چرا آمار زنانی که در قرآن و احادیث از آنها به نیکی یاد شده بسیار کمتر از مردان است؟
در نگاه اسلام، زن و مرد باید هدف مشترکی – که همان رسیدن به اوج قله ی کمال انسانی است- را دنبال کنند و به منظور دست یابی به این هدف، هر دو به یک میزان توانمند می باشند و تفاوت جنسیت ها که لازمه ی خلقت است، نه نقشی در ایجاد یا افزایش این استعداد و توانمندی دارد و نه نقشی در ارزش گذاری دینی پس نه کمال زن در این است که جایگاهی مثل جایگاه مرد داشته باشد و نه بر مردان رواست که بر جنسیت مردانه خود ببالند. از نظر مکتب اسلام: 1. زن، مظهر و نماد جمال و ظرافت و سکونت است. 2. زن، مایه ی آرامش مرد و مرد، تکیه گاه و مسئول و سرپرست زن است. 3. تقرب به خدا، بهره مندی از نتیجه ی عمل صالح، پا نهادن در مسیر سلوک در گرو جنسیتی خاص نیست. 4. تفاوت های زن و مرد در احکام، نه از روی ظلم و مردسالاری که برخاسته از مسئولیت بیشتر مرد و وظیفه ی فزون تر او در قبال خانواده و جامعه است. از این رو اگر بپذیریم که آمار زنان در قرآن و احادیث- کمتر است و کمتر از داستان و قصه ی زندگی آنان سخن رفته است این نه بدان جهت است که مردان نسبت به زنان برتری و فضیلت دارند بلکه بدان خاطر است که زن به جهت شرایط جسمی و مسئولیتی که در منزل و خانواده دارد کمتر در جامعه حضور فیزیکی دارد. شاهد گفتار ما داستان مربوط به بلقیس، حاکم یمن بوده است که به صورت نسبتا مفصل در قرآن آمده است.[1] علاوه بر این که توجه به تعبیرات متون دینی در باره ی زنان نمونه ضروری به نظر می رسد. تعبیراتی که در باره ی آسیه، مریم ، حضرت خدیجه و فاطمه (س) و... در روایات و قرآن آمده در شأن کدامیک از مردان غیر از معصوم آمده است!. آسیه با این که معصوم نبود بعنوان الگوی بشریت (چه زن و چه مرد) معرفی شده است و...، یعنی، نباید فقط به کمیت بیانات و گفته ها توجه داشت و کیفیت و نوع گفتار را نادیده گرفت. پی نوشت: [1] نک: تفسیر نمونه، ج‌15، ص: 444 به بعد. منبع: http://farsi.islamquest.net
عنوان سوال:

چرا آمار زنانی که در قرآن و احادیث از آنها به نیکی یاد شده بسیار کمتر از مردان است؟


پاسخ:

در نگاه اسلام، زن و مرد باید هدف مشترکی – که همان رسیدن به اوج قله ی کمال انسانی است- را دنبال کنند و به منظور دست یابی به این هدف، هر دو به یک میزان توانمند می باشند و تفاوت جنسیت ها که لازمه ی خلقت است، نه نقشی در ایجاد یا افزایش این استعداد و توانمندی دارد و نه نقشی در ارزش گذاری دینی پس نه کمال زن در این است که جایگاهی مثل جایگاه مرد داشته باشد و نه بر مردان رواست که بر جنسیت مردانه خود ببالند.
از نظر مکتب اسلام:
1. زن، مظهر و نماد جمال و ظرافت و سکونت است.
2. زن، مایه ی آرامش مرد و مرد، تکیه گاه و مسئول و سرپرست زن است.
3. تقرب به خدا، بهره مندی از نتیجه ی عمل صالح، پا نهادن در مسیر سلوک در گرو جنسیتی خاص نیست.
4. تفاوت های زن و مرد در احکام، نه از روی ظلم و مردسالاری که برخاسته از مسئولیت بیشتر مرد و وظیفه ی فزون تر او در قبال خانواده و جامعه است.
از این رو اگر بپذیریم که آمار زنان در قرآن و احادیث- کمتر است و کمتر از داستان و قصه ی زندگی آنان سخن رفته است این نه بدان جهت است که مردان نسبت به زنان برتری و فضیلت دارند بلکه بدان خاطر است که زن به جهت شرایط جسمی و مسئولیتی که در منزل و خانواده دارد کمتر در جامعه حضور فیزیکی دارد.
شاهد گفتار ما داستان مربوط به بلقیس، حاکم یمن بوده است که به صورت نسبتا مفصل در قرآن آمده است.[1]
علاوه بر این که توجه به تعبیرات متون دینی در باره ی زنان نمونه ضروری به نظر می رسد. تعبیراتی که در باره ی آسیه، مریم ، حضرت خدیجه و فاطمه (س) و... در روایات و قرآن آمده در شأن کدامیک از مردان غیر از معصوم آمده است!.
آسیه با این که معصوم نبود بعنوان الگوی بشریت (چه زن و چه مرد) معرفی شده است و...، یعنی، نباید فقط به کمیت بیانات و گفته ها توجه داشت و کیفیت و نوع گفتار را نادیده گرفت.
پی نوشت:
[1] نک: تفسیر نمونه، ج‌15، ص: 444 به بعد.

منبع: http://farsi.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین