هر یک از این دو کلمه ی ولایت و فقیه به طور جداگانه در متون فقهی قدیمی و روایات به کار رفته اند و ریشه در صدر اسلام دارند; اما کاربرد آن به صورت لفظ مرکّب (ولایت فقیه) طبق برخی نظریات، به زمان مرحوم وحید بهبهانی باز می گردد; زیرا (پس از احیای مجدّد فقه اجتهادی توسط وحید بهبهانی (متوفای 1208) تحوّلی در فقه سیاسی نیز به وجود آمد و فقها با طرح مسئله ی ولایت فقیه، مباحث فقه سیاسی را بر محور این اصل داده (داده اند)... گرچه اصل بحث ولایت فقیه تازگی نداشت و فقهای گذشته نیز تحت عنوان ولایات از ولایت فقیه بحث می کرده اند، اما آن چه که تازگی داشت، تمرکز بحث های فقه سیاسی و توسعه و تعمیق آن تحت عنوان ولایت فقیه بود.)[1] مرحوم شهید ثانی، صاحب مسالک نیز این لفظ مرکب را به کار برده است که شاید بتوان گفت قدیمی ترین کاربرد این واژه ی مرکب در فقه شیعه به شمار می آید. ایشان در موضوع (الغیبة) مطالبی را بیان داشته تا آن جا که می فرماید: (... اِلی اَن یتجدّد الامام اللاّحق نواب فتعطل المصالح و الاظهر هوالاوّل و قد یقدح هذا فی ولایة الفقیه حال الغیبة...).[2] بر این اساس می توان گفت که این واژه ی مرکب، از دوران مرحوم صاحب مسالک به کار رفته ولی کاربرد دقیق سیاسی آن از زمان مرحوم نراقی آغاز گردیده است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . حقیقت، سید صادق، در آمدی بر اندیشه سیاسی اسلامی (مجموعه مقالات)، (مقاله ی عباسعلی عمید زنجانی)، ص 96. [2] . مسالک الافهام، ج 2، ص 286.
هر یک از این دو کلمه ی ولایت و فقیه به طور جداگانه در متون فقهی قدیمی و روایات به کار رفته اند و ریشه در صدر اسلام دارند; اما کاربرد آن به صورت لفظ مرکّب (ولایت فقیه) طبق برخی نظریات، به زمان مرحوم وحید بهبهانی باز می گردد; زیرا (پس از احیای مجدّد فقه اجتهادی توسط وحید بهبهانی (متوفای 1208) تحوّلی در فقه سیاسی نیز به وجود آمد و فقها با طرح مسئله ی ولایت فقیه، مباحث فقه سیاسی را بر محور این اصل داده (داده اند)... گرچه اصل بحث ولایت فقیه تازگی نداشت و فقهای گذشته نیز تحت عنوان ولایات از ولایت فقیه بحث می کرده اند، اما آن چه که تازگی داشت، تمرکز بحث های فقه سیاسی و توسعه و تعمیق آن تحت عنوان ولایت فقیه بود.)[1] مرحوم شهید ثانی، صاحب مسالک نیز این لفظ مرکب را به کار برده است که شاید بتوان گفت قدیمی ترین کاربرد این واژه ی مرکب در فقه شیعه به شمار می آید. ایشان در موضوع (الغیبة) مطالبی را بیان داشته تا آن جا که می فرماید: (... اِلی اَن یتجدّد الامام اللاّحق نواب فتعطل المصالح و الاظهر هوالاوّل و قد یقدح هذا فی ولایة الفقیه حال الغیبة...).[2]
بر این اساس می توان گفت که این واژه ی مرکب، از دوران مرحوم صاحب مسالک به کار رفته ولی کاربرد دقیق سیاسی آن از زمان مرحوم نراقی آغاز گردیده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حقیقت، سید صادق، در آمدی بر اندیشه سیاسی اسلامی (مجموعه مقالات)، (مقاله ی عباسعلی عمید زنجانی)، ص 96.
[2] . مسالک الافهام، ج 2، ص 286.
- [سایر] نظریه مالکیت مشاع که در آن وکالت فقیه مطرح میشود، به چه معناست و آیا میتوان بهجای ولایت فقیه، قایل به وکالت فقیه شد؟
- [سایر] چرا تمامی علما فصل خاصی را به طرح ولایت فقیه اختصاص نداده و حدود و اختیارات آنرا مطرح نکردهاند؟
- [سایر] اگر دین از سیاست جدا نیست، علمای دین در این رابطه چقدر تلاش کردهاند؟ ولایت فقیه در انقلاب مشروطیت چگونه مطرح بود؟
- [سایر] آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] شبهه: ولایت مطلق مختص خداوند است، چرا امروزه به ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه می گویند؟
- [سایر] ولایت فقیه درست است یا وکالت فقیه؟ اگر ولایت فقیه مطلق یا مقید؟
- [سایر] ولایت فقیه؛ فقیه عادل یا فقیه معصوم؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] یکی دیگر ازشبهاتی که بسیار مهم است مسئله ولایت فقیه است چراوقتی امام زمان وجود دارد ولایت فقیه پابرجاست اصلا ولایت فقیه چگونه به وجود آمده؟
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که رأی مجتهد تغییر کند، مقلد نمیتواند بر رأی قبلی مجتهد باقی بماند، و اگر شک کند که رأی مجتهد تغییر کرده است یا نه، میتواند تا مشخص شدن آن بر رأی قبلی باقی بماند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] به دست آوردن فتوا یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسیکه انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم: دیدن در رساله مجتهد، در صورتیکه انسانبه درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.