دموکراسی یک مکتب است یا شکل و شیوه ای برای اداره ی جامعه؟
از نظام دموکراسی جدید که محتوای آن را لیبرالیسم پر نموده است، پیش تر به عنوان یک مکتب، ارزش و محتوای کامل دفاع می شد. رفته رفته با نمایاندن بیشتر چالش گاه های آن در عمل و در مبانی نظری، برخی از اندیشمندان آگاه ترِ غرب به این سو آمدند که پشتیبانی خویش را از آن، تنها در عمل و به عنوان شرّ کم تر اعلام کنند. امروزه می گویند: .. دموکراسی نظریه ای است علمی و انسانی برای اداره ی جامعه و روش مؤثری برای تبدیل انقلابات به اصلاحات... .[1] نگاه ارزشی به دموکراسی بر آن است که انتخاب اکثریت همواره به معنای انتخاب خیر جامعه و برگزیدن گزینه ی حق است؛ یعنی بهترین شیوه ی تعیین حق و باطل، مراجعه به آرای عمومی است؛ پس دموکراسی مناسب ترین راه حلّ خوب زیستن، و سعادت جامعه پیوسته در گروِ انتخاب اکثریت است. دموکراسی کلاسیک و نگاه قرن هجده به دموکراسی بر این نگرش استوار بود و امروزه نیز گروهی از همین زاویه به آن می نگرند. اینان رأی اکثریت را شاخص و معیار تشخیص حق از باطل می شمارند و به خواست و رأی اکثریت به دیده ی ارزشی می نگرند. مهم ترین دلیل این نگاه آن است که، چون هر انسانی در هر شرایطی منفعت خود را می جوید، پس ممکن نیست جمعی از انسان ها در کنار هم به چیزی جز سود خود و اجتماع خویش بیندیشند؛ پس اگر جامعه ای چنین شد، همواره رو به جلو خواهد رفت و خطاهایش بسیار اندک خواهد شد. اعتراف برخی اندیشمندان و عملکرد نظام های دموکراسی امروزه آشکار ساخت که نمی توان از دموکراسی به عنوان یک محتوا، مکتب و ارزش حمایت کرد؛ زیرا علی رغم صحّت این که هر انسانی تنها منفعت شخصی خود را می طلبد، اولا، بسیاری از انسان های وارسته از نفع مادی خود می گذرند و بهای معنوی را هرگز به بهره ی مادی نمی بخشند؛ ثانیاً، دانشمندان معترف اند که منفعت طلبی فردی ای که نتیجه اش منفعت طلبی جمعی است، منافات با آن ندارد که شخص یا جمع در تشخیص مصداق اشتباه کنند و ثالثاً، به همان دلیل منفعت طلبی و آموزه های لیبرالیسم، عده ای سودجو ممکن است بر سر مردم کلاه بگذارند. نگاه روشی به دموکراسی صرفاً شیوه ای برای توزیع و دست به دست شدن قدرت سیاسی است. معتقدانِ به این روش می گویند: ما بر اساس تجربه دریافته ایم که فعلا بهترین شیوه ی حکومت داری (و یا به قول برخی، حفظ لیبرالیسم)، نظام دموکراسی است، وگرنه نمی گوییم که اداره ی مردم از خواست خدا هم برتر است، بلکه چون ما به اراده ی خدا دست رسی نداریم به دموکراسی روی آورده ایم. پی نوا: [1]. عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، 2 269. منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
عنوان سوال:

دموکراسی یک مکتب است یا شکل و شیوه ای برای اداره ی جامعه؟


پاسخ:

از نظام دموکراسی جدید که محتوای آن را لیبرالیسم پر نموده است، پیش تر به عنوان یک مکتب، ارزش و محتوای کامل دفاع می شد. رفته رفته با نمایاندن بیشتر چالش گاه های آن در عمل و در مبانی نظری، برخی از اندیشمندان آگاه ترِ غرب به این سو آمدند که پشتیبانی خویش را از آن، تنها در عمل و به عنوان شرّ کم تر اعلام کنند. امروزه می گویند:
.. دموکراسی نظریه ای است علمی و انسانی برای اداره ی جامعه و روش مؤثری برای تبدیل انقلابات به اصلاحات... .[1]
نگاه ارزشی به دموکراسی بر آن است که انتخاب اکثریت همواره به معنای انتخاب خیر جامعه و برگزیدن گزینه ی حق است؛ یعنی بهترین شیوه ی تعیین حق و باطل، مراجعه به آرای عمومی است؛ پس دموکراسی مناسب ترین راه حلّ خوب زیستن، و سعادت جامعه پیوسته در گروِ انتخاب اکثریت است. دموکراسی کلاسیک و نگاه قرن هجده به دموکراسی بر این نگرش استوار بود و امروزه نیز گروهی از همین زاویه به آن می نگرند. اینان رأی اکثریت را شاخص و معیار تشخیص حق از باطل می شمارند و به خواست و رأی اکثریت به دیده ی ارزشی می نگرند. مهم ترین دلیل این نگاه آن است که، چون هر انسانی در هر شرایطی منفعت خود را می جوید، پس ممکن نیست جمعی از انسان ها در کنار هم به چیزی جز سود خود و اجتماع خویش بیندیشند؛ پس اگر جامعه ای چنین شد، همواره رو به جلو خواهد رفت و خطاهایش بسیار اندک خواهد شد.
اعتراف برخی اندیشمندان و عملکرد نظام های دموکراسی امروزه آشکار ساخت که نمی توان از دموکراسی به عنوان یک محتوا، مکتب و ارزش حمایت کرد؛ زیرا علی رغم صحّت این که هر انسانی تنها منفعت شخصی خود را می طلبد، اولا، بسیاری از انسان های وارسته از نفع مادی خود می گذرند و بهای معنوی را هرگز به بهره ی مادی نمی بخشند؛ ثانیاً، دانشمندان معترف اند که منفعت طلبی فردی ای که نتیجه اش منفعت طلبی جمعی است، منافات با آن ندارد که شخص یا جمع در تشخیص مصداق اشتباه کنند و ثالثاً، به همان دلیل منفعت طلبی و آموزه های لیبرالیسم، عده ای سودجو ممکن است بر سر مردم کلاه بگذارند.
نگاه روشی به دموکراسی صرفاً شیوه ای برای توزیع و دست به دست شدن قدرت سیاسی است. معتقدانِ به این روش می گویند: ما بر اساس تجربه دریافته ایم که فعلا بهترین شیوه ی حکومت داری (و یا به قول برخی، حفظ لیبرالیسم)، نظام دموکراسی است، وگرنه نمی گوییم که اداره ی مردم از خواست خدا هم برتر است، بلکه چون ما به اراده ی خدا دست رسی نداریم به دموکراسی روی آورده ایم.
پی نوا:
[1]. عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، 2 269.
منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین