هدف اخلاق چیست؟
اخلاق از نظر حکما و فلاسفه به معنای حاکمیّت عقل و اراده بر وجود انسان است که تمام میل‌های فردی و اجتماعی را تدبیر نماید.[1] در پاسخ به این پرسش که هدف اخلاقی چیست، با سه نظریه مواجه می‌شویم:[2] الف . این که باید باطن و نفس خویش را اصلاح نموده، ملکات نفسانی را تعدیل کرد تا صفات نیک و اوصاف پسندیده، اوصافی که مردم و جامعه آن را می‌ستایند حاصل گردد؛ برای وصول به این مقام، دو مرحله را باید سپری کرد: نخست، تلقین علمی و مرحله‌ی بعدی، تکرار عملی است. ب . نظریه‌ی دوّم، همانند قول اول است؛ ولی در هدف و غایت، با آن تفاوت دارد. از دیدگاه گروه اول، هدف از اصلاح و تهذیب نفس (اخلاقی شدن)، جلب توجه و حمد و ثنای مردم است؛ ولی در نظریه‌ی دوم، هدف را سعادت حقیقی و ایمان واقعی به آیات الهی می‌داند. این گروه، سعادت را در خوش‌بین بودن مردم نسبت به کسی نمی‌دانند؛ بلکه سعادت را مرهون ایمان به خدا می‌دانند. این دو دیدگاه در این نکته اتّفاق دارند که هدف نهایی انسان‌ها، برتری و فضلیتشان در مقام عمل است. ج . نظریه‌ی سوم، در روش، مشابه دو قول مذکور است، ولی در هدف، با آن دو متفاوت است. این گروه معتقدند که: غرض از تهذیب اخلاق، صرفاً رضای الهی است، نه آراستن خویش برای جلب نظر مردم و حمد و ثنای آنان. علاّمه طباطبایی در بیان تفاوت و تمایز این سه نظر می‌فرمایند: این سه مسلک به واسطه‌ی غایات و فوایدی که دارند، مختلف می‌شوند. در قول سوم، اعتدال اخلاقی یک معنا دارد و در دو مسلک قبلی، معنای دیگر؛ چون وقتی ایمان بنده زیاد گردد، قلبش مجذوب تعقّل و تفکّر درباره‌ی پروردگارش می‌گردد و همیشه دوست دارد که به یاد او باشد و اسمای حسنای او را در نظر گرفته، صفات جمیل او را برشمارد. و این مراقبت و به یاد محبوب بودن، رو به ترقّی می‌رود تا آن جا که در وقت عبادت، احساس می‌کند او را می‌بیند و این موجب شدّت محبّت به خدا می‌شود؛ چنین کسی در تمامی حرکات و سکناتش از خدا و فرستاده‌ی خدا پیروی می‌کند. در اثر تداوم این حالت، پیوند و اتصال به محبوب، در او چنان می‌شود که هیچ کسی را جز پروردگارش دوست نمی‌دارد و دلش جز برای او خاضع و خاشع نمی‌شود. این جا است که به کلّی نحوه‌ی ادراک و طرز تفکّر او و نیز برخورد و رفتارش عوض می‌شود؛ یعنی هیچ چیزی را نمی‌بیند، مگر آن که خدای سبحان را قبل از آن و با آن می‌بیند؛ بنابراین طرز فکر و رفتارش غیر از دیگران است، همه‌ی برخوردهای او برای خداست، اهداف او با اهداف دیگران متفاوت است؛ چون او تا به حال همانند دیگران، هرچه می‌کرد به منظور کمال خود می‌کرد؛ ولی حالا هر کاری می‌کند بدان جهت است که محبوبش دوست می‌دارد. پس آنچه که در نظر دیگران فضیلت شمرده شده، شاید در این نظر رذیلت شمرده شود و بالعکس.[3] بنابراین، تمایز اقوال سه گانه در این است که طبق نظریه‌ی اوّل، متّصف شدن به اوصاف اخلاقی، صرفاً برای جلب توجّه دیگران و وصل به مقامی است که مردم آن را بستایند؛ ولی در نظریه‌ی دوم، ‌هدف متّصف شدن به صفات اخلاقی،‌ حمد و ثنای دیگران نیست؛ بلکه به خاطر ایمان به تعالیم و دستورهای الهی است و اگر این روحیّه‌ی تعبّدپذیری نبود، به آداب و اخلاق دینی در زندگی خود چندان توجه نداشت و تفاوت این قول با قول سوم که مرحله‌ی کامل‌تری از آن می‌باشد، در این است که مطابق نظریه‌ی سوم، فرد صرفاً رضای الهی را در نظر دارد؛ یعنی در اثر تقویت ایمان به مرحله‌ای از کمال دست می‌یابد که خدا را در همه‌ی حرکات و سکنات شاهد و ناظر می‌بیند که این عالی‌ترین مرحله‌ی کمال انسان در مقام عمل و نظر است. نظراتی که بیان شد، مسلک‌های سه گانه‌ای بود که فلاسفه در باب هدف اخلاق تبیین کرده‌اند؛ البته قول دیگری هم وجود دارد که مربوط به نسبیت اخلاق است که در بخش‌های بعدی بدان خواهیم پرداخت. پی نوشتها: 1. مرتضی مطهری، فلسفه‌ی اخلاق، ص 53. 2. المیزان، ج 1، ص 351 به بعد. 3. المیزان، ج1، ص 355 به بعد. منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه(بهار 1381)
عنوان سوال:

هدف اخلاق چیست؟


پاسخ:

اخلاق از نظر حکما و فلاسفه به معنای حاکمیّت عقل و اراده بر وجود انسان است که تمام میل‌های فردی و اجتماعی را تدبیر نماید.[1] در پاسخ به این پرسش که هدف اخلاقی چیست، با سه نظریه مواجه می‌شویم:[2]
الف . این که باید باطن و نفس خویش را اصلاح نموده، ملکات نفسانی را تعدیل کرد تا صفات نیک و اوصاف پسندیده، اوصافی که مردم و جامعه آن را می‌ستایند حاصل گردد؛ برای وصول به این مقام، دو مرحله را باید سپری کرد: نخست، تلقین علمی و مرحله‌ی بعدی، تکرار عملی است.
ب . نظریه‌ی دوّم، همانند قول اول است؛ ولی در هدف و غایت، با آن تفاوت دارد. از دیدگاه گروه اول، هدف از اصلاح و تهذیب نفس (اخلاقی شدن)، جلب توجه و حمد و ثنای مردم است؛ ولی در نظریه‌ی دوم، هدف را سعادت حقیقی و ایمان واقعی به آیات الهی می‌داند. این گروه، سعادت را در خوش‌بین بودن مردم نسبت به کسی نمی‌دانند؛ بلکه سعادت را مرهون ایمان به خدا می‌دانند. این دو دیدگاه در این نکته اتّفاق دارند که هدف نهایی انسان‌ها، برتری و فضلیتشان در مقام عمل است.
ج . نظریه‌ی سوم، در روش، مشابه دو قول مذکور است، ولی در هدف، با آن دو متفاوت است. این گروه معتقدند که: غرض از تهذیب اخلاق، صرفاً رضای الهی است، نه آراستن خویش برای جلب نظر مردم و حمد و ثنای آنان.
علاّمه طباطبایی در بیان تفاوت و تمایز این سه نظر می‌فرمایند:
این سه مسلک به واسطه‌ی غایات و فوایدی که دارند، مختلف می‌شوند. در قول سوم، اعتدال اخلاقی یک معنا دارد و در دو مسلک قبلی، معنای دیگر؛ چون وقتی ایمان بنده زیاد گردد، قلبش مجذوب تعقّل و تفکّر درباره‌ی پروردگارش می‌گردد و همیشه دوست دارد که به یاد او باشد و اسمای حسنای او را در نظر گرفته، صفات جمیل او را برشمارد. و این مراقبت و به یاد محبوب بودن، رو به ترقّی می‌رود تا آن جا که در وقت عبادت، احساس می‌کند او را می‌بیند و این موجب شدّت محبّت به خدا می‌شود؛ چنین کسی در تمامی حرکات و سکناتش از خدا و فرستاده‌ی خدا پیروی می‌کند. در اثر تداوم این حالت، پیوند و اتصال به محبوب، در او چنان می‌شود که هیچ کسی را جز پروردگارش دوست نمی‌دارد و دلش جز برای او خاضع و خاشع نمی‌شود. این جا است که به کلّی نحوه‌ی ادراک و طرز تفکّر او و نیز برخورد و رفتارش عوض می‌شود؛ یعنی هیچ چیزی را نمی‌بیند، مگر آن که خدای سبحان را قبل از آن و با آن می‌بیند؛ بنابراین طرز فکر و رفتارش غیر از دیگران است، همه‌ی برخوردهای او برای خداست، اهداف او با اهداف دیگران متفاوت است؛ چون او تا به حال همانند دیگران، هرچه می‌کرد به منظور کمال خود می‌کرد؛ ولی حالا هر کاری می‌کند بدان جهت است که محبوبش دوست می‌دارد. پس آنچه که در نظر دیگران فضیلت شمرده شده، شاید در این نظر رذیلت شمرده شود و بالعکس.[3]
بنابراین، تمایز اقوال سه گانه در این است که طبق نظریه‌ی اوّل، متّصف شدن به اوصاف اخلاقی، صرفاً برای جلب توجّه دیگران و وصل به مقامی است که مردم آن را بستایند؛ ولی در نظریه‌ی دوم، ‌هدف متّصف شدن به صفات اخلاقی،‌ حمد و ثنای دیگران نیست؛ بلکه به خاطر ایمان به تعالیم و دستورهای الهی است و اگر این روحیّه‌ی تعبّدپذیری نبود، به آداب و اخلاق دینی در زندگی خود چندان توجه نداشت و تفاوت این قول با قول سوم که مرحله‌ی کامل‌تری از آن می‌باشد، در این است که مطابق نظریه‌ی سوم، فرد صرفاً رضای الهی را در نظر دارد؛ یعنی در اثر تقویت ایمان به مرحله‌ای از کمال دست می‌یابد که خدا را در همه‌ی حرکات و سکنات شاهد و ناظر می‌بیند که این عالی‌ترین مرحله‌ی کمال انسان در مقام عمل و نظر است.
نظراتی که بیان شد، مسلک‌های سه گانه‌ای بود که فلاسفه در باب هدف اخلاق تبیین کرده‌اند؛ البته قول دیگری هم وجود دارد که مربوط به نسبیت اخلاق است که در بخش‌های بعدی بدان خواهیم پرداخت.
پی نوشتها:
1. مرتضی مطهری، فلسفه‌ی اخلاق، ص 53.
2. المیزان، ج 1، ص 351 به بعد.
3. المیزان، ج1، ص 355 به بعد.
منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه(بهار 1381)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین