جامعه ی مدنی دارای معانی گوناگونی است. و در هر برهه ای، تفسیری از آن ارائه شده است; امروزه نیز وضع بر همین منوال می باشد. به هر حال، ما به سه معنا از معانی متداول و امروزین جامعه ی مدنی اشاره خواهیم کرد تا در سایه ی آن بتوانیم پاسخ مورد نظر را بیابیم. الف جامعه ی مدنی در مقابل جامعه ی بَدَوی و غیر متمدّن: جامعه ی مدنی در این اصطلاح به جامعه ای گفته می شود که در آن قانون و ضابطه بر رفتار شهروندان حاکم است و هیچ کس حق ندارد با معیارها و سلایق شخصی دیگران را محکوم یا مجازات کند. شاید بتوان گفت کسانی که در کنار جامعه ی مدنی قانونمندی را مطرح می کنند به چنین معنایی از جامعه ی مدنی نظر دارند. ب جامعه ی مدنی; یعنی جامعه ای که مردم حداکثر وظایف اجتماعی را خودشان داوطلبانه به عهده می گیرند و بدین ترتیب بار دولت را سبک می کنند. این معنای جامعه ی مدنی کاملاً با اسلام سازگار است و وجود نهادهای آموزش و پرورش مردمی، بیمارستان ها و سایر خدمات عام المنفعه و به خصوص اوقاف، به روشنی گویای (مدنی) بودن جامعه ی اسلامی است. ج جامعه ی مدنی (در معنای نوین خود): بخشی از زندگی عمومی انسانهاست که مستقل از دولت است و در قالب انجمن ها، اصناف، احزاب، گروهها، مجامع فرهنگی و... جریان می یابد و نقش واسطه میان فرد و دولت را بازی می کند. جامعه ی مدنی که امروزه در غرب مطرح می باشد بار فرهنگی خاصّی دارد که با فرهنگ اسلامی سازگار نیست، زیرا مبتنی بر مبانی ویژه ای است که عبارت از: 1 سکولاریسم (جدا کردن دین از تمام عرصه های اجتماعی) به عنوان اولین پایگاه فکری جامعه ی مدنی مطرح است، زیرا در صورتی می شود گفت جامعه ی مدنی وجود دارد که بتوانیم قانونگذاری بنیادی کنیم; یعنی، در مورد بنیادهای زندگی از عرصه ی فردی گرفته تا تمامی عرصه های اجتماعی خودمان قانونگذاری کنیم. قدم اول در این عرصه این است که ما در همه ی مسائل زندگی خود حتّی از قیود دینی نیز آزاد باشیم. 2 انسان محوری (= اومانیسم): محور بودن و اصل بودن انسان و منافع او در همه ی زمینه ها، پایگاه فکری دیگر جامعه ی مدنی است که به موجب آن همه چیز در خدمت انسان است و حتّی دین در صورتی و تا جایی که آسایش روانی انسان را تأمین می کند و منافاتی با منافع او ندارد خواستنی و ارزشمند است، و اساساً ارزش هر چیز بر اساس مفید بودن برای انسان تعیین می گردد. 3 نسبیّت ارزشی و معرفتی: مطابق این دیدگاه، هیچ شناخت و یا ارزش مطلق و ثابتی وجود ندارد. در بُعد معرفتی، هیچ کس نمی تواند شناخت و دیدگاه خود را حقّ مطلق معرّفی کند، اگر چه آن دیدگاه برخاسته از حکم قطعی عقل و یا متون قطعی و تحریف نشده ی دینی باشد. در بُعد ارزشی نیز هیچ ارزش ثابت و مطلقی وجود ندارد، بلکه ارزش ها با انتخاب و خواست مردم، آن هم اکثریّت مردم تغییر می کنند; لذا ارزشهایی را که عقل در طول حیات بشری به آن حکم کرده است یا ارزش هایی که وحی آنها را معتبر و غیر قابل تغییر معرّفی می کند مادام که اکثریّت بپذیرند اعتبار دارند و الاّ آنها هم نسبی و کنارگذاردنی خواهند بود. 4 طبیعت گروی (در حقوق)، سودگروی (در اخلاق) و عقلانیّت ابزاری دیگر مبانی این تفکر هستند که به دلیل پرهیز از طولانی شدن کلام، شرح آنها را وا می گذاریم. همان گونه که گفته شد، پیش فرض جامعه ی مدنی غربی، سکولار (= غیر دینی) بودن حکومت است، بنابراین حکومت نباید دین، ارزش ها و احکام دینی را در هیچ امری از امور ادارة جامعه دخالت دهد و حقّ حمایت از هیچ مذهبی را ندارد،: بلکه باید نسبت به آنها کاملاً بی تفاوت باشد. همچنین در کشورهایی که تعدّد مذهب وجود دارد، چون رئیس جمهور، رئیس جمهور، همه ی مردم است حقّ حمایت از مذهب خاصّی را ندارد (که البته با قانون اساسی ما که دین حقّ، اسلام است و باید بر طبق مذهب (شیعه) عمل کرد در تعارض است)[1] و دین در هیچ یک از نهادهای حکومتی و سازمان ها و مؤسسات و ادارات وابسته به دولت حقّ ظهور ندارد و دولت موظّف به جلوگیری از دخالت دین در شؤون گوناگون مربوط به حکومت است; امری که امروزه در کشورهایی چون آمریکا، انگلیس، و حتّی ترکیه مشاهده می گردد. البتّه افراد یا مؤسّسات خصوصی و غیر دولتی می توانند از دین و امور دینی در اداری مراکز تحت کنترل خود مدد جویند. ولی این امور ربطی به دولت ندارد و از قلمرو امور دولتی خارج است; لذا نهادهای دینی و مدارس مذهبی غیر دولتی می توانند در چنین جوامعی فعّال باشند. به هر حال، جهت گیری در جامعه ی مدنی غربی بر عدم اعتبار دین در امور اجتماعی می باشد و قانون آن چیزی است که مردم رأی دهند و دین حق ندارد در سرنوشت سیاسی آنها دخالت کند.[2] -------------------------------------------------------------------------------- [1]. مطابق اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است. همچنین مطابق اصل دوّم قانون اساسی نظام ما مبتنی بر اسلام و عجین با آن است و مطابق اصل چهارم کلیّه ی قوانین و مقرّرات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها بر اساس موازین اسلام باشد. [2]. مصباح یزدی، محمد تقی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 3، ص 18.
جامعه ی مدنی دارای معانی گوناگونی است. و در هر برهه ای، تفسیری از آن ارائه شده است; امروزه نیز وضع بر همین منوال می باشد. به هر حال، ما به سه معنا از معانی متداول و امروزین جامعه ی مدنی اشاره خواهیم کرد تا در سایه ی آن بتوانیم پاسخ مورد نظر را بیابیم.
الف جامعه ی مدنی در مقابل جامعه ی بَدَوی و غیر متمدّن: جامعه ی مدنی در این اصطلاح به جامعه ای گفته می شود که در آن قانون و ضابطه بر رفتار شهروندان حاکم است و هیچ کس حق ندارد با معیارها و سلایق شخصی دیگران را محکوم یا مجازات کند. شاید بتوان گفت کسانی که در کنار جامعه ی مدنی قانونمندی را مطرح می کنند به چنین معنایی از جامعه ی مدنی نظر دارند.
ب جامعه ی مدنی; یعنی جامعه ای که مردم حداکثر وظایف اجتماعی را خودشان داوطلبانه به عهده می گیرند و بدین ترتیب بار دولت را سبک می کنند. این معنای جامعه ی مدنی کاملاً با اسلام سازگار است و وجود نهادهای آموزش و پرورش مردمی، بیمارستان ها و سایر خدمات عام المنفعه و به خصوص اوقاف، به روشنی گویای (مدنی) بودن جامعه ی اسلامی است.
ج جامعه ی مدنی (در معنای نوین خود): بخشی از زندگی عمومی انسانهاست که مستقل از دولت است و در قالب انجمن ها، اصناف، احزاب، گروهها، مجامع فرهنگی و... جریان می یابد و نقش واسطه میان فرد و دولت را بازی می کند.
جامعه ی مدنی که امروزه در غرب مطرح می باشد بار فرهنگی خاصّی دارد که با فرهنگ اسلامی سازگار نیست، زیرا مبتنی بر مبانی ویژه ای است که عبارت از:
1 سکولاریسم (جدا کردن دین از تمام عرصه های اجتماعی) به عنوان اولین پایگاه فکری جامعه ی مدنی مطرح است، زیرا در صورتی می شود گفت جامعه ی مدنی وجود دارد که بتوانیم قانونگذاری بنیادی کنیم; یعنی، در مورد بنیادهای زندگی از عرصه ی فردی گرفته تا تمامی عرصه های اجتماعی خودمان قانونگذاری کنیم. قدم اول در این عرصه این است که ما در همه ی مسائل زندگی خود حتّی از قیود دینی نیز آزاد باشیم.
2 انسان محوری (= اومانیسم): محور بودن و اصل بودن انسان و منافع او در همه ی زمینه ها، پایگاه فکری دیگر جامعه ی مدنی است که به موجب آن همه چیز در خدمت انسان است و حتّی دین در صورتی و تا جایی که آسایش روانی انسان را تأمین می کند و منافاتی با منافع او ندارد خواستنی و ارزشمند است، و اساساً ارزش هر چیز بر اساس مفید بودن برای انسان تعیین می گردد.
3 نسبیّت ارزشی و معرفتی: مطابق این دیدگاه، هیچ شناخت و یا ارزش مطلق و ثابتی وجود ندارد. در بُعد معرفتی، هیچ کس نمی تواند شناخت و دیدگاه خود را حقّ مطلق معرّفی کند، اگر چه آن دیدگاه برخاسته از حکم قطعی عقل و یا متون قطعی و تحریف نشده ی دینی باشد.
در بُعد ارزشی نیز هیچ ارزش ثابت و مطلقی وجود ندارد، بلکه ارزش ها با انتخاب و خواست مردم، آن هم اکثریّت مردم تغییر می کنند; لذا ارزشهایی را که عقل در طول حیات بشری به آن حکم کرده است یا ارزش هایی که وحی آنها را معتبر و غیر قابل تغییر معرّفی می کند مادام که اکثریّت بپذیرند اعتبار دارند و الاّ آنها هم نسبی و کنارگذاردنی خواهند بود.
4 طبیعت گروی (در حقوق)، سودگروی (در اخلاق) و عقلانیّت ابزاری دیگر مبانی این تفکر هستند که به دلیل پرهیز از طولانی شدن کلام، شرح آنها را وا می گذاریم.
همان گونه که گفته شد، پیش فرض جامعه ی مدنی غربی، سکولار (= غیر دینی) بودن حکومت است، بنابراین حکومت نباید دین، ارزش ها و احکام دینی را در هیچ امری از امور ادارة جامعه دخالت دهد و حقّ حمایت از هیچ مذهبی را ندارد،: بلکه باید نسبت به آنها کاملاً بی تفاوت باشد.
همچنین در کشورهایی که تعدّد مذهب وجود دارد، چون رئیس جمهور، رئیس جمهور، همه ی مردم است حقّ حمایت از مذهب خاصّی را ندارد (که البته با قانون اساسی ما که دین حقّ، اسلام است و باید بر طبق مذهب (شیعه) عمل کرد در تعارض است)[1] و دین در هیچ یک از نهادهای حکومتی و سازمان ها و مؤسسات و ادارات وابسته به دولت حقّ ظهور ندارد و دولت موظّف به جلوگیری از دخالت دین در شؤون گوناگون مربوط به حکومت است; امری که امروزه در کشورهایی چون آمریکا، انگلیس، و حتّی ترکیه مشاهده می گردد.
البتّه افراد یا مؤسّسات خصوصی و غیر دولتی می توانند از دین و امور دینی در اداری مراکز تحت کنترل خود مدد جویند. ولی این امور ربطی به دولت ندارد و از قلمرو امور دولتی خارج است; لذا نهادهای دینی و مدارس مذهبی غیر دولتی می توانند در چنین جوامعی فعّال باشند.
به هر حال، جهت گیری در جامعه ی مدنی غربی بر عدم اعتبار دین در امور اجتماعی می باشد و قانون آن چیزی است که مردم رأی دهند و دین حق ندارد در سرنوشت سیاسی آنها دخالت کند.[2]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. مطابق اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است. همچنین مطابق اصل دوّم قانون اساسی نظام ما مبتنی بر اسلام و عجین با آن است و مطابق اصل چهارم کلیّه ی قوانین و مقرّرات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها بر اساس موازین اسلام باشد.
[2]. مصباح یزدی، محمد تقی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 3، ص 18.
- [سایر] آیا جامعه مدنی که آقای خاتمی مطرح کرده همان جامعه مدنی مبتنی بر اومانیسم است که در غرب اجرا شده است؟
- [سایر] تاریخچة کوتاهی از جامعه مدنی در جهان را بنویسید؟
- [سایر] آیا «جامعه مدنی» با حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه سازگار است؟
- [سایر] مهمترین مسائلی که در رابطه یک حکومت با جامعه و نهادهای مدنی مطرح است، کدام است؟ دیدگاه اسلام و قانون اساسی در این باره چیست؟
- [سایر] فرق سورههای مکی با مدنی چیست؟
- [سایر] سورههای مکّی و مدنی طی چند سال نازل شدند و موضوع آنها چه چیز بود؟
- [سایر] دلیل مکّی و مدنی بودن آیات قرآن چیست؛ چند سوره از قرآن مکّی و چند سوره مدنی است؟
- [سایر] ملاک مکی و مدنی بودن سوره های قرآنی چیست و چگونه می توان سُور مکی را از مدنی شناخت ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] الف) آیا موضوع حقّ ارتفاق، آنچنان که در قانون مدنی به عنوان مبحثی مستقل، موردبحث قرار گرفته، در فقه اسلامی نیز عنوان مستقلی دارد؟ ب) حقوقدانان ایرانی در تألیفات خود گفته اند که (تدوین کنندگان قانون مدنی، موادّ مربوط به حقّ ارتفاق را، عمدتاً از قانون مدنی فرانسه اقتباس کرده اند) آیا فقه امامیّه به عنوان یک منبع، جهت استفاده قانون مدنی، کافی نبوده است؟
- [سایر] جایگاه نهادهای مدنی در حکومت اسلامی چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر حکومت صالح و شرعی احیانا مصلحت جامعه را در مهار جمعیّت و تنظیم خانواده تشخیص دهد، تشویق جامعه نسبت به آن با راهنمایی راههای حلال و منع از راههای حرام از قبیل سقط کردن جنین مانعی ندارد، ولی الزام افراد به محدود نمودن نسل جایز نیست.
- [آیت الله بروجردی] مأموم باید غیر از آنچه در نماز خوانده میشود، کارهای دیگر آن مانند رکوع و سجود را با امام، یا کمی بعد از امام به جا آورد و اگر عمداً پیش از امام، یا مدّنی بعد از امام انجام دهد معصیت کرده و احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله جوادی آملی] :اگرچه امامان (ع) ،انفال را برای شیعیان حلال کرده اند؛ ولی تصرف در آن باید به اذن ولیّ مسلمین باشد . ولیّ مسلمین گاهی مجانی اذن می دهد و گاهی برای رعایت حال محرومان جامعه، با دریافت عوض , اجازه میدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .کسب حلال جهت هزینه خود و عیال در صورت نداشتن مال دیگر, واجب است و در صورت داشتن مال دیگر , جهت انجام دادن کارهای خیر; نیز تأمین رفاه بیشتر افراد خانواده و جامعه, مستحب است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دانش آموزان و دانشجوها در هر رشته ای از علوم مباحه اگر غرضشان از تحصیل، خدمت به جامعه و ازدیاد عظمت اسلام و رفع حاجت مسلمانان از بیگانگان باشد، اجر و ثواب بسیار دارند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمان اگر بتواند جامعه و مملکت را در مسیر اجرای احکام اسلام قرار دهد و احکام اسلام را اجرا سازد، باید اقدام کند و واجب است با کسانی که این نیت را دارند، همکاری و تشریک مساعی نماید.
- [آیت الله اردبیلی] (اَنفال) یعنی اموال عمومی که برای اداره جامعه در اختیار امام معصوم علیهالسلام قرار دارد و در زمان غیبت برای تصرّف در آن بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرعی (یعنی مجتهد جامع الشرایط) اجازه گرفت.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر مسلمانی باید سعی کند روش و رفتار و اخلاق او، طبق تعالیم اخلاقی و فقهی اسلام باشد تا هم خودش سعادتمند گردد و هم بر آبروی جامعه اسلامی بیفزاید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که در جامعه اسلامی زندگی می کند و از اعتقادات او خبر نداریم، پاک است و جستجو و تفتیش لازم نیست و نیز در جوامع غیر اسلامی چنانچه افرادی باشند که معلوم نباشد مسلمان هستند یا کافر، پاکند.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی دوست داشته باشد که واجبی از واجبات بیارزش یا متروک شود و یا حرامی از محرّمات با ارزش و یا جایی در جامعه باز کند، گرچه در این امر قبیح خود عامل نباشد و تبلیغ نیز برای آن نکند، از نظر قرآن شریف کیفر بزرگی در دنیا و عذاب بزرگی در آخرت دارد، مثلاً کسی که دوست دارد در جامعه اسلامی، چادر جای خود را به بدحجابی و قرضالحسنه جای خود را به قرض ربوی بدهد، و قطعاً اگر توبه نکند، عذاب دردناکی در دنیا و آخرت به سراغ او خواهد آمد.