برای ورود به بحث، ابتدا مفردات آن بررسی می کنیم: دموکراسی: دموکراسی Demokracy واژهای یونانی است و از ریشه یونانی Demos به معنای (مردم) و Cracia به معنای (حکومت) اخذ شده است. بنابراین دموکراسی یعنی (حکومت مردم بر مردم) یا (حکومت بر مردم) که در فارسی معادل آن (مردم سالاری) است.[1] اما در اصطلاح، دموکراسی دارای تعاریف زیادی است و معانی متفاوتی از آن ارائه شده است و همچون بسیاری از مفاهیم، در علوم اجتماعی، تعریفی جامع و مانع از آن وجود ندارد. ولی عامترین معنای آن برابری فرصتها برای افراد یک جامعه به منظور برخورداری از آزادی و ارزشهای اجتماعی است. و در معنای محدودتر شرکت آزادانهی افراد در گرفتن تصمیمهایی است که در زندگی فرد و جمع مؤثر است. محدودترین معنای این کلمه، شرکت آزادانه افراد در گرفتن تصمیمهایی سیاسی مهم جامعه (مستقیم یا غیر مستقیم) است.[2] بدون شک از پایههای اساسی بلکه، جوهرهی دموکراسی و مایهی قوام آن مشارکت سیاسی است، به طوری که میتوان گفت، بدون مشارکت سیاسی شهروندان، دموکراسی محقق نمیشود. (مشارکت سیاسی) عبارت است از: (مساعی سازمان یافته شهروندان برای انتخاب رهبران خویش، شرکت مؤثر در فعالیتها و امور اجتماعی و سیاسی و تاثیر گذاشتن بر صورتبندی و هدایت سیاسی دولت.)[3] مشارکت شهروندان و گزینش فرمانروایان و اخذ تصمیمات سیاسی از ویژگیهای اساسی دموکراسی به حساب میآید. بنابراین مفهوم مشارکت سیاسی به این معنی است که مردم در امور کلی جامعه، سیاست، حکومت قانونگذاری و مدیریت نظام سیاسی نقش تعین کننده و سرنوشتساز داشته باشند. امروزه مشارکت شهروندان از طریق سیستم نمایندگی اعمال میگردد. اسلام و دموکراسی: اصولاً آیا بین اسلام و دموکراسی سازگاری وجود دارد؟ به بیان دیگر، آیا تعبیر به (دموکراسی اسلامی) درست است؟ قبل از پاسخ به پرسش مذکور به طور اجمال میتوان گفت که (اسلام) نه سازگاری مطلق با دموکراسی دارد و نه ناسازگاری مطلق. چنان که از یکی از نویسندگان (فتحی هویدی) نقل شده است که (آنها که اسلام را منطبق و مشابه با دموکراسی دانستند به اسلام ظلم کردند، و آنها که اسلام را منافی با دموکراسی دانستهاند نیز به اسلام ظلم کردهاند، اینها نه هم پوشانی مطلق دارند و نه ناسازگاری مطلق). بنابراین باید به قرائت مختلفی که از دموکراسی وجود دارد، توجه کرد و آن گاه به قضاوت نشست. اگر دموکراسی را به معنای دقیق و با ملاحظهی فلسفهی سیاسیاش، که مبتنی بر حاکمیت محض مردم بوده و مشروعیت نظام هم ناشی از آن باشد این قرائت از دموکراسی با اسلام سازگاری ندارد. به عبارت دیگر، اگر مراد از دموکراسی را باشد، که هر قانونی را که مردم وضع کردند. معتبر و لازم الاجراست و باید محترم شناخته شود (ولو مخالف با قوانین الهی باشد)، چنین مفهومی قطعاً با دین سازگاری ندارد، زیرا از نظر دین، حق حاکمیت و تشریع، مختص به خداوند است، (ان الحکم الاّّ للّه)[4] فقط خداست که همة مصالح و مفاسد انسان را میشناسد و حق قانونگذاری و تصمیمگیری برای انسان را دارد و انسانها باید در مقابل امر و نهی الهی و قوانیین دینی تسلیم باشند، زیرا عبودیت خداوند، عالیترین درجه کمال است و اطاعت از فرامین الهی سعادت آدمی را (در دنیا و آخرت) تأمین میکند.[5] بنابراین دموکراسی (مردم سالاری) که مترادف با حاکمیت مردم است، در چنین موقعیت، قطعاً فرمان خدا و دین، مقدم است. زیرا اگر رأی مردم را بر حکم خدا ترجیح دهیم، عملاً خدا را نپرستیدهایم و ربوبیت تشریعی (حق قانونگذاری مختص به خداوند است) خداوند را زیر پا گذاشتهایم که این عمل با توحید منافات دارد.[6] مضافاً این که به طور کلی آن دسته از مبانی فکری دموکراسی که نسبتی با دین و اصول آن ندارد، از قبیل: عقل محوری (راسیونالیسم)، انسان محوری (اومانیسم) و علم مخوری و تجربهگرایی و آزادی مطلق مباحث جداگانهای را میطلبد که در این مجال مختصر نمیگنجد. آیا میتوان قرائتی از دموکراسی که مبتنی بر مبانی فکری غیر قابل پذیرش از دیدگاه اسلام باشد را مشرّف به اسلام کرد؟ بدیهی است در صورت اثبات عدم سازگاری این مبانی با اسلام نمیتوان تن به پذیرش دموکراسی در اسلام داد. قرائتی دیگر از دموکراسی اگر دموکراسی را بر اساس برخی تعاریف رایج و فارغ از مبانی فکری آن در نظر بگیریم، و اگر منظور دموکراسی این باشد که مردم در چارچوب احکام الهی و قوانین شرعی، مشارکت (سیاسی) داشته باشند و در تعیین سرنوشت خویش سهیم و مؤثر باشند، و استخدام سیاسی و گزینش رهبران و کارگزاران آنها از طریق انتخابات، بر همین اساس باشد و برخورداری از عقل و علم و تجربه هم در راستای دین باشد، چنین تعبیری با دین مخالفت ندارد و میتوان به وجود دموکراسی با این مفهوم در اسلام حکم کرد. پس اگر دموکراسی را به معنای حاکمیت قانون و یا نفی استبداد، مشارکت سیاسی و شرکت آزادانه مردم در انتحابات توأم با رقابت و آزادی بیان، قلم، مطبوعات، اجتماعات و حق اعتراض (در چارچوب قانون و شرع) و... بگیریم، این معنی با دین جمع میشود و اشکالی هم ندارد. در قانون اساسی این معنا به روشنی تأیید شده است و مقصود امام امت (ره) که فرمودند: میزان رأی مردم است. بدون تردید همین بوده است؛ (قرائت دوم از دموکراسی) نه آن که هر چه مردم خواستند حتی اگر مخالف حکم خدا باشد ارزش و اعتبار دارد.[7] آیه شریفه (وامرهم شوری بینهم)[8] (2) به این معنا نیست که مردم در همه چیز میتوانند نظر بدهند و حلال و حرام خدا را با شور و گفتگو تغییر دهند، بلکه طبق آیه شریفه (وما کان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضی الله امراً الا یکون لهم الخیرة من امرهم )[9] در احکامی که از سوی خدا و پیغمبر (ص) صادر شده است ، مؤمنان هیچ اختیاری در دخل و تصرف ندارند.[10] اگر جوهرهی دموکراسی را مشارکت سیاسی بدانیم، بیشک اسلام از جمله مکاتبی است که بر مشارکت سیاسی، تأکید شایانی داشته و دارد. چنان که مکانیزمهایی را نیز برای تحقق آن میتوان یافت، از جمله : 1 امر به معروف و نهی از منکر: نظارت ملی در چار چوب امر به معروف و نهی از منکر یکی از کانالهای مهم مشارکت سیاسی است. ( کنتم خیر امة اُخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر)[11] خداوند بزرگ مؤمنان را به خاطر امر به معروف و نهی از منکر میستاید. امر به معروف و نهی از منکر از جمله فرائض بسیار مهم دینی است که در شرع مقدس تأکید فراوانی بر آن شده است و در اهمیت آن همین بس که در روایتی آمده است: (بها تُقام سایر الفرائض) سایر واجبات دینی به واسطه امر به معروف و نهی از منکر اقامه میشود یعنی امر به معروف و نهی از منکر به عنوان سیستم نظارت ملی اگر به خوبی اجرا شود همهی عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... را در برمیگیرد و میتواند جامعه را در مسیر احکام الهی و اهداف تعیین شده مردم مسلمان و دولت اسلامی به پیش ببرد. 2 شورا و مشورت : دومین شیوه در مشارکت سیاسی مشورت است وشاورهم من الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله.[12] یکی از اساسیترین پایههای استواری نظام حکومت در اسلام گسترش دامنه مشورت در تمامی ابعاد زندگی از جمله شؤون سیاسی اجتماعی است. قرآن در اینباره در توصیف مؤمنان میفرماید: و امراهم شوری بینهم.[13] در واژه (امرهم) کلمه (امر) از نظر ادبی جنس است که به ضمیر جمع (هم) اضافه شده، بنابراین شامل تمامی شؤون مربوط به زندگی به ویژه در رابطه با زندگی گروهی که در راس آن شؤون سیاسی اجتماعی است، خواهد بود. خداوند در این آیه، مؤمنان را مورد تمجید خویش قرار داده که در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی، شیوه مشورت را رهنمود خود قرار میدهند و در ضمن رابطه تنگاتنگ میان ایمان و ضرورت مشورت را گوشزد میکند، و در حقیقت این یک دستور شرعی محسوب میشود. بدیهی است، کارها به ویژه امور مربوط به مسایل جامعه، اگر با مشورت انجام گیرد، احتمال خطای آن کمتر است[14] (من شاور الرجال شارکها فی عقولها).[15] روایت دیگر این که (من شاور ذوی الباب دل علی الرّشاد)[16] هر کس با صاحبان خرد به شور بنشیند، به راه راست هدایت گردیده است. 3 نصح الائمه: یکی دیگر از کانالهای مشارکت سیاسی که عامل بازدارنده نیرومندی در برابر لغزش مسؤولین امر محسوب میشود و جلو هرگونه خطا و اشتباه را در اجرای سیاستهای اتخاذ شده میگیرد، مسأله (النصیحة لائمة المسلمین) یا نظارت همگانی بر مسئولان است. یعنی وظیفه نظارت بر کار مسئولان متوجه یکایک مردم است و این مسأله یکی از فرایض اسلامی است.[17] با این که نظرات بر مسئوولان در امر به معروف و نهی از منکر هم تعبیه شده است، اما در نصح الائمه بر نظرات بر کار مسئوولان تأکید ویژهای است و این امر اهتمام به امر نظارت همگانی بر کار مسئوولان و رهبران را میرساند، بنابراین انتقاد سازنده از لغزش رهبران (غیر معصوم) در اسلام امری پسندیده و از قرائض است و حتی از حقوق رهبر بر مردم شمرده میشود.[18] 4 بیعت: از جمله مهمترین راههای مشارکت سیاسی در اسلام، بیعت است بیعت به معنای تعهد و پیمان است، که بیعت کنندگان تعهد میدهند تا نسبت به کسی که با او بیعت میکنند. وفادار باشند و این بستگی دارد به آنچه از جانب بیعت شونده پیشنهاد میشود. از جانب بیعت شونده پیشنهاد میشود. از این رو بیعت در مواردی به کار میرود که از جانب مقام والایی در رابطه با امر مهمی پیشنهاد میشود که به همراهی و یاری بیعت کنندگان نیازمند است تا امکانات خود را در اختیار او بگذارند و در تحقیق یافتن آن امر مهم بکوشند .در حقیقت، این بیعت شونده است که تعهد میگیرد. و بیعت کنندگان تعهد میدهند.[19] بیعت در عصر حضور و غیبت در عصر حضور معصوم (ع)، بیعت و یقیناً و اثباتاً در امامت و زعامت نقشی نداشته و تنها در ایجاد توان و قدرت اجرایی برای زعم قانونی و شرعی نقش داشته است ولی بیعت در عصر غیبت، در نقش را ایفا میکند شناسایی واجد شرایط لازم برای ایجاد توان و قدرت اجرایی دولت حاکم.[20] نتیجه این که: بعد از روشن شدن معنای دموکراسی و با اشاره به دو قرائت موجود از آن به این نکته رسیدیم که اگر به دموکراسی از زاویه دید قرائت اول، نگاه کنیم یعنی نظامی که در آن نظام. بدون توجه به حاکمیت از آن مردم شمرده میشود و آزدیهایی که به نفی حاکمیت الهی و مشروعیت الهی و نفی و طرد دین از عرصه سیاست و حکومت میرسد. به رسمیت شناخته میشود. به طور قطع باید گفت که چنین معنایی با دین اسلام غیر قابل جمع است که حاکمیتش در طول حاکمیت خدا و به اذن او باشد و مردم میتوانند در چارچوب احکام دین در تعیین سرنوشت خویش و گزینش مسئوولان و کارگزاران حکومت از طریق انتخابات (استخدام سیاسی) و کسب انواع آزدیهای مشروع (آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات و حق اعتراض و...) و سایر حقوق عمومی و خصوصی خویش سهیم باشند. چنین مفهومی از دموکراسی کاملاً با اسلام سازگاری دارد و منطبق با احکام نورانی اسلام است. فهرست منابع و مآخذ: 1 آشنایی با علم سیاست .رنی آلیستن. ترجمه لیلا سازگار، مرکز نشر دانشگاهی. تهران 1347. 2 آشنایی با علم سیاست. رودی، ک. ک، آندرسن، ترجمه بهرام ملکوتی، کتابهای سیمرغ، تهران، 1351. 3 بنیادهای علم سیاست، عبدالرحمن عالم، نشر نی، 1357. 4 پرسشها و پاسخها، محمد تقی مصباح، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ دوم، پاییز 1378. 5 فرهنگ علوم سیاسی، علی آقا بخشی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، تهران، 1375. 6 فلسفة سیاست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، تابستان 1377. 7 کتاب نقد، پاییز77، ش8، مقاله: دموکراسی در سایة ولایت فقیه، علی ربانی گلپایگانی. 8 مکاتب سیاسی معاصر، ویلیام انیشتاین، ترجمة حسینعلی نوذری، نشر گستره، 1369. 9 نظریه سیاسی اسلام، محمد تقی مصباح، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز 1378. 10 نهج البلاغه. 11 ولایت فقیه، محمد هادی معرفت، مؤسسه انتشاراتی التمهید، قم، زمستان 1377. 12 فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، چاپ یازدهم، 1357. پی نوشتها: [1]. عالم، عبدالرحمان، بنیادهای علم سیاست، نشر نی، 1375، ص293. [2]. فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، چاپ یازدهم، 1357، ص87. [3]. آقا بخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، بهار 1375. [4]. یوسف / 67 : حاکمیت از آن خدا وند است. [5]. مصباح ، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، بهار 1378،ج1، ص 40. [6]. همان، ص 41. [7]. مصباح، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، همان، ج 1 ، ص41. [8] . شوری/ 38 : مؤمنان کارشان را با مشورت یکدیگر انجام میدهند [9]. احزاب /36: هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، با آن مخالفت نمایید. [10]. مصباح، محمد تقی، پرسشها و پاسخها ، همان ، ص41. [11]. آل عمران/110: شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر میکنید. [12]. آل عمرن/159. [13]. شوری/38. [14]. معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، مؤسسه انتشاراتی التمهید، قم، چاپ دوم، زمستان 1377، ص93. و همچنین ر.ک: به: کتاب نقد، پاییز 77، ش 8، مقاله: دموکراسی در سایة ولایت فقیه، علی ربانی گلپایگانی. [15]. نهج البلاغه، قصار الحکم، 161: هر کس با رجال (مردم) کارآزموده مشورت کند، از خرد و کاردانی آنها بهرة کامل بوده است. [16]. بحارالانوار، ج72، (مؤسسة الوفاء بیروت) ص105، شماره 39، از کنز الفوائد کراچکی. [17]. معرفت، محمد هادی، همان، ص109. [18]. مصباح، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، همان، ج1، ص69. [19]. معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، همان، ص82. [20]. برای مطالعه بیشتر در مسأله بیعت، ر.ک: به: معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، همان، ص9282. منبع: اندیشه قم
برای ورود به بحث، ابتدا مفردات آن بررسی می کنیم:
دموکراسی:
دموکراسی Demokracy واژهای یونانی است و از ریشه یونانی Demos به معنای (مردم) و Cracia به معنای (حکومت) اخذ شده است. بنابراین دموکراسی یعنی (حکومت مردم بر مردم) یا (حکومت بر مردم) که در فارسی معادل آن (مردم سالاری) است.[1] اما در اصطلاح، دموکراسی دارای تعاریف زیادی است و معانی متفاوتی از آن ارائه شده است و همچون بسیاری از مفاهیم، در علوم اجتماعی، تعریفی جامع و مانع از آن وجود ندارد. ولی عامترین معنای آن برابری فرصتها برای افراد یک جامعه به منظور برخورداری از آزادی و ارزشهای اجتماعی است. و در معنای محدودتر شرکت آزادانهی افراد در گرفتن تصمیمهایی است که در زندگی فرد و جمع مؤثر است. محدودترین معنای این کلمه، شرکت آزادانه افراد در گرفتن تصمیمهایی سیاسی مهم جامعه (مستقیم یا غیر مستقیم) است.[2]
بدون شک از پایههای اساسی بلکه، جوهرهی دموکراسی و مایهی قوام آن مشارکت سیاسی است، به طوری که میتوان گفت، بدون مشارکت سیاسی شهروندان، دموکراسی محقق نمیشود. (مشارکت سیاسی) عبارت است از: (مساعی سازمان یافته شهروندان برای انتخاب رهبران خویش، شرکت مؤثر در فعالیتها و امور اجتماعی و سیاسی و تاثیر گذاشتن بر صورتبندی و هدایت سیاسی دولت.)[3]
مشارکت شهروندان و گزینش فرمانروایان و اخذ تصمیمات سیاسی از ویژگیهای اساسی دموکراسی به حساب میآید. بنابراین مفهوم مشارکت سیاسی به این معنی است که مردم در امور کلی جامعه، سیاست، حکومت قانونگذاری و مدیریت نظام سیاسی نقش تعین کننده و سرنوشتساز داشته باشند. امروزه مشارکت شهروندان از طریق سیستم نمایندگی اعمال میگردد.
اسلام و دموکراسی:
اصولاً آیا بین اسلام و دموکراسی سازگاری وجود دارد؟ به بیان دیگر، آیا تعبیر به (دموکراسی اسلامی) درست است؟ قبل از پاسخ به پرسش مذکور به طور اجمال میتوان گفت که (اسلام) نه سازگاری مطلق با دموکراسی دارد و نه ناسازگاری مطلق. چنان که از یکی از نویسندگان (فتحی هویدی) نقل شده است که (آنها که اسلام را منطبق و مشابه با دموکراسی دانستند به اسلام ظلم کردند، و آنها که اسلام را منافی با دموکراسی دانستهاند نیز به اسلام ظلم کردهاند، اینها نه هم پوشانی مطلق دارند و نه ناسازگاری مطلق).
بنابراین باید به قرائت مختلفی که از دموکراسی وجود دارد، توجه کرد و آن گاه به قضاوت نشست. اگر دموکراسی را به معنای دقیق و با ملاحظهی فلسفهی سیاسیاش، که مبتنی بر حاکمیت محض مردم بوده و مشروعیت نظام هم ناشی از آن باشد این قرائت از دموکراسی با اسلام سازگاری ندارد. به عبارت دیگر، اگر مراد از دموکراسی را باشد، که هر قانونی را که مردم وضع کردند. معتبر و لازم الاجراست و باید محترم شناخته شود (ولو مخالف با قوانین الهی باشد)، چنین مفهومی قطعاً با دین سازگاری ندارد، زیرا از نظر دین، حق حاکمیت و تشریع، مختص به خداوند است، (ان الحکم الاّّ للّه)[4] فقط خداست که همة مصالح و مفاسد انسان را میشناسد و حق قانونگذاری و تصمیمگیری برای انسان را دارد و انسانها باید در مقابل امر و نهی الهی و قوانیین دینی تسلیم باشند، زیرا عبودیت خداوند، عالیترین درجه کمال است و اطاعت از فرامین الهی سعادت آدمی را (در دنیا و آخرت) تأمین میکند.[5] بنابراین دموکراسی (مردم سالاری) که مترادف با حاکمیت مردم است، در چنین موقعیت، قطعاً فرمان خدا و دین، مقدم است. زیرا اگر رأی مردم را بر حکم خدا ترجیح دهیم، عملاً خدا را نپرستیدهایم و ربوبیت تشریعی (حق قانونگذاری مختص به خداوند است) خداوند را زیر پا گذاشتهایم که این عمل با توحید منافات دارد.[6]
مضافاً این که به طور کلی آن دسته از مبانی فکری دموکراسی که نسبتی با دین و اصول آن ندارد، از قبیل: عقل محوری (راسیونالیسم)، انسان محوری (اومانیسم) و علم مخوری و تجربهگرایی و آزادی مطلق مباحث جداگانهای را میطلبد که در این مجال مختصر نمیگنجد. آیا میتوان قرائتی از دموکراسی که مبتنی بر مبانی فکری غیر قابل پذیرش از دیدگاه اسلام باشد را مشرّف به اسلام کرد؟ بدیهی است در صورت اثبات عدم سازگاری این مبانی با اسلام نمیتوان تن به پذیرش دموکراسی در اسلام داد.
قرائتی دیگر از دموکراسی
اگر دموکراسی را بر اساس برخی تعاریف رایج و فارغ از مبانی فکری آن در نظر بگیریم، و اگر منظور دموکراسی این باشد که مردم در چارچوب احکام الهی و قوانین شرعی، مشارکت (سیاسی) داشته باشند و در تعیین سرنوشت خویش سهیم و مؤثر باشند، و استخدام سیاسی و گزینش رهبران و کارگزاران آنها از طریق انتخابات، بر همین اساس باشد و برخورداری از عقل و علم و تجربه هم در راستای دین باشد، چنین تعبیری با دین مخالفت ندارد و میتوان به وجود دموکراسی با این مفهوم در اسلام حکم کرد. پس اگر دموکراسی را به معنای حاکمیت قانون و یا نفی استبداد، مشارکت سیاسی و شرکت آزادانه مردم در انتحابات توأم با رقابت و آزادی بیان، قلم، مطبوعات، اجتماعات و حق اعتراض (در چارچوب قانون و شرع) و... بگیریم، این معنی با دین جمع میشود و اشکالی هم ندارد. در قانون اساسی این معنا به روشنی تأیید شده است و مقصود امام امت (ره) که فرمودند: میزان رأی مردم است. بدون تردید همین بوده است؛ (قرائت دوم از دموکراسی) نه آن که هر چه مردم خواستند حتی اگر مخالف حکم خدا باشد ارزش و اعتبار دارد.[7]
آیه شریفه (وامرهم شوری بینهم)[8] (2) به این معنا نیست که مردم در همه چیز میتوانند نظر بدهند و حلال و حرام خدا را با شور و گفتگو تغییر دهند، بلکه طبق آیه شریفه (وما کان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضی الله امراً الا یکون لهم الخیرة من امرهم )[9] در احکامی که از سوی خدا و پیغمبر (ص) صادر شده است ، مؤمنان هیچ اختیاری در دخل و تصرف ندارند.[10] اگر جوهرهی دموکراسی را مشارکت سیاسی بدانیم، بیشک اسلام از جمله مکاتبی است که بر مشارکت سیاسی، تأکید شایانی داشته و دارد. چنان که مکانیزمهایی را نیز برای تحقق آن میتوان یافت، از جمله :
1 امر به معروف و نهی از منکر:
نظارت ملی در چار چوب امر به معروف و نهی از منکر یکی از کانالهای مهم مشارکت سیاسی است. ( کنتم خیر امة اُخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر)[11] خداوند بزرگ مؤمنان را به خاطر امر به معروف و نهی از منکر میستاید. امر به معروف و نهی از منکر از جمله فرائض بسیار مهم دینی است که در شرع مقدس تأکید فراوانی بر آن شده است و در اهمیت آن همین بس که در روایتی آمده است: (بها تُقام سایر الفرائض) سایر واجبات دینی به واسطه امر به معروف و نهی از منکر اقامه میشود یعنی امر به معروف و نهی از منکر به عنوان سیستم نظارت ملی اگر به خوبی اجرا شود همهی عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... را در برمیگیرد و میتواند جامعه را در مسیر احکام الهی و اهداف تعیین شده مردم مسلمان و دولت اسلامی به پیش ببرد.
2 شورا و مشورت :
دومین شیوه در مشارکت سیاسی مشورت است وشاورهم من الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله.[12] یکی از اساسیترین پایههای استواری نظام حکومت در اسلام گسترش دامنه مشورت در تمامی ابعاد زندگی از جمله شؤون سیاسی اجتماعی است. قرآن در اینباره در توصیف مؤمنان میفرماید: و امراهم شوری بینهم.[13] در واژه (امرهم) کلمه (امر) از نظر ادبی جنس است که به ضمیر جمع (هم) اضافه شده، بنابراین شامل تمامی شؤون مربوط به زندگی به ویژه در رابطه با زندگی گروهی که در راس آن شؤون سیاسی اجتماعی است، خواهد بود. خداوند در این آیه، مؤمنان را مورد تمجید خویش قرار داده که در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی، شیوه مشورت را رهنمود خود قرار میدهند و در ضمن رابطه تنگاتنگ میان ایمان و ضرورت مشورت را گوشزد میکند، و در حقیقت این یک دستور شرعی محسوب میشود.
بدیهی است، کارها به ویژه امور مربوط به مسایل جامعه، اگر با مشورت انجام گیرد، احتمال خطای آن کمتر است[14] (من شاور الرجال شارکها فی عقولها).[15] روایت دیگر این که (من شاور ذوی الباب دل علی الرّشاد)[16] هر کس با صاحبان خرد به شور بنشیند، به راه راست هدایت گردیده است.
3 نصح الائمه:
یکی دیگر از کانالهای مشارکت سیاسی که عامل بازدارنده نیرومندی در برابر لغزش مسؤولین امر محسوب میشود و جلو هرگونه خطا و اشتباه را در اجرای سیاستهای اتخاذ شده میگیرد، مسأله (النصیحة لائمة المسلمین) یا نظارت همگانی بر مسئولان است. یعنی وظیفه نظارت بر کار مسئولان متوجه یکایک مردم است و این مسأله یکی از فرایض اسلامی است.[17] با این که نظرات بر مسئوولان در امر به معروف و نهی از منکر هم تعبیه شده است، اما در نصح الائمه بر نظرات بر کار مسئوولان تأکید ویژهای است و این امر اهتمام به امر نظارت همگانی بر کار مسئوولان و رهبران را میرساند، بنابراین انتقاد سازنده از لغزش رهبران (غیر معصوم) در اسلام امری پسندیده و از قرائض است و حتی از حقوق رهبر بر مردم شمرده میشود.[18]
4 بیعت:
از جمله مهمترین راههای مشارکت سیاسی در اسلام، بیعت است بیعت به معنای تعهد و پیمان است، که بیعت کنندگان تعهد میدهند تا نسبت به کسی که با او بیعت میکنند. وفادار باشند و این بستگی دارد به آنچه از جانب بیعت شونده پیشنهاد میشود. از جانب بیعت شونده پیشنهاد میشود. از این رو بیعت در مواردی به کار میرود که از جانب مقام والایی در رابطه با امر مهمی پیشنهاد میشود که به همراهی و یاری بیعت کنندگان نیازمند است تا امکانات خود را در اختیار او بگذارند و در تحقیق یافتن آن امر مهم بکوشند .در حقیقت، این بیعت شونده است که تعهد میگیرد. و بیعت کنندگان تعهد میدهند.[19]
بیعت در عصر حضور و غیبت
در عصر حضور معصوم (ع)، بیعت و یقیناً و اثباتاً در امامت و زعامت نقشی نداشته و تنها در ایجاد توان و قدرت اجرایی برای زعم قانونی و شرعی نقش داشته است ولی بیعت در عصر غیبت، در نقش را ایفا میکند شناسایی واجد شرایط لازم برای ایجاد توان و قدرت اجرایی دولت حاکم.[20]
نتیجه این که: بعد از روشن شدن معنای دموکراسی و با اشاره به دو قرائت موجود از آن به این نکته رسیدیم که اگر به دموکراسی از زاویه دید قرائت اول، نگاه کنیم یعنی نظامی که در آن نظام. بدون توجه به حاکمیت از آن مردم شمرده میشود و آزدیهایی که به نفی حاکمیت الهی و مشروعیت الهی و نفی و طرد دین از عرصه سیاست و حکومت میرسد. به رسمیت شناخته میشود. به طور قطع باید گفت که چنین معنایی با دین اسلام غیر قابل جمع است که حاکمیتش در طول حاکمیت خدا و به اذن او باشد و مردم میتوانند در چارچوب احکام دین در تعیین سرنوشت خویش و گزینش مسئوولان و کارگزاران حکومت از طریق انتخابات (استخدام سیاسی) و کسب انواع آزدیهای مشروع (آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات و حق اعتراض و...) و سایر حقوق عمومی و خصوصی خویش سهیم باشند. چنین مفهومی از دموکراسی کاملاً با اسلام سازگاری دارد و منطبق با احکام نورانی اسلام است.
فهرست منابع و مآخذ:
1 آشنایی با علم سیاست .رنی آلیستن. ترجمه لیلا سازگار، مرکز نشر دانشگاهی. تهران 1347.
2 آشنایی با علم سیاست. رودی، ک. ک، آندرسن، ترجمه بهرام ملکوتی، کتابهای سیمرغ، تهران، 1351.
3 بنیادهای علم سیاست، عبدالرحمن عالم، نشر نی، 1357.
4 پرسشها و پاسخها، محمد تقی مصباح، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ دوم، پاییز 1378.
5 فرهنگ علوم سیاسی، علی آقا بخشی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، تهران، 1375.
6 فلسفة سیاست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، تابستان 1377.
7 کتاب نقد، پاییز77، ش8، مقاله: دموکراسی در سایة ولایت فقیه، علی ربانی گلپایگانی.
8 مکاتب سیاسی معاصر، ویلیام انیشتاین، ترجمة حسینعلی نوذری، نشر گستره، 1369.
9 نظریه سیاسی اسلام، محمد تقی مصباح، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، پاییز 1378.
10 نهج البلاغه.
11 ولایت فقیه، محمد هادی معرفت، مؤسسه انتشاراتی التمهید، قم، زمستان 1377.
12 فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، چاپ یازدهم، 1357.
پی نوشتها:
[1]. عالم، عبدالرحمان، بنیادهای علم سیاست، نشر نی، 1375، ص293.
[2]. فرهنگ سیاسی، داریوش آشوری، انتشارات مروارید، چاپ یازدهم، 1357، ص87.
[3]. آقا بخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، بهار 1375.
[4]. یوسف / 67 : حاکمیت از آن خدا وند است.
[5]. مصباح ، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، بهار 1378،ج1، ص 40.
[6]. همان، ص 41.
[7]. مصباح، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، همان، ج 1 ، ص41.
[8] . شوری/ 38 : مؤمنان کارشان را با مشورت یکدیگر انجام میدهند
[9]. احزاب /36: هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، با آن مخالفت نمایید.
[10]. مصباح، محمد تقی، پرسشها و پاسخها ، همان ، ص41.
[11]. آل عمران/110: شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر میکنید.
[12]. آل عمرن/159.
[13]. شوری/38.
[14]. معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، مؤسسه انتشاراتی التمهید، قم، چاپ دوم، زمستان 1377، ص93. و همچنین ر.ک: به: کتاب نقد، پاییز 77، ش 8، مقاله: دموکراسی در سایة ولایت فقیه، علی ربانی گلپایگانی.
[15]. نهج البلاغه، قصار الحکم، 161: هر کس با رجال (مردم) کارآزموده مشورت کند، از خرد و کاردانی آنها بهرة کامل بوده است.
[16]. بحارالانوار، ج72، (مؤسسة الوفاء بیروت) ص105، شماره 39، از کنز الفوائد کراچکی.
[17]. معرفت، محمد هادی، همان، ص109.
[18]. مصباح، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، همان، ج1، ص69.
[19]. معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، همان، ص82.
[20]. برای مطالعه بیشتر در مسأله بیعت، ر.ک: به: معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، همان، ص9282.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا نظام دموکراسی را میتوان مورد قبول اسلام دانست و اسلام را دین دموکراسی خواند؟
- [سایر] آیا نظام دموکراسی را میتوان مورد قبول اسلام دانست و اسلام را دین دموکراسی خواند؟
- [سایر] تعریف اسلام از سیاست چیست؟ آیا میتوان بین سیاست اسلامی با بحث دموکراسی پلی زد؟
- [سایر] نظام لیبرال دموکراسی چه ایرادی دارد؟
- [سایر] آیا مصلحتی که ما مد نظر داریم برای حفظ نظام مورد قبول دین است؟
- [سایر] برتری نظام ولایت فقیه بر «دموکراسی» چیست؟
- [سایر] آیا اختیارات ولی فقیه قانونی و شرعی است؟ مقامات نظام های لیبرال دموکراسی چه اختیاراتی دارند؟
- [سایر] آیا دین و دموکراسی باهم سازگارند؟
- [سایر] آیا دموکراسی در نظام علوی راه دارد؟ شکل صحیح مشارکت مردم در حکومت دینی چگونه است؟
- [سایر] آیا دین اهل حق در اسلام مورد قبول است؟ دین اهل حق چگونه دینی است؟
- [آیت الله اردبیلی] برای یاد دادن واجبات یا مستحبات نماز میتوان مزد گرفت.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی نباشد که بتواند ایستاده نماز میّت را بخواند، میتوان نشسته بر او نماز خواند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تحصیل اعتقاد به اصول دین و مبانی اسلام بر هر مسلمان، واجب است.
- [آیت الله بروجردی] کافر یعنی؛ کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبدالله (ص) را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین (یعنی چیزی را که مثل نماز و روزهی مسلمانان جزءِ دین اسلام میدانند) منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس میباشد و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله علوی گرگانی] کافر یعنی کسی که غیر معترف به خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیأ محمّد بن عبدا& را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز وروزه مسلمانان جز دین اسلام میداند منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس میباشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر ذمّی هنگام خریدن زمین از مسلمان، شرط کند که خمس به او تعلّق نگیرد یا اصل تعلّق خمس به عهده فروشنده باشد، چنین شرطی, به جهت خلاف شرع بودن , نافذ نیست , اگر ذمّی پذیرفته که خمس زمین خریداری شده به عهده اوست؛ ولی شرط کند که فروشند ه مسلمان از طرف او بپردازد، چنانچه فروشنده مسلمان قبول کند که دّیّن و بدهکاری ذمّی را بپردازد، چنین شرطی نافذ است؛ ولی تا زمانی که مسلمان به شرط وفا نکرده، ذمّی ضامن خمس است.
- [آیت الله مظاهری] نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امامعلیه السلام و در زمان غیبت ایشان از مستحبّات مؤکّد است و میتوان آن را به جماعت یا فرادی خواند.
- [آیت الله اردبیلی] نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند، ولی نافله عشاء را به نیّت این که شاید مطلوب خداوند باشد، میتوان بجا آورد.
- [آیت الله مظاهری] نمازهای نافله را حتّی نافله عشا را در سفر میتوان خواند بجز نافله نماز ظهر و عصر که نباید خوانده شود.
- [آیت الله اردبیلی] نماز شب دفن را در هر موقع از شب اوّل قبر میتوان خواند، ولی بهتر است در اوّل شب بعد از نماز عشاء خوانده شود.