شیاطین برای دخالت در ارادهی افراد از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمیکنند. ابلیس در مقابل خالق خویش سوگند یاد کرده است که همهی بندگان او را بفریبد، به جز افرادی که برای معبودشان خالص شدهاند، و آن دسته هم بسیار اندکند. او در تمام قلبها رخنه میکند، به جز قلبی که خدا در آن حضور و ظهور داشته باشد. انسانها از حیث باطن بر دو قسمند: گروهی که طهارت قلب را حفظ نموده و در نورانیت آن کوشیدهاند و دستهای که آن طهارت ذاتی و اوّلی را با انجام معاصی، به گناه، آلوده و تاریک نمودهاند که قلب این دسته، مرتع و چراگاه شیطان است. اینان کسانی هستند که تابع وسوسههای شیطان بودهاند، ولی در اثر تکرار آن به مرحلهای رسیدهاند که با داشتن عقل، شیطان برای آنها تصمیم میگیرد. ابن جوزی، از علمای بزرگ اسلامی است که دارای آثار ارزشمندی است، از جمله آثار ایشان کتابی است به نام تلبیس ابلیس که در نوع خود، اثر کم نظیری است. او در نحوهی تحریر این کتاب، آن را به سیزده باب درآورده که در بیشتر آن ابواب، طریقهی فریفتن انسانها به وسیلهی شیطان را بیان داشته است. تلبیس ابلیس از راه علم بر عالمان، تلبیس ابلیس بر حاکمان، عبادت پیشهگان، زاهدان، صوفیان، اهل دین، متدینان، عامیان و در آخرین باب، این عنوان را قرار داده است: (در تلبیس ابلیس بر همگان از راه آرزوهای دور و دراز.) این عنوان نشان میدهد که شیطان میتواند نوع انسانی را بفریبد، منتها هر کسی را به اقتضای حالش. پس هر که بخواهد ادعا نماید که از وسوسهی او در امان است این خود نوعی از وسوسههای شیطانی است. آدمی باید در هر حال سعی کند که خود را از وسوسههای او در امان نگه دارد. ابن جوزی در این باب به نکتهی بسیار ظریفی اشاره میکند. وی بعد از ذکر مقدمات چنین میگوید: پس هر کس را در نفس، وسوسهی امری رخ نماید، باید نهایت احتیاط مرعی دارد و خطاب به شیطان که انسان را به بدی فرا میخواند بگوید: (تو که با آراستن شهوات، در نظر من خود را خیرخواه من مینمایی، چگونه خیرخواه منی در حالی که نتوانستی به خود خیری رسانی؟! پس چگونه به قول تو که دشمن منی اعتماد کنم؟ برو که گفتار تو را در من اثری نیست) پس اگر شیطان با تحریک هوی و شهوت، نفس را به یاری بخواند، باید عقل را به خانهی اندیشه احضار کرد و با لشکر عزم، سپاه نفس را منهزم ساخت.[1] پس هر کسی در معرض وسوسهها و القائات شیطانی قرار دارد، اما برخی آن را از خود دفع میکنند و برخی دیگر در مقابل آن القائات، منفعل و متأثر میگردند که این در حقیقت، به علم و ارادهی آدمی و میزان طهارت قلبی او بازمیگردد. علاّمه طباطبایی(ره) میفرمایند: مرض قلب؛ یعنی این که استقامت حالت تعقل را از دست بدهد و به آنچه که باید معتقد شود اعتقاد پیدا نکند و یا در عقاید حقّه شک نماید. و قساوت قلب به معنای صلابت و خشونت آن است و صلابت قلب به این معنا است که عواطف رقیقه (از قبیل: خشوع و رحمت و تواضع و محبت) که او را در درک حقیقت یاری میدهد در او مرده باشد. پس قلب مریض، قلبی است که زود حق را تصور میکند، ولی خیلی دیر به آن معتقد میشود و قلب قسی و سخت، آن قلبی است که هم دیر آن را تصور میکند و هم دیر به آن معتقد میگردد و به عکس، قلب مریض و قسی، وسوسههای شیطانی را خیلی زود میپذیرد.[2] در واقع آنان که بیشتر به یاد خدا و قیامت هستند؛ یا اصلاً مورد فریب نیستند و یا اگر مورد وسوسه و فریب قرار گیرند، با یاد خدا و قلب پاک و ارادهی جدی، آن را از خود دور میسازند؛ اما آنان که دارای قلبی مریض و قسی هستند، آنان خانهی دل را برای میهمانی و پذیرایی شیطان مهیا ساختهاند و به تدریج جزء یاوران و لشکریان دایمی او قرار میگیرند. پس با هیچ سلاحی جز سلاح ایمان نمیتوان شیطان را از خود دفع نمود و با هیچ طریقی به جز طریق معرفت نمیتوان وسوسههای او را تشخیص داد. پی نوشتها: [1]. ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص 21. [2]. المیزان، ج 14، ص 394. منبع: جوانان و پرسشهای اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه) بهار 1381(
شیاطین برای دخالت در ارادهی افراد از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمیکنند. ابلیس در مقابل خالق خویش سوگند یاد کرده است که همهی بندگان او را بفریبد، به جز افرادی که برای معبودشان خالص شدهاند، و آن دسته هم بسیار اندکند. او در تمام قلبها رخنه میکند، به جز قلبی که خدا در آن حضور و ظهور داشته باشد. انسانها از حیث باطن بر دو قسمند: گروهی که طهارت قلب را حفظ نموده و در نورانیت آن کوشیدهاند و دستهای که آن طهارت ذاتی و اوّلی را با انجام معاصی، به گناه، آلوده و تاریک نمودهاند که قلب این دسته، مرتع و چراگاه شیطان است.
اینان کسانی هستند که تابع وسوسههای شیطان بودهاند، ولی در اثر تکرار آن به مرحلهای رسیدهاند که با داشتن عقل، شیطان برای آنها تصمیم میگیرد.
ابن جوزی، از علمای بزرگ اسلامی است که دارای آثار ارزشمندی است، از جمله آثار ایشان کتابی است به نام تلبیس ابلیس که در نوع خود، اثر کم نظیری است. او در نحوهی تحریر این کتاب، آن را به سیزده باب درآورده که در بیشتر آن ابواب، طریقهی فریفتن انسانها به وسیلهی شیطان را بیان داشته است. تلبیس ابلیس از راه علم بر عالمان، تلبیس ابلیس بر حاکمان، عبادت پیشهگان، زاهدان، صوفیان، اهل دین، متدینان، عامیان و در آخرین باب، این عنوان را قرار داده است: (در تلبیس ابلیس بر همگان از راه آرزوهای دور و دراز.) این عنوان نشان میدهد که شیطان میتواند نوع انسانی را بفریبد، منتها هر کسی را به اقتضای حالش. پس هر که بخواهد ادعا نماید که از وسوسهی او در امان است این خود نوعی از وسوسههای شیطانی است. آدمی باید در هر حال سعی کند که خود را از وسوسههای او در امان نگه دارد.
ابن جوزی در این باب به نکتهی بسیار ظریفی اشاره میکند. وی بعد از ذکر مقدمات چنین میگوید:
پس هر کس را در نفس، وسوسهی امری رخ نماید، باید نهایت احتیاط مرعی دارد و خطاب به شیطان که انسان را به بدی فرا میخواند بگوید: (تو که با آراستن شهوات، در نظر من خود را خیرخواه من مینمایی، چگونه خیرخواه منی در حالی که نتوانستی به خود خیری رسانی؟! پس چگونه به قول تو که دشمن منی اعتماد کنم؟ برو که گفتار تو را در من اثری نیست) پس اگر شیطان با تحریک هوی و شهوت، نفس را به یاری بخواند، باید عقل را به خانهی اندیشه احضار کرد و با لشکر عزم، سپاه نفس را منهزم ساخت.[1]
پس هر کسی در معرض وسوسهها و القائات شیطانی قرار دارد، اما برخی آن را از خود دفع میکنند و برخی دیگر در مقابل آن القائات، منفعل و متأثر میگردند که این در حقیقت، به علم و ارادهی آدمی و میزان طهارت قلبی او بازمیگردد. علاّمه طباطبایی(ره) میفرمایند:
مرض قلب؛ یعنی این که استقامت حالت تعقل را از دست بدهد و به آنچه که باید معتقد شود اعتقاد پیدا نکند و یا در عقاید حقّه شک نماید. و قساوت قلب به معنای صلابت و خشونت آن است و صلابت قلب به این معنا است که عواطف رقیقه (از قبیل: خشوع و رحمت و تواضع و محبت) که او را در درک حقیقت یاری میدهد در او مرده باشد. پس قلب مریض، قلبی است که زود حق را تصور میکند، ولی خیلی دیر به آن معتقد میشود و قلب قسی و سخت، آن قلبی است که هم دیر آن را تصور میکند و هم دیر به آن معتقد میگردد و به عکس، قلب مریض و قسی، وسوسههای شیطانی را خیلی زود میپذیرد.[2]
در واقع آنان که بیشتر به یاد خدا و قیامت هستند؛ یا اصلاً مورد فریب نیستند و یا اگر مورد وسوسه و فریب قرار گیرند، با یاد خدا و قلب پاک و ارادهی جدی، آن را از خود دور میسازند؛ اما آنان که دارای قلبی مریض و قسی هستند، آنان خانهی دل را برای میهمانی و پذیرایی شیطان مهیا ساختهاند و به تدریج جزء یاوران و لشکریان دایمی او قرار میگیرند. پس با هیچ سلاحی جز سلاح ایمان نمیتوان شیطان را از خود دفع نمود و با هیچ طریقی به جز طریق معرفت نمیتوان وسوسههای او را تشخیص داد.
پی نوشتها:
[1]. ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص 21.
[2]. المیزان، ج 14، ص 394.
منبع: جوانان و پرسشهای اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه) بهار 1381(
- [سایر] آیا در آستانه ی مرگ نیز شیطان در پی گمراه ساختن و فریب انسان هاست؟
- [سایر] شیطان چگونه انسان را گمراه می کند؟
- [سایر] ممکنه شیطان در لحظات آخر عمر کسی را گمراه کند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا شیطان و دیگر فرشتگان هم دارای نفس امّاره هستند؟ در غیر اینصورت چه کسی شیطان را فریب داد؟
- [سایر] شیطان چگونه علیرغم رانده شده بودن، وارد بهشت شد و آدم را فریب داد؟
- [سایر] خلقت حضرت حوّا چگونه بود؛ آیا شیطان نخست حوّا را فریب داد؟
- [سایر] اگر همه انسان ها، توط شیطان درونشان فریب می خورند، کاربرد ابلیس چیست؟
- [سایر] آیا شیطان می تواند پیامبر الهی را فریب داده و وحی او را دستکاری کند؟
- [سایر] آیا شیطان از خدا مهربان تر نیست؛ چرا که او برای فریب دادن همه انسان ها می کوشد، اما خدا بین بندگانش فرق می گذارد. در خیلی از جاهای قرآن گفته شده که خدا هرکه را بخواهد هدایت می کند و هر که را نخواهد گمراه می کند. خدا مرد را بر زن برتری داده و نمونه این تبعیض ها در قرآن بسیار است.
- [سایر] فلسفه وجودی شیطان که موجودی اغواگر و گمراه کننده است، چیست؟ و چرا خداوند او را خلق کرد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن شخصا با ظاهر سازی و تدلیس مردی را فریب دهد و به عقد او در آید و بعد از عقد معلوم شود که تدلیس کرده است، پس از آن که شوهر عقد را فسخ کرد، زن مهریه تعیین شده را طلبکار نیست، هرچند شوهر با او نزدیکی کرده باشد، ولی خوب است شوهر چیزی به او بدهد و اگر دیگری مرد را فریب داده باشد، در مواردی که مرد باید مهریه را به زن بپردازد، میتواند مقدار آن را از شخص فریب دهنده بگیرد.
- [آیت الله سیستانی] اگر در شهر کسی که میخواهد زکات بدهد مستحقّی نباشد و نتواند زکات را به مصرف دیگری هم که برای آن معیّن شده برساند ، میتواند آن را به جای دیگری منتقل سازد ، و در این صورت اگر در نگهداری آن کوتاهی نکند و تلف شود ضامن نیست ، و میتواند از حاکم شرع وکالت بگیرد و آن را به وکالت از او قبض کند و به اجازه او منتقل سازد ، در این صورت نیز ضامن تلف نیست ، واجرت نقل را میتواند از زکات حساب کند .
- [آیت الله مظاهری] اگر برای دفاع از جان یا عرض یا مالش کسی را بکشد یا او را مجروح سازد دیه ندارد.
- [آیت الله مظاهری] فرقی نیست در دروغ گفتن در اینکه با لفظ باشد و یا کتابت، با اشاره باشد و یا صراحت، و مانند اینها و همین مقدار که دیگران را فریب دهد و بداند که فریب است، جایز نیست و دروغ است. [1]. نحل، 105.
- [آیت الله سیستانی] اگر برای امانت دار سفری پیش آمد ، میتواند امانت را نزد اهل و عیال خود نگه دارد ، مگر اینکه محافظت بر آن متوقف بر بودن خودش باشد که در این صورت یا باید بماند ، یا آن را به صاحبش ، یا ولیّ ، یا وکیل او تحویل دهد ، یا او را آگاه سازد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هیچ کس حق ندارد در مقدار قضاوت به استناد قانونی، غیر از قانون اسلام خواه از امور جزایی باشد یا حقوقی، کسی را محکوم یا حاکم سازد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] رنگهایی که مانع رسیدن آب به بدن نیست، برای وضو ضرری ندارد ولی اگر مانع باشد،یا شک کندکه مانع است یا نه، باید آن را برطرف سازد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مرد زنی را فریب بدهد که از شوهر خود طلاق بگیرد و با او ازدواج کند، طلاق و عقد آن زن صحیح است، ولی هر دو معصیت بزرگی کردهاند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمان اگر بتواند جامعه و مملکت را در مسیر اجرای احکام اسلام قرار دهد و احکام اسلام را اجرا سازد، باید اقدام کند و واجب است با کسانی که این نیت را دارند، همکاری و تشریک مساعی نماید.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی به زور بدهکار را از دست طلبکار رها کند ، چنانچه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد ، کسی که بدهکار را رها کرده است ، باید او را نزد طلبکار حاضر سازد ، یا طلب او را بپردازد .