عارفان و فیلسوفان در برابر عشق حقیقی، عشق مجازی و عشق کاذب یا دروغین را مطرح کرده اند. این دو عشق، اصلی و اصیل نیستند؛ بلکه نام گذاری (عشق) ، بر عشق دروغین، خیانت به محتوا و عمق این واژه پاک است. پیروان عرفان و عشق حقیقی، از آنجا که جهان هستی، از جمله انسان را مظهر، آیات و نشان حضرت حق می دانند؛ عشق به مظاهر و آفریده های او را عشق مجازی و در طول عشق به ذات پروردگار که عشق حقیقی است می دانند. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست (1) عشق مجازی همچون نردبان، پل و مسیر و رودی به عالم عشق حقیقی است. عشق مجازی ، ریشه در عشق حقیقی دارد زیرا عشق ما بر معشوق راستین، متمرکز است و به هر آنچه که از او است و بوی او را می دهد و آیت او است، عشق می ورزیم. عشق مجازی، عشق به نمود است، نه عشق به بود؛ از این رو توقف و ماندگاری در این عشق ، هر چند بهتر از نداشتن عشق است؛ ولی نتایج عشق حقیقی و راستین را ندارد. عاشقی گر زین سر و گرز آن سراست عاقبت ما را بدان سر رهبرست گفت معشوقم: تو بودستی نه آن لیک کار از کار خیزد در جهان عاشق آن وهم اگر صادق بود آن مجازش تا حقیقت می رود. (2) در روایتی آمده است: نوجوانی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سلام کرد و از خوشحالی دیدن ایشان، چهره اش گشاد شد و لبخند زد. حضرت به او فرمود: ای جوان! مرا دوست داری؟ گفت: ای رسول خدا!! به خدا قسم آری. فرمود: همچون خودت؟ گفت: ای رسول خدا! به خدا قسم بیشتر. فرمود: همچون پروردگارت؟ گفت: خدا را، خدا را، ای رسول خدا! این مقام نه برای تو است و نه دیگری. در حقیقت تو را برای دوستی خدا دوست می دارم. در این هنگام رسول خدا به همراهان خویش روی کرد و فرمود: این گونه باشید؛ خدا را به سبب احسان و نیکی اش به شما دوست بدارید و مرا برای دوستی خدا دوست بدارید. (3) در حسن رخ خوبان، پیدا همه او دیدم در چشم تکورویان، زیبا همه او دیدم در دیده هر عاشق ، او بود همه لایق ور نه ز نظر وامق، عذرا همه او دیدم دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس او بود همه او بس، تنها همه او دیدم (4) گاه از عشق مجازی به عشق اصغر یاد می شود که همان عشق به انسان است؛ زیرا مجموعه ای از لطایف عالم هستی و آیینه ای از صفات حق و راهنمای قلوب و معرفت باری تعالی است. گاه از آن به عشق اوسط نیز نام می برند که همان اشتیاق و محبت نسبت به همه اجزای عالم است؛ از آن رو که مظاهر صفات الهی است و یا عشق به عالمانی است که ناظر به حقایق موجوداتند و در آفرینش آسمان ها و زمین به تفکر می پردازند. (5) گاهی نیز به آن (عشق نفسانی یا عفیف) نیز اطلاق می گردد که همان عشق و محبت به صفات روحی و ملکات اخلاقی انسان ها است. (6) اما عشق کاذب و دروغین، دارای منشا جنسی و شهوانی است. در این عشق، عاشق به صورت ظاهری معشوق و رنگ و روی او متوجه است. این نوع عشق که به جفا، نام عشق بر آن نهاده اند موجب تسلط نفس اماره و تقویت آن و حکومت شهوت بر قوه عاقله و در نتیجه خاموش شدن نور عقل می شود. (7) عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود عاشقان از درد زان نالیده اند که نظر ناجایگه مالیده اند (8) عشق دروغین، جز طغیان شهوت نیست. عشقی که از مبادی جنسی و حیوانی سرچشمه می گیرد، به همان نیز خاتمه می یابد و افزایش و کاهش آن بیشتر به فعالیت های فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی بستگی دارد که قهرا در سنین جوانی بیشتر بروز می کند و با پا گذاشتن به سن، از یک طرف و اشباع آن از سوی دیگر، کاهش می یابد و منتفی می شود. این گونه عشق ها به سرعت می آید و می رود و خطرناک و فضیلت کش است. انسان آن گاه که تحت تاثیر شهوات خویش است، خود را می پرستد. شخص مورد علاقه را برای خود می خواهد و در این اندیشه است که از وصال او بهره مند شود و حداکثر تمتع را از او ببرد. بدیهی است که چنین عشقی نمی تواند مکمل و مربی روح انسان باشد و آن را تهذیب نماید. (9) این نوع عشق، منشا خشونت، جنایت، زبون کننده و ناپایدار است و همان است که وصالش، مدفنش به شمار می آید. ملاصدرای شیرازی می گوید: (کسانی که شیئی از اشیای دنیایی را دوست دارند و فقط به ظاهر آن دل خوش کرده اند، وقتی به وصال محبوب رسیدند، بعد از مدت اندکی همان محبوب، برای آنها وبال شده، موجب زحمتشان می گردد، لذا حلاوتی را که در حالت عشق و حب داشتند ، از دست می دهند (10)). عشق ، آینه بلند نور است شهوت ز حساب عشق دور است سعدیا! عشق نیامیزد و شهوت با هم پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (من وضع حبه فی غیر موضعه فقد تعرض للقطیعة)؛ (11) (هر کس محبتش را در غیر جای خویش قرار دهد (به جای رابطه و پیوند) خود را در معرض جدایی قرار داده است). عشق چون آینه است که در آن، حالات و درجات استعداد هر عاشقی، نمودار می گردد. دوام عشق، به دوام و پایداری معشوق وابسته است. عشق آب و رنگ و حس صوری، چون ثبات ندارد، پایدار نمی ماند. این عشق ها نوعی هوسرانی و بازی خیال است که فرجامی جز ننگ و رسوایی ندارد. اگر زیبایی ظاهری، ذاتی آدمی بود، نباید از میان می رفت؛ زیرا (لذاتی لا یختلف و لا یتخلف) (ذاتی، اختلاف و تخلف نمی پذیرد). پس با زوال زیبایی ظاهری ، باید متوجه شویم که رخ زیبای آدمی، عرضی او است: عشق بر مرده نباشد پایدار عشق را بر حی جان افزای دار (12) معشوق، صورت نیست؛ بلکه وصف معنی و حقیقت است و چون حسن، کمال و معنی معشوق نهایتی ندارد؛ سوز و گداز دل عاشقان راه حقیقت نیز پایان نمی پذیرد و هیچ گاه عاشقان از نثار عشق سیر و بی نیاز نمی گردند. عشق بینایان بود بر کان زر هر زمانی لاجرم شد بیشتر عشق ربانی است خورشید کمال امر نور اوست خلقان چون ضلال(13) پی نوشتها: 1- سعدی. 2- مثنوی معنوی، دفتر 1، ابیات 76 و 111 و دفتر 3، بیت 1345. 3- ارشاد القلوب، دیلمی، ص 161، ح 898. 4- عراقی. 5- ر. ک: اسفار، ج 7، ص 184؛ دامادی، سید محمد، شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت، صص 97 و 98. 6- محمد بن محمد بن الحسن ، نصیر الدین الطوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، نمط نهم، فصل هفتم و هشتم. 7- همان. 8- مثنوی معنوی، دفتر 1، بیت 205 و دفتر بیت 229. 9- ر. ک: مطهری ، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، صص 83-94. 10- اسفار، ج 7، ص 186. 11- بحار الانوار، ج 74، ص 183. 12- مثنوی معنوی ، دفتر 5، ابیات 3272. 13- همان، ابیات 982 و 983.
عشق مجازی و کاذب چه عشقی است؟
عارفان و فیلسوفان در برابر عشق حقیقی، عشق مجازی و عشق کاذب یا دروغین را مطرح کرده اند. این دو عشق، اصلی و اصیل نیستند؛ بلکه نام گذاری (عشق) ، بر عشق دروغین، خیانت به محتوا و عمق این واژه پاک است.
پیروان عرفان و عشق حقیقی، از آنجا که جهان هستی، از جمله انسان را مظهر، آیات و نشان حضرت حق می دانند؛ عشق به مظاهر و آفریده های او را عشق مجازی و در طول عشق به ذات پروردگار که عشق حقیقی است می دانند.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست (1)
عشق مجازی همچون نردبان، پل و مسیر و رودی به عالم عشق حقیقی است. عشق مجازی ، ریشه در عشق حقیقی دارد زیرا عشق ما بر معشوق راستین، متمرکز است و به هر آنچه که از او است و بوی او را می دهد و آیت او است، عشق می ورزیم. عشق مجازی، عشق به نمود است، نه عشق به بود؛ از این رو توقف و ماندگاری در این عشق ، هر چند بهتر از نداشتن عشق است؛ ولی نتایج عشق حقیقی و راستین را ندارد.
عاشقی گر زین سر و گرز آن سراست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
گفت معشوقم: تو بودستی نه آن
لیک کار از کار خیزد در جهان
عاشق آن وهم اگر صادق بود
آن مجازش تا حقیقت می رود. (2)
در روایتی آمده است: نوجوانی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سلام کرد و از خوشحالی دیدن ایشان، چهره اش گشاد شد و لبخند زد. حضرت به او فرمود: ای جوان! مرا دوست داری؟ گفت: ای رسول خدا!! به خدا قسم آری. فرمود: همچون خودت؟ گفت: ای رسول خدا! به خدا قسم بیشتر. فرمود: همچون پروردگارت؟ گفت: خدا را، خدا را، ای رسول خدا! این مقام نه برای تو است و نه دیگری. در حقیقت تو را برای دوستی خدا دوست می دارم. در این هنگام رسول خدا به همراهان خویش روی کرد و فرمود: این گونه باشید؛ خدا را به سبب احسان و نیکی اش به شما دوست بدارید و مرا برای دوستی خدا دوست بدارید. (3)
در حسن رخ خوبان، پیدا همه او دیدم
در چشم تکورویان، زیبا همه او دیدم
در دیده هر عاشق ، او بود همه لایق
ور نه ز نظر وامق، عذرا همه او دیدم
دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس
او بود همه او بس، تنها همه او دیدم (4)
گاه از عشق مجازی به عشق اصغر یاد می شود که همان عشق به انسان است؛ زیرا مجموعه ای از لطایف عالم هستی و آیینه ای از صفات حق و راهنمای قلوب و معرفت باری تعالی است.
گاه از آن به عشق اوسط نیز نام می برند که همان اشتیاق و محبت نسبت به همه اجزای عالم است؛ از آن رو که مظاهر صفات الهی است و یا عشق به عالمانی است که ناظر به حقایق موجوداتند و در آفرینش آسمان ها و زمین به تفکر می پردازند. (5) گاهی نیز به آن (عشق نفسانی یا عفیف) نیز اطلاق می گردد که همان عشق و محبت به صفات روحی و ملکات اخلاقی انسان ها است. (6)
اما عشق کاذب و دروغین، دارای منشا جنسی و شهوانی است. در این عشق، عاشق به صورت ظاهری معشوق و رنگ و روی او متوجه است. این نوع عشق که به جفا، نام عشق بر آن نهاده اند موجب تسلط نفس اماره و تقویت آن و حکومت شهوت بر قوه عاقله و در نتیجه خاموش شدن نور عقل می شود. (7)
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
عاشقان از درد زان نالیده اند
که نظر ناجایگه مالیده اند (8)
عشق دروغین، جز طغیان شهوت نیست. عشقی که از مبادی جنسی و حیوانی سرچشمه می گیرد، به همان نیز خاتمه می یابد و افزایش و کاهش آن بیشتر به فعالیت های فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی بستگی دارد که قهرا در سنین جوانی بیشتر بروز می کند و با پا گذاشتن به سن، از یک طرف و اشباع آن از سوی دیگر، کاهش می یابد و منتفی می شود. این گونه عشق ها به سرعت می آید و می رود و خطرناک و فضیلت کش است.
انسان آن گاه که تحت تاثیر شهوات خویش است، خود را می پرستد. شخص مورد علاقه را برای خود می خواهد و در این اندیشه است که از وصال او بهره مند شود و حداکثر تمتع را از او ببرد. بدیهی است که چنین عشقی نمی تواند مکمل و مربی روح انسان باشد و آن را تهذیب نماید. (9) این نوع عشق، منشا خشونت، جنایت، زبون کننده و ناپایدار است و همان است که وصالش، مدفنش به شمار می آید. ملاصدرای شیرازی می گوید: (کسانی که شیئی از اشیای دنیایی را دوست دارند و فقط به ظاهر آن دل خوش کرده اند، وقتی به وصال محبوب رسیدند، بعد از مدت اندکی همان محبوب، برای آنها وبال شده، موجب زحمتشان می گردد، لذا حلاوتی را که در حالت عشق و حب داشتند ، از دست می دهند (10)).
عشق ، آینه بلند نور است
شهوت ز حساب عشق دور است
سعدیا! عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (من وضع حبه فی غیر موضعه فقد تعرض للقطیعة)؛ (11)
(هر کس محبتش را در غیر جای خویش قرار دهد (به جای رابطه و پیوند) خود را در معرض جدایی قرار داده است).
عشق چون آینه است که در آن، حالات و درجات استعداد هر عاشقی، نمودار می گردد. دوام عشق، به دوام و پایداری معشوق وابسته است. عشق آب و رنگ و حس صوری، چون ثبات ندارد، پایدار نمی ماند. این عشق ها نوعی هوسرانی و بازی خیال است که فرجامی جز ننگ و رسوایی ندارد.
اگر زیبایی ظاهری، ذاتی آدمی بود، نباید از میان می رفت؛ زیرا (لذاتی لا یختلف و لا یتخلف) (ذاتی، اختلاف و تخلف نمی پذیرد). پس با زوال زیبایی ظاهری ، باید متوجه شویم که رخ زیبای آدمی، عرضی او است:
عشق بر مرده نباشد پایدار
عشق را بر حی جان افزای دار (12)
معشوق، صورت نیست؛ بلکه وصف معنی و حقیقت است و چون حسن، کمال و معنی معشوق نهایتی ندارد؛ سوز و گداز دل عاشقان راه حقیقت نیز پایان نمی پذیرد و هیچ گاه عاشقان از نثار عشق سیر و بی نیاز نمی گردند.
عشق بینایان بود بر کان زر
هر زمانی لاجرم شد بیشتر
عشق ربانی است خورشید کمال
امر نور اوست خلقان چون ضلال(13)
پی نوشتها:
1- سعدی.
2- مثنوی معنوی، دفتر 1، ابیات 76 و 111 و دفتر 3، بیت 1345.
3- ارشاد القلوب، دیلمی، ص 161، ح 898.
4- عراقی.
5- ر. ک: اسفار، ج 7، ص 184؛ دامادی، سید محمد، شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت، صص 97 و 98.
6- محمد بن محمد بن الحسن ، نصیر الدین الطوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، نمط نهم، فصل هفتم و هشتم.
7- همان.
8- مثنوی معنوی، دفتر 1، بیت 205 و دفتر بیت 229.
9- ر. ک: مطهری ، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، صص 83-94.
10- اسفار، ج 7، ص 186.
11- بحار الانوار، ج 74، ص 183.
12- مثنوی معنوی ، دفتر 5، ابیات 3272.
13- همان، ابیات 982 و 983.
- [سایر] از چه راهی عشق مجازی را به عشق الهی و حقیقی تبدیل کنیم؟
- [سایر] تفاوت عشق مجازی را با حقیقی بیان کنید؟
- [سایر] محبت و عشق ورزیدن از نظر اسلام چگونه است و آیا عشق مجازی میتواند پلی برای رسیدن به حقیقت باشد؟
- [سایر] اینکه گفته میشود (المجاز قنطرة الحقیقة) مراد چیست؟ نظر اسلام را در مورد (عشق مجازی) بفرمایید.
- [سایر] با سلام چگونه میتوان پس از یک شکست عشقی سخت ، از فکر عشق قبلی درآمد و از این حالت افسرده خارج شد؟؟؟ دکتر اینقدر اوضاعم داغونه میخوام برم یه جا و ساعتها بخاطر عشق از دست رفته ام گریه کنم!
- [سایر] اگر کسی به عشقی نا فرجام دچار شده باشد ، می تواند با شخص مناسبی ازدواج کند تا از آن عشق رها شود و آن را فراموش کند ؟
- [سایر] این که گفته میشود "المجاز قنطرة الحقیقة" مراد چیست؟ نظر اسلام را در مورد "عشق مجازی" بفرمایید.
- [سایر] با سلام من خواستم بپرسم که آیا سرکوب کردن عشق به جنس مخالف و نداشتن رابطه عاطفی با آن ها عوارضی چون افسردگی و یا غیره به همرا خواهد داشت؟؟؟؟ و من معتقدم اول عشق به خدا بعد خانواده و بعد همسر اما در سن 15 سالگی از نظر من یک فرد باید به درس و کار و خداوند فکر کند نه یک عشق کاذب .
- [سایر] آیا خواندن رمانهای عشقی اشکال دارد؟
- [سایر] برای جبران شکست عشقی چکار کنم؟
- [آیت الله مظاهری] اشاعه فحشا (یعنی پراکنده کردن فساد و زشتکاری) از گناهان کبیره در اسلام است و قرآن شریف برای کسی که دوست دارد گناهان آشکار شوند، عذاب دنیا و آخرت را وعده داده است، چه برسد که بخواهد عمل اشاعه فحشا را انجام دهد: (انَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةَ فِی الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (به تحقیق کسانی که دوست میدارند که زشت کاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود.) و آن اقسامی دارد: الف) عیبی را به دروغ نسبت دادن به کسی و آن را درمیان مردم شیوع دادن، و این قسم علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه تهمت را نیز دارد، و افرادی که دامن به آن شایعه میزنند و آن را برای دیگران میگویند، اگر بدانند که تهمت است، گناهشان مثل کسی است که شایعه را اختراع نموده و اگر ندانند، حرام است و گناه اشاعه فحشا را دارد، علاوه بر اینکه آن شایعه تهمت است و گناه از آن را نیز دارد. ب) پخش کردن عیبی که در کسی هست در میان مردم، و این صورت علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه غیبت را نیز دارد. ج) گناهی را علنی و در میان مردم انجام دادن، نظیر بیرون آمدن زن با وضع جلف یا بدحجاب و یا بیحجاب و نظیر پخش موسیقیهای شهوتانگیز و پخش غناها و آهنگهای محرّک و یا پخش گفتههای جلف و محرّک در میان مردم و نظیر پخش کتابهای عشقی و رمانهای محرّک و امثال اینها، و این صورت علاوه بر گناهی که مترتّب بر اصل کار است، گناه اشاعه فحشا را نیز دارد و در بسیاری از موارد، گناه دوّم بالاتر از گناه اوّل است.
- [آیت الله جوادی آملی] .عقد خرید و فروش را در چند مورد میتوان به هم زد: یکم: مادامی که دو طرف از یکدیگر جدا نشوند , هرچند مکان داد و ستد , مانند زمان آن , عوض شده باشد و این خیار (خیار مجلس) حقّ هر دو طرف است، اگر خرید و فروش با تلفن یا اینترنت انجام می شود, مادامی که تلفن را قطع نکردند , خیار مجلس محفوظ است، گرچه گفتگوی آن ها درباره معامله تمام شده باشد و درباره چیز دیگر صحبت کنند. دوم: هرگاه خریدار یا فروشنده , مغبون شده باشد (خیار غبن), گاهی ممکن است هر کدام از جهت خاص , مغبون شده باشد. در خیار غبن، مغبون نمیتواند طرف مقابل را وادار کند که مقدار زائد را برگرداند , مگر آنکه مصالحه نمایند. تنها حق مغبون, به هم زدن معامله است. سوم: هر گاه خریدار یا فروشنده یا هر دو، شرط کنند که تا فلان زمان حق به هم زدن معامله را داشته باشند (شرط خیار) چهارم: هرگاه فروشنده یا خریدار , ارزش مال خود را با گفتار یا رفتار، بیش از آنچه هست نشان دهد تا رغبت و قیمت آن، افزایش کاذب یابد (خیار تدلیس) پنجم: هرگاه خریدار یا فروشنده شرط کند که کار معیّنی را انجام دهد یا کالا و بهایی که می دهد, دارای وصف خاص باشد و به شرط عمل نشود (خیار تخلّف شرط) ششم: هرگاه کالا یا بهای آن و یا هر دو دارای عیبی باشد (خیار عیب ) و طرف مقابل از عیب چیزی که تحویل می گیرد, آگاه نباشد; یا اگر از اصل عیب مطلع بوده, از مقدار زائد آن باخبر نباشد. هفتم: هرگاه کالا یا بهای آن یا هردو , از دو جزء تشکیل یافته باشد که یکی دارای مالیّت است و دیگری مالیّت ندارد، معامله نسبت به جزئ ی که مالیّت دارد, صحیح و نسبت به جزء دیگر , باطل است, در این صورت , هرکدام از خریدار یا فروشنده که جزء دیگر کالا یا بها به دست ا و نرسیده است , می تواند اصل معامله صحیح را به هم بزند (خیار تبعّض صفقه); همچنین اگر هر دو جزء دارای مالیّت بوده و خرید و فروش آن ها صحیح است؛ ولی یک جزء، مال طرف معامله است و جزء دیگر، مال بیگانه است که به معامله راضی نیست, در این صورت, کسی که فقط یک جزء را دریافت کرده, هرچند معامله نسبت به همان جزء صحیح است؛ ولی او می تواند اصل داد و ستد را به هم بزند و در این جهت, فرقی نیست بین آنکه دو جزء با هم ممزوج باشند مانند چند لیتر شیر یا مخلوط باشند نظیر چند کیلو گندم نیز فرقی نیست که کالا یا بها با جزء دیگ ر مشاع باشند; یا جدا و خواه این حالت ها پیش از فروش باشد ; یا پس از آن و قبل از قبض، در تمام این صورت ها خیار شرکت و خیار تبعّض صفقه مطرح است , هرچند خیارِ تبعّضِ صَ فْقه به حالت های حاصل شده قبل از معامله, گفته میشود. هشتم: فروشنده یا خریدار , اوصاف کالا یا بهای آن را برای طرف دیگر بیان کند و هنگامی که خریدار کالا را یا فروشنده بها را دید، معلوم شود خلاف وصفی است که آن را شنید ; در صورت اول , خریدار و در صورت دوم , فروشنده می تواند معامله را به هم بزند (خیار رؤیت ); همچنین اگر کسی مالی داشته باشد که آن را ندیده و دیگری اوصاف آن مال را برای وی بیان نموده و او نیز همان خصوصیت ها را برای خریدار بگوید و بعد از فروش بفهمد که مال بهتر از آن بوده که برای او گزارش دادهاند, میتواند معامله را به هم بزند. نهم: هرگاه فروشنده کالایی را به صورت نقد و بدون شرط تأخیر بفروشد و خریدار تا سه روز بها را نپردازد و فروشنده نیز کالا را تحویل نداده باشد، فروشنده پس از سه روز میتواند معامله را به هم بزند و اگر کالا نظیر میوه تازه و سبزی باشد که اگر شب بماند , فاسد می شود, چنانچه خریدار تا اول شب , پول آن را نپردازد, فروشنده میتواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر). دهم: هرگاه در معامله ای، کالا فقط حیوان باشد , خریدار تا سه روز میتواند معامله را به هم بزند و اگر بهای کالا فقط حیوان باشد , فروشنده تا سه روز خیار دارد و اگر کالا و بهای آن هر دو حیوان باشند، هر دو تا سه روز میتوانند معامله را به هم بزنند (خیار حیوان). یازدهم: هر گاه فروشنده، کالایی که در اختیار داشت و می توانست آن را تحویل دهد, ولی در زمان تعیین شده قادر به تحویل آن نبود و خریدار نیز بدون زحمت به آن دسترسی نداشت، خریدار می تواند معامله را به هم بزند (خیار تعذّر تسلیم ); اما اگر کالا در هنگام فروش در اختیار فروشنده نبود , چنین معاملهای اصلاً باطل است و اگر کالایی هنگام معامله در اختیار فروشنده نیست و در زمان تحویل کاملاً در اختیار او باشد, معامله صحیح و لازم است. احکام خیار