آیا تعریف های ارائه شده از دموکراسی بدون ابهام هستند؟
هانتینگتون به این مطلب اشاره دارد که در تعریف دموکراسی، دشواری های جدی و ابهام ها وقتی پا به میان می گذارند که بخواهیم از منابع قدرتِ حکومت و یا مقاصدی که حکومت در پیش دارد بهره بگیریم؛[1] زیرا بر اساس تعریف او از دموکراسی که محورش مشارکت مردمی و رقابت در انتخابات بود، دموکراسی در آمریکا که علاوه بر وجود تقلب در انتخاباتش، مشارکت مردمی در آن هم به نصف نمی رسد، در مقایسه با حکومتی نظیر جمهوری اسلامی ایران که معمولاً بیش از دو سوم مردم در انتخاباتش مشارکت دارند، مخدوش تر است![2] پس این پندار صحیحی نیست که گمان شود حکومت های مردم سالار غربی کم تر دچار چالش میان حرف و عمل هستند. چالش دیگر آن که، اگر تنها به بزرگ سالان حق رأی می دهیم (چنان که در تعریف وی ذکر شده است)، حقوق خردسالان یا سال خوردگان را رعایت نکرده ایم، چون بی درنگ با این سؤال روبه رو می شویم که در جوامع دموکراسی، حاضران نسبت به غایبان، و بزرگسالان نسبت به خردسالان و سال خوردگانِ ناتوان چه کاره اند؟! آیا بر آن ها وکالت دارند یا ولایت یا هیچ کدام؟! جووانی سارتوری در ادامه ی جملاتی که در ابتدا از او نقل شد می گوید: اگر از لحاظ ریشه شناسی کلمه سخن بگوییم، بهتر است متذکر شویم که چنین شکل حکومتی ای به معنای دقیق کلمه وجود ندارد. مسلماً شعارها و اقوال و مقدمات قانون های اساسی پُر از اشارات دهان پُرکن و گنده گویانه درباره ی قدرت مردم هستند که باید توسط آن ها و برای آن ها اعمال شود؛ اما در هیچ جای جهان به راستی یک قدرت مردمی فعال که توده ی شهروندان، قدرت را روزانه و مستقیماً در دست داشته باشند وجود ندارد. حتی در کانتون ها یا استان های کوچک کوهستانی کنفدراسیون سوئیس، مردم بیش از یک بار در سال برای انتخابات بخشداری ها گرد هم نمی آیند، حال آن که در این فاصله حق حاکمیت خود را در اختیار نمایندگانی می گذارند که مسئولیت های جاری را بر عهده دارند. سپس این گونه تلخیص و نتیجه گیری می کند که دموکراسی لزوماً چهره ی ساختار نمادینی به خود گرفته که البته حاکمیتی انتزاعی در مجموع به مردم نسبت داده می شود و فرض بر این است که قدرت به نام و به سود آن ها اعمال می گردد، اما قدرت واقعی و مشخص در اختیار ایشان نیست، بلکه در اختیار فرمانروایانی است که برگزیده اند.[3] این که آیا دموکراسی مخالفانی هم دارد یا نه؟ به جای خود، لکن ولتر می گوید: (من بیشتر دوست دارم از شیر خوبی که بسیار قوی تر از من زاده شده است اطاعت کنم تا از دویست موش نظیر خودم).[4] این گفته و هم چنین سخنی که پیش تر نقل شد دال بر مخالفت است، ولی ما اکنون قصد نداریم به سخنان مخالفان دموکراسی که تعداد آن ها هم کم نیست بپردازیم، بلکه بر آنیم تا در حدّ توان، به نقاط ابهام در تعاریف ذکر شده اشاره کنیم. پی نوشتها: [1]. ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموکراسی، ترجمه ی احمد شهسا، ص 8. [2]. سال نگارش این کتاب، یعنی 1379 ه. ش (2001 م) مصادف بود با انتخابات ا ئریاست جمهوری در آمریکا و دو رقیب نسبتاً هم زور، به نام بوش و الگور از دو حزب دموکرات و جمهوری خواه که در مقابل هم ایستادند. آنچه از این انتخابات بر روی تلکس های خبری آمد و خبرگزاری ها مجاز به نشر و پخش آن شدند، اولاً، وجود تقلب در این انتخابات بود و ثانیاً، الگور حایز اکثریت آرا بود، در حالی که آقای بوش به کاخ سفید راه یافت و برای یک دوره ی چهار ساله ریاست جمهوری آمریکا را به دست گرفت. دلیل این مسئله ی عجیب و باورنکردنی این بود که حاصل جمع کارتکس های بوش در هر ایالت و در نتیجه، در کل آمریکا، بیشتر از مجموع کارتکس های الگور بود، هر چند آرای الگور در مجموع بیشتر از آرای بوش شمارش گردید. این اتفاق ظاهراً در انگلستان و احیاناً در جاهای دیگر نیز افتاده است و می تواند یکی از دشواری های دموکراسی در عمل تلقی شود. [3]. گی ارمه، فرهنگ و دموکراسی، ص 21. [4]. همان، ص 24. منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
عنوان سوال:

آیا تعریف های ارائه شده از دموکراسی بدون ابهام هستند؟


پاسخ:

هانتینگتون به این مطلب اشاره دارد که در تعریف دموکراسی، دشواری های جدی و ابهام ها وقتی پا به میان می گذارند که بخواهیم از منابع قدرتِ حکومت و یا مقاصدی که حکومت در پیش دارد بهره بگیریم؛[1] زیرا بر اساس تعریف او از دموکراسی که محورش مشارکت مردمی و رقابت در انتخابات بود، دموکراسی در آمریکا که علاوه بر وجود تقلب در انتخاباتش، مشارکت مردمی در آن هم به نصف نمی رسد، در مقایسه با حکومتی نظیر جمهوری اسلامی ایران که معمولاً بیش از دو سوم مردم در انتخاباتش مشارکت دارند، مخدوش تر است![2] پس این پندار صحیحی نیست که گمان شود حکومت های مردم سالار غربی کم تر دچار چالش میان حرف و عمل هستند.
چالش دیگر آن که، اگر تنها به بزرگ سالان حق رأی می دهیم (چنان که در تعریف وی ذکر شده است)، حقوق خردسالان یا سال خوردگان را رعایت نکرده ایم، چون بی درنگ با این سؤال روبه رو می شویم که در جوامع دموکراسی، حاضران نسبت به غایبان، و بزرگسالان نسبت به خردسالان و سال خوردگانِ ناتوان چه کاره اند؟! آیا بر آن ها وکالت دارند یا ولایت یا هیچ کدام؟!
جووانی سارتوری در ادامه ی جملاتی که در ابتدا از او نقل شد می گوید:
اگر از لحاظ ریشه شناسی کلمه سخن بگوییم، بهتر است متذکر شویم که چنین شکل حکومتی ای به معنای دقیق کلمه وجود ندارد. مسلماً شعارها و اقوال و مقدمات قانون های اساسی پُر از اشارات دهان پُرکن و گنده گویانه درباره ی قدرت مردم هستند که باید توسط آن ها و برای آن ها اعمال شود؛ اما در هیچ جای جهان به راستی یک قدرت مردمی فعال که توده ی شهروندان، قدرت را روزانه و مستقیماً در دست داشته باشند وجود ندارد. حتی در کانتون ها یا استان های کوچک کوهستانی کنفدراسیون سوئیس، مردم بیش از یک بار در سال برای انتخابات بخشداری ها گرد هم نمی آیند، حال آن که در این فاصله حق حاکمیت خود را در اختیار نمایندگانی می گذارند که مسئولیت های جاری را بر عهده دارند.
سپس این گونه تلخیص و نتیجه گیری می کند که
دموکراسی لزوماً چهره ی ساختار نمادینی به خود گرفته که البته حاکمیتی انتزاعی در مجموع به مردم نسبت داده می شود و فرض بر این است که قدرت به نام و به سود آن ها اعمال می گردد، اما قدرت واقعی و مشخص در اختیار ایشان نیست، بلکه در اختیار فرمانروایانی است که برگزیده اند.[3]
این که آیا دموکراسی مخالفانی هم دارد یا نه؟ به جای خود، لکن ولتر می گوید: (من بیشتر دوست دارم از شیر خوبی که بسیار قوی تر از من زاده شده است اطاعت کنم تا از دویست موش نظیر خودم).[4] این گفته و هم چنین سخنی که پیش تر نقل شد دال بر مخالفت است، ولی ما اکنون قصد نداریم به سخنان مخالفان دموکراسی که تعداد آن ها هم کم نیست بپردازیم، بلکه بر آنیم تا در حدّ توان، به نقاط ابهام در تعاریف ذکر شده اشاره کنیم.
پی نوشتها:
[1]. ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموکراسی، ترجمه ی احمد شهسا، ص 8.
[2]. سال نگارش این کتاب، یعنی 1379 ه. ش (2001 م) مصادف بود با انتخابات ا ئریاست جمهوری در آمریکا و دو رقیب نسبتاً هم زور، به نام بوش و الگور از دو حزب دموکرات و جمهوری خواه که در مقابل هم ایستادند. آنچه از این انتخابات بر روی تلکس های خبری آمد و خبرگزاری ها مجاز به نشر و پخش آن شدند، اولاً، وجود تقلب در این انتخابات بود و ثانیاً، الگور حایز اکثریت آرا بود، در حالی که آقای بوش به کاخ سفید راه یافت و برای یک دوره ی چهار ساله ریاست جمهوری آمریکا را به دست گرفت.
دلیل این مسئله ی عجیب و باورنکردنی این بود که حاصل جمع کارتکس های بوش در هر ایالت و در نتیجه، در کل آمریکا، بیشتر از مجموع کارتکس های الگور بود، هر چند آرای الگور در مجموع بیشتر از آرای بوش شمارش گردید. این اتفاق ظاهراً در انگلستان و احیاناً در جاهای دیگر نیز افتاده است و می تواند یکی از دشواری های دموکراسی در عمل تلقی شود.
[3]. گی ارمه، فرهنگ و دموکراسی، ص 21.
[4]. همان، ص 24.
منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین