خاستگاه دموکراسی جدید در غرب کدام است؟
برخی معتقدند بسط دموکراسی در آتن یکی از سرچشمه های اصلی الهام بخش اندیشه ی سیاسی جدید بوده است. آرمان های سیاسی آن از قبیل مساوات میان شهروندان، آزادی و احترام به قانون و عدالت، در گذر از قرون و اعصار به اندیشه ی سیاسی در غرب شکل بخشیده است، هرچند برخی اندیشه های محوری جدید، از جمله، این مفهوم لیبرالی نوین که (انسان ها افرادی دارای "حقوق" هستند را نمی توان مستقیماً تا آتن دنبال کرد.)[1] دموکراسی پارلمانی جدید با پیدایش دولت های ملی در دوره ی (اصلاح دینی) اروپای غربی (ق 16) نضج گرفت و اولین عناصر آن در فرانسه و انگلیس و هلند ظاهر شد. اندیشه های اساسی دموکراسی در انگلیس با انقلاب پیرایشگر (پیورتین) ظاهر شد و انقلاب 1688 که منجر به سرنگونی جیمز دوم شد، به طور نهایی نظریه ی (حق الهی سلطنت) را از میان برداشت و پارلمان را بر شاه مسلط کرد. انقلاب کبیر فرانسه نقطه ی عطف بزرگی در تاریخ پیروزی دموکراسی است. این انقلاب شعارهای اساسی دموکراسی (آزادی، برابری و برادری) را اعلام کرد که از آن پس در سراسر جهان به کار رفت. فیلسوفان هوادار حقوق طبیعی در بسط نظری دموکراسی تأثیر عمیق داشتند که مشهورترین ایشان جان لاک در انگلیس و ژان ژاک روسو و منتسکیو در فرانسه بودند و کتاب قرارداد اجتماعی روسو مشهورترین کتابی است که مبانی حقوق اساسی افراد را در برابر دولت تشریح می کند.[2] ساموئل هانتینگتون فرایندهای دموکراسی شدن را محصول سه موج می داند و آنچه گذشت را مربوط به موج اول دموکراسی قلمداد می کند. او معتقد است، با آغاز جنگ دوم جهانی، موج کوتاهِ دوم دموکراسی شدن سر برافراشت. اشغال نیروهای بیگانه نهادهای دموکراتیک را در آلمان غربی، ایتالیا، اتریش، ژاپن و کره افزایش داد، در حالی که فشار روسیه ی شوروی جرقه های دموکراسی را در چکسلواکی و مجارستان خاموش کرد. ترکیه و یونان در اواخر دهه ی 1940 و اوایل دهه ی 1950 به دموکراسی روی آوردند. در آمریکای لاتین، اروگوئه در زمان جنگ و برزیل و کاستاریکا در اواخر دهه ی 1940 به دموکراسی پیوستند. در چهار کشور دیگر آمریکای لاتین (آرژانیتن، کلمبیا، پرو و ونزوئلا) برگزاری انتخابات 46 - 1945 راهنما و مقدمه ای برای برقراری حکومت های منتخب مردمی شد. وی موج دوم دموکراسی شدن را نیز در اواخر دهه ی 1960 می داند که پس از یک برگشت از رژیم های اقتدارگرا به وقوع پیوست؛ چنان که سومین موج آن، نخست در اروپای جنوبی سربرافراشت و در اواخر دهه ی 1970 به سوی آمریکای لاتین روان شد؛ تا آن جا که در پایان دهه ی 1980 این موج، دنیای کمونیست را فراگرفت. هم چنین دهه ی 1970 شاهد مرحله ی پایانیِ آزادی مستعمرات اروپایی بود. در آفریقا و خاورمیانه در دهه ی 1980 حرکت به سوی دموکراسی محدود بود.[3] پی نوشتها: [1]. همان. [2]. داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ص 89. [3]. ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموکراسی، ص 22 28. منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
عنوان سوال:

خاستگاه دموکراسی جدید در غرب کدام است؟


پاسخ:

برخی معتقدند بسط دموکراسی در آتن یکی از سرچشمه های اصلی الهام بخش اندیشه ی سیاسی جدید بوده است. آرمان های سیاسی آن از قبیل مساوات میان شهروندان، آزادی و احترام به قانون و عدالت، در گذر از قرون و اعصار به اندیشه ی سیاسی در غرب شکل بخشیده است، هرچند برخی اندیشه های محوری جدید، از جمله، این مفهوم لیبرالی نوین که (انسان ها افرادی دارای "حقوق" هستند را نمی توان مستقیماً تا آتن دنبال کرد.)[1] دموکراسی پارلمانی جدید با پیدایش دولت های ملی در دوره ی (اصلاح دینی) اروپای غربی (ق 16) نضج گرفت و اولین عناصر آن در فرانسه و انگلیس و هلند ظاهر شد. اندیشه های اساسی دموکراسی در انگلیس با انقلاب پیرایشگر (پیورتین) ظاهر شد و انقلاب 1688 که منجر به سرنگونی جیمز دوم شد، به طور نهایی نظریه ی (حق الهی سلطنت) را از میان برداشت و پارلمان را بر شاه مسلط کرد. انقلاب کبیر فرانسه نقطه ی عطف بزرگی در تاریخ پیروزی دموکراسی است. این انقلاب شعارهای اساسی دموکراسی (آزادی، برابری و برادری) را اعلام کرد که از آن پس در سراسر جهان به کار رفت. فیلسوفان هوادار حقوق طبیعی در بسط نظری دموکراسی تأثیر عمیق داشتند که مشهورترین ایشان جان لاک در انگلیس و ژان ژاک روسو و منتسکیو در فرانسه بودند و کتاب قرارداد اجتماعی روسو مشهورترین کتابی است که مبانی حقوق اساسی افراد را در برابر دولت تشریح می کند.[2]
ساموئل هانتینگتون فرایندهای دموکراسی شدن را محصول سه موج می داند و آنچه گذشت را مربوط به موج اول دموکراسی قلمداد می کند. او معتقد است، با آغاز جنگ دوم جهانی، موج کوتاهِ دوم دموکراسی شدن سر برافراشت. اشغال نیروهای بیگانه نهادهای دموکراتیک را در آلمان غربی، ایتالیا، اتریش، ژاپن و کره افزایش داد، در حالی که فشار روسیه ی شوروی جرقه های دموکراسی را در چکسلواکی و مجارستان خاموش کرد. ترکیه و یونان در اواخر دهه ی 1940 و اوایل دهه ی 1950 به دموکراسی روی آوردند. در آمریکای لاتین، اروگوئه در زمان جنگ و برزیل و کاستاریکا در اواخر دهه ی 1940 به دموکراسی پیوستند. در چهار کشور دیگر آمریکای لاتین (آرژانیتن، کلمبیا، پرو و ونزوئلا) برگزاری انتخابات 46 - 1945 راهنما و مقدمه ای برای برقراری حکومت های منتخب مردمی شد.
وی موج دوم دموکراسی شدن را نیز در اواخر دهه ی 1960 می داند که پس از یک برگشت از رژیم های اقتدارگرا به وقوع پیوست؛ چنان که سومین موج آن، نخست در اروپای جنوبی سربرافراشت و در اواخر دهه ی 1970 به سوی آمریکای لاتین روان شد؛ تا آن جا که در پایان دهه ی 1980 این موج، دنیای کمونیست را فراگرفت. هم چنین دهه ی 1970 شاهد مرحله ی پایانیِ آزادی مستعمرات اروپایی بود. در آفریقا و خاورمیانه در دهه ی 1980 حرکت به سوی دموکراسی محدود بود.[3]
پی نوشتها:
[1]. همان.
[2]. داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ص 89.
[3]. ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموکراسی، ص 22 28.
منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین