برای روشن شدن مطلب ابتدا باید مقصود و مراد از واژه های انسان، دین و فایده یا نفع را بیان کنیم، چون شناخت هر مرکبی، فرع شناخت بسائط و اجزای آن است.[1] الف. حقیقت انسان انسان موجودی راز آلود و اسرار آمیز است. ابعاد وجود او بسیار گسترده تر از آن است که دست شناخت به راحتی بتواند به او برسد. به رغم کوشش های فراوانی که در طول تاریخ برای حل معمای وجود آدمی انجام گرفته، هنوز رازهای بی شماری است که ناگشوده مانده است.[2] در عین حال بهترین تعبیری که می توان از انسان نمود این است که بگوییم او: جامع ترین مخلوق عالم هستی و کامل ترین مظهر ذات خداوند واجب الوجود است.[3] بهترین راه برای شناخت جامعیت انسان، استفاده از کلام خداوند انسان آفرین در قرآن کریم است.[4] لذا در این جا مطالبی را به صورت اشاره و اختصار از قرآن کریم بیان می کنیم: تعادل و تساوی نیروها در انسان: قرآن در سورۀ "شمس" نفس (انسان) را بعد از آسمان و زمین و خورشید و ماه ذکر می کند؛ یعنی انسان ثمر و بار آنهاست، گل این باغ است و سرانجام خلقت، انسان است. به عبارت، دیگر از "و الشمس و ضحیها"، شروع شد و صحبت از زمین گردید و آن گاه از انسان سخن به میان آمد و در توضیح ویژگی انسان فرمود: "و نفس و ماسویها" همان طور که هنر و ویژگی شکوه خورشید شعاع و نور اوست؛ شکوه و جلال انسان به تسویه است. تسویه؛ یعنی تعادل؛ یعنی چنان انسان را پرداخته اند که قوای مختلف در او به تساوی رسیده اند، به قسمی که در مقابل هر کشش، کشش دیگری دارد که در او حالت بی وزنی ایجاد کرده است، به شکلی که زمینه های اختیار و انتخاب برایش فراهم شود و این نقطه ای است که این همسفر از یاران دیگر خود جدا می شود. این ما به التفاوت انسان با سایر موجودات است؛ یعنی انسان تابع کشش کور نیست، نیروها در انسان به تعادل می رسند و انسان حرکتش از خود اوست.[5] برترین ظرفیت علمی: قرآن کریم بیان می دارد که خداوند دانش خاصی را به آدم آموخت، در حالی که فرشتگان به آن جاهل بودند و پس از اعتراف آنان به نادانی، آدم را دستور داد که از آن دانش ویژه به آنان بیاموزد.[6] انسان تنها موجودی است که بار سنگینی امانت الاهی را بر دوش کشیده است.[7] جهان کار گزار آدمی: خداوند سراسر گیتی را کارگزاران آدمیان و مسخر آنان گردانیده است. "آیا ندانسته اید که خدا آنچه را که در آسمان ها و آنچه را که در زمین است مسخر شما ساخته و نعمت های ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است".[8] خلیفۀ خداوند در زمین: انسان تنها موجودی است که به دلیل ظرفیت شگرف وجودی خود، به مقام خلافت الاهی بار یافته است. قرآن کریم در نقل گفت و گوی خداوند با فرشتگان از آفرینش آدم به عنوان قرار دادن جانشین بر روی زمین یاد میکند: "و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت".[9] با دقت در معنای خلیفه آشکار میگردد که آدمی یگانه موجودی است که میتواند به بهترین صورت ممکن نمایانگر صفات کمالی خداوند و مظهر خیر و جمال مطلق او، در عالم آفرینش باشد؛ چرا که خلیفه (قائم مقام) در همۀ شئون، نماینده و نمودار مقامی (حضرت حق) است که از سوی او به منصب خلافت گمارده شده است. بنابراین، گزینش انسان برای احراز این مقام از استعدادهای تکوینی و قابلیت های غیر متناهی او برای وصول به کمال حکایت میکند.[10] وابستگی و تعلق به حق: خداوند در قرآن کریم انسان را سراسر فقر و نیاز معرفی کرده، او را عین ربط و فقر وجودی می داند؛ یعنی تمام هستی او به حق وابسته است: "یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید".[11] وقتی انسان خود را فقیر و عین ربط یافت خدای خود را که عین غنا و بی نیازی است خواهد شناخت:[12] "من عرف نفسه فقد عرف ربه".[13] خلاصه این که قرآن در مقام بیان هویت انسان می گوید: او "حی متألّه"؛ یعنی موجود زنده ای است که حیات او در تألّه وی تجلی دارد و تألّه، همان ذوب شدن در ظهور الهیت است. این هویت انسان قابل تبدیل نیست؛ زیرا او در "احسن تقویم" و زیباترین صورت آفریده شده است، نه خداوند او را تغییر می دهد؛ زیرا او را به بهترین وضع آفرید و نه غیر خداوند او را دگرگون می کند؛ زیرا قدرت تغییر او را ندارند: "لا تبدیل لخلق الله".[14] قرآن انسان را به گونهای معرفی کرده است که بداند از کجا آمده است و پس از این به کجا میرود و در محدودۀ دنیا چه باید بکند.[15] ب. حقیقت دین مراد از دین، مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است، تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادی خود را تأمین کند. دین الاهی به حقیقت انسان و نیازهای او توجه دارد و برنامۀ کامل و همه جانبهای ارائه میکند که انتظارات او را از همه نظر برآورده سازد. البته منظور کامل ترین دین الاهی؛ یعنی دین اسلام است که به کامل ترین شکل اندیشۀ علمی، جامعۀ بشری و انگیزه عملی او را هدایت می نماید.[16] ج. مفهوم فایده و نفع فایده و نفع گاهی حقیقی و واقعی اند و گاهی غیر حقیقی و غیر واقعی. فایده و نفع حقیقی آن است که با واقعیت وجودی انسان هماهنگ و سازگار باشد و سعادت و لذت و خوشبختی دایمی را به دنبال داشته باشد و انسان هیچ گاه از داشتن آن احساس پشیمانی نکند؛ مانند عدالت، احسان، لقای حضرت حق، بهشت، دفاع از مظلوم، یاری و کمک به نیازمندان. اما فایده و نفع غیر حقیقی آن است که لذتش گذرا و آنی است، اما آثار و تبعات ناخوشایند آن طولانی و دایمی است. شوره زاری است که تشنه را تشنه تر و خسته را به احتضار می کشاند و به تعبیر صدرالمتألهین: در بعضی از دل ها روزانه هزار وسوسه و دروغ و فحش و دشمنی و مجادله با مردم، وجود دارد؛ چنین دلی محل رویش درد و غم و غصه و عذاب دردناک است و او گودالی از گودال های جهنم است که دارای وحشت و تاریکی و تنگی است.[17] بهترین راه برای تشخیص فایدۀ حقیقی از غیر حقیقی دین الاهی است. نتیجه این که دین الاهی کامل هم در مقام بیان هویت انسان جامع ترین بیانات را عرضه میدارد و تصویر درست و روشنی از همۀ ابعاد وجودی به او ارائه میدهد و هم در شناخت و تشخیص نیازهای واقعی انسان از نیازهای کاذب و غیر واقعی او را یاری میدهد. چون تنها انسان آفرین میتواند نیازهای صادق او را از نیازهای کاذب به او بنمایاند و هم در مقام چگونگی باروری و شکوفایی گوهر ملکوتی انسان راه رسیدن وی به کمالات وجودی را بیان میکند. به دیگر، سخن انسان موجود تشنه ای است که عطش او را تنها دین ناب فرو مینشاند و به او سیرابی میبخشد و رجوع یا ارجاع انسان به شوره زار علم گرایی و نمک زار دین گریزی، این تشنه را تشنه تر و خسته را به احتضار میکشاند. امروزه که بشر، تمامی میدانها و ساحتهای انسانی را تا کرانه پیموده و به تعبیر برخی دانشمندان غرب، بشر پایان جهان را به چشم خود دیده، ندای نیاز به دین و صلای حاجت به وحی را از عمق جانش میشنود و بانگ برمیآورد که تنها طریق نجات، پذیرش وحی الاهی و تمکین ره آورد انبیاست.[18] پس با این بیان روشن شد که دین برای انسان است و اگر کسی بگوید انسان برای دین است باز سخنی از روی حقیقت بیان داشته چون، "انسان که تن و جان به دین سپارد و خود را خسرو آن شیرین و مجنون آن لیلی سازد، بهشتی در همین دنیا برای او بر پا میشود که طراوت و شادابی آن با مزۀ جان و عطر دل انگیزش شامۀ دل را به وجد و سرور میآورد".[19] پس نتیجه و فایده در هر صورت به انسان بر میگردد، البته بیان تفصیلی این مطالب در این مختصر نمیگنجد و نیاز به تدوین چند رسالۀ علمی است. پی نوشتها [1] جوادی آملی ، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص 24. [2] معارف اسلامی، ج 1، نهاد نمایندگی ، ص 93، با کمی تصرف. [3] حسن زاده آملی، حسن، معرفت نفس، ج 1، مقدمه، با کمی تصرف. [4] انتظار بشر از دین، ص 30. [5] حائری شیرازی، اخلاق اسلامی، ص 4، با کمی تصرف. [6] بقره، 13 – 31. [7] احزاب، 72. [8] لقمان، 20. [9] بقره، 30. [10] معارف اسلامی، 1، ص 100. [11] فاطر ، 15. [12] انتظار بشر از دین، ص 30. [13] بحار الانوار، ج 2 ، ص 32. [14] روم، 30. [15] انتظار بشر از دین، ص 30 و 31، با کمی تصرف. [16] همان، ص 26، با کمی تصرف. [17] شواهد الربوبیة، صدرالمتألهین، ص 283. [18] انتظار بشر از دین، ص 10. [19] همان. منبع: http://farsi.islamquest.net
دین برای انسان است یا انسان برای دین؟
برای روشن شدن مطلب ابتدا باید مقصود و مراد از واژه های انسان، دین و فایده یا نفع را بیان کنیم، چون شناخت هر مرکبی، فرع شناخت بسائط و اجزای آن است.[1]
الف. حقیقت انسان
انسان موجودی راز آلود و اسرار آمیز است. ابعاد وجود او بسیار گسترده تر از آن است که دست شناخت به راحتی بتواند به او برسد. به رغم کوشش های فراوانی که در طول تاریخ برای حل معمای وجود آدمی انجام گرفته، هنوز رازهای بی شماری است که ناگشوده مانده است.[2] در عین حال بهترین تعبیری که می توان از انسان نمود این است که بگوییم او: جامع ترین مخلوق عالم هستی و کامل ترین مظهر ذات خداوند واجب الوجود است.[3] بهترین راه برای شناخت جامعیت انسان، استفاده از کلام خداوند انسان آفرین در قرآن کریم است.[4] لذا در این جا مطالبی را به صورت اشاره و اختصار از قرآن کریم بیان می کنیم:
تعادل و تساوی نیروها در انسان:
قرآن در سورۀ "شمس" نفس (انسان) را بعد از آسمان و زمین و خورشید و ماه ذکر می کند؛ یعنی انسان ثمر و بار آنهاست، گل این باغ است و سرانجام خلقت، انسان است. به عبارت، دیگر از "و الشمس و ضحیها"، شروع شد و صحبت از زمین گردید و آن گاه از انسان سخن به میان آمد و در توضیح ویژگی انسان فرمود: "و نفس و ماسویها" همان طور که هنر و ویژگی شکوه خورشید شعاع و نور اوست؛ شکوه و جلال انسان به تسویه است. تسویه؛ یعنی تعادل؛ یعنی چنان انسان را پرداخته اند که قوای مختلف در او به تساوی رسیده اند، به قسمی که در مقابل هر کشش، کشش دیگری دارد که در او حالت بی وزنی ایجاد کرده است، به شکلی که زمینه های اختیار و انتخاب برایش فراهم شود و این نقطه ای است که این همسفر از یاران دیگر خود جدا می شود. این ما به التفاوت انسان با سایر موجودات است؛ یعنی انسان تابع کشش کور نیست، نیروها در انسان به تعادل می رسند و انسان حرکتش از خود اوست.[5]
برترین ظرفیت علمی:
قرآن کریم بیان می دارد که خداوند دانش خاصی را به آدم آموخت، در حالی که فرشتگان به آن جاهل بودند و پس از اعتراف آنان به نادانی، آدم را دستور داد که از آن دانش ویژه به آنان بیاموزد.[6] انسان تنها موجودی است که بار سنگینی امانت الاهی را بر دوش کشیده است.[7]
جهان کار گزار آدمی:
خداوند سراسر گیتی را کارگزاران آدمیان و مسخر آنان گردانیده است.
"آیا ندانسته اید که خدا آنچه را که در آسمان ها و آنچه را که در زمین است مسخر شما ساخته و نعمت های ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است".[8]
خلیفۀ خداوند در زمین:
انسان تنها موجودی است که به دلیل ظرفیت شگرف وجودی خود، به مقام خلافت الاهی بار یافته است. قرآن کریم در نقل گفت و گوی خداوند با فرشتگان از آفرینش آدم به عنوان قرار دادن جانشین بر روی زمین یاد میکند: "و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت".[9]
با دقت در معنای خلیفه آشکار میگردد که آدمی یگانه موجودی است که میتواند به بهترین صورت ممکن نمایانگر صفات کمالی خداوند و مظهر خیر و جمال مطلق او، در عالم آفرینش باشد؛ چرا که خلیفه (قائم مقام) در همۀ شئون، نماینده و نمودار مقامی (حضرت حق) است که از سوی او به منصب خلافت گمارده شده است. بنابراین، گزینش انسان برای احراز این مقام از استعدادهای تکوینی و قابلیت های غیر متناهی او برای وصول به کمال حکایت میکند.[10]
وابستگی و تعلق به حق:
خداوند در قرآن کریم انسان را سراسر فقر و نیاز معرفی کرده، او را عین ربط و فقر وجودی می داند؛ یعنی تمام هستی او به حق وابسته است: "یا ایها الناس انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید".[11]
وقتی انسان خود را فقیر و عین ربط یافت خدای خود را که عین غنا و بی نیازی است خواهد شناخت:[12] "من عرف نفسه فقد عرف ربه".[13]
خلاصه این که قرآن در مقام بیان هویت انسان می گوید: او "حی متألّه"؛ یعنی موجود زنده ای است که حیات او در تألّه وی تجلی دارد و تألّه، همان ذوب شدن در ظهور الهیت است. این هویت انسان قابل تبدیل نیست؛ زیرا او در "احسن تقویم" و زیباترین صورت آفریده شده است، نه خداوند او را تغییر می دهد؛ زیرا او را به بهترین وضع آفرید و نه غیر خداوند او را دگرگون می کند؛ زیرا قدرت تغییر او را ندارند: "لا تبدیل لخلق الله".[14] قرآن انسان را به گونهای معرفی کرده است که بداند از کجا آمده است و پس از این به کجا میرود و در محدودۀ دنیا چه باید بکند.[15]
ب. حقیقت دین
مراد از دین، مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است، تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوس خود را کنترل و آزادی خود را تأمین کند. دین الاهی به حقیقت انسان و نیازهای او توجه دارد و برنامۀ کامل و همه جانبهای ارائه میکند که انتظارات او را از همه نظر برآورده سازد. البته منظور کامل ترین دین الاهی؛ یعنی دین اسلام است که به کامل ترین شکل اندیشۀ علمی، جامعۀ بشری و انگیزه عملی او را هدایت می نماید.[16]
ج. مفهوم فایده و نفع
فایده و نفع گاهی حقیقی و واقعی اند و گاهی غیر حقیقی و غیر واقعی.
فایده و نفع حقیقی آن است که با واقعیت وجودی انسان هماهنگ و سازگار باشد و سعادت و لذت و خوشبختی دایمی را به دنبال داشته باشد و انسان هیچ گاه از داشتن آن احساس پشیمانی نکند؛ مانند عدالت، احسان، لقای حضرت حق، بهشت، دفاع از مظلوم، یاری و کمک به نیازمندان.
اما فایده و نفع غیر حقیقی آن است که لذتش گذرا و آنی است، اما آثار و تبعات ناخوشایند آن طولانی و دایمی است. شوره زاری است که تشنه را تشنه تر و خسته را به احتضار می کشاند و به تعبیر صدرالمتألهین: در بعضی از دل ها روزانه هزار وسوسه و دروغ و فحش و دشمنی و مجادله با مردم، وجود دارد؛ چنین دلی محل رویش درد و غم و غصه و عذاب دردناک است و او گودالی از گودال های جهنم است که دارای وحشت و تاریکی و تنگی است.[17]
بهترین راه برای تشخیص فایدۀ حقیقی از غیر حقیقی دین الاهی است.
نتیجه این که دین الاهی کامل هم در مقام بیان هویت انسان جامع ترین بیانات را عرضه میدارد و تصویر درست و روشنی از همۀ ابعاد وجودی به او ارائه میدهد و هم در شناخت و تشخیص نیازهای واقعی انسان از نیازهای کاذب و غیر واقعی او را یاری میدهد. چون تنها انسان آفرین میتواند نیازهای صادق او را از نیازهای کاذب به او بنمایاند و هم در مقام چگونگی باروری و شکوفایی گوهر ملکوتی انسان راه رسیدن وی به کمالات وجودی را بیان میکند. به دیگر، سخن انسان موجود تشنه ای است که عطش او را تنها دین ناب فرو مینشاند و به او سیرابی میبخشد و رجوع یا ارجاع انسان به شوره زار علم گرایی و نمک زار دین گریزی، این تشنه را تشنه تر و خسته را به احتضار میکشاند. امروزه که بشر، تمامی میدانها و ساحتهای انسانی را تا کرانه پیموده و به تعبیر برخی دانشمندان غرب، بشر پایان جهان را به چشم خود دیده، ندای نیاز به دین و صلای حاجت به وحی را از عمق جانش میشنود و بانگ برمیآورد که تنها طریق نجات، پذیرش وحی الاهی و تمکین ره آورد انبیاست.[18]
پس با این بیان روشن شد که دین برای انسان است و اگر کسی بگوید انسان برای دین است باز سخنی از روی حقیقت بیان داشته چون، "انسان که تن و جان به دین سپارد و خود را خسرو آن شیرین و مجنون آن لیلی سازد، بهشتی در همین دنیا برای او بر پا میشود که طراوت و شادابی آن با مزۀ جان و عطر دل انگیزش شامۀ دل را به وجد و سرور میآورد".[19] پس نتیجه و فایده در هر صورت به انسان بر میگردد، البته بیان تفصیلی این مطالب در این مختصر نمیگنجد و نیاز به تدوین چند رسالۀ علمی است.
پی نوشتها
[1] جوادی آملی ، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص 24.
[2] معارف اسلامی، ج 1، نهاد نمایندگی ، ص 93، با کمی تصرف.
[3] حسن زاده آملی، حسن، معرفت نفس، ج 1، مقدمه، با کمی تصرف.
[4] انتظار بشر از دین، ص 30.
[5] حائری شیرازی، اخلاق اسلامی، ص 4، با کمی تصرف.
[6] بقره، 13 – 31.
[7] احزاب، 72.
[8] لقمان، 20.
[9] بقره، 30.
[10] معارف اسلامی، 1، ص 100.
[11] فاطر ، 15.
[12] انتظار بشر از دین، ص 30.
[13] بحار الانوار، ج 2 ، ص 32.
[14] روم، 30.
[15] انتظار بشر از دین، ص 30 و 31، با کمی تصرف.
[16] همان، ص 26، با کمی تصرف.
[17] شواهد الربوبیة، صدرالمتألهین، ص 283.
[18] انتظار بشر از دین، ص 10.
[19] همان.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] دین برای انسان است یا انسان برای دین؟
- [سایر] آیا دین برای انسان است یا انسان برای دین؟
- [سایر] آیا دین، حق انسان است یا تکلیف انسان؟
- [سایر] انسان از معنویت به دین میرسد یا از دین به معنویت؟
- [سایر] دین چیست؟ اهداف آن کدام است؟ آیا برای زندگی انسان نقش دین ضروری است؟
- [سایر] مگر دین مسئله اش انسان نیست ؟ اومانیسم هم مسئله اش انسان است و دموکراسی هم دارد .
- [سایر] اگر انسان آزاد خلق شده، چرا دین انسان رو محدود می کند؟
- [سایر] انتظار انسان از دین چه می تواند باشد؟
- [سایر] ارتباط انسان، دین و دنیا را چگونه ارزیابی می کنید؟
- [سایر] ارتباط انسان، دین و دنیا را چگونه ارزیابی می کنید؟
- [آیت الله بروجردی] بعضی از واجبات نماز رکن است؛ یعنی اگر انسان آنها را به جا نیاورد، یا در نماز اضافه کند، عمداً باشد یا اشتباهاً، نماز باطل میشود و بعضی دیگر [از واجبات] رکن نیست؛ یعنی اگر عمداً کم یا زیاد شود نماز باطل میشود و چنانچه اشتباهاً کم یا زیاد گردد نماز باطل نمیشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند و همراهی نمودن با آنها در ظلم و ستم، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه دینش نباشد انسان می تواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند ولی در صورتی که بداند مالی را که مدیون است در معصیت صرف کرده نمی تواند از بابت زکاتی که در ادای دین صرف می شود حساب کند و اگر مال میت به اندازه دینش باشد و ورثه دین او را ادا نکنند یا به جهت دیگری انسان نتواند طلب خود را بگیرد بنابر احتیاط واجب نباید طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند
- [آیت الله اردبیلی] ابراء ذمّه میت از دَین صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] برای یاد دادن واجبات یا مستحبات نماز میتوان مزد گرفت.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی که بدهکار است و زراعتی نیز دارد فوت کند و ورثه پیش از آن که زکات زراعت واجب شود دین او را از اموال دیگری بدهند، هرکدام از ورثه سهمش به اندازه زکات برسد باید زکات را بدهد اما اگر دین او را قبل از واجب شدن زکات نپردازند، چنانچه مال میت فقط به اندازه دین است زکات واجب نمی شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود یا حکم ضروری دین یعنیحکمی را که مسلمانان جز دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز وروزه را انکار کند در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتدّ میشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند. چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلّغین. هر چند نتواند استدلال کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سجده کردن روی چیزی که بدن روی آن آرام نمی گیرد اشکال دارد، ولی چنان که قبلاً نیز گفتیم اگر در کشتی و قطار و مانند آن بتواند واجبات نماز را در حال حرکت رعایت کند نمازش صحیح است، اگر انسان روی تشک یا چیز دیگری سجده کند که بدن در اول آرام نیست و بعد آرام می گیرد مانعی ندارد.