شیطان چه کسانی را می‌تواند فریب دهد و گمراه سازد؟
شیاطین برای دخالت در اراده‌ی افراد از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمی‌کنند. ابلیس در مقابل خالق خویش سوگند یاد کرده است که همه‌ی بندگان او را بفریبد، به جز افرادی که برای معبودشان خالص شده‌اند، و آن دسته هم بسیار اندکند. او در تمام قلب‌ها رخنه می‌کند، به جز قلبی که خدا در آن حضور و ظهور داشته باشد. انسان‌ها از حیث باطن بر دو قسمند: گروهی که طهارت قلب را حفظ نموده و در نورانیت آن کوشیده‌اند و دسته‌ای که آن طهارت ذاتی و اوّلی را با انجام معاصی، به گناه، آلوده و تاریک نموده‌اند که قلب این دسته، مرتع و چراگاه شیطان است. اینان کسانی هستند که تابع وسوسه‌های شیطان بوده‌اند، ولی در اثر تکرار آن به مرحله‌ای رسیده‌اند که با داشتن عقل، شیطان برای آنها تصمیم می‌گیرد. ابن جوزی، از علمای بزرگ اسلامی است که دارای آثار ارزشمندی است، از جمله آثار ایشان کتابی است به نام تلبیس ابلیس که در نوع خود، اثر کم نظیری است. او در نحوه‌ی تحریر این کتاب، آن را به سیزده باب درآورده که در بیش‌تر آن ابواب، طریقه‌ی فریفتن انسان‌ها به وسیله‌ی شیطان را بیان داشته است. تلبیس ابلیس از راه علم بر عالمان، تلبیس ابلیس بر حاکمان، عبادت پیشه‌گان، زاهدان، صوفیان، اهل دین، متدینان، عامیان و در آخرین باب، این عنوان را قرار داده است: (در تلبیس ابلیس بر همگان از راه آرزوهای دور و دراز.) این عنوان نشان می‌دهد که شیطان می‌تواند نوع انسانی را بفریبد، منتها هر کسی را به اقتضای حالش. پس هر که بخواهد ادعا نماید که از وسوسه‌ی او در امان است این خود نوعی از وسوسه‌های شیطانی است. آدمی باید در هر حال سعی کند که خود را از وسوسه‌های او در امان نگه دارد. ابن جوزی در این باب به نکته‌ی بسیار ظریفی اشاره می‌کند. وی بعد از ذکر مقدمات چنین می‌گوید: پس هر کس را در نفس، وسوسه‌ی امری رخ نماید، باید نهایت احتیاط مرعی دارد و خطاب به شیطان که انسان را به بدی فرا می‌خواند بگوید: (تو که با آراستن شهوات، در نظر من خود را خیرخواه من می‌نمایی، چگونه خیرخواه منی در حالی که نتوانستی به خود خیری رسانی؟! پس چگونه به قول تو که دشمن منی اعتماد کنم؟ برو که گفتار تو را در من اثری نیست) پس اگر شیطان با تحریک هوی و شهوت، نفس را به یاری بخواند، باید عقل را به خانه‌ی اندیشه احضار کرد و با لشکر عزم، سپاه نفس را منهزم ساخت.[1] پس هر کسی در معرض وسوسه‌ها و القائات شیطانی قرار دارد، اما برخی آن را از خود دفع می‌کنند و برخی دیگر در مقابل آن القائات، منفعل و متأثر می‌گردند که این در حقیقت، به علم و اراده‌ی آدمی و میزان طهارت قلبی او بازمی‌گردد. علاّمه طباطبایی(ره) می‌فرمایند: مرض قلب؛ یعنی این که استقامت حالت تعقل را از دست بدهد و به آنچه که باید معتقد شود اعتقاد پیدا نکند و یا در عقاید حقّه شک نماید. و قساوت قلب به معنای صلابت و خشونت آن است و صلابت قلب به این معنا است که عواطف رقیقه (از قبیل: خشوع و رحمت و تواضع و محبت) که او را در درک حقیقت یاری می‌دهد در او مرده باشد. پس قلب مریض، قلبی است که زود حق را تصور می‌کند، ولی خیلی دیر به آن معتقد می‌شود و قلب قسی و سخت، آن قلبی است که هم دیر آن را تصور می‌کند و هم دیر به آن معتقد می‌گردد و به عکس، قلب مریض و قسی، وسوسه‌های شیطانی را خیلی زود می‌پذیرد.[2] در واقع آنان که بیش‌تر به یاد خدا و قیامت هستند؛ یا اصلاً مورد فریب نیستند و یا اگر مورد وسوسه و فریب قرار گیرند، با یاد خدا و قلب پاک و اراده‌ی جدی، آن را از خود دور می‌سازند؛ اما آنان که دارای قلبی مریض و قسی هستند، آنان خانه‌ی دل را برای میهمانی و پذیرایی شیطان مهیا ساخته‌اند و به تدریج جزء یاوران و لشکریان دایمی او قرار می‌گیرند. پس با هیچ سلاحی جز سلاح ایمان نمی‌توان شیطان را از خود دفع نمود و با هیچ طریقی به جز طریق معرفت نمی‌توان وسوسه‌های او را تشخیص داد. پی نوشتها: [1]. ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص 21. [2]. المیزان، ج 14، ص 394. منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه) بهار 1381(
عنوان سوال:

شیطان چه کسانی را می‌تواند فریب دهد و گمراه سازد؟


پاسخ:

شیاطین برای دخالت در اراده‌ی افراد از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمی‌کنند. ابلیس در مقابل خالق خویش سوگند یاد کرده است که همه‌ی بندگان او را بفریبد، به جز افرادی که برای معبودشان خالص شده‌اند، و آن دسته هم بسیار اندکند. او در تمام قلب‌ها رخنه می‌کند، به جز قلبی که خدا در آن حضور و ظهور داشته باشد. انسان‌ها از حیث باطن بر دو قسمند: گروهی که طهارت قلب را حفظ نموده و در نورانیت آن کوشیده‌اند و دسته‌ای که آن طهارت ذاتی و اوّلی را با انجام معاصی، به گناه، آلوده و تاریک نموده‌اند که قلب این دسته، مرتع و چراگاه شیطان است.
اینان کسانی هستند که تابع وسوسه‌های شیطان بوده‌اند، ولی در اثر تکرار آن به مرحله‌ای رسیده‌اند که با داشتن عقل، شیطان برای آنها تصمیم می‌گیرد.
ابن جوزی، از علمای بزرگ اسلامی است که دارای آثار ارزشمندی است، از جمله آثار ایشان کتابی است به نام تلبیس ابلیس که در نوع خود، اثر کم نظیری است. او در نحوه‌ی تحریر این کتاب، آن را به سیزده باب درآورده که در بیش‌تر آن ابواب، طریقه‌ی فریفتن انسان‌ها به وسیله‌ی شیطان را بیان داشته است. تلبیس ابلیس از راه علم بر عالمان، تلبیس ابلیس بر حاکمان، عبادت پیشه‌گان، زاهدان، صوفیان، اهل دین، متدینان، عامیان و در آخرین باب، این عنوان را قرار داده است: (در تلبیس ابلیس بر همگان از راه آرزوهای دور و دراز.) این عنوان نشان می‌دهد که شیطان می‌تواند نوع انسانی را بفریبد، منتها هر کسی را به اقتضای حالش. پس هر که بخواهد ادعا نماید که از وسوسه‌ی او در امان است این خود نوعی از وسوسه‌های شیطانی است. آدمی باید در هر حال سعی کند که خود را از وسوسه‌های او در امان نگه دارد.
ابن جوزی در این باب به نکته‌ی بسیار ظریفی اشاره می‌کند. وی بعد از ذکر مقدمات چنین می‌گوید:
پس هر کس را در نفس، وسوسه‌ی امری رخ نماید، باید نهایت احتیاط مرعی دارد و خطاب به شیطان که انسان را به بدی فرا می‌خواند بگوید: (تو که با آراستن شهوات، در نظر من خود را خیرخواه من می‌نمایی، چگونه خیرخواه منی در حالی که نتوانستی به خود خیری رسانی؟! پس چگونه به قول تو که دشمن منی اعتماد کنم؟ برو که گفتار تو را در من اثری نیست) پس اگر شیطان با تحریک هوی و شهوت، نفس را به یاری بخواند، باید عقل را به خانه‌ی اندیشه احضار کرد و با لشکر عزم، سپاه نفس را منهزم ساخت.[1]
پس هر کسی در معرض وسوسه‌ها و القائات شیطانی قرار دارد، اما برخی آن را از خود دفع می‌کنند و برخی دیگر در مقابل آن القائات، منفعل و متأثر می‌گردند که این در حقیقت، به علم و اراده‌ی آدمی و میزان طهارت قلبی او بازمی‌گردد. علاّمه طباطبایی(ره) می‌فرمایند:
مرض قلب؛ یعنی این که استقامت حالت تعقل را از دست بدهد و به آنچه که باید معتقد شود اعتقاد پیدا نکند و یا در عقاید حقّه شک نماید. و قساوت قلب به معنای صلابت و خشونت آن است و صلابت قلب به این معنا است که عواطف رقیقه (از قبیل: خشوع و رحمت و تواضع و محبت) که او را در درک حقیقت یاری می‌دهد در او مرده باشد. پس قلب مریض، قلبی است که زود حق را تصور می‌کند، ولی خیلی دیر به آن معتقد می‌شود و قلب قسی و سخت، آن قلبی است که هم دیر آن را تصور می‌کند و هم دیر به آن معتقد می‌گردد و به عکس، قلب مریض و قسی، وسوسه‌های شیطانی را خیلی زود می‌پذیرد.[2]
در واقع آنان که بیش‌تر به یاد خدا و قیامت هستند؛ یا اصلاً مورد فریب نیستند و یا اگر مورد وسوسه و فریب قرار گیرند، با یاد خدا و قلب پاک و اراده‌ی جدی، آن را از خود دور می‌سازند؛ اما آنان که دارای قلبی مریض و قسی هستند، آنان خانه‌ی دل را برای میهمانی و پذیرایی شیطان مهیا ساخته‌اند و به تدریج جزء یاوران و لشکریان دایمی او قرار می‌گیرند. پس با هیچ سلاحی جز سلاح ایمان نمی‌توان شیطان را از خود دفع نمود و با هیچ طریقی به جز طریق معرفت نمی‌توان وسوسه‌های او را تشخیص داد.
پی نوشتها:
[1]. ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص 21.
[2]. المیزان، ج 14، ص 394.
منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه) بهار 1381(





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین