مفهوم جامعه مدنی از ابتدای پیدایی آن، یعنی از دولت شهرهای یونان تاکنون، تطورات و تحولات معنایی فراوانی داشته است. به عنوان مثال این مفهوم در نگاه ارسطو و در نظریات و اندیشة های اصحاب (قرارداد اجتماعی) مانند؛ جان لاک و روسو البته علی رغم تفاوت هایی که بین این نظریات وجود دارد، مفهومی معادل با دولت دارد. در نظر کسانی چون آدام اسمیت جامعه مدنی بر محور اقتصاد تشکیل می شود. در معنای هگلی نیز این مفهوم حد واسط خانواده و دولت است. اما مفهوم مهم و متداول جامعه مدنی که امروزه بر زبان بسیاری جاری است، مربوط به دوران مدرن است، و دارای معنایی متفاوت با معانی قبلی است. در این معنا جامعه مدنی معادل با نهادهای واسط و میانجی میان مردم و دولت است. جامعه مدنی در مفهوم غربی و در معنای اخیر در واقع مبتنی بر مبانی مدرنیته و مدرنیسم است. امروزه کسانی مفهوم و ساختار جامعه مدنی را در جوامع دینی نیز قابل اقتباس و استفاده می دانند. در مورد پیشینة جامعه مدنی اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد.[1] برخی پیشینة جامعه مدنی را به سه هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردانند و می گویند اولین جوامع مدنی در میان جامعه شورایی سومری ها در بین النهرین با پیدایش اولین پولیس (Polis) که ترجمة فارسی آن دولت شهر است، محقق گردید. برخی دیگر معتقدند افلاطون (347 429ق. م) نخستین کسی بود که از جامعه مدنی یاد کرد و مدینةفاضلة خود را به آن نام گذاری کرد. گروهی دیگر بر این باورند که ارسطو اولین بار واژة جامعه مدنی را به کار برد، و جامعه مدنی خود را به دولت در مقابل خانوار تلقی کرد. برخی نیز می گویند ارسطو همچون افلاطون به مدینة فاضلة خود نام جامعه مدنی نهاد. از نظر عدّه ای دیگر، هگل بعد از آن که گروههای واسطه بین دولت و مردم را جامعه مدنی نامید، ادعا کرد که بین تمدنهای باستان، چه شرقی و چه غربی، اساساً جامعه مدنی سابقه نداشته است، بلکه جامعه مدنی محصول بعد از سده های 12 و 13 است. برخی اولین جامعه مدنی با معنای مدرن آن را به سدة 16 و 17 باز می گردانند و معتقدند توماس هابز (1679 1588) و جان لاک (1704 1663) جامعه مدنی را به دولت اطلاق کردند، دولتی که بر مبنای قرارداد اجتماعی قدرت را کسب کرده باشد. بعد از هابز، فرگوسن اسکاتلندی، (1816 1723) آدام اسمیت و روشو (78 1712) جامعه متمدن در مقابل جامعه بدوی یا وضع طبیعی را جامعه مدنی نامیدند بعد از آن، هگل (1831 1770) نظریه معروف خود را دربارة جامعه مدنی مطرح کرد. به دنبال او الکسی دو توکویل (59 1805) انجمن های مدنی را از تشکلهای سیاسی جدا کرد و به تشکلهای فرهنگی، بنیادهای خیریه و... جامعه مدنی گفت. سپس کارل مارکس (83 1818) و انگلس جامعه مدنی را از هگل گرفتند ولی آن را در مالکیت خصوصی و مناسبات بازار، محدود و منحصر کردند. بعد از او آنتونیوگرامشی (1937 1821) بنیان گذار حزب کمونیست ایتالیا، معتقد بود همة گروه ها و سازمان ها، چه اقتصادی و چه فرهنگی و چه سیاسی و یا اصناف، جامعه مدنی را تشکیل می دهند. مهمترین معانی جامعه مدنی که در طول تاریخ اندیشة سیاسی در مغرب زمین به کار رفته است به قرار زیر می باشد.[2] 1. جامعه مدنی به معنای دولت، و در برابر جامعه طبیعی (جامعه مبتنی بر قرارداد اجتماعی): با آغاز دوران رنسانس، توماس هابز (1679 1588) در ادامة سنت یونانی، میان دولت و جامعه تمایزی قایل نمی شود و عملاً مفهومی مشابه با دولت شهر یونانی از جامعه مدنی اراده می کند، با این تفاوت که دولت با جامعه مدنی هابزی، بر مبنای قرارداد اجتماعی و به منظور صیانت از نفس و جلوگیری از جنگ و تجاوز می باشد. در حالی که در نگرش کلاسیک یونانی، دولت پدیده ای طبیعی و لازمة مقتضای سیر تکاملی انسان و جامعه انسانی به شمار می رود؛ نه آنکه انسانها آن را صرفاً برای حفاظت از نفس خود و برقراری نظم و امنیت، و بر مبنای قرارداد پدید آورده باشند. جان لاک (1704 1663) مانند هابز، ابتنای جامعه مدنی را برقرارداد اجتماعی می پذیرد، اما برخلاف هابز، غایت اصلی جامعه مدنی و سیاسی را نه فرار از ترس و مرگ خشونت آمیز و ایجاد صلح و آرامش برای انسان ها بلکه برای حفظ و تأمین مالکیت بر اساس قرارداد اجتماعی می داند. لاک بُعد جدید اقتصادی را به مفهوم جامعه مدنی می افزاید. به عقیدة روسو (1779 1712) گذر از وضع طبیعی به وضعیت مدنی باعث تجلی وجهه اخلاقی و جایگزینی عدالت به جای غریزه است. لذا جامعه مدنی به عقیدةروسو، جامعه ای قانونمند و شکل گرفته بر پایة اخلاق و عدالت است؛ که افراد از اختیارات و آزادی های خود صرف نظر می کنند و ارادة عمومی را بر مبنای قرارداد اجتماعی حاکم می نمایند. 2. جامعه مدنی به معنای قلمروی ارضای خواسته های خصوصی و تأمین مصلحت عمومی: برخلاف نظریه پردازان قرارداد اجتماعی، اقتصاددانان سیاسی کلاسیک، مانند (آدام اسمیت و دیوید ریکاردو) جامعه مدنی را یک پدیدة قراردادی و ساختگی نمی دانند. آنها بر این باورند که پیشرفت و تکامل طبیعی جوامع باعث پیدایش جامعه تجاری و اقتصادی می شود. در واقع از نظر آنها، جامعه مدنی بر محور اقتصاد تشکیل می شود. طبق نظریه این متفکران؛ برخلاف نظریه ارسطو، وضعیت طبیعی، انسان را به سوی جامعه اقتصادی سوق می دهد؛ نه به جامعه سیاسی. از این رو، جامعه مدنی به عنوان قلمرو ارضای خواسته های خصوصی، شکل طبیعی زندگی روز مره فرد است. در نظر آنها اقتصاد در درجة اول اهمیت و سیاست در درجة دوم قرار دارد. 3. جامعه مدنی به معنای حد واسط بین دولت و خانواده (شکل اولیه تکوین دولت): هگل (1831 1770) جامعه مدنی را به عنوان یک شکل اولیه و نارسایی از تکوین دولت می داند. از دیدگاه وی، جامعه مدنی گونه ای از دولت است که باید از منافع خصوصی افراد دفاع کند. به نظر او، در جامعه مدنی، افراد صرفاً در پی تعقیب منافع و مصالح خود هستند. اما با تحقق دولت این وضعیت جزئی نگری به فراموشی سپرده شده و کل نگری و اندیشیدن به مصالح جمع جانشین آن می شود. دولت از دیدگاه وی به منزلة تحقق مطلق روح، در جهان است. 4. جامعه مدنی نهادهای واسط بین مردم و دولت: به نظر هابرماس امروزه معمولاً، جامعه مدنی به مهم ترین آرمان جوامعی که برای ایجاد دمکراسی تلاش می کنند، تبدیل شده است. جامعه مدنی در دوران معاصر به حوزه ای از روابط اجتماعی اطلاق می شود که فارغ از دخالت قدرت سیاسی حاکم است و مجموعه ای از نهادها، مؤسسات، انجمن ها و تشکل های خصوصی و غیر خصوصی را شامل می شود. از علل ایجاد و تأکید بر جامعه مدنی امروزه یکی این تصور است که تمام دولت ها ذاتاً سرکوب گرند و به نابودی استقلال زندگی اجتماعی تمایل دارند. عامل دیگری که به همان اندازه، به اهمیت یافتن جامعه مدنی کمک کرده است، ناامیدی از مشارکت در ساختارهای رسمی قدرت سیاسی بوده است. نهادهایی مثل احزاب سیاسی، اتحادیه های کارگری و گروههای فشار، خصلتی دیوان سالارانه یافته و از موکلان خود فاصله گرفته اند. در نتیجه این وظیفه جامعه مدنی است که اقدام به برقراری ارتباط بین اعضای خود و اقدام به ایجاد ساختارهای حمایتی نماید. بر خلاف گذشته که جامعه مدنی و دولت وابسته به هم و گاه به یک معنا بود؛ اما در نظریه معاصر، دولت و جامعه مدنی در مقابل یکدیگرند و حتی از منطق های متفاوتی پیروی می کنند. از این دیدگاه، دولت حوزة قهر و اجبار است ولی جامعه مدنی حوزة ساختارهای حمایتی و همبستگی است. دولت حوزه خشونت و زور، اما جامعه مدنی حوزة ارتباط و تفاهم است. در حالی که در آثار کلاسیک که دربارة جامعه مدنی نوشه شده است، هیچ گاه منطق جامعه مدنی با منطق دولت تعارض ندارند در واقع، دولت و جامعه مدنی از نظر مفهومی به هم وابسته اند. امروزه در مجموع، جامعه مدنی شامل حوزه هایی از زندگی اجتماعی (خانواده، حوزة اقتصادی، فعالیت های فرهنگی، و تعامل سیاسی) می شود که به وسیلة افراد و گروههای خارج از کنترل مستقیم دولت سازمان می یابند. به طور خلاصه جامعه مدنی معاصر شامل حوزة روابط اجتماعی است؛ در برابر دولت که حوزة روابط سیاسی است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات و دیگران، قم، مؤسسة اندیشه و فرهنگ دینی، 1381. 2. جامعه مدنی در مطبوعات، سید مسعود معصومی و منصور میر احمدی، قم، طه، 1378. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. معصومی، سید مسعود، جامعه مدنی در مطبوعات، قم، انتشارات طه، 1378، ص 38 الی 41. [2] . بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژه ها، قم، مؤسسة اندیشه و فرهنگ دینی، 1381، ص 235 الی 245.
مفهوم جامعه مدنی از ابتدای پیدایی آن، یعنی از دولت شهرهای یونان تاکنون، تطورات و تحولات معنایی فراوانی داشته است. به عنوان مثال این مفهوم در نگاه ارسطو و در نظریات و اندیشة های اصحاب (قرارداد اجتماعی) مانند؛ جان لاک و روسو البته علی رغم تفاوت هایی که بین این نظریات وجود دارد، مفهومی معادل با دولت دارد. در نظر کسانی چون آدام اسمیت جامعه مدنی بر محور اقتصاد تشکیل می شود. در معنای هگلی نیز این مفهوم حد واسط خانواده و دولت است. اما مفهوم مهم و متداول جامعه مدنی که امروزه بر زبان بسیاری جاری است، مربوط به دوران مدرن است، و دارای معنایی متفاوت با معانی قبلی است. در این معنا جامعه مدنی معادل با نهادهای واسط و میانجی میان مردم و دولت است. جامعه مدنی در مفهوم غربی و در معنای اخیر در واقع مبتنی بر مبانی مدرنیته و مدرنیسم است. امروزه کسانی مفهوم و ساختار جامعه مدنی را در جوامع دینی نیز قابل اقتباس و استفاده می دانند.
در مورد پیشینة جامعه مدنی اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد.[1]
برخی پیشینة جامعه مدنی را به سه هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردانند و می گویند اولین جوامع مدنی در میان جامعه شورایی سومری ها در بین النهرین با پیدایش اولین پولیس (Polis) که ترجمة فارسی آن دولت شهر است، محقق گردید.
برخی دیگر معتقدند افلاطون (347 429ق. م) نخستین کسی بود که از جامعه مدنی یاد کرد و مدینةفاضلة خود را به آن نام گذاری کرد. گروهی دیگر بر این باورند که ارسطو اولین بار واژة جامعه مدنی را به کار برد، و جامعه مدنی خود را به دولت در مقابل خانوار تلقی کرد. برخی نیز می گویند ارسطو همچون افلاطون به مدینة فاضلة خود نام جامعه مدنی نهاد.
از نظر عدّه ای دیگر، هگل بعد از آن که گروههای واسطه بین دولت و مردم را جامعه مدنی نامید، ادعا کرد که بین تمدنهای باستان، چه شرقی و چه غربی، اساساً جامعه مدنی سابقه نداشته است، بلکه جامعه مدنی محصول بعد از سده های 12 و 13 است.
برخی اولین جامعه مدنی با معنای مدرن آن را به سدة 16 و 17 باز می گردانند و معتقدند توماس هابز (1679 1588) و جان لاک (1704 1663) جامعه مدنی را به دولت اطلاق کردند، دولتی که بر مبنای قرارداد اجتماعی قدرت را کسب کرده باشد. بعد از هابز، فرگوسن اسکاتلندی، (1816 1723) آدام اسمیت و روشو (78 1712) جامعه متمدن در مقابل جامعه بدوی یا وضع طبیعی را جامعه مدنی نامیدند بعد از آن، هگل (1831 1770) نظریه معروف خود را دربارة جامعه مدنی مطرح کرد. به دنبال او الکسی دو توکویل (59 1805) انجمن های مدنی را از تشکلهای سیاسی جدا کرد و به تشکلهای فرهنگی، بنیادهای خیریه و... جامعه مدنی گفت. سپس کارل مارکس (83 1818) و انگلس جامعه مدنی را از هگل گرفتند ولی آن را در مالکیت خصوصی و مناسبات بازار، محدود و منحصر کردند. بعد از او آنتونیوگرامشی (1937 1821) بنیان گذار حزب کمونیست ایتالیا، معتقد بود همة گروه ها و سازمان ها، چه اقتصادی و چه فرهنگی و چه سیاسی و یا اصناف، جامعه مدنی را تشکیل می دهند. مهمترین معانی جامعه مدنی که در طول تاریخ اندیشة سیاسی در مغرب زمین به کار رفته است به قرار زیر می باشد.[2]
1. جامعه مدنی به معنای دولت، و در برابر جامعه طبیعی (جامعه مبتنی بر قرارداد اجتماعی): با آغاز دوران رنسانس، توماس هابز (1679 1588) در ادامة سنت یونانی، میان دولت و جامعه تمایزی قایل نمی شود و عملاً مفهومی مشابه با دولت شهر یونانی از جامعه مدنی اراده می کند، با این تفاوت که دولت با جامعه مدنی هابزی، بر مبنای قرارداد اجتماعی و به منظور صیانت از نفس و جلوگیری از جنگ و تجاوز می باشد. در حالی که در نگرش کلاسیک یونانی، دولت پدیده ای طبیعی و لازمة مقتضای سیر تکاملی انسان و جامعه انسانی به شمار می رود؛ نه آنکه انسانها آن را صرفاً برای حفاظت از نفس خود و برقراری نظم و امنیت، و بر مبنای قرارداد پدید آورده باشند. جان لاک (1704 1663) مانند هابز، ابتنای جامعه مدنی را برقرارداد اجتماعی می پذیرد، اما برخلاف هابز، غایت اصلی جامعه مدنی و سیاسی را نه فرار از ترس و مرگ خشونت آمیز و ایجاد صلح و آرامش برای انسان ها بلکه برای حفظ و تأمین مالکیت بر اساس قرارداد اجتماعی می داند. لاک بُعد جدید اقتصادی را به مفهوم جامعه مدنی می افزاید. به عقیدة روسو (1779 1712) گذر از وضع طبیعی به وضعیت مدنی باعث تجلی وجهه اخلاقی و جایگزینی عدالت به جای غریزه است. لذا جامعه مدنی به عقیدةروسو، جامعه ای قانونمند و شکل گرفته بر پایة اخلاق و عدالت است؛ که افراد از اختیارات و آزادی های خود صرف نظر می کنند و ارادة عمومی را بر مبنای قرارداد اجتماعی حاکم می نمایند.
2. جامعه مدنی به معنای قلمروی ارضای خواسته های خصوصی و تأمین مصلحت عمومی: برخلاف نظریه پردازان قرارداد اجتماعی، اقتصاددانان سیاسی کلاسیک، مانند (آدام اسمیت و دیوید ریکاردو) جامعه مدنی را یک پدیدة قراردادی و ساختگی نمی دانند. آنها بر این باورند که پیشرفت و تکامل طبیعی جوامع باعث پیدایش جامعه تجاری و اقتصادی می شود. در واقع از نظر آنها، جامعه مدنی بر محور اقتصاد تشکیل می شود. طبق نظریه این متفکران؛ برخلاف نظریه ارسطو، وضعیت طبیعی، انسان را به سوی جامعه اقتصادی سوق می دهد؛ نه به جامعه سیاسی. از این رو، جامعه مدنی به عنوان قلمرو ارضای خواسته های خصوصی، شکل طبیعی زندگی روز مره فرد است. در نظر آنها اقتصاد در درجة اول اهمیت و سیاست در درجة دوم قرار دارد.
3. جامعه مدنی به معنای حد واسط بین دولت و خانواده (شکل اولیه تکوین دولت): هگل (1831 1770) جامعه مدنی را به عنوان یک شکل اولیه و نارسایی از تکوین دولت می داند. از دیدگاه وی، جامعه مدنی گونه ای از دولت است که باید از منافع خصوصی افراد دفاع کند. به نظر او، در جامعه مدنی، افراد صرفاً در پی تعقیب منافع و مصالح خود هستند. اما با تحقق دولت این وضعیت جزئی نگری به فراموشی سپرده شده و کل نگری و اندیشیدن به مصالح جمع جانشین آن می شود. دولت از دیدگاه وی به منزلة تحقق مطلق روح، در جهان است.
4. جامعه مدنی نهادهای واسط بین مردم و دولت:
به نظر هابرماس امروزه معمولاً، جامعه مدنی به مهم ترین آرمان جوامعی که برای ایجاد دمکراسی تلاش می کنند، تبدیل شده است. جامعه مدنی در دوران معاصر به حوزه ای از روابط اجتماعی اطلاق می شود که فارغ از دخالت قدرت سیاسی حاکم است و مجموعه ای از نهادها، مؤسسات، انجمن ها و تشکل های خصوصی و غیر خصوصی را شامل می شود. از علل ایجاد و تأکید بر جامعه مدنی امروزه یکی این تصور است که تمام دولت ها ذاتاً سرکوب گرند و به نابودی استقلال زندگی اجتماعی تمایل دارند. عامل دیگری که به همان اندازه، به اهمیت یافتن جامعه مدنی کمک کرده است، ناامیدی از مشارکت در ساختارهای رسمی قدرت سیاسی بوده است. نهادهایی مثل احزاب سیاسی، اتحادیه های کارگری و گروههای فشار، خصلتی دیوان سالارانه یافته و از موکلان خود فاصله گرفته اند. در نتیجه این وظیفه جامعه مدنی است که اقدام به برقراری ارتباط بین اعضای خود و اقدام به ایجاد ساختارهای حمایتی نماید.
بر خلاف گذشته که جامعه مدنی و دولت وابسته به هم و گاه به یک معنا بود؛ اما در نظریه معاصر، دولت و جامعه مدنی در مقابل یکدیگرند و حتی از منطق های متفاوتی پیروی می کنند. از این دیدگاه، دولت حوزة قهر و اجبار است ولی جامعه مدنی حوزة ساختارهای حمایتی و همبستگی است. دولت حوزه خشونت و زور، اما جامعه مدنی حوزة ارتباط و تفاهم است. در حالی که در آثار کلاسیک که دربارة جامعه مدنی نوشه شده است، هیچ گاه منطق جامعه مدنی با منطق دولت تعارض ندارند در واقع، دولت و جامعه مدنی از نظر مفهومی به هم وابسته اند. امروزه در مجموع، جامعه مدنی شامل حوزه هایی از زندگی اجتماعی (خانواده، حوزة اقتصادی، فعالیت های فرهنگی، و تعامل سیاسی) می شود که به وسیلة افراد و گروههای خارج از کنترل مستقیم دولت سازمان می یابند. به طور خلاصه جامعه مدنی معاصر شامل حوزة روابط اجتماعی است؛ در برابر دولت که حوزة روابط سیاسی است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات و دیگران، قم، مؤسسة اندیشه و فرهنگ دینی، 1381.
2. جامعه مدنی در مطبوعات، سید مسعود معصومی و منصور میر احمدی، قم، طه، 1378.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. معصومی، سید مسعود، جامعه مدنی در مطبوعات، قم، انتشارات طه، 1378، ص 38 الی 41.
[2] . بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژه ها، قم، مؤسسة اندیشه و فرهنگ دینی، 1381، ص 235 الی 245.
- [سایر] تاریخچة مسجد مقدس جمکران را بنویسید.
- [سایر] جامعه ی مدنی یعنی چه؟
- [سایر] تاریخچه اعجاز عددی قرآن را بنویسید و منابعی در این زمینه معرفی کنید.
- [سایر] آیا جامعه مدنی که آقای خاتمی مطرح کرده همان جامعه مدنی مبتنی بر اومانیسم است که در غرب اجرا شده است؟
- [سایر] تاریخچه کوتاهی از زندگی امام حسن مجتبی علیهالسلام بیان کنید؟
- [سایر] تاریخچه کوتاهی از زندگی امام جعفر صادق علیهالسلام بفرمایید؟
- [سایر] تاریخچه کوتاهی از زندگی امام حسین علیه السلام را بیان کنید؟
- [سایر] خطر بدعت در جامعه اسلامی از دیدگاه قرآن را بنویسید؟
- [سایر] لطفا درباره تاریخچه، اعضا و فعالیت های جامعه مدرسین حوزه علمیه قم توضیح دهید؟
- [سایر] آیا «جامعه مدنی» با حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه سازگار است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در بین سالی که اعلان می کند مال از بین برود چنانچه در نگهداری ان کوتاهی کرده یا تعدی یعنی زیاده روی کرده باشد ضامن است و اگر کوتاهی نکرده و زیاده روی هم ننموده ضامن نیست
- [آیت الله اردبیلی] اگر به واسطه ندانستن مسأله، یکی از اعمالی را که روزه را باطل میکنند انجام دهد، چنانچه در آموختن مسأله کوتاهی کرده باشد، روزه او باطل است و اگر کوتاهی نکرده باشد نیز بنابر احتیاط روزهاش باطل است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که می تواند زکات را به مستحق برساند اگر کوتاهی کند و مال از بین برود ضامن است و باید عوض آن را بدهد ولی اگر کوتاهی نکرده باشد چیزی بر او نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر در بین سالی که اعلان میکند مال از بین برود، چنانچه در نگهداری آن کوتاهی کرده، باید عوض آن را به صاحبش بدهد و اگر کوتاهی نکرده، چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر معلوم شود که قاضی در حکم اشتباه کرده است، اگر در مقدمات کوتاهی نموده باشد، قاضی ضامن است و اگر در مقدمات کوتاهی نکرده باشد، حکومت اسلامی باید جبران کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه مالی را که برای فطره کنار گذاشته از بین برود، چنانچه دسترسی به فقیر داشته و کوتاهی کرده باید عوض آن را بدهد و اگر دسترسی نداشته و در حفظ آن نیز کوتاهی نکرده چیزی بر او نیست.
- [آیت الله اردبیلی] پدر و مادر میتوانند در مقابل یکدیگر از حقّ حضانت خود صرف نظر کنند، ولی نمیتوانند نسبت به نگهداری و تربیت فرزند کوتاهی نمایند و در صورت کوتاهی، حاکم صالح آنان را ملزم به تأمین حقّ فرزند میکند.
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان نباید در بجا آوردن کفّاره کوتاهی کند ولی لازم نیست فوراً آن را انجام دهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان نباید در بجا آوردن کفّاره کوتاهی کند، ولی لازم نیست فوراً آنرا انجام دهد.
- [آیت الله خوئی] انسان نباید در بهجا آوردن کفاره کوتاهی کند، ولی لازم نیست فوراً آن را انجام دهد.