ارتباط صداقت با سایر فضایل چیست؟
اصول اخلاق نیک در مکتب انسان‌ساز اسلام عبارتند از: عفت، عدالت، شجاعت و حکمت. اصول خلق نیک آمد عدالت پس از آن حکمت و عفت و شجاعت[1] پرسش این است که صداقت و صادق بودن در مقام قول و عمل چه ارتباطی با سایر فضایل دارد؟ آنچه که از آیات و روایات استفاده می‌شود و حکم عقل هم مؤید آن است، این است که صداقت و راست‌گویی، منشأ فضایل اخلاقی است و صفتی است که اگر در نفس شخصی رسوخ نماید و در او ملکه شود، تمام اوصاف اخلاقی به دنبال آن خواهند آمد، در غیر این صورت، بسیار دشوار خواهد بود که شخصی، کاذب باشد و در عین حال متصف به صفات اخلاقی هم بوده باشد. این حدیث بسیار معروفی است که شخصی از پیامبر اکرم(ص) سؤال کرد که چه کنم تا معصیت و گناه نکنم؟ حضرت فرمودند: دروغ نگو؛ یعنی دروغ گفتن منشأ همه‌ی گناهان است و مفهوم آن این است که صدق، سرچشمه‌ی همه‌ی خیرات و خوبی‌ها است. قرآن کریم نیز وقتی که می‌خواهد اوصاف نیکان و مؤمنان را برشمارد می‌فرماید: نیکی و ایمان به خدا، منحصر به اقامه‌ی نماز نیست؛ بلکه حقیقت ایمان آن است که هم در مقام اعتقاد در انسان وجود پیدا کند و هم در مرحله‌ی عمل. در مرتبه‌ی اعتقاد (مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ) و در مقام عمل (أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا)؛ مؤمنین کسانی هستند که دارای دو وصف بارزند: 1. ایمان به خدا دارند؛ 2. از حیث اخلاقی راست‌گویند. علامه‌ی طباطبایی(ره) در این زمینه می‌فرمایند: صدق وصفی است که تمامی فضایل علم و عمل را در برمی‌گیرد. ممکن نیست کسی دارای صدق باشد و عفت و شجاعت و حکمت و عدالت، چهار ریشه‌ی اخلاق فاضله، را نداشته باشد؛ چون آدمی به غیر از اعتقاد و قول و عمل، چیز دیگری ندارد و وقتی بنا بگذارد که جز راست نگوید، ناچار می‌شود این سه چیز را با هم مطابق سازد؛ یعنی انجام ندهد عملی را مگر آنچه را می‌گوید و نگوید، مگر آنچه را که معتقد است و گرنه دچار دروغ و کذب می‌شود.[2] در تفسیر آیه‌ی (وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ) روایاتی وارد شده که منظور از صادقین ائمه‌ی معصومین(ع) هستند. خواجه نصیر الدین طوسی در استدلال به این مطلب می‌گوید: خداوند تمام مؤمنین را امر نموده که با معصومین(ع) باشند و ظاهر کلام این است که در عقاید و اقوال و افعال از آنها تبعیت کنید و بسیار روشن است که خداوند هرگز به پیروی از کسانی که از آنان گناهی صادر شود امر نمی‌کند.[3] پس اگر خداوند معصومین(ع) را با وصف صدق یاد کرده است، در حالی که اوصاف دیگری هم در آنان بوده و می‌توانست با آن اوصاف یاد کند، به این جهت بوده که صداقت، جامع تمام اوصاف حسنه و فضایل اخلاقی است. پی نوشتها: [1]. شیخ محمود شبستری. [2]. المیزان، ج 1، ص 430. [3]. سفینة البحار، ج 2، ماده‌ی صدق، ص 19. منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه(بهار 1381)
عنوان سوال:

ارتباط صداقت با سایر فضایل چیست؟


پاسخ:

اصول اخلاق نیک در مکتب انسان‌ساز اسلام عبارتند از: عفت، عدالت، شجاعت و حکمت.
اصول خلق نیک آمد عدالت
پس از آن حکمت و عفت و شجاعت[1]
پرسش این است که صداقت و صادق بودن در مقام قول و عمل چه ارتباطی با سایر فضایل دارد؟
آنچه که از آیات و روایات استفاده می‌شود و حکم عقل هم مؤید آن است، این است که صداقت و راست‌گویی، منشأ فضایل اخلاقی است و صفتی است که اگر در نفس شخصی رسوخ نماید و در او ملکه شود، تمام اوصاف اخلاقی به دنبال آن خواهند آمد، در غیر این صورت، بسیار دشوار خواهد بود که شخصی، کاذب باشد و در عین حال متصف به صفات اخلاقی هم بوده باشد. این حدیث بسیار معروفی است که شخصی از پیامبر اکرم(ص) سؤال کرد که چه کنم تا معصیت و گناه نکنم؟ حضرت فرمودند: دروغ نگو؛ یعنی دروغ گفتن منشأ همه‌ی گناهان است و مفهوم آن این است که صدق، سرچشمه‌ی همه‌ی خیرات و خوبی‌ها است.
قرآن کریم نیز وقتی که می‌خواهد اوصاف نیکان و مؤمنان را برشمارد می‌فرماید: نیکی و ایمان به خدا، منحصر به اقامه‌ی نماز نیست؛ بلکه حقیقت ایمان آن است که هم در مقام اعتقاد در انسان وجود پیدا کند و هم در مرحله‌ی عمل. در مرتبه‌ی اعتقاد (مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ) و در مقام عمل (أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا)؛ مؤمنین کسانی هستند که دارای دو وصف بارزند: 1. ایمان به خدا دارند؛ 2. از حیث اخلاقی راست‌گویند.
علامه‌ی طباطبایی(ره) در این زمینه می‌فرمایند:
صدق وصفی است که تمامی فضایل علم و عمل را در برمی‌گیرد. ممکن نیست کسی دارای صدق باشد و عفت و شجاعت و حکمت و عدالت، چهار ریشه‌ی اخلاق فاضله، را نداشته باشد؛ چون آدمی به غیر از اعتقاد و قول و عمل، چیز دیگری ندارد و وقتی بنا بگذارد که جز راست نگوید، ناچار می‌شود این سه چیز را با هم مطابق سازد؛ یعنی انجام ندهد عملی را مگر آنچه را می‌گوید و نگوید، مگر آنچه را که معتقد است و گرنه دچار دروغ و کذب می‌شود.[2]
در تفسیر آیه‌ی (وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ) روایاتی وارد شده که منظور از صادقین ائمه‌ی معصومین(ع) هستند. خواجه نصیر الدین طوسی در استدلال به این مطلب می‌گوید: خداوند تمام مؤمنین را امر نموده که با معصومین(ع) باشند و ظاهر کلام این است که در عقاید و اقوال و افعال از آنها تبعیت کنید و بسیار روشن است که خداوند هرگز به پیروی از کسانی که از آنان گناهی صادر شود امر نمی‌کند.[3] پس اگر خداوند معصومین(ع) را با وصف صدق یاد کرده است، در حالی که اوصاف دیگری هم در آنان بوده و می‌توانست با آن اوصاف یاد کند، به این جهت بوده که صداقت، جامع تمام اوصاف حسنه و فضایل اخلاقی است.
پی نوشتها:
[1]. شیخ محمود شبستری.
[2]. المیزان، ج 1، ص 430.
[3]. سفینة البحار، ج 2، ماده‌ی صدق، ص 19.
منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه(بهار 1381)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین