جریان باشد، چنان که در ذخیره کردن است، واضح است که چنین نیست؛ زیرا قرض گیرنده، پول را به جریان می اندازد. اگر مقصود از رکورد اقتصاد این است که رباگیرنده، تنبل و مفت خوار بار می آید و سرمایه انسانی راکد می ماند، صحیح است، ولی نقض می شود به مستغلّ داری و مضاربه. به هرحال این وجه در نظر ما درست نیست. البته ما قبول داریم که سرمایه دو نوع است؛ یعنی آنچه از لحاظ اقتصادی موجب تولید می شود، دو چیز است: یکی ثروت و دیگری سرمایه انسانی؛ یعنی کار و ابتکار. قبول داریم که نظام رباخواری، تنبل پرور است و موجب رکود سرمایه انسانی است، ولی این اصل اقتصادی را که می گوید (هر چیزی که موجب رکود سرمایه می شود، باید تحریم شود)، قبول نداریم. می دانیم که در اسلام هرچند افراد به کار تشویق شده اند، ولی اجبار اقتصادی الجاء به کار مورد نظر شارع اسلام نبوده است. اسلام نخواسته همه راه های [کسب معاش] را بر اشخاص ببندد جز راه کار را، تا اشخاص مُلجأ به کار کردن بشوند؛ به دلیل آنکه ارث را تحریم نکرده است، هبات را تجویز کرده است و اجاره داری و مضاربه را صحیح دانسته است. پس نمی توان تحریم ربا را در اسلام از این راه دانست.
سوم : فاصله طبقاتی
برخی گفته اند که نظام رباخواری موجب پدید آمدن فاصله طبقاتی فاحش است. اجتماع در چنین رژیمی به دو طبقه قوی بسیار قوی و ضعیف بسیار ضعیف تقسیم می شود و این اختلاف رو به [افزایش] است تا به از بین رفتن طبقه ضعیف و سپس قوی و انهدام اجتماع [منتهی شود].
پی نوشت:
1 . ربا، بانک بیمه، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص صص 27 31.
www.irc.ir
- [سایر] نظریه یکسانانگاری وحی با تجربه دینی را بررسی و نقد نمایید؟
- [سایر] ادلّه و مبانی نظریّة قرائتهای مختلف را بررسی و نقد کنید.
- [سایر] ضمن نقد و بررسی نظریّه ایمان گرایی توضیح دهید آیا چنین نظریّهای در اسلام وجود دارد؟
- [سایر] ادلّه و مبانی نظریه ی قرائت های گوناگون را بررسی و نقد کنید.
- [سایر] آیا میتوان پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله- را مورد نقد و بررسی قرار داد؟
- [سایر] آیا فلسفه احکام در متون دینی بررسی شده است و آیا علت¬های بیان شده در کتاب علل الشرایع علمی است یا با استناد به سنت است و بدون دلایل علمی؟ اصولاً، روش¬های مطمین بررسی فلسفه احکام چیست؟
- [سایر] ابعاد سکولاریسم را تبیین و نقد فرمایید.
- [سایر] تفسیر نادرستی را که از تطابق اسلام با مقتضیات زمان ارائه شده است، نقد و بررسی کنید؟
- [سایر] هرمنوتیک و نظریه فهم دینِ شلایرماخر را نقد فرمایید؟
- [سایر] نگرش منابع تاریخی اهل سنت به قضایای کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام بیان کرده و آن را نقد و بررسی کنید؟
- [آیت الله خوئی] جو و گندم در ربا یک جنس حساب میشود، پس اگر یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد، ربا و حرام است، و نیز اگر مثلًا ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را میدهد مثل آن است که زیادی گرفته و حرام میباشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . جو و گندم در ربا یک جنس حساب میشود. پس اگر یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد، ربا و حرام است و نیز اگر مثلاً ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را میدهد، مثل آن است که زیادی گرفته و حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] جو و گندم در ربا یک جنس حساب میشود پس اگر یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد ربا و حرام است، و نیز اگر مثلاً ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را میدهد مثل آن است که زیادی گرفته و حرام میباشد.
- [آیت الله سیستانی] جو و گندم در ربا یک جنس حساب میشود ، پس اگر مثلاً یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد ، ربا و حرام است . و نیز اگر مثلاً ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد ، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را میدهد ، مثل آن است که زیادی گرفته و حرام میباشد .
- [آیت الله اردبیلی] جو و گندم در (ربا) یک جنس حساب میشوند؛ پس اگر یک کیلو گندم بدهد و یک کیلو و نیم جو بگیرد، ربا و حرام است و نیز اگر مثلاً ده کیلو جو بخرد که سرِ خرمن ده کیلو گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدّتی گندم را میدهد، مثل آن است که زیادی گرفته و حرام میباشد.
- [آیت الله بهجت] جو و گندم در ربا یک جنس حساب میشوند، پس اگر یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد، ربا و حرام است؛ و نیز اگر مثلاً ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را میدهد، مثل آن است که زیادی گرفته و حرام میباشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] جو و گندم در ربا یک جنس حساب می شود پس اگر مثلا یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد ربا و حرام و معامله باطل است و نیز اگر ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را می دهد مثل ان است که زیادی گرفته و حرام و معامله باطل است
- [آیت الله نوری همدانی] جو و گندم در ربا یک جنس حساب می شود ، پس اگر یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد ، ربا و حرام است . و نیز اگر مثلاً ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد ، چون جو ، را نقد گرفته و بعد از مدّتی گندم را می دهد ، مثل آن است که زیادی گرفته و حرام می باشد .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] جو و گندم در ربا یک جنس حساب می شود؛ پس اگر مثلا یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد؛ ربا و حرام است. و نیز اگر مثلا ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد؛ چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را می دهد؛ مثل آن است که زیادی گرفته و حرام می باشد.
- [امام خمینی] جو و گندم در ربا یک جنس حساب می شود، پس اگر یک من گندم بدهد و یک من و پنج سیر جو بگیرد ربا و حرام است، و نیز اگر مثلا ده من جو بخرد که سر خرمن ده من گندم بدهد، چون جو را نقد گرفته و بعد از مدتی گندم را می دهد مثل آن است که زیادی گرفته و حرام می باشد.