تمام قوانین اسلام براساس حکمت بنا گردیده است؛ مثلاً اگر مردی، زنی را بکشد دو فتوا وجود دارد. الف) چنانچه اولیای مقتول درخواست دیه کنند، باید نصف دیه ی کامل به آنان پرداخت شود. ب) قاتل قصاص گردد که در این صورت، باید نصف دیه ی کامل را به ورثه ی او پرداخت کنند. با این فتوا این سؤال مطرح شد که آیا در نظام حقوقی اسلام، ارزش زن نصف مرد است؟ بعضی افراد بر اثر بی اطّلاعی از قوانین عالی اسلام مسئله را به صورتی که ظاهرش فریبنده است مطرح می نمایند؛ بدین صورت که (قصاص فقط مخصوص مرد مسلمان است. پس اگر زن مسلمان کشته شود و خانواده ی او تقاضای قصاص کنند باید نصف خون بهای مرد قاتل را به او بدهند؛ خانواده ی مقتول در حالی که دخترش را از دست داده، باید چند میلیون تومان هم به قاتل دست خوش بدهد، آیا این با روح اسلام برابری دارد؟ خداوند کجا فرموده: (اِنَّ اکرمکم عندالله ذکورکم.)[1] در پاسخ باید گفت: اصل تشریع و چگونگی اجرا و تبدیل آن به دیه را می توان از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داد: 1. از نظرگاه ارزش انسانی، در اصل تشریع قصاص، بین مردان و زنان تفاوتی وجود ندارد. آیات (وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ)[2] و (النَّفْسَ بِالنَّفْسِ)[3]زن و مرد را به طور یکسان شامل می شود و هرکدام به جرم کشتن دیگری قابل قصاص است. 2. در هر قتلی اعمّ از عدوانی و قصاص[4]، حقوقی پدید می آید. حقوقی که در قتل عدوانی، پدید می آید عبارت است از: الف) حق شخصی مقتول: قاتل چه قصاص شود و چه نشود، در پیشگاه خداوند و در قیامت در برابر مقتول مسئول است و باید پاسخ دهد؛ مجازات اُخروی قاتل با قصاص و دیه از بین نمی رود. اولیای مقتول نمی توانند حقّ اُخروی مقتول را ببخشند و یا بگیرند.[5] ب) حقّ جامعه: با مجازات نکردن قاتل، امنیّت جامعه از بین می رود. فلسفه ی تشریع قصاص نیز همین است. ج) خاستگاه و حقّ عاطفی: به دنبال کشته شدن یک فرد، کینه و دشمنی در دل بستگان او نسبت به قاتل پدید می آید که ممکن است قتل های دیگری را درپی داشته باشد. خداوند اختیار و اجرای حکم قصاص را در مرحله ی نخست به اولیای مقتول سپرده است. (مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً)[6]. واگذاری حکم قصاص به اولیای مقتول، دشمنی آنها با قاتل را، در حدّ قصاص، یا اخذ دیه، محدود می سازد و منجر به آرامش آنان و پایان اختلاف می شود. در واقع، اجرای حکم قصاص، از حقوق بازماندگان مقتول است، نه خود مقتول، تا بگوییم شخصیت او چگونه ارزیابی شده است؛ هم چنین تفاوتی نیست که مقتول و بازماندگان او مرد باشند، یا زن. مقتول در دنیا هیچ گونه تصرّف و اختیاری نسبت به قاتل ندارد. اولیای مقتول شخصیّت و ارزش او را با قاتل و جان او مورد معامله قرار نمی دهند. قصاص قاتل از سوی اولیای مقتول، حقّ مقتول را در قیامت سلب نمی کند. پس تسلّط بر جان قاتل، از حقوق اولیای مقتول است نه خود مقتول. حکم پرداخت دیه به بازماندگان قاتلی که به جرم کشتن زنی اعدام (قصاص) شده است، از حقوق اولیای قاتل به حساب می آید که پس از اعدام او پدید آمده است. در این جا تنها جایگاه اقتصادی و تولیدی قاتل و مقتول در نظر گرفته شده و ارزش انسانی آنها به هیچ وجه مورد معامله قرار نگرفته است. این حکم در راستای قوانین کلّی دیات و مسئولیت اقتصادی زن و مرد در نظام خانواده قرار دارد که براساس آن، مسئولیت اقتصادی اعضای خانواده، از جمله زن، برعهده ی مرد است و زنان هیچ مسئولیتی در قبال امور اقتصادی خانواده ندارند. می توان گفت دیات، به ویژه دیه ی نفس، براساس همین بنیان تشریع شده است. اگر مردی که مسئولیت اقتصادی جمعی را برعهده دارد، زنی را به قتل رسانده که مسئولیتی نداشته است و دو جایگاه اقتصادی مخالف داشته اند، نمی توان بدون درنظر گرفتن حقوق و زندگی اعضای خانواده اش، او را اعدام کرد. با قصاص قاتل و پرداخت نصف دیه به اولیای آن، حق اولیای مقتول و بازماندگان قاتل هر دو تأمین می شود. پرداخت دیه به بازماندگان قاتل، به مفهوم تفاوت انسانی و ارزشی قاتل و مقتول نیست؛ زیرا دراین حکم، اولیای مقتول و حقّ آنها دریک طرف قضیّه، و بازماندگان یعنی افراد تحت تکفّل قاتل و حقوق اقتصادی آنها در طرف دیگر قرار دارند. آنها گناهی نکرده اند و لذا نباید مجازات مالی شوند. اولیای زن هم در صورتی نصف دیه را بدهکار می شوند که قاتل را قصاص کرده باشند، این غرامت حقّی است که با قصاص قاتل، ایجاد و به ورثه ی او تعلّق می گیرد؛ البتّه اولیای دم زن، درپی تصمیم بر قصاص، باید ملتزم شوند که نصف دیه را پرداخت کنند و دلیل شرعی ندارد که قبل از قصاص، به خود قاتل پرداخت گردد. چنان که پرداخت دیه ی نفس به مقتول، قبل از قتل، موضوعیّت ندارد. فقها تصریح کرده اند که باید نصف دیه را به ورثه ی قاتل بدهند نه به خود قاتل؛ دیگر آن اشکال که قاتل علاوه بر قتل و ارتکاب جرم، دست خوش هم می گیرد پدید نمی آید. می توان گفت حقوق اولیای مقتول، دریک سوی داوری، و جرم قاتل و حقوق بازماندگان او درسوی دیگر داوری قرار دارد و تقابل میان این دو حقوق است، نه تقابل بین مرد و زن به تنهایی.[7] پی نوشتها: [1]. روزنامه ی جامعه، 27/11/1376، سال یکم، ش هشتم، شیرین عبادی، (حقوق بشر در ایران). [2]. سوره ی بقره، آیه ی 179. [3]. سوره ی مائده، آیه ی 45. [4]. قتل عدوانی آن است که شخصی را بی جهت بکشد، قصاص جزای آن قتل اوّل است. [5]. ر.ک: ابواب کفارات. [6]. سوره ی اسراء، آیه ی 33. [7]. کتاب نقد، پاییز 78، ش 12، محمد حسین واثقی، (حقوق زن)، (زن و قصاص)؛ هم چنین ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 461، و ج 4، ص 391. منبع: اسلام و اقلیّت های مذهبی، محمد باقر طاهری، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
تمام قوانین اسلام براساس حکمت بنا گردیده است؛ مثلاً اگر مردی، زنی را بکشد دو فتوا وجود دارد.
الف) چنانچه اولیای مقتول درخواست دیه کنند، باید نصف دیه ی کامل به آنان پرداخت شود.
ب) قاتل قصاص گردد که در این صورت، باید نصف دیه ی کامل را به ورثه ی او پرداخت کنند.
با این فتوا این سؤال مطرح شد که آیا در نظام حقوقی اسلام، ارزش زن نصف مرد است؟
بعضی افراد بر اثر بی اطّلاعی از قوانین عالی اسلام مسئله را به صورتی که ظاهرش فریبنده است مطرح می نمایند؛ بدین صورت که (قصاص فقط مخصوص مرد مسلمان است. پس اگر زن مسلمان کشته شود و خانواده ی او تقاضای قصاص کنند باید نصف خون بهای مرد قاتل را به او بدهند؛ خانواده ی مقتول در حالی که دخترش را از دست داده، باید چند میلیون تومان هم به قاتل دست خوش بدهد، آیا این با روح اسلام برابری دارد؟ خداوند کجا فرموده: (اِنَّ اکرمکم عندالله ذکورکم.)[1]
در پاسخ باید گفت: اصل تشریع و چگونگی اجرا و تبدیل آن به دیه را می توان از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داد:
1. از نظرگاه ارزش انسانی، در اصل تشریع قصاص، بین مردان و زنان تفاوتی وجود ندارد. آیات (وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ)[2] و (النَّفْسَ بِالنَّفْسِ)[3]زن و مرد را به طور یکسان شامل می شود و هرکدام به جرم کشتن دیگری قابل قصاص است.
2. در هر قتلی اعمّ از عدوانی و قصاص[4]، حقوقی پدید می آید. حقوقی که در قتل عدوانی، پدید می آید عبارت است از:
الف) حق شخصی مقتول: قاتل چه قصاص شود و چه نشود، در پیشگاه خداوند و در قیامت در برابر مقتول مسئول است و باید پاسخ دهد؛ مجازات اُخروی قاتل با قصاص و دیه از بین نمی رود. اولیای مقتول نمی توانند حقّ اُخروی مقتول را ببخشند و یا بگیرند.[5]
ب) حقّ جامعه: با مجازات نکردن قاتل، امنیّت جامعه از بین می رود. فلسفه ی تشریع قصاص نیز همین است.
ج) خاستگاه و حقّ عاطفی: به دنبال کشته شدن یک فرد، کینه و دشمنی در دل بستگان او نسبت به قاتل پدید می آید که ممکن است قتل های دیگری را درپی داشته باشد.
خداوند اختیار و اجرای حکم قصاص را در مرحله ی نخست به اولیای مقتول سپرده است.
(مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً)[6].
واگذاری حکم قصاص به اولیای مقتول، دشمنی آنها با قاتل را، در حدّ قصاص، یا اخذ دیه، محدود می سازد و منجر به آرامش آنان و پایان اختلاف می شود.
در واقع، اجرای حکم قصاص، از حقوق بازماندگان مقتول است، نه خود مقتول، تا بگوییم شخصیت او چگونه ارزیابی شده است؛ هم چنین تفاوتی نیست که مقتول و بازماندگان او مرد باشند، یا زن.
مقتول در دنیا هیچ گونه تصرّف و اختیاری نسبت به قاتل ندارد. اولیای مقتول شخصیّت و ارزش او را با قاتل و جان او مورد معامله قرار نمی دهند.
قصاص قاتل از سوی اولیای مقتول، حقّ مقتول را در قیامت سلب نمی کند. پس تسلّط بر جان قاتل، از حقوق اولیای مقتول است نه خود مقتول.
حکم پرداخت دیه به بازماندگان قاتلی که به جرم کشتن زنی اعدام (قصاص) شده است، از حقوق اولیای قاتل به حساب می آید که پس از اعدام او پدید آمده است. در این جا تنها جایگاه اقتصادی و تولیدی قاتل و مقتول در نظر گرفته شده و ارزش انسانی آنها به هیچ وجه مورد معامله قرار نگرفته است.
این حکم در راستای قوانین کلّی دیات و مسئولیت اقتصادی زن و مرد در نظام خانواده قرار دارد که براساس آن، مسئولیت اقتصادی اعضای خانواده، از جمله زن، برعهده ی مرد است و زنان هیچ مسئولیتی در قبال امور اقتصادی خانواده ندارند. می توان گفت دیات، به ویژه دیه ی نفس، براساس همین بنیان تشریع شده است. اگر مردی که مسئولیت اقتصادی جمعی را برعهده دارد، زنی را به قتل رسانده که مسئولیتی نداشته است و دو جایگاه اقتصادی مخالف داشته اند، نمی توان بدون درنظر گرفتن حقوق و زندگی اعضای خانواده اش، او را اعدام کرد. با قصاص قاتل و پرداخت نصف دیه به اولیای آن، حق اولیای مقتول و بازماندگان قاتل هر دو تأمین می شود. پرداخت دیه به بازماندگان قاتل، به مفهوم تفاوت انسانی و ارزشی قاتل و مقتول نیست؛ زیرا دراین حکم، اولیای مقتول و حقّ آنها دریک طرف قضیّه، و بازماندگان یعنی افراد تحت تکفّل قاتل و حقوق اقتصادی آنها در طرف دیگر قرار دارند. آنها گناهی نکرده اند و لذا نباید مجازات مالی شوند.
اولیای زن هم در صورتی نصف دیه را بدهکار می شوند که قاتل را قصاص کرده باشند، این غرامت حقّی است که با قصاص قاتل، ایجاد و به ورثه ی او تعلّق می گیرد؛ البتّه اولیای دم زن، درپی تصمیم بر قصاص، باید ملتزم شوند که نصف دیه را پرداخت کنند و دلیل شرعی ندارد که قبل از قصاص، به خود قاتل پرداخت گردد. چنان که پرداخت دیه ی نفس به مقتول، قبل از قتل، موضوعیّت ندارد.
فقها تصریح کرده اند که باید نصف دیه را به ورثه ی قاتل بدهند نه به خود قاتل؛ دیگر آن اشکال که قاتل علاوه بر قتل و ارتکاب جرم، دست خوش هم می گیرد پدید نمی آید.
می توان گفت حقوق اولیای مقتول، دریک سوی داوری، و جرم قاتل و حقوق بازماندگان او درسوی دیگر داوری قرار دارد و تقابل میان این دو حقوق است، نه تقابل بین مرد و زن به تنهایی.[7]
پی نوشتها:
[1]. روزنامه ی جامعه، 27/11/1376، سال یکم، ش هشتم، شیرین عبادی، (حقوق بشر در ایران).
[2]. سوره ی بقره، آیه ی 179.
[3]. سوره ی مائده، آیه ی 45.
[4]. قتل عدوانی آن است که شخصی را بی جهت بکشد، قصاص جزای آن قتل اوّل است.
[5]. ر.ک: ابواب کفارات.
[6]. سوره ی اسراء، آیه ی 33.
[7]. کتاب نقد، پاییز 78، ش 12، محمد حسین واثقی، (حقوق زن)، (زن و قصاص)؛ هم چنین ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 461، و ج 4، ص 391.
منبع: اسلام و اقلیّت های مذهبی، محمد باقر طاهری، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
- [سایر] چرا زن و مرد در اسلام حقوقشان در مواردی مثل دیه و... برابر نیست؟ آیا تبعیض نیست؟
- [سایر] چرا پیامبر اسلام(ص) بین آزاد کردن دختر حاتم طائی و بقیه تبعیض قائل شد؟
- [سایر] علت تبعیض قائل شدن والدین بین فرزندان چیست و آیا این کار نادرست است؟
- [سایر] آیا اسلام در امور اجرایی برای زن محدودیتی قائل است؟
- [سایر] شبهه: بنابر اعتقاد شیعه، پیامبر اسلام(ص) که فدک را به حضرت زهرا هبه کردهاند، بین فرزندانش تبعیض قائل شدهاند.
- [سایر] بر فرض این که پیامبر ص فدک را به حضرت زهرا هبه کردهاند، چرا بین فرزندانش تبعیض قائل شدهاند؟
- [سایر] شبهه: چرا زن باید خود را بپوشاند. اما مرد آزاد هرجور می خواهد راه برود. آیا این تبعیض نیست؟
- [سایر] چرا در اسلام ازدواج موقّت و تعدّد زوج ها تجویز شده؟ آیا اینها تبعیض و خلاف حقوق زن نیست؟
- [سایر] چرا در قوانین اسلام، مرد در مقابل کشتن فرزند خود قصاص نمی شود؟
- [سایر] جناب اقای مرادی سلام زیاد حال وحوصله نوشتن ندارم برای همین میرم سر اصل مطلب دختری هستم 22 ساله شما همش میگین زن ومردمساوی هستن ولی حقیقت امر این طور نیست چرا زن اجازه نداره بدون اجازه شوهرش بیرون بره یا ارایش بکنه چرا مرد حق داره چند زن داشته باشه چرا زن حق قضاوت در کارهای مهم رو نداره خدا این قدر تبعیض قائل شده وشما میگین برابری باور کنید از این که یک دختر هستم به شدت احساس پوچی میکنم.
- [آیت الله مظاهری] دیه مرد مسلمان هزار مثقال شرعی طلا (هر مثقال هیجده نخود) است و دیه زن نصف مرد است.
- [آیت الله سبحانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید ولی مرد مسلمان می تواند با زن های کافر به طور موقت ازدواج کند.
- [آیت الله بهجت] زن مسلمان، نمیتواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمیتواند با زنان کافری که اهل کتاب نیستند، ازدواج کند، ولی با زنانی که یهودی و یا نصرانی باشند، موقتاً بهصورت صیغه میتواند ازدواج نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تحصیل اعتقاد به اصول دین و مبانی اسلام بر هر مسلمان، واجب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید، ولی مرد مسلمان می¬تواند با زنان اهل کتاب مانند یهود و نصاری ازدواج کند.
- [آیت الله مظاهری] مسلمانان باید نگاه شهوتانگیز به یکدیگر نداشته باشند، غیر از زن به شوهرش یا شوهر به زنش، و فرقی نیست که آن نگاه به نامحرم باشد یا- العیاذ باللَّه- به محرم نظیر مادر و خواهر و مادر زن و مانند اینها، مرد به زن باشد یا زن به مرد، مرد به مرد باشد یا زن به زن، و خلاصه کلام اینکه هر نگاهی که محرّک شهوت جنسی باشد، در اسلام حرام، بلکه تخیّلها و وسوسهها که محرّک شهوت باشد و مربوط به زن و شوهر نباشد، حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید، همچنین مرد مسلمان نمی تواند بنابر احتیاط با زن کافر ازدواج دائم کند ولی ازدواج موقت با زنان اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مشهور این است که اگر مرد ببیند که کسی با زن او زنا میکند، چنانچه نترسد که به او ضرری بزنند، میتواند هر دو را بکشد ولی این حکم نسبت به زن خالی از اشکال نیست و به هر حال آن زن بر او حرام نمیشود و اگر هر دو را کشت در مقابل کشته شدن زن نمیشود او را قصاص نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در آید؛ مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند؛ ولی صیغه کردن زنهای اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد و بنا بر احتیاط استحبابی عقد دائمی با آنها ننماید و بعضی از فرق از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خود را مسلمان می دانند؛ در حکم کفارند و مرد و زن مسلمان نمی توانند با آنها به طور دائم یا انقطاع ازدواج نمایند.