داستان خلقت، داستان جالب و آموزنده ای است که تقریباً در تمام کتب ادیان گذشته آمده است. تورات و انجیل این داستان آفرینش را به گونه ای طرح کرده اند که از نظر اسلام و روایات ائمۀ اطهار (ع) اشکالات متعددی دارد. در قرآن به زیباترین و متقن ترین شکل، داستان واقعی خلقت بیان شده است. در این باره نکاتی قابل توجه است و می تواند در پاسخ به سؤال مفید باشد: 1. باید دانست که حضرت آدم (ع) از انبیای بزرگ الاهی است و گناه و اشتباه از دامن انبیا دور است و آنها معصوم اند، پس اگر اتفاقی هم افتاده گناه نبوده است. شخصی از امام رضا (ع) پرسید آیا به نظر شما انبیا معصوم اند؟ فرمود: بله. پرسید: پس چرا خداوند فرموده: "حضرت آدم(ع) عصیان کرد"،[1] حضرت فرمود: وای بر تو از خدا بترس و نسبت کارهای زشت به انبیا مده .... خداوند حضرت آدم (ع) را به منظور این که حجت و خلیفه‌اش در زمین باشد خلق کرد، نه برای این که در بهشت بماند، و نافرمانی او در بهشت بوده، نه در زمین... . علامه طباطبائی (ره) در ذیل این حدیث می فرماید: این که امام (ع) فرمود نافرمانی حضرت آدم (ع) در بهشت بوده، اشاره است به این که تکلیف نخوردن از درخت، تکلیف مولوی[2] نبوده، بلکه ارشادی بوده، چون در بهشت هنوز تکالیف دینی جعل نشده بود و موطن تکلیف دینی زندگی زمینی است که خدا برای حضرت آدم (ع) از پیش مقدر کرده بود، پس معصیت نامبرده معصیت امر ارشادی بوده نه مولوی... ؛[3] یعنی خداوند قصد داشت به آنها بفهماند گوش کردن حرف شیطان چه مشکلاتی برای انسان به وجود می آورد و در واقع استفادۀ حضرت آدم (ع) از درخت ممنوع عملی بود که سختی آن به خودش رسید؛ مانند این که پدری به فرزندش بگوید پا برهنه راه نرو چون ممکن است میخ پای تو را سوراخ کند. حضرت آدم (ع) و همسرش هم به نفس خود ظلم کردند و خود را از بهشت محروم ساختند، نه این که نافرمانی خدا را کرده و به اصطلاح گناهی مرتکب شده باشند. همچنین اگر این کار حضرت آدم (ع) گناه بود بعد از توبه اش باید به مقام اولش باز می گشت، چرا که توبۀ مقبول همه اثرات گناه را پاک می کند، ولی او دوباره به جایگاه اوّلش بازنگشت. پس نهی، نهی مولوی نبوده که مخالفت با آن گناه باشد، بلکه تنها ارشاد حضرت آدم (ع) و خیر خواهی او بوده است.[4] بله، نه تنها خصوصیت زمین مادی تزاحم خواسته ها و احتمالاً به گناه افتادن است، بلکه خاصیت انسان که ترکیبی از عقل و شهوت است[5]، این است که می تواند گناه کند. 2. آمدن حضرت حضرت آدم (ع) به زمین، قضا و قدر الاهی بود، چنین نیست که اگر از این درخت نمی خورد حضرت آدم (ع) و نسل او به زمین فرستاده نمی شدند. این مطلبی است که روایتی که از امام رضا (ع) نقل کردیم به آن تصریح دارد.[6] مرحوم علامه طباطبائی (ره) می فرمایند: از سیاق آیات فهمیده می شود که انسان در آغاز برای این خلق شده است که در زمین زندگی کند و در زمین بمیرد و اگر خدای تعالی چند روزی او را در بهشت (نه آن بهشت جاودان) جای داد برای امتحان او بوده است.[7] در روایتی از امام باقر (ع) آمده است که حضرت فرمود: "به خدا سوگند خدای تعالی حضرت آدم (ع) را برای دنیا خلق کرده بود".[8] 3. باید به این نکته توجه داشت که انسان به صرف آمدن به زمین و متولد شدن و زندگی کردن در آن، مجازات نمی شود، بلکه می تواند همچون اولیاء الله و انسان های صالح زندگی خود را الاهی قرار دهد و اصولا آمدن به دنیا مجازات نیست. خداوند انسان را برتر از ملائکه قرارداد و آنها را خلیفۀ خود قرار داد. در مقابل اعتراض ملائک از انسان دفاع کرد و فرمود من چیزی می دانم که شما نمی دانید: "انی اعلم ما لا تعلمون".[9] همۀ اینها به خاطر این است که انسان دارای عقل و شهوت است و مانند ملائک عقل محض نیست. چنین موجودی اگر گناه نکند از موجوداتی که هرگز امکان گناه ندارند بالاتر است و این برتری و کمال برای انسان به دست نمی آید، مگر با امتحان و سر دو راهی قرار گرفتن، سر دو راهی عقل و جهل و... . این امتحان الاهی در مکانی می تواند شکل بگیرد که امکان آن باشد و این مکان جایی جز زمین نمی تواند باشد. پس به خاطر زمینی شدن مان باید از خدا ممنون باشیم، چرا که با شرکت در آزمایش های زمینی، میتوانیم آسمانی شویم. پی نوشتها: [1] . طه، 121. [2] . تکلیف مولوی؛ تکلیفی است که مخالفت با آن باعث استحقاق تنبیه و عقوبت و عذاب می شود، برخلاف تکلیف و امر ارشادی که مخالفت با آن استحقاق تنبیه و عقوبت و عذاب را به دنبال ندارد و صرفا ارشاد و راهنمایی به امری است . [3] . طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمّۀ تفسیر المیزان، ج 1، ص 219. [4] . همان، ص 201. [5] . حضرت علی (ع) می فرمایند: خداوند ملائکه را با عقل و بدون شهوت آفرید و حیوانات را با شهوت و بدون عقل آفرید، ولی انسان را با عقل و شهوت آفرید که اگر گوش به فرمان عقل کند، از ملائک بالاتر و اگر شهوت غلبه یابد از حیوانات پست تر می شود. صدوق، علل الشرائع، ص 15، باب 6. [6] . در روایت آمده است: نافرمانی او در بهشت بوده، نه در زمین، و تازه آن نافرمانی هم به مقتضای تقدیر الاهی بود. [7] . طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمۀ تفسیر المیزان، ج 1، ص 196. [8] . همان، ج 1، ص 225. [9] . بقره، 30. منبع: http://farsi.islamquest.net
چرا ما باید به خاطر اشتباه حضرت حضرت آدم (ع)، در روی این زمین که امکان گرفتار شدن به گناه هست، مجازات شویم؟
داستان خلقت، داستان جالب و آموزنده ای است که تقریباً در تمام کتب ادیان گذشته آمده است. تورات و انجیل این داستان آفرینش را به گونه ای طرح کرده اند که از نظر اسلام و روایات ائمۀ اطهار (ع) اشکالات متعددی دارد. در قرآن به زیباترین و متقن ترین شکل، داستان واقعی خلقت بیان شده است.
در این باره نکاتی قابل توجه است و می تواند در پاسخ به سؤال مفید باشد:
1. باید دانست که حضرت آدم (ع) از انبیای بزرگ الاهی است و گناه و اشتباه از دامن انبیا دور است و آنها معصوم اند، پس اگر اتفاقی هم افتاده گناه نبوده است. شخصی از امام رضا (ع) پرسید آیا به نظر شما انبیا معصوم اند؟ فرمود: بله. پرسید: پس چرا خداوند فرموده: "حضرت آدم(ع) عصیان کرد"،[1] حضرت فرمود: وای بر تو از خدا بترس و نسبت کارهای زشت به انبیا مده .... خداوند حضرت آدم (ع) را به منظور این که حجت و خلیفهاش در زمین باشد خلق کرد، نه برای این که در بهشت بماند، و نافرمانی او در بهشت بوده، نه در زمین... .
علامه طباطبائی (ره) در ذیل این حدیث می فرماید: این که امام (ع) فرمود نافرمانی حضرت آدم (ع) در بهشت بوده، اشاره است به این که تکلیف نخوردن از درخت، تکلیف مولوی[2] نبوده، بلکه ارشادی بوده، چون در بهشت هنوز تکالیف دینی جعل نشده بود و موطن تکلیف دینی زندگی زمینی است که خدا برای حضرت آدم (ع) از پیش مقدر کرده بود، پس معصیت نامبرده معصیت امر ارشادی بوده نه مولوی... ؛[3] یعنی خداوند قصد داشت به آنها بفهماند گوش کردن حرف شیطان چه مشکلاتی برای انسان به وجود می آورد و در واقع استفادۀ حضرت آدم (ع) از درخت ممنوع عملی بود که سختی آن به خودش رسید؛ مانند این که پدری به فرزندش بگوید پا برهنه راه نرو چون ممکن است میخ پای تو را سوراخ کند. حضرت آدم (ع) و همسرش هم به نفس خود ظلم کردند و خود را از بهشت محروم ساختند، نه این که نافرمانی خدا را کرده و به اصطلاح گناهی مرتکب شده باشند. همچنین اگر این کار حضرت آدم (ع) گناه بود بعد از توبه اش باید به مقام اولش باز می گشت، چرا که توبۀ مقبول همه اثرات گناه را پاک می کند، ولی او دوباره به جایگاه اوّلش بازنگشت. پس نهی، نهی مولوی نبوده که مخالفت با آن گناه باشد، بلکه تنها ارشاد حضرت آدم (ع) و خیر خواهی او بوده است.[4]
بله، نه تنها خصوصیت زمین مادی تزاحم خواسته ها و احتمالاً به گناه افتادن است، بلکه خاصیت انسان که ترکیبی از عقل و شهوت است[5]، این است که می تواند گناه کند.
2. آمدن حضرت حضرت آدم (ع) به زمین، قضا و قدر الاهی بود، چنین نیست که اگر از این درخت نمی خورد حضرت آدم (ع) و نسل او به زمین فرستاده نمی شدند. این مطلبی است که روایتی که از امام رضا (ع) نقل کردیم به آن تصریح دارد.[6]
مرحوم علامه طباطبائی (ره) می فرمایند: از سیاق آیات فهمیده می شود که انسان در آغاز برای این خلق شده است که در زمین زندگی کند و در زمین بمیرد و اگر خدای تعالی چند روزی او را در بهشت (نه آن بهشت جاودان) جای داد برای امتحان او بوده است.[7]
در روایتی از امام باقر (ع) آمده است که حضرت فرمود: "به خدا سوگند خدای تعالی حضرت آدم (ع) را برای دنیا خلق کرده بود".[8]
3. باید به این نکته توجه داشت که انسان به صرف آمدن به زمین و متولد شدن و زندگی کردن در آن، مجازات نمی شود، بلکه می تواند همچون اولیاء الله و انسان های صالح زندگی خود را الاهی قرار دهد و اصولا آمدن به دنیا مجازات نیست. خداوند انسان را برتر از ملائکه قرارداد و آنها را خلیفۀ خود قرار داد. در مقابل اعتراض ملائک از انسان دفاع کرد و فرمود من چیزی می دانم که شما نمی دانید: "انی اعلم ما لا تعلمون".[9]
همۀ اینها به خاطر این است که انسان دارای عقل و شهوت است و مانند ملائک عقل محض نیست. چنین موجودی اگر گناه نکند از موجوداتی که هرگز امکان گناه ندارند بالاتر است و این برتری و کمال برای انسان به دست نمی آید، مگر با امتحان و سر دو راهی قرار گرفتن، سر دو راهی عقل و جهل و... . این امتحان الاهی در مکانی می تواند شکل بگیرد که امکان آن باشد و این مکان جایی جز زمین نمی تواند باشد. پس به خاطر زمینی شدن مان باید از خدا ممنون باشیم، چرا که با شرکت در آزمایش های زمینی، میتوانیم آسمانی شویم.
پی نوشتها:
[1] . طه، 121.
[2] . تکلیف مولوی؛ تکلیفی است که مخالفت با آن باعث استحقاق تنبیه و عقوبت و عذاب می شود، برخلاف تکلیف و امر ارشادی که مخالفت با آن استحقاق تنبیه و عقوبت و عذاب را به دنبال ندارد و صرفا ارشاد و راهنمایی به امری است .
[3] . طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمّۀ تفسیر المیزان، ج 1، ص 219.
[4] . همان، ص 201.
[5] . حضرت علی (ع) می فرمایند: خداوند ملائکه را با عقل و بدون شهوت آفرید و حیوانات را با شهوت و بدون عقل آفرید، ولی انسان را با عقل و شهوت آفرید که اگر گوش به فرمان عقل کند، از ملائک بالاتر و اگر شهوت غلبه یابد از حیوانات پست تر می شود. صدوق، علل الشرائع، ص 15، باب 6.
[6] . در روایت آمده است: نافرمانی او در بهشت بوده، نه در زمین، و تازه آن نافرمانی هم به مقتضای تقدیر الاهی بود.
[7] . طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمۀ تفسیر المیزان، ج 1، ص 196.
[8] . همان، ج 1، ص 225.
[9] . بقره، 30.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] چرا ما باید به خاطر اشتباه حضرت حضرت آدم (ع)، در روی این زمین که امکان گرفتار شدن به گناه هست، مجازات شویم؟
- [سایر] گناه حضرت آدم(ع) ؟؟
- [سایر] اگر خطیئه ی حضرت آدم(علیه السلام) گناه نبود، چرا آن حضرت و فرزندانشان به مشقات زندگی دنیوی گرفتار شدند؟
- [سایر] مگر حضرت آدم(ع) از درخت ممنوعه نخورد؟ آیا این کار جز گناه معنای دیگری میدهد؟
- [سایر] حضرت آدم پس از مرتکب اشتباه و خطا و نزول به زمین آیا اشتباهات و خطاهای دیگری نیز مرتکب شد؟
- [سایر] اولین میوهای که حضرت آدم(ع) در روی زمین خوردند چه بود؟
- [سایر] آیا قبل از حضرت آدم(ع) انسانهایی بر روی کره زمین وجود داشته اند؟
- [سایر] مجازات های اخروی با مقدار جرم تناسبی ندارد. چگونه ممکن است انسان با یک یا چند گناه موقت، گرفتار عذاب ابدی شود؟
- [سایر] آیا قبل از آفرینش حضرت آدم(ع) خداوند زمین را آفریده بود؟ اگر آری، مگر قرار نبود که حضرت آدم در بهشت زندگی کند پس چرا خداوند زمین را آفریده بود؟ اگر نه، پس خداوند خاک آدم را از کجا آورد و با آن آدم را ساخت؟
- [سایر] نظریه شیعه درباره روایت مناظره امام رضا(ع) با علی بن جهم در مورد شخصیت حضرت داود و گناه آدم را بنویسید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (غصب) آن است که انسان بر مال یا حق کسی از روی ظلم مسلط شود، غصب یکی از گناهان کبیره است که در قیامت مجازات سخت دارد و در دنیا عواقب دردناک، در روایتی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است که هر کس یک وجب زمین دیگری را غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن، مثل طوق به گردن او می اندازند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (غصب) آن است که انسان بر مال یا حق کسی از روی ظلم مسلط شود، غصب یکی از گناهان کبیره است که در قیامت مجازات سخت دارد و در دنیا عواقب دردناک، در روایتی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است که هر کس یک وجب زمین دیگری را غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن، مثل طوق به گردن او می اندازند.
- [آیت الله وحید خراسانی] غصب ان است که انسان از روی ظلم بر مال یا حق کسی مسلط شود و این یکی از گناهان بزرگ است که اگر کسی انجام دهد در قیامت به عذاب سخت گرفتار می شود از حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت شده است که هرکس یک وجب زمین از دیگری غصب کند در قیامت ان زمین را از هفت طبقه ان مثل طوق به گردن او می اندازند
- [امام خمینی] احکام غَصب- غصب آن است که انسان از روی ظلم، بر مال یا حق کسی مسلط شود و این یکی از گناهان بزرگ است، که اگر کسی انجام دهد، در قیامت به عذاب سخت گرفتار میشود. از حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که هر کس یک وجب زمین از دیگری غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او میاندازند.
- [آیت الله جوادی آملی] .سجده برای غیر خدا حرام است. سجده فرشتگان برای حضرت آدم نبود, زیرا وی به مثابه قبله بود, چنانکه سجده حضرت یعقوب(ع)و فرزندان او برای حضرت یوسف(ع) نبود, بلکه به منظور شکر خدا بود. آنچه برخی از زائران قبور امامان معصوم(ع)به صورت سجده انجام میدهند، اگر به منظور شکر نعمت توفیق به زیارت آنان باشند, اشکال ندارد و اگر مقصود خضوع در برابر آنها باشد, حرام است و برای پرهیز از توّهم برخی، سزاوار است که چنین کاری انجام نشود.
- [آیت الله اردبیلی] ازدواج موقّت از راههای مناسب جلوگیری از فحشا و انحرافات جنسی است و اولیاء دین به آن سفارش کردهاند. از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است که: (اگر از ازدواج موقّت منع نشده بود، هیچ مؤمنی تن به زنا نمیداد و جز محروم از سعادت و نیکبختی، کسی زنا نمیکرد.)(1) بنابر این کسی که امکان ازدواج دائم را نداشته باشد و نتواند خود را از گناه بازدارد یا بترسد دچار فحشا گردد، باید با ازدواج موقّت خود را حفظ نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] آشامیدن شراب؛ حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند کافر است. از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت شده است که فرمودند: شراب؛ ریشه بدیها و منشا گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خودرا از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند و روح ایمان و خدا شناسی از بدن او بیرون می رود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون می آید و آب دهان او به سینه اش می ریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله سیستانی] قسَم چند شرط دارد : اول : کسی که قسَم میخورد باید بالغ و عاقل باشد ، و از روی قصد و اختیار قسَم بخورد ، پس قسَم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست ، و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد یا بی اختیار قسَم بخورد . دوم : کاری را که برای آن قسَم میخورد باید حرام یا مکروه نباشد ، و کاری را که قسَم میخورد ترک کند ، باید واجب یا مستحب نباشد ، و اگر قسَم بخورد کار مباحی را بجا آورد یا ترک کند ، چنانچه آن فعل یا ترک از نظر عقلا رجحان داشته باشد ، یا برای شخص او مصلحتی دنیوی داشته باشد ، قسَمش صحیح است . سوم : به یکی از اسمهای خداوند عالم قسَم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود ، مانند خدا ، و اللّه ، یا خدا را به صفات و افعالی یاد کند که مخصوص اوست مثلاً بگوید : قسم به آن کسی که آسمانها و زمین را آفرید ، و نیز اگر به اسمی قسَم بخورد که به غیر خدا هم میگویند ، ولی بقدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ، ذات مقدس حق در نظر میآید ، مثل آنکه به خالق و رازق قسَم بخورد ، صحیح است ، بلکه اگر به اسمی قسَم بخورد که فقط در مقام قسَم خوردن ذات حق از آن به نظر میآید ، مثل سمیع و بصیر باز هم قَسمش صحیح است . چهارم : قسَم را به زبان بیاورد ، ولی آدم لال اگر با اشاره قسَم بخورد صحیح است ، و کسی که قادر بر تکلم نیست ، اگر بنویسد و آن را در قلبش قصد کند کافی است ، بلکه قادر بر تکلم نیز اگر بنویسد بنابر احتیاط واجب ، باید به آن عمل کند . پنجم : عمل کردن به قسَم برای او ممکن باشد ، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن نباشد و بعداً ممکن شود ، کافی است ، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود ، از وقتی که عاجز میشود قسَم او بهم میخورد ، و همچنین است اگر بقدری مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد ، و این عجز اگر به اختیار او باشد ، یا بدون اختیار ولی او در تأخیر از زمان قدرت عذری نداشته باشد ، گناه کرده و کفاره واجب است .
- [آیت الله سیستانی] سربریدن حیوان چند شرط دارد : اول : کسی که سر حیوان را میبرد چه مرد باشد چه زن باید مسلمان باشد ، و بچه مسلمان هم اگر ممیّز باشد یعنی : خوب و بد را بفهمد میتواند سر حیوان را ببرد . و امّا کسی که از کفّار غیر کتابی ، یا از فرقههائی است که در حکم کفّارند ، مانند نواصب ، اگر سر حیوان را ببرد آن حیوان حلال نمیشود ، بلکه کافر کتابی نیز اگر سر حیوان را ببرد هر چند (بسم اللّه) هم بگوید ، بنابر احتیاط واجب آن حیوان حلال نمیشود . دوم : سر حیوان را در صورت امکان با چیزی ببرند که از آهن باشد ، و بریدن با چاقوی استیل بنابر احتیاط واجب کافی نیست . ولی چنانچه آهن پیدا نشود با چیز تیزی که چهار مجرای آن را جدا کند ، مانند شیشه و سنگ نیز میشود سر آن را برید ، هر چند ضرورتی مقتضی سربریدنش نباشد . سوم : در موقع سربریدن ، حیوان رو به قبله باشد ، پس اگر نشسته یا ایستاده باشد رو به قبله بودن آن همانند رو به قبله بودن انسان در نماز است ، و اگر حیوان بر طرف راست یا چپ خوابیده باشد باید محل بریدن و شکم حیوان رو به قبله باشد و لازم نیست پاها و دستها و صورت آن رو به قبله باشد . و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند ، حیوان حرام میشود ، ولی اگر فراموش کند ، یا مسأله را نداند ، یا قبله را اشتباه کند ، اشکال ندارد ، و اگر نداند قبله کدام طرف است ، یا نتواند هر چند با کمک دیگری حیوان را رو به قبله کند ، در صورتی که حیوان چموش باشد ، یا در چاه ، یا چالهای افتاده باشد و ناچار باشد آن را ذبح کند ، به هر طرف ذبح کند اشکال ندارد . و همچنین اگر بترسد معطّلی برای رو به قبله کردن آن موجب مرگش شود . و ذبح مسلمانی که معتقد نیست باید رو به قبله ذبح شود ، صحیح است هر چند رو به قبله نکشد . و احتیاط مستحب آن است که کسی که حیوان را سر میبرد نیز رو به قبله باشد . چهارم : هنگام سربریدن یا پیش از آن در زمان متصل به آن به نیّت سربریدن ، خود ذابح نام خدا را ببرد ، و نام بردن غیر ذابح کافی نیست ، و همینقدر که بگوید : (بسم اللّه) یا (اللّه أکبر) کافی است ، بلکه اگر تنها بگوید : (اللّه) نیز کافی است گر چه خلاف احتیاط است . و اگر بدون قصد سربریدن نام خدا را ببرد ، یا از روی جهل به مسأله نام خدا را نبرد ، آن حیوان حلال نمیشود ، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد . پنجم : حیوان بعد از سربریدن حرکتی بکند ، اگر چه مثلاً چشم ، یا دم خود را حرکت دهد ، یا پای خود را به زمین زند ، و این در صورتی لازم است که زنده بودن آن حیوان در حال ذبح مشکوک باشد و گرنه لازم نیست . ششم : از بدن حیوان به اندازه معمول خون بیرون آید ، پس اگر خون در رگهایش بسته شود و بیرون نیاید و یا آنکه خون بیرون آمده نسبت به نوع آن حیوان کم باشد ، آن حیوان حلال نمیشود ، ولی اگر کم بودن خون از این جهت باشد که حیوان پیش از سربریدن خونریزی کرده است اشکال ندارد . هفتم : آنکه بریده شدن گلو به قصد ذبح باشد ، پس اگر چاقو از دست کسی بیفتد و گلوی حیوان را ناخواسته ببرد ، یا ذابح خواب یا مست یا بیهوش یا کودک یا دیوانه غیر ممیز باشد ، یا برای مقصود دیگری چاقو را بر گلوی حیوان بکشد و اتفاقاً بریده شود ، حلال نمیشود .