اسلام به قضیه محبت از دو بعد نظر میکند: 1) بعد انسانی و فطری 2) بعد جنسی و غریزی 1-اسلام از تمامی انسانها میخواهد به چشم هم نوع به یکدیگر بنگرند چندان که کرامت انسانی را در میان هم پاس دارند، در رفع حوائج هم بکوشند و از هم حمایت کنند، در گرفتاریها به یاری هم بشتابند،انسان بودن را ارج بگذارند و نسبت به انسانهای دیگر احساس نزدیکی و دوستی کنند. در حدیثی آمده که امام صادق(ع) در پاسخ به سؤالی در مورد دوستی و محبت فرموده: ( وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُب‌ )[1] آیادین جز دوستی و محبت است؟ احادیث بسیار زیادی در خصوص رعایت حقوق مؤمنین و مسلمین از حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) وارد شده است که از مجموع آنها این گونه استفاده میشود که اسلام بر مسأله دوستی و محبت که باعث ربط آدمیان به همدیگر و ایجاد نوعی احساس متقابل در میان آنان میگردد پافشاری میکند و این درجه از دوستی و پیوند درونی را یکی از جلوههای ایمان میشمارد رسول اکرم(ص) میفرماید: (ایمان کسی کامل نیست مگر آن که هر چیزی را که برای خود میپسندد برای دیگران نیز بپسندد و آن چه را برای خود زشت میشمارد برای آنان زشت بداند) بر این اساس نگاه بیروح و بیعاطفه به دیگران و مشکلاتی که در زندگی، با آنها دست و پنجه نرم میکنند نگاهی مؤمنانه نیست حدیث معروف دیگری نیز هست که به روشنی گویای این دیدگاه بلند اسلام است. پیامبراکرم(ص) فرمود: ( مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم‌ )[2] (هر کس در اندیشه امور دیگر مسلمانان نباشد مسلمان واقعی نیست ) 2-بعد دیگر جنبه غریزی است که شخصی، شخص دیگری را تا سر حد طبیعیترین نیازهایش از قبیل خوردن و آشامیدن دوست بدارد و به او تعلق خاطر بسپارد، در این جنبه محبت و دوستی خود به خود به جنبه جنسی گره میخورد و محبوب کسی است که دوستدار از این جنبه در او میل کرده است این نوع دوستی را در فضای ذهن بسیاری از جوانان و نوجوانان و حتی برخی از بزرگسالان نیز میتوان دید، در این فضاست که در حقیقت افراد مجذوب زیبایی ظاهر و دیگر مسائل برانگیزاننده جنسی قرار دارند و آنچه بیش از همه اهمیت مییابد همین طرق قضیه است. در نگاه اسلام این گونه محبت ورزیدن و عشق تنها در صورتی که مقدمهای برای ازدواج باشد پذیرفتنی و مقبول است. از این رو مانعی ندارد که مرد به زن مورد علاقهاش که جمالش دست مایه جذبه او شده میل کند، از نظر اسلام مرد میتواند برای فراهم آوردن مقدمات ازدواج و ارزیابی همسر آینده خویش از جنبههای زیبا شناختی و مسائل دیگری از این نوع به او بنگرد اما ضابطهمند و در چارچوب تعریف شده و بدون هوی و هوس رانی و شهوترانی افسار گریخته اما آنچه از محبت ورزی، وسیله لهو و لعب و بر هم زننده نظام حاکم بر ارتباط زن و مرد در حوزه زناشویی گردد، به کلی مردود و ناپسند است. فراتر از این، هر آنچه که سرانجام به انحرافات جنسی بیانجامد از هر نوع چه قلبی، چشمی یا زبانی یا عملی، و یا در نهایت، زمینه انحراف و تحریک جنسی را فراهم کند، از آنجا که پدید آورنده مشکلاتی اخلاقی خواهد شد که آدمی را به باتلاق انحراف خواهد کشید از جنبه دینی و اسلامی مطرود است، اسلام میخواهد به عاطفه و احساس جنبه عقلی بخشیده شود تا از این رهگذر، انسان افسار عاطفه خویش را به دست عقل بسپارد و از پوسته به ژرفا و مغز فرو رود. اسلام نمیخواهد جوانان به صرف یک نگاه ساده و یا مسائل سطحی دیگر خود را ببازند و آهنگ دلدادگی سر کنند، زیرا این مسائل بسیار زودگذر و غیر واقعی است، نظر اسلام نه تنها در این مسأله که در همه روابط انسانی مانند دوستیها و همکاریها و سایر معاشرتها نیز چنین است و از آنجا که انسان دارای دو بعد مادی و معنوی بوده و اسلام نیز برای همه ابعاد او برنامهای دارد در این مورد که یکی از جنبههای مادی انسان است، او را رها نکرده است و آنچه مایه سعادت و کمال وی و دوری و نجات او از شقاوت و بدبختی است بیان نموده و به همین جهت برای این نوع محبت قائل به ضوابط و شرایطی است و خلوت کردن با همدیگر، یا دست زدن به کارهایی را که فراهم آورنده تحریکات جنسی است مجاز نمیشمارد، اما با این همه، آنان را از سخنگفتنهای پاک و بیشائبه باز نمیدارد. شکستها را پایهای برای رسیدن به دیگر موفقیتها در زندگی قرار بدهید و سعی کنید با فکر کافی در اطراف آن شکست، حقیقت را از آن به دست آورید و در راه صحیح و آینده زندگی از آن استفاده کنید و با قدرت و صبر، پایه گذار زندگی همسر و بچههای پسر و دختر آینده خود باشید. اما کلمه عشق در متون دینی بسیار کم به کار رفته است و به جای آن حب شدید و معانی نظیر آن استعمال شده است مانند آیه شریفه: (مِنَ النّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبّ‌ِ اللّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ وَ لَوْ یَرَی الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمیعًا وَ أَنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعَذابِ)[3] (بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست می‌دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت ، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها می‌هراسند.() (وَ إِنَّهُ لِحُبّ‌ِ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ)[4] (و او علاقه شدید به مال دارد!) عشق در اصل لغت به معنای یک نوع گیاه پیچک است که بر بوته میپیچد و به معنای الصاق و حب مفرط هم آمده است. عشق مبنای مکتب عرفا است و عقل مبنای مکتب فلاسفه، عقل تفکر و عملیات ذهنی است و عشق حرکت و ناشی از روح است. عرفا عقل را برای پیشرفت و رسیدن به خدا کافی نمیدانند و عشق را مرکب راهوار برتر این مسیر میدانند. عشق گاهی در مقابل شوق به کار میرود در اینجا عشق تحفظ و مراقبت از کمال موجود است و شوق تلاش و کوشش جهت دست یابی به کمال مفقود است. عشق دارای انواعی میباشد، اگر منشأ آن نفسانیات و شهوات و اموری از این قبیل باشد عشق مجازی است، و به تعبیر دیگر عشق زمینی است این عشق ممکن است با برآورده شدن حاجات حیوانی و شهوانی فرد دچار خمود، خاموشی و بلکه تبدیل به ضد آن یعنی نفرت بشود. ولی عشق حقیقی که ناشی از جذبات معنوی و روحانی و دلدادگی به کمال مطلق و جمال جمیل حضرت حق است هر دم و هر لحظه بر عظمت و گسترش آن افزون میشود و با همه سوز و گدازی که دارد شیرین و دلکش است. راست گفتی عشق خوبان آتش است سخت میسوزاند اما دلکش است از خدا خواهم که افزونش کند دل اگر دم زد پر از خونش کند البته هر کدام از عشق مجازی و حقیقی (زمینی و آسمانی) دارای مراتبی هستند. گاهی عشق مجازی مسیر عشق حقیقی است و از طریق سوز و گداز مجازی انسان درمییابد که عشق حقیقی جای دیگر است. حسن یوسف در دو عالم کس ندید حسن او دارد که یوسف آفرید عشق حقیقی عشق به خداست که منشأ همه خوبیهاست. و عشقهای دیگر در پرتو او معنا پیدا میکند مثل عشق به پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام، عشق به قرآن و دین و جهاد، عشق به شهادت، عشق به همسر و پدر و مادر و فرزند و... اینها اگر در مسیر عشق به خدا قرار گیرد مقدس است. عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. اسلام محبتهای دیگر را نفی نمیکند بلکه آنها را به سوی محبوب واقعی جهت میدهد. پی نوشتها: [1]الکافی، ج 8، ص 80. [2]الکافی، ج 2، ص 163. [3]سوره بقره، آیه 165. [4]سوره العادیات، آیه 8. منبع: پایگاه حوزه
اسلام به قضیه محبت از دو بعد نظر میکند:
1) بعد انسانی و فطری
2) بعد جنسی و غریزی
1-اسلام از تمامی انسانها میخواهد به چشم هم نوع به یکدیگر بنگرند چندان که کرامت انسانی را در میان هم پاس دارند، در رفع حوائج هم بکوشند و از هم حمایت کنند، در گرفتاریها به یاری هم بشتابند،انسان بودن را ارج بگذارند و نسبت به انسانهای دیگر احساس نزدیکی و دوستی کنند. در حدیثی آمده که امام صادق(ع) در پاسخ به سؤالی در مورد دوستی و محبت فرموده:
( وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُب )[1]
آیادین جز دوستی و محبت است؟
احادیث بسیار زیادی در خصوص رعایت حقوق مؤمنین و مسلمین از حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) وارد شده است که از مجموع آنها این گونه استفاده میشود که اسلام بر مسأله دوستی و محبت که باعث ربط آدمیان به همدیگر و ایجاد نوعی احساس متقابل در میان آنان میگردد پافشاری میکند و این درجه از دوستی و پیوند درونی را یکی از جلوههای ایمان میشمارد رسول اکرم(ص) میفرماید:
(ایمان کسی کامل نیست مگر آن که هر چیزی را که برای خود میپسندد برای دیگران نیز بپسندد و آن چه را برای خود زشت میشمارد برای آنان زشت بداند)
بر این اساس نگاه بیروح و بیعاطفه به دیگران و مشکلاتی که در زندگی، با آنها دست و پنجه نرم میکنند نگاهی مؤمنانه نیست حدیث معروف دیگری نیز هست که به روشنی گویای این دیدگاه بلند اسلام است. پیامبراکرم(ص) فرمود:
( مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم )[2]
(هر کس در اندیشه امور دیگر مسلمانان نباشد مسلمان واقعی نیست )
2-بعد دیگر جنبه غریزی است که شخصی، شخص دیگری را تا سر حد طبیعیترین نیازهایش از قبیل خوردن و آشامیدن دوست بدارد و به او تعلق خاطر بسپارد، در این جنبه محبت و دوستی خود به خود به جنبه جنسی گره میخورد و محبوب کسی است که دوستدار از این جنبه در او میل کرده است این نوع دوستی را در فضای ذهن بسیاری از جوانان و نوجوانان و حتی برخی از بزرگسالان نیز میتوان دید، در این فضاست که در حقیقت افراد مجذوب زیبایی ظاهر و دیگر مسائل برانگیزاننده جنسی قرار دارند و آنچه بیش از همه اهمیت مییابد همین طرق قضیه است.
در نگاه اسلام این گونه محبت ورزیدن و عشق تنها در صورتی که مقدمهای برای ازدواج باشد پذیرفتنی و مقبول است.
از این رو مانعی ندارد که مرد به زن مورد علاقهاش که جمالش دست مایه جذبه او شده میل کند، از نظر اسلام مرد میتواند برای فراهم آوردن مقدمات ازدواج و ارزیابی همسر آینده خویش از جنبههای زیبا شناختی و مسائل دیگری از این نوع به او بنگرد اما ضابطهمند و در چارچوب تعریف شده و بدون هوی و هوس رانی و شهوترانی افسار گریخته اما آنچه از محبت ورزی، وسیله لهو و لعب و بر هم زننده نظام حاکم بر ارتباط زن و مرد در حوزه زناشویی گردد، به کلی مردود و ناپسند است. فراتر از این، هر آنچه که سرانجام به انحرافات جنسی بیانجامد از هر نوع چه قلبی، چشمی یا زبانی یا عملی، و یا در نهایت، زمینه انحراف و تحریک جنسی را فراهم کند، از آنجا که پدید آورنده مشکلاتی اخلاقی خواهد شد که آدمی را به باتلاق انحراف خواهد کشید از جنبه دینی و اسلامی مطرود است، اسلام میخواهد به عاطفه و احساس جنبه عقلی بخشیده شود تا از این رهگذر، انسان افسار عاطفه خویش را به دست عقل بسپارد و از پوسته به ژرفا و مغز فرو رود. اسلام نمیخواهد جوانان به صرف یک نگاه ساده و یا مسائل سطحی دیگر خود را ببازند و آهنگ دلدادگی سر کنند، زیرا این مسائل بسیار زودگذر و غیر واقعی است، نظر اسلام نه تنها در این مسأله که در همه روابط انسانی مانند دوستیها و همکاریها و سایر معاشرتها نیز چنین است و از آنجا که انسان دارای دو بعد مادی و معنوی بوده و اسلام نیز برای همه ابعاد او برنامهای دارد در این مورد که یکی از جنبههای مادی انسان است، او را رها نکرده است و آنچه مایه سعادت و کمال وی و دوری و نجات او از شقاوت و بدبختی است بیان نموده و به همین جهت برای این نوع محبت قائل به ضوابط و شرایطی است و خلوت کردن با همدیگر، یا دست زدن به کارهایی را که فراهم آورنده تحریکات جنسی است مجاز نمیشمارد، اما با این همه، آنان را از سخنگفتنهای پاک و بیشائبه باز نمیدارد.
شکستها را پایهای برای رسیدن به دیگر موفقیتها در زندگی قرار بدهید و سعی کنید با فکر کافی در اطراف آن شکست، حقیقت را از آن به دست آورید و در راه صحیح و آینده زندگی از آن استفاده کنید و با قدرت و صبر، پایه گذار زندگی همسر و بچههای پسر و دختر آینده خود باشید.
اما کلمه عشق در متون دینی بسیار کم به کار رفته است و به جای آن حب شدید و معانی نظیر آن استعمال شده است مانند آیه شریفه:
(مِنَ النّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ وَ لَوْ یَرَی الَّذینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمیعًا وَ أَنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعَذابِ)[3]
(بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت ، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها میهراسند.()
(وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ)[4]
(و او علاقه شدید به مال دارد!)
عشق در اصل لغت به معنای یک نوع گیاه پیچک است که بر بوته میپیچد و به معنای الصاق و حب مفرط هم آمده است.
عشق مبنای مکتب عرفا است و عقل مبنای مکتب فلاسفه، عقل تفکر و عملیات ذهنی است و عشق حرکت و ناشی از روح است. عرفا عقل را برای پیشرفت و رسیدن به خدا کافی نمیدانند و عشق را مرکب راهوار برتر این مسیر میدانند.
عشق گاهی در مقابل شوق به کار میرود در اینجا عشق تحفظ و مراقبت از کمال موجود است و شوق تلاش و کوشش جهت دست یابی به کمال مفقود است.
عشق دارای انواعی میباشد، اگر منشأ آن نفسانیات و شهوات و اموری از این قبیل باشد عشق مجازی است، و به تعبیر دیگر عشق زمینی است این عشق ممکن است با برآورده شدن حاجات حیوانی و شهوانی فرد دچار خمود، خاموشی و بلکه تبدیل به ضد آن یعنی نفرت بشود.
ولی عشق حقیقی که ناشی از جذبات معنوی و روحانی و دلدادگی به کمال مطلق و جمال جمیل حضرت حق است هر دم و هر لحظه بر عظمت و گسترش آن افزون میشود و با همه سوز و گدازی که دارد شیرین و دلکش است.
راست گفتی عشق خوبان آتش است
سخت میسوزاند اما دلکش است
از خدا خواهم که افزونش کند
دل اگر دم زد پر از خونش کند
البته هر کدام از عشق مجازی و حقیقی (زمینی و آسمانی) دارای مراتبی هستند.
گاهی عشق مجازی مسیر عشق حقیقی است و از طریق سوز و گداز مجازی انسان درمییابد که عشق حقیقی جای دیگر است.
حسن یوسف در دو عالم کس ندید
حسن او دارد که یوسف آفرید
عشق حقیقی عشق به خداست که منشأ همه خوبیهاست. و عشقهای دیگر در پرتو او معنا پیدا میکند مثل عشق به پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام، عشق به قرآن و دین و جهاد، عشق به شهادت، عشق به همسر و پدر و مادر و فرزند و... اینها اگر در مسیر عشق به خدا قرار گیرد مقدس است.
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
اسلام محبتهای دیگر را نفی نمیکند بلکه آنها را به سوی محبوب واقعی جهت میدهد.
پی نوشتها:
[1]الکافی، ج 8، ص 80.
[2]الکافی، ج 2، ص 163.
[3]سوره بقره، آیه 165.
[4]سوره العادیات، آیه 8.
منبع: پایگاه حوزه
- [سایر] محبت و عشق ورزیدن از نظر اسلام چگونه است و آیا عشق مجازی میتواند پلی برای رسیدن به حقیقت باشد؟
- [سایر] عشق به امام زمان علیه السلام چگونه باید باشد؟ آیا صرف محبت کافی است؟
- [سایر] نقش عشق و محبت به اولیای الهی را در تهذیب نفس بیان کنید؟
- [سایر] با شوهرم چه رفتاری داشته باشم که زندگیم سرشار از محبت و عشق باشه و یکنواخت نشه؟
- [سایر] عشق ورزیدن به شخصیتهای معنوی و دینی جنس مخالف و دوست داشتن آنها از روی محبت الهی چه حکمی دارد؟
- [سایر] این موضوع که باب شده صحیح است:دوستی با نا محرم به قصد محبت کردن و عشق ورزی هم حرام است؟حتی از یکی از طلاب شنیدم که اگر گناه نباشد و فقط محبت باشد اشکال ندارد؟
- [آیت الله مظاهری] خواهشمندم در مورد رابطه دوستی، محبّت و عشق، از منظر اسلام راهنمائی لازم را بفرمائید. چه باید کرد که با وجود محبت به دیگران، عفت حفظ شود؟ دوستی و محبت دختر و پسر، افراد همجنس با یکدیگر، محبت بین اساتید و شاگردان و ... چه حکمی دارد؟
- [سایر] با سلام من خواستم بپرسم که آیا سرکوب کردن عشق به جنس مخالف و نداشتن رابطه عاطفی با آن ها عوارضی چون افسردگی و یا غیره به همرا خواهد داشت؟؟؟؟ و من معتقدم اول عشق به خدا بعد خانواده و بعد همسر اما در سن 15 سالگی از نظر من یک فرد باید به درس و کار و خداوند فکر کند نه یک عشق کاذب .
- [سایر] اگر مالک این جهان خداست پس چرا ظلم و ستم را سرکوب نمی کند؟
- [سایر] آیا امام علی در زمان خلافت شان ، شورش مردم فارس را سرکوب کردند؟
- [آیت الله جوادی آملی] .نمازگزار باید نماز ر ا به قصد اجرای دستور خدا انجام دهد . لازم نیست آن را به تفصیل از قلب بگذراند , چنان که لازم نیست بر زبان آورد . درجات قرب عبادت , به درجات معرفت پروردگار و محبّت وی و در محضر او بودن و مظهر وی شدن است.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام که قرآن آن را در حدّ کفر میداند، تعلیم سحر و تحصیل و به کارگیری آن است، و اگر اجرتی برای تعلیم و یا به کارگیری آن بگیرد، در حکم میته و حرام است و مالک نمیشود، و آن اقسامی دارد و کلّیه اقسام آن حرام است، چه مضر برای دیگران باشد نظیر تفرقه بین زن و شوهر، یا نافع برای دیگران باشد نظیر ایجاد محبّت بین زن و شوهر، و چه تصرّف در جسم یا جان یا مال کسی باشد نظیر ایجاد عداوت بین دو نفر یا دلسرد نمودن کسی را از کارش، و یا گرهانداختن در کسب و کار و امثال اینها، و چه تصرف، نباشد، نظیر احضار ارواح یا اجنّه و یا خواب مغناطیستی برای تجسّس از کار کسی و یا خواندن افکار بهواسطه آنها.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.