برای پاسخ به این سؤال چند نکته را باید تذکر بدهیم: الف) توضیح مختصری درباره عصمت: عصمت؛ در لغت به معنی محفوظ و مصون بودن و تمسک به چیزی است[1] و در اصطلاح متکلمین عبارت است از: لطفی که با وجود آن، شخص انگیزه ای بر ترک طاعت و ارتکاب معصیت ندارد در حالی که متمکن و قادر بر انجام می باشد[2]. ب) برخی از دلایل لزوم عصمت انبیا(س): 1. انبیاء الهی اگر معصوم نباشند نقض غرض می شود، زیرا مقصود از بعثت انبیاء این است که مردم را از مصلحت و مفسده واقعی خودشان آگاه نمایند و مقدماتی را آماده کنند تا تربیت و تزکیه آنها به سوی کمال و سعادت دنیا و آخرت ممکن شود، و این مقصود بدون عصمت حاصل نمی شود، چون وقتی معصیتی انجام می دهد یا واجب است ما از او پیروی کنیم یا نه، اگر پیروی نکنیم فایده بعثت منتفی می شود و از طرفی دیگر پیروی در معصیت هم جایز نیست. 2. معصیت نبی چه قبل از بعثت چه بعد از آن، موجب تنفر و عدم تبعیت مردم می شود. با توجه به این دلایل و دلایل متعدد دیگری که در باب عصمت انبیاء الهی ذکر شده وجوب عصمت انبیا قطعی است. ج) عصمت حضرت موسی(ع) چگونه با ظاهر بعضی آیات قرآن مثل کشتن مرد قبطی سازگار است؟ قرآن می فرماید: و به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند (موسی) وارد شهر شد ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد) موسی گفت: (این از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراه‌کننده آشکاری است) (سپس) عرض کرد: (پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش!) خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است![3] حال سؤال این جاست که سخن حضرت موسی که گفت: (این از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراه‌کننده آشکاری است) و یا گفته او که (پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش!) چگونه با عصمت او سازگاراست؟ در این مورد باید بگوییم: یکی از درباریان فرعون (قبطی) فردی از پیروان موسی را مجبور به جمع آوری هیزم می کند و بدین سبب با هم درگیر می شوند و در این هنگام موسی برای کمک مشتی به سینه ی قبطی (فرعونی) می زند که در اثر آن قبطی کشته می شود[4]. آنچه مفسرین به بیان آن پرداخته اند این است که این عمل موسی ترک اولی بوده است او با این عمل خود را به زحمت انداخته است و به خاطر این عمل (قتل)، فرعونیان از او نمی گذرند و ترک اولی به معنی کاری است که ذاتاً حرام نیست بلکه موجب می شود که کار بهتری ترک شود بی آنکه عمل خلافی انجام شده باشد.[5] در کتاب عیون اخبار الرضا آمده که مأمون همین را از امام هشتم سؤال کرد، حضرت فرمودند: منظور از جمله (این از عمل شیطان بود ) نزاع و جدال آن دو مرد بود؛ و منظور از جمله ی (پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم) این است که من خود را در آنجایی که نباید بگذارم گذاشتم من نباید وارد این شهر می شدم و منظور از (مرا ببخش) این است که مرا از دشمنان مستور بدار و پنهان کن زیرا یکی از معانی غفران پنهان کردن و پوشاندن است[6]. سید مرتضی علم الهدی در کتاب تنزیه الانبیاء این آیه را به دو وجه بیان فرمودند: 1. مراد از ظلم ترک مستحب است که تأخیر قتل آن مرد قبطی بوده و موسی به جهت مبالغه در کمک به شیعه ی خودش در قتل آن مرد قبطی تعجیل کرد و ترک اولی کرد و از ثواب مترتب شده بر آن کار مستحبی محروم شد لذا فرمود بر خودم ظلم کردم. 2. منظور از این که گفت: (این عمل شیطان بود)، نزاع آن قبطی است و حضرت موسی قصد کشتن قبطی را نداشته بلکه می خواست شیعه و پیرو خود را کمک کند. [7] شیخ طوسی در تفسیر تبیان می فرماید: قتل آن مرد قبطی قبیح نبود و خدا موسی را امر به کشتن او کرده بود ولی بهتر بود به جهت مصالحی موسی این قتل را به تأخیر اندازد، و چون مقدم شد این ترک اولی بود و لذا موسی استغفار کرد[8]. صاحب مجمع البیان هم به این سؤال این گونه جواب می دهد که: قتل به خاطر خلاصی مؤمن از دست آن ظالم بود و فی نفسه مقصود نبوده پس حسن و غیر قبیح است[9]. در تفسیر فتح القدیر آمده که این طلب مغفرت از ترک اولی می باشد و منظور از "ظلمت نفسی" این است که ظلم به خودم کردم به خاطر کشتن این فرعونی چون اگر فرعون بفهمد مرا خواهد کشت و منظور از "فاغفرلی" این است که خدایا این را مخفی کن که فرعون نفهمد. و اگر قرآن در سوره ی شعرا آیه ی 14 از قول حضرت موسی می فرماید: (لهم علی ذنب) (برای آنها برعهده من گناهی است)؛ به حسب عقیده و گمان فرعونیان بوده است نه این که موسی (ع) واقعا گناهکار باشد[10]. در نتیجه می توان گفت: گناه و معصیت دارای مراحلی می باشد گاهی انسان از قوانین شرع و دستورات اخلاقی تخلف می ورزد که این با عصمت منافات دارد ولی گاهی این گونه نیست و صرفا ترک اولی است و این گرچه در نزد مقربان و محبان معصیت است اما مخالفتی با عصمت ندارد و از باب حسنات الابرار سیئات المقربین است و بس. پی نوشتها: [1] مفردات راغب و کتاب العین ماده عصم. [2] محاضرات فی الاهیات، ص 405. [3] وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی‌ حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسی‌ فَقَضی‌ عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ (15) قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‌ فَاغْفِرْ لی‌ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (16)؛ سوره قصص، ایه 15 و 16. [4] تفسیر نمونه، ج 16، ص 42؛ تفسیرالبیان، ج 7 – 8؛ تفسیر تبیان شیخ طوسی، ج 2، ص 391؛ تفسیر اثنی عشری، ج 10، ص 94. [5] تفسیر نور الثقلین، ج4، ص 119؛ تفسیر اثنی عشری، ج 10، ص 94. [6] عیون اختیار الرضا (ع)، ص 155، باب 15؛ نور الثقلین، ج 4، ص 119؛ المیزان، ج 16، ص 18. [7] به نقل از مجمع البیان. [8] تفسر تبیان، ج 2، ص 291، چاپ رحلی. [9] مجمع البیان، ج 7، ص 382. [10] تفسیر فتح القدیر، ج 4، ص 164. منبع: http://farsi.islamquest.net
برای پاسخ به این سؤال چند نکته را باید تذکر بدهیم:
الف) توضیح مختصری درباره عصمت:
عصمت؛ در لغت به معنی محفوظ و مصون بودن و تمسک به چیزی است[1] و در اصطلاح متکلمین عبارت است از: لطفی که با وجود آن، شخص انگیزه ای بر ترک طاعت و ارتکاب معصیت ندارد در حالی که متمکن و قادر بر انجام می باشد[2].
ب) برخی از دلایل لزوم عصمت انبیا(س):
1. انبیاء الهی اگر معصوم نباشند نقض غرض می شود، زیرا مقصود از بعثت انبیاء این است که مردم را از مصلحت و مفسده واقعی خودشان آگاه نمایند و مقدماتی را آماده کنند تا تربیت و تزکیه آنها به سوی کمال و سعادت دنیا و آخرت ممکن شود، و این مقصود بدون عصمت حاصل نمی شود، چون وقتی معصیتی انجام می دهد یا واجب است ما از او پیروی کنیم یا نه، اگر پیروی نکنیم فایده بعثت منتفی می شود و از طرفی دیگر پیروی در معصیت هم جایز نیست.
2. معصیت نبی چه قبل از بعثت چه بعد از آن، موجب تنفر و عدم تبعیت مردم می شود.
با توجه به این دلایل و دلایل متعدد دیگری که در باب عصمت انبیاء الهی ذکر شده وجوب عصمت انبیا قطعی است.
ج) عصمت حضرت موسی(ع) چگونه با ظاهر بعضی آیات قرآن مثل کشتن مرد قبطی سازگار است؟
قرآن می فرماید: و به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند (موسی) وارد شهر شد ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد) موسی گفت: (این از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراهکننده آشکاری است) (سپس) عرض کرد: (پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش!) خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است![3]
حال سؤال این جاست که سخن حضرت موسی که گفت: (این از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراهکننده آشکاری است) و یا گفته او که (پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش!) چگونه با عصمت او سازگاراست؟
در این مورد باید بگوییم: یکی از درباریان فرعون (قبطی) فردی از پیروان موسی را مجبور به جمع آوری هیزم می کند و بدین سبب با هم درگیر می شوند و در این هنگام موسی برای کمک مشتی به سینه ی قبطی (فرعونی) می زند که در اثر آن قبطی کشته می شود[4]. آنچه مفسرین به بیان آن پرداخته اند این است که این عمل موسی ترک اولی بوده است او با این عمل خود را به زحمت انداخته است و به خاطر این عمل (قتل)، فرعونیان از او نمی گذرند و ترک اولی به معنی کاری است که ذاتاً حرام نیست بلکه موجب می شود که کار بهتری ترک شود بی آنکه عمل خلافی انجام شده باشد.[5]
در کتاب عیون اخبار الرضا آمده که مأمون همین را از امام هشتم سؤال کرد، حضرت فرمودند: منظور از جمله (این از عمل شیطان بود ) نزاع و جدال آن دو مرد بود؛ و منظور از جمله ی (پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم) این است که من خود را در آنجایی که نباید بگذارم گذاشتم من نباید وارد این شهر می شدم و منظور از (مرا ببخش) این است که مرا از دشمنان مستور بدار و پنهان کن زیرا یکی از معانی غفران پنهان کردن و پوشاندن است[6].
سید مرتضی علم الهدی در کتاب تنزیه الانبیاء این آیه را به دو وجه بیان فرمودند:
1. مراد از ظلم ترک مستحب است که تأخیر قتل آن مرد قبطی بوده و موسی به جهت مبالغه در کمک به شیعه ی خودش در قتل آن مرد قبطی تعجیل کرد و ترک اولی کرد و از ثواب مترتب شده بر آن کار مستحبی محروم شد لذا فرمود بر خودم ظلم کردم.
2. منظور از این که گفت: (این عمل شیطان بود)، نزاع آن قبطی است و حضرت موسی قصد کشتن قبطی را نداشته بلکه می خواست شیعه و پیرو خود را کمک کند. [7]
شیخ طوسی در تفسیر تبیان می فرماید: قتل آن مرد قبطی قبیح نبود و خدا موسی را امر به کشتن او کرده بود ولی بهتر بود به جهت مصالحی موسی این قتل را به تأخیر اندازد، و چون مقدم شد این ترک اولی بود و لذا موسی استغفار کرد[8].
صاحب مجمع البیان هم به این سؤال این گونه جواب می دهد که: قتل به خاطر خلاصی مؤمن از دست آن ظالم بود و فی نفسه مقصود نبوده پس حسن و غیر قبیح است[9].
در تفسیر فتح القدیر آمده که این طلب مغفرت از ترک اولی می باشد و منظور از "ظلمت نفسی" این است که ظلم به خودم کردم به خاطر کشتن این فرعونی چون اگر فرعون بفهمد مرا خواهد کشت و منظور از "فاغفرلی" این است که خدایا این را مخفی کن که فرعون نفهمد.
و اگر قرآن در سوره ی شعرا آیه ی 14 از قول حضرت موسی می فرماید: (لهم علی ذنب) (برای آنها برعهده من گناهی است)؛ به حسب عقیده و گمان فرعونیان بوده است نه این که موسی (ع) واقعا گناهکار باشد[10].
در نتیجه می توان گفت: گناه و معصیت دارای مراحلی می باشد گاهی انسان از قوانین شرع و دستورات اخلاقی تخلف می ورزد که این با عصمت منافات دارد ولی گاهی این گونه نیست و صرفا ترک اولی است و این گرچه در نزد مقربان و محبان معصیت است اما مخالفتی با عصمت ندارد و از باب حسنات الابرار سیئات المقربین است و بس.
پی نوشتها:
[1] مفردات راغب و کتاب العین ماده عصم.
[2] محاضرات فی الاهیات، ص 405.
[3] وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ (15) قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْ لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (16)؛ سوره قصص، ایه 15 و 16.
[4] تفسیر نمونه، ج 16، ص 42؛ تفسیرالبیان، ج 7 – 8؛ تفسیر تبیان شیخ طوسی، ج 2، ص 391؛ تفسیر اثنی عشری، ج 10، ص 94.
[5] تفسیر نور الثقلین، ج4، ص 119؛ تفسیر اثنی عشری، ج 10، ص 94.
[6] عیون اختیار الرضا (ع)، ص 155، باب 15؛ نور الثقلین، ج 4، ص 119؛ المیزان، ج 16، ص 18.
[7] به نقل از مجمع البیان.
[8] تفسر تبیان، ج 2، ص 291، چاپ رحلی.
[9] مجمع البیان، ج 7، ص 382.
[10] تفسیر فتح القدیر، ج 4، ص 164.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] آیا حضرت موسی(ع) که در قرآن اشاره شده که مرد مصری را کشته معصوم هست یا نه؟
- [سایر] چرا حضرت موسی(ع) موهای حضرت هارون(ع)را کشید؟ مگر حضرت موسی و هارون پیامبر و معصوم نبود؟ پس چرا این کار را انجام داد؟
- [سایر] چرا قرآن کریم بیشتر به داستانهای حضرت موسی(ع) پرداخته است؟
- [سایر] چرا نام حضرت موسی (ع) بیش از نام دیگر پیامبران در قرآن آمده است؟
- [سایر] در داستان حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع) است که حضرت خضر مسائلی را میداند که حضرت موسی از آنها مطلع نیست در صورتی که موسی(ع) پیامبر اولوالعزم است و حضرت خضر نه!
- [سایر] چرا نام مبارک حضرت موسی (ع) بیش از نام دیگر پیامبران در قرآن آمده است؟
- [سایر] یکی از صفات سلبی برای ذات احدیت "رؤیت حسی" است، اما در یکی از آیات قرآن اشاره به این امر شده که حضرت موسی (ع) صدای خداوند را شنید.
- [سایر] در قرآن آمده است که حضرت موسی علیه السلام در جوانی فردی را کشت. آیا این با عصمت نبی سازگار است؟
- [سایر] در گفتگوی حضرت خضر(ع) و حضرت موسی(ع) -که در آیه 74 سوره کهف بیان شده- از نقطه نظر عاطفی، کشته شدن بچه توسط حضرت خضر(ع) چه توجیهی دارد؟ آیا باید این حادثه را یک اتفاق خاص قلمداد کرد که به اذن الهی صورت گرفته است؟
- [سایر] بعد از حضرت موسی(ع) دین یهود چگونه منحرف شد؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر(ص) و جانشینان آن حضرت (ع) عمداً نسبت دروغ بدهد . اگر چه فوراً بگوید دروغ گفتم یا توبه کند ،روزة او باطل است .و احتیاط .اجب آن است که حضرت زهراسلام الله علیها و سایر پیغمبران و جانشینان آنان هم در این حکم فرقی ندارند .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است یعنی مکلف شده؛ عجله کنند. از حضرت صادق (ع) روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر بین نمازگزار و قبر معصوم(ع) دیوار و مانند آن حاجبی باشد که مانع صدق هتک حرمت است , اقامه نماز حرام نیست؛ ولی ضریح یا پردهای که روی قبر شریف قرار دارد, حاجب نخواهند بود. شرط پنجم
- [آیت الله بروجردی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول) ع) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد.
- [آیت الله مظاهری] کسانی که برای دفاع در برابر هجوم دشمنان اسلام کشته میشوند، خواه مرد باشند یا زن، بزرگ باشند یا کودک، گرچه دفاع بدون اجازه حاکم شرع باشد، غسل و کفن و حنوط آنها لازم نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .نماز جمعه در زمان حضور امام معصوم(ع) و منصوب خاص او , واجب تعیینی است؛ به این صورت که غیر آن صحیح نیست؛ ولی در زمان غیبت معصوم (ع) واجب تخییری است؛ یعنی کسی که در نماز جمعه شرکت کرده, لازم نیست نماز ظهرِ چهار رکعتی را هم به جا آورد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مکان خاص که مستلزم معصیت باشد , حرام است؛ ولی نماز باطل نیست; مثلاً اگر اقامه نماز جلوتر از قبر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) به فاصله کم , موجب هتک حرمت آن ذوات قدسی شود, حرام است؛ ولی نماز باطل نیست و اقامه نماز در مکان محاذی و همسطح با قبر معصوم(ع) حرام نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده)، پس از آن بدون فاصله قابل توجّه مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ عَلَی الصِّداق المعلُوم) (یعنی ازدواج را با مهری که معیّن شده قبول کردم) عقد صحیح است. جمله دوم میتواند با اشاره به مهر مذکور باشد، مانند: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ هکذا) بلکه اگر در جواب تنها بگوید: (قَبِلْتُ) یا (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ) و مقصود او قبول تزویج با مهر معیّن شده باشد کفایت میکند. در عقد ازدواج دائم اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أَحْمَدَ علی الصّداقِ المعلُومِ) و پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَزْویج لمُوکّلی عَلَی الصّداقِ المعلُومِ) صحیح میباشد، همین طور به شکلهای دیگری که اشاره شد. گفتنیست که لازم نیست صیغه ایجاب را زن بخواند و صیغه قبول را مرد، بلکه بر عکس، میتواند صیغه ایجاب را مرد و صیغه قبول را زن بخواند. در هر حال باید صیغهای که مرد و زن میخوانند معنای یکسانی را برساند، هر چند با یک لفظ نباشد، مثلاً اگر زن با لفظ (زوّجتک) صیغه ایجاب را بخواند و مرد با لفظ (قبلت النّکاح) آن را قبول کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله سیستانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود ، و دو مرد عادل آن را بشنوند ، و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد ، بگوید : (زَوْجَتِی فاطِمَةُ طالِقٌ) یعنی همسر من فاطمه رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، آن وکیل بگوید : (زَوْجَةُ مُوَکّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ) ؛ و در صورتی که زن معیّن باشد ، ذکر نام او لازم نیست . و اگر حاضر باشد کافی است بگوید : (هذِهِ طالِقٌ) و به او اشاره کند ، یا بگوید : (اَنْتِ طالِق) و او را مخاطب قرار دهد . و چنانچه مرد نتواند طلاق را به صیغه عربی بیاورد و نتواند وکیل بگیرد ، به هر لفظی که مرادف صیغه عربی آن است از هر لغتی باشد میتواند طلاق دهد .