دیدگاه متفکران غربی درباره‌ی تمدن اسلامی چیست؟
متفکران غربی به این مطلب اعتراف دارند که فرهنگ و تمدن غرب، هیچ پایه و اساس محکمی ندارد و جز تباهی و هلاکت برای بشر غربی، هیچ ارمغان دیگری نداشته است. جالب است که آنها منصفانه به این بُعد قضیه نگریسته، به سستی و ضعف تمدن خود اعتراف می‌کنند؛ ولی در عین حال از باب تعصب و یا انسجامی که در میان خود دارند، حاضر نمی‌شوند به تمدن مترقّی اسلام توجه کنند و به استحکام و بالندگی آن اشاره نمایند؛ البته برخی از آنان در آثار خود به ترقی تمدن اسلامی اشاره نموده‌اند؛ ولی بیش‌تر متفکران غربی این حریّت و آزادی اندیشه را در مقابل فرهنگ و تمدن مقابل، از خود نشان نمی‌دهند. و برخی دیگر به تبلیغات سوء‌ علیه تمدن اسلامی پرداخته، از ضعف و ناتوانی آن در رشد و تکامل اجتماعی انسانی، سخن رانده‌اند. این گروه از شرق شناسان غربی گفته‌اند که تمدن اسلام هرچند مایه‌ی پیشرفت و ترقی مسلمین شده است، ولی اگر به خوبی جست‌وجو شود، مشخص خواهد شد که فرهنگ و تمدن اسلام دارای یک دسته مواد اخلاقی است که همه‌ی انبیا آنها را برای بشر گوشزد کرده‌اند و همین مواد اخلاقی موجب ترقی و تکامل مسلمین شده است. در مقابل این گروه از متفکران غربی، باید گفت که این حداقل اعتراف شما نشانه‌ی حقانیت این تمدن است و نکته‌ی دیگر این که همین مقدار از حقانیت، دلیل حقیقت داشتن اصل آن تمدن است؛ چرا که چگونه می‌شود گروهی از حیث اخلاقی و انسانی به واسطه‌ی تعالیمی به رشد و تعالی برسند ولی تعالیم آن فرهنگ و تمدن باطل باشد. علامه طباطبایی(ره) در مقام ردّ این گونه از سخنان نسبت به شأن تمدن اسلامی می‌فرمایند: چنین گفتاری بسیار بی‌پایه است؛ برای این که نتیجه، همیشه فرع مقدمه است و آثار خارجی که مترتب بر هر نوع تربیت می‌شود آن آثار، زاییده‌ی نوع معارفی است که آن مکتب دارد.[1] پی نوشت: [1]. المیزان، ج 1، ص 357. منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه (بهار 1381)
عنوان سوال:

دیدگاه متفکران غربی درباره‌ی تمدن اسلامی چیست؟


پاسخ:

متفکران غربی به این مطلب اعتراف دارند که فرهنگ و تمدن غرب، هیچ پایه و اساس محکمی ندارد و جز تباهی و هلاکت برای بشر غربی، هیچ ارمغان دیگری نداشته است. جالب است که آنها منصفانه به این بُعد قضیه نگریسته، به سستی و ضعف تمدن خود اعتراف می‌کنند؛ ولی در عین حال از باب تعصب و یا انسجامی که در میان خود دارند، حاضر نمی‌شوند به تمدن مترقّی اسلام توجه کنند و به استحکام و بالندگی آن اشاره نمایند؛ البته برخی از آنان در آثار خود به ترقی تمدن اسلامی اشاره نموده‌اند؛ ولی بیش‌تر متفکران غربی این حریّت و آزادی اندیشه را در مقابل فرهنگ و تمدن مقابل، از خود نشان نمی‌دهند. و برخی دیگر به تبلیغات سوء‌ علیه تمدن اسلامی پرداخته، از ضعف و ناتوانی آن در رشد و تکامل اجتماعی انسانی، سخن رانده‌اند. این گروه از شرق شناسان غربی گفته‌اند که تمدن اسلام هرچند مایه‌ی پیشرفت و ترقی مسلمین شده است، ولی اگر به خوبی جست‌وجو شود، مشخص خواهد شد که فرهنگ و تمدن اسلام دارای یک دسته مواد اخلاقی است که همه‌ی انبیا آنها را برای بشر گوشزد کرده‌اند و همین مواد اخلاقی موجب ترقی و تکامل مسلمین شده است.
در مقابل این گروه از متفکران غربی، باید گفت که این حداقل اعتراف شما نشانه‌ی حقانیت این تمدن است و نکته‌ی دیگر این که همین مقدار از حقانیت، دلیل حقیقت داشتن اصل آن تمدن است؛ چرا که چگونه می‌شود گروهی از حیث اخلاقی و انسانی به واسطه‌ی تعالیمی به رشد و تعالی برسند ولی تعالیم آن فرهنگ و تمدن باطل باشد. علامه طباطبایی(ره) در مقام ردّ این گونه از سخنان نسبت به شأن تمدن اسلامی می‌فرمایند:
چنین گفتاری بسیار بی‌پایه است؛ برای این که نتیجه، همیشه فرع مقدمه است و آثار خارجی که مترتب بر هر نوع تربیت می‌شود آن آثار، زاییده‌ی نوع معارفی است که آن مکتب دارد.[1]
پی نوشت:
[1]. المیزان، ج 1، ص 357.
منبع: جوانان و پرسش‌های اخلاقی، مصطفی خلیلی، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ علمیه (بهار 1381)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین