امام جواد و امام هادی و امام عسکری هر سه در دوران خود که مصادف با خلافت بنی عباس بودند معروف به این عنوان بودند علت تسمیه دلیل خاص تاریخی ندارد مگر این دلیل : چون امام رضا علیه السّلام با تمام فِرَق (فرقههای) علمی و مذهبی مناظره نمود و پیروز شد بعد از او فرزندانش به (ابن الرضا) شناخته شدند. امام جواد در سن هفت سالگی به امامت رسید و نزدیک به 18 سال امامت و ولایت شیعه را عهده دار بود. چندتن از ائمه علیهم السّلام به ابن الرضا معروف بودند چون امامان بعد از امام رضا علیه السّلام همه از نسل پاک امام رضا علیه السّلام هستند چنان که همه امامان از نسل پاک حسین بن علی علیه السّلام هستند یکی از امامانکه معروف به ابن الرضا بوده است امام جواد علیه السّلام فرزند بزرگوار امام رضا علیه السّلام است[1] شاید بنی عباس با این اسم این ائمه را یاد مینمود چنان که در منابع آمده است[2]، امام جواد علیه السّلام و امام هادی و امام عسکری علیهم السّلام در دوران بنی عباس به این عنوان نامیده شدهاند حتی موسی المبرقع فرزند امام جواد که قبرش در قم است نیز بدین عنوان نامیده شده است.[3] علت خاصی شاید نداشته است، شاید به این خاطر بوده است که چون امام رضا علیه السّلام مدتی ولایت عهدی را در زمان مأمون قبول کرد و شهرت امام با لقبشان که (الرضا) میباشد، سبب شد فرزندانش بعد از آن به ابن الرضا معروف باشند، چنان که تصریحاً در بحار چنین آمده است:, (و کان هُوَ و ابوه و جدُّهُ یُعرَف کلُّ منهم فی زمانه بابن الرضا)[4] یعنی امام عسکری و پدرش امام هادی و جدش امام جواد همهشان در زمان خود معروف به ابن الرضا علیه السّلام بودند. شاید علت این معروفیت به خاطر این بوده است که علویان از شاخههای مختلف زیاد بودهاند و سادات جلیل القدر متعدد بودند که به خاطر مشخص شدن آنها و ممتاز بودنشان و حساسیت موقعیت آنها از لحاظ سیاسی برای دستگاه خلافت معروف به ابن الرضا شده بودند. حضرت آیت الله شبیری زنجانی گفت: مرحوم آیت الله حجت رضوان الله تعالی علیه احتمال دادهاند که اینها (بنی عباس) خواستهاند با این لقب نشان بدهند که چون امام رضا علیه السّلام ولایتعهدی را قبول نمود، اینها به دنیا گرایش داشتند (یعنی فرزندان امام رضا علیه السّلام )، فلذا بیشتر بنی عباس این طور میگفتند، نظر خودش دراین باره این است : چون امام رضا علیه السّلام با تمام فرقههای مذهبی و علمی و کلامی مناظره نموده وبر آنان چیره شد و در میان تمام فرقهها مشهور شد، فلذا شهرت امام رضا علیه السّلام در بین تمام فرقهها به خاطر مقام رفیع علمیشان سبب شده بود که فرزندان آن حضرت به این عنوان (ابن الرضا) مشهور باشند و به این عنوان شناخته شوند. به نظر میرسد نظر ایشان درست باشد ، چون ائمه در بین شیعیان و علمای شیعه شناخته شده بودند و بنی عباس هم آنها را میشناختند به عنوان علویان، لذا این فرقههای دیگر مذهبی و علمی بودند که بعد از مناظرات علمی با امام رضا علیه السّلام آشنا شدند و تحت تأثیر مقام علمی و معنوی امام قرار گرفتند لذا فرزندان آن حضرت به ابن الرضا معروف شدند بعد از شناخته و معروف شدن امام رضا علیه السّلام [5]. امامت امام جواد علیه السّلام بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا علیه السّلام آغاز شد، براساس سنت الهی امامت هر امامی بعد از وفات امام قبل از خود آغاز میشد و زمانی که امام رضا علیه السّلام در مرو به شهادت رسید تنها فرزند خردسالش امام محمد تقی جانشین او شد[6] در آن زمان امام جواد در مدینه بود و در سن نوجوانی که حدوداً نه سال گفتهاند براساس کلام شیخ مفید آن حضرت در سال 195 متولد شده و در سال 220 شهید شده است.[7] بنابراین دوران حیات آن حضرت 25 سال بوده است[8]، شیخ مفید سن امام جواد را در هنگام شهادت امام رضا علیه السّلام هفت سال و یک ماه میداند. [9] در سالی که امام رضا علیه السّلام شهید شد (203)[10] دوران امامت امام جواد آغاز شد بنابراین طبق برخی از نظرها امام جواد در 9 سالگی به امامت رسید. یعنی هنگام شهادت پدرش 9 ساله بود[11] ولی طبق نظر علمای بزرگی چون شیخ مفید در 7 سالگی به امامت رسید. بنابراین امام جواد علیه السّلام مانند حضرت عیسی و یحیی که در کودکی پیامبر شدند[12] در سن نوجوانی به امامت رسید، همانطوریکه امام زمان علیه السّلام نیز در همین سنین به امامت رسیدهاند.[13] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. (فی رحاب ائمة اهل البیت(ع))، سیدمحسن امین. 2. اعیان الشیعه، ج 2، محسن امین. 3. تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)، محمد جواد فضل ا...، مترجم سیدمحمدصادق عارف. پی نوشتها: [1] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، قم، آل البیت، 1414، ص 28. [2] . همان و مجلسی، بحار، ج 50، ص 74. [3] . مجلسی، بحار، ج 50، اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 68، ص 3 و همان، ج 149، که درباره امام هادی گفته شده است. [4] . همان، ج 50، 236 و شیخ مفید نیز در کتاب خود مکرراً این عنوان (ابن الرضا) را آورده است، آنچه مسلم است این است که آن حضرات معروف به ابن الرضا علیه السّلام بودند. [5] . به نقل از تقریرات درس خارج حضرت آیت الله شبیری زنجانی. [6] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 270 و 271. [7] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، چاپ اول، قم، آل البیت، 1414، ص 295. [8] . همان، ص 295. [9] . همان، ص 271. [10] . همان، ص 246 و شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 2، چاپ سوم، قم، هجرت، 76، ص 575. [11] . همان، ص 246 و شیخ عباس قمی، همان ،ص575 [12] . قرآن کریم، سوره مریم،آیات 12 و 29. [13] . شیخ مفید، الارشاد، (پیشین)، ص 339. منبع: اندیشه قم
امام جواد و امام هادی و امام عسکری هر سه در دوران خود که مصادف با خلافت بنی عباس بودند معروف به این عنوان بودند علت تسمیه دلیل خاص تاریخی ندارد مگر این دلیل : چون امام رضا علیه السّلام با تمام فِرَق (فرقههای) علمی و مذهبی مناظره نمود و پیروز شد بعد از او فرزندانش به (ابن الرضا) شناخته شدند.
امام جواد در سن هفت سالگی به امامت رسید و نزدیک به 18 سال امامت و ولایت شیعه را عهده دار بود.
چندتن از ائمه علیهم السّلام به ابن الرضا معروف بودند چون امامان بعد از امام رضا علیه السّلام همه از نسل پاک امام رضا علیه السّلام هستند چنان که همه امامان از نسل پاک حسین بن علی علیه السّلام هستند یکی از امامانکه معروف به ابن الرضا بوده است امام جواد علیه السّلام فرزند بزرگوار امام رضا علیه السّلام است[1] شاید بنی عباس با این اسم این ائمه را یاد مینمود چنان که در منابع آمده است[2]، امام جواد علیه السّلام و امام هادی و امام عسکری علیهم السّلام در دوران بنی عباس به این عنوان نامیده شدهاند حتی موسی المبرقع فرزند امام جواد که قبرش در قم است نیز بدین عنوان نامیده شده است.[3] علت خاصی شاید نداشته است، شاید به این خاطر بوده است که چون امام رضا علیه السّلام مدتی ولایت عهدی را در زمان مأمون قبول کرد و شهرت امام با لقبشان که (الرضا) میباشد، سبب شد فرزندانش بعد از آن به ابن الرضا معروف باشند، چنان که تصریحاً در بحار چنین آمده است:, (و کان هُوَ و ابوه و جدُّهُ یُعرَف کلُّ منهم فی زمانه بابن الرضا)[4] یعنی امام عسکری و پدرش امام هادی و جدش امام جواد همهشان در زمان خود معروف به ابن الرضا علیه السّلام بودند. شاید علت این معروفیت به خاطر این بوده است که علویان از شاخههای مختلف زیاد بودهاند و سادات جلیل القدر متعدد بودند که به خاطر مشخص شدن آنها و ممتاز بودنشان و حساسیت موقعیت آنها از لحاظ سیاسی برای دستگاه خلافت معروف به ابن الرضا شده بودند.
حضرت آیت الله شبیری زنجانی گفت: مرحوم آیت الله حجت رضوان الله تعالی علیه احتمال دادهاند که اینها (بنی عباس) خواستهاند با این لقب نشان بدهند که چون امام رضا علیه السّلام ولایتعهدی را قبول نمود، اینها به دنیا گرایش داشتند (یعنی فرزندان امام رضا علیه السّلام )، فلذا بیشتر بنی عباس این طور میگفتند، نظر خودش دراین باره این است : چون امام رضا علیه السّلام با تمام فرقههای مذهبی و علمی و کلامی مناظره نموده وبر آنان چیره شد و در میان تمام فرقهها مشهور شد، فلذا شهرت امام رضا علیه السّلام در بین تمام فرقهها به خاطر مقام رفیع علمیشان سبب شده بود که فرزندان آن حضرت به این عنوان (ابن الرضا) مشهور باشند و به این عنوان شناخته شوند.
به نظر میرسد نظر ایشان درست باشد ، چون ائمه در بین شیعیان و علمای شیعه شناخته شده بودند و بنی عباس هم آنها را میشناختند به عنوان علویان، لذا این فرقههای دیگر مذهبی و علمی بودند که بعد از مناظرات علمی با امام رضا علیه السّلام آشنا شدند و تحت تأثیر مقام علمی و معنوی امام قرار گرفتند لذا فرزندان آن حضرت به ابن الرضا معروف شدند بعد از شناخته و معروف شدن امام رضا علیه السّلام [5].
امامت امام جواد علیه السّلام بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا علیه السّلام آغاز شد، براساس سنت الهی امامت هر امامی بعد از وفات امام قبل از خود آغاز میشد و زمانی که امام رضا علیه السّلام در مرو به شهادت رسید تنها فرزند خردسالش امام محمد تقی جانشین او شد[6] در آن زمان امام جواد در مدینه بود و در سن نوجوانی که حدوداً نه سال گفتهاند براساس کلام شیخ مفید آن حضرت در سال 195 متولد شده و در سال 220 شهید شده است.[7]
بنابراین دوران حیات آن حضرت 25 سال بوده است[8]، شیخ مفید سن امام جواد را در هنگام شهادت امام رضا علیه السّلام هفت سال و یک ماه میداند. [9] در سالی که امام رضا علیه السّلام شهید شد (203)[10] دوران امامت امام جواد آغاز شد بنابراین طبق برخی از نظرها امام جواد در 9 سالگی به امامت رسید. یعنی هنگام شهادت پدرش 9 ساله بود[11] ولی طبق نظر علمای بزرگی چون شیخ مفید در 7 سالگی به امامت رسید. بنابراین امام جواد علیه السّلام مانند حضرت عیسی و یحیی که در کودکی پیامبر شدند[12] در سن نوجوانی به امامت رسید، همانطوریکه امام زمان علیه السّلام نیز در همین سنین به امامت رسیدهاند.[13]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. (فی رحاب ائمة اهل البیت(ع))، سیدمحسن امین.
2. اعیان الشیعه، ج 2، محسن امین.
3. تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)، محمد جواد فضل ا...، مترجم سیدمحمدصادق عارف.
پی نوشتها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، قم، آل البیت، 1414، ص 28.
[2] . همان و مجلسی، بحار، ج 50، ص 74.
[3] . مجلسی، بحار، ج 50، اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 68، ص 3 و همان، ج 149، که درباره امام هادی گفته شده است.
[4] . همان، ج 50، 236 و شیخ مفید نیز در کتاب خود مکرراً این عنوان (ابن الرضا) را آورده است، آنچه مسلم است این است که آن حضرات معروف به ابن الرضا علیه السّلام بودند.
[5] . به نقل از تقریرات درس خارج حضرت آیت الله شبیری زنجانی.
[6] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 270 و 271.
[7] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، چاپ اول، قم، آل البیت، 1414، ص 295.
[8] . همان، ص 295.
[9] . همان، ص 271.
[10] . همان، ص 246 و شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 2، چاپ سوم، قم، هجرت، 76، ص 575.
[11] . همان، ص 246 و شیخ عباس قمی، همان ،ص575
[12] . قرآن کریم، سوره مریم،آیات 12 و 29.
[13] . شیخ مفید، الارشاد، (پیشین)، ص 339.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] ابن الرضا کدام امام را میگویند و چرا؟ و امام جواد در چند سالگی به امامت رسید لطفاً یک کتاب معتبر در زندگی آن حضرت معرفی کنید؟
- [سایر] شاگردان امام جواد(ع) چه کسانی بودند؟
- [سایر] برخی از مردم میگویند که سادات رضوی هستند، آیا امام رضا(ع) تنها یک پسر داشت یعنی امام نهم علیه السلام یا پسران دیگری هم داشت؟
- [سایر] میگویند:زن اصلی امام جواد(ع ), دختر مامون بود به نام زینب ام الفضل که با تحریک معتصم امام را کشت . حال سوال من این است که وقتی مامون پدر امام جواد یعنی حضرت رضا علیه السلام را شهید کرد چطور امام جواد تن به ازدواج با دختر وی داد و یا زندگی با وی را ادامه داد؟و همچنین مگر زن امام جواد از حضور پرفیض و نورانی همسرش لذت نمیبرد چون همسر امام و والای مردم است چطور دلش شد اورا بکشد/؟
- [سایر] چرا امام جواد (ع) با دختر قاتل امام رضا (ع) ازدواج کرد؟
- [سایر] سلام. چرا امام رضا(ع) زندگی امام جواد(ع) را پربرکت اعلام کرده؟
- [سایر] چرا به امام جواد(ع) مولود پربرکت گفته می شود؟
- [سایر] چراامام رضا(ع)زندگی امام جواد(ع)را پربرکت اعلام کرده؟
- [سایر] ماجرای مناظره یحیی بن اکثم با امام جواد و امام هادی(ع) چه بود؟
- [سایر] لطفاً در مورد زندگینامه امام جواد(ع) توضیحاتی را ارائه کنید.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .مال خُمسی، به شش سهم تقسیم می شود: سه سهم (نصف خمس) آن، برای خدا و پیامبر و امام (ع) است که به امام می رسد، و در دوران غیبت باید آن را به فقیه جامع شرایط فتوا پرداخت کنند و سه سهم دیگر برای سادات (ذوی القربی ) است که ب اید به ایتام , مساکین و ابن السبیل آنان پرداخت شود و اختیار این سه سهم نیز، با فقیه جامع الشرای ط است ؛ یعنی با اذن او میتوان به سادات فقیر پرداخت کرد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . انسان میتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند: اول فقیر، و آن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد، و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را از منافع آن بگذراند فقیر نیست. دوم مسکین، و آن کسی است که از فقیر سختتر میگذراند. سوم کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند، و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا فقرا برساند. چهارم کفاری که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند ولی بعید نیست که اعطاء و دادن این قسم مخصوص به امام علیهالسلام باشد. پنجم خریداری بنده برای آزادکردن. ششم بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد. هفتم سبیل الله، یعنی هر کار خیر و عمل نیکی که از شارع مقدس نسبت به آن تشویق شده باشد، مثل ساختن مدرسه علوم دینیه و پل و منزلگاه برای مسافرین و زوار و مسجد و دارالایتام و تعظیم شعائر و طبع کتب دینی و نشر معارف اسلامی و هر کاری که موجب تقرب به خداوند متعال و اعلای کلمه اسلام باشد. هشتم ابن السبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله اردبیلی] خوب است به امید آن که مطلوب پروردگار باشد، قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد؛ مثل آن که افراد خوب در آن جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز بهتر است جنازه را در چند متری قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک قبر ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است، در دفعه سوم به گونهای او را زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم او را از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است، در دفعه سوم به طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و هنگام وارد کردن زن در قبر، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه میت را به آرامی از تابوت بیرون آورند و وارد قبر کنند و دعاهایی را که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در قبر گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را با قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان) و به جای فلان، اسم میّت و پدر او را بگویند؛ مثلاً اگر اسم میّت محمد و اسم پدر او علی است، سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلی) و پس از آن بگویند: (هَلْ أنْتَ عَلی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَةِ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیّینَ وَخاتَمُ الْمُرْسَلینَ وَأنَّ عَلیّا علیهالسلام أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّینَ وَإمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَأنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَمُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلِیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ المَهْدیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الْخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَّتُکَ أئِمَّةُ هُدیً بِکَ أبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد ادامه دهد: (إذا أتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَألاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوابِهِما: اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبیّی وَالاْءسْلامُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی علیهالسلام إمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الْشَّهیدُ بِکَرْبَلاءِ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ علیهالسلام إمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ علیهالسلام إمامی وَمُوسَی الْکاظِمُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الرِّضا علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الْهادی علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ علیهالسلام إمامی وَالْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ علیهالسلام إمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعائی بِهِمْ أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِمْ أتَبَرَّءُ فی الدُّنْیا وَالاْآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و سپس ادامه دهد: (أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مَحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ أبی طالِبٍ وَأوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الاَْئِمَّةَ الاْءثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الاْءئِمَّةُ وَأنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم حَقٌّ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکیرٍ فی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَالْنُّشُورَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حَقٌّ وَأنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَأنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ) و سپس بگوید: (أ فَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، و پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالْقَولِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتَهِ) پس بگوید: (اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهانا أللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).
- [آیت الله اردبیلی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا امام علیهالسلام بر آن نوشته شده در محل نجسی چون مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگرچه خرج داشته باشد، واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است؛ و نیز اگر تربتی که از قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا ائمه علیهمالسلام است در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند آن تربت به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
- [آیت الله اردبیلی] انسان میتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند: اوّل: فقیر و آن کسی است که مخارج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد و کسی که صنعت، ملک یا سرمایهای دارد که میتواند از منافع سرمایه، مخارج سال خود را به دست آورد، فقیر نیست. دوم: مسکین و آن کسی است که زندگی را سختتر از فقیر میگذراند. سوم: کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع آوری و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا مصرف فقرا برساند. چهارم: کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند، به دین اسلام مایل میشوند یا در جنگ و دفاع به مسلمانان کمک میکنند. پنجم: خریداری بردگان و آزاد کردن آنان. ششم: بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد؛ به شرط آن که قرض در معصیت مصرف نشده باشد. هفتم: سبیل اللّه؛ یعنی کاری مانند ساختن مسجد که منفعت عمومی دینی دارد یا مثل ساختن پل و اصلاح راه که نفع آن به عموم مسلمانان میرسد و آنچه برای اسلام و مسلمین نفع داشته باشد، به هر نحو که باشد. هشتم: ابن السّبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده است، اگرچه در وطن خود غنی باشد. احکام این موارد در مسائل آینده گفته میشود.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.