پدیده حکومت، یکی از پیچیدهترین نمادها در زندگی بشری است. این پدیدة مهم در طول تاریخ کارکردهای متفاوتی داشته است. به طوری که برخی موارد موجب احیای عدالت شده و در برخی موارد نیز به عنوان اهرمی قوی در دست زورمداران عالم برای رسیدن به نیات ظالمانه خود بوده است. این مسئله بیانگر این واقعیت است که رابطة حکومت و مردم، سبب شده که حکومت در ادوار گوناگون تاریخ، نقشهای متناقض و متعارضی را ایفاء کند بطوری که گاهی به عنوان ابزار قدرت و ستمگری باشد و گاهی وسیله احقاق حق و دادستانی. از این مسئله، بحث دیکتاتوری و دموکراسی به عنوان یکی از مباحث مهم حکومتها بوجود میآید. در حقیقت حکومت دیکتاتوری همان استفاده یکسویه از حکومت و قدرت است به گونهای که حکومت برای دیکتاتور، خود یک هدف تلقی میشود نه یک وسیله و ابزار برای رفاه و آسایش انسانها اما در نظام دموکراسی، مردم طرف اصلی هستند و حتی میتوان گفت که مردم خود، معمار و سازنده حکومت و جهتدهندة آن میباشند. در این میان، دین اسلام توجه ویژه و خاصی را در مورد مبحث حکومت و روش حکومتداری داشته است. از نظر اسلام جامعة بشری بدون زمامدار و نظم و نظام حکومتی نمیتواند به حیات اجتماعی خود ادامه بدهد (نهجالبلاغه، خطبه 40) در کنار این مسئله، در سراسر اندیشة سیاسی و تجربه سیاسی اسلام، افکار و ایدههای دموکراسی و مردمسالاری به معنای واقعی کلمه موج میزند. دموکراسی اسلام بر پایههای اخلاق بلند الهی و عارفانه و براساس یک تفکر سالم انسانی و ایمان مخلصانه بنا نهاده شده است. در این دموکراسی؛ انسان، جامعه، حکومت، اقتصاد، فرهنگ و سنت به گونهای در یک ترکیب منسجم و منطقی در کنار هم قرار میگیرد که به طور طبیعی دیگر نیازی به اعمال زور و خشونت باقی نمیماند. در این دموکراسی که امروزه از آن به مردمسالاری دینی تعریف میشود؛ حاکمیت مطلق از آن قانون است. و زمامدار مجری قانون است و معیار لیاقت و ملاک شایستگی و صلاحیت کارگزاران، تقوا، کارایی، مدیریّت و تدبیر است.[1] تجملگرایی حاکمان نافی مردمسالاری دینی؟! با توضیحاتی که دادیم تا حدودی محدودة تعریف نظامهای مردمسالاری دینی که امروزه نمود عینی آن در ایران متبلور شده است مشخص گردید. در یک کلام باید گفت در دموکراسی اسلامی سه مؤلفه، کارکرد ویژه و اساسی دارند: 1 . قانون، که در این گونه نظامها متخذ از اصول وحی و احادیث و دستورات جانشینان عزیز خدا میباشد. 2 . مردم، که دارای حرمت و کرامت انسانی میباشند. 3 . حاکمان، در مورد حاکمان همانطوری که گفته شد ملاک شایستگی و لیاقت آنها 4 شاخصه است؛ تقوا، کارایی، مدیریت، تدبیر. بر این اساس باید گفت که اولاً: متأسفانه امروزه تجملگرایی و اختلاف طبقاتی بین برخی مسئولین کشور ما با مردم وجود دارد و این مسئله را نمیشود انکار کرد. کما اینکه رهبر انقلاب اسلامی در دستورات خود در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی و ثروتهای بادآورده؛ بر این موضوع صحه گذاشتند که برخی مسئولین به مالاندوزی روی آوردهاند. پس باید گفت که اختلاف طبقاتی بین برخی مسئولین با مردم وجود دارد. اما تأکید میکنیم که برخی مسئولین نه همه آنها و یا حتی اکثر آنها، ثانیاً، سؤال مهم در این نکته پدیدار میگردد که بر فرض قبول این فاصله طبقاتی، آیا این مسئله دال بر نفی حکومت مردمسالار دینی درکشورمان میشود یا خیر؟ همانطوری که قبلاً ذکر شد حکومت مردمسالار دینی مشتمل بر سه پایه واساس میباشد: قانون، مردم، حاکمان، در مورد شرایط حاکم هم آنچه از دستورات بزرگان ما بویژه حضرت علی علیه السّلام فهمیده میشود این ویژگیها به چشم میخورد: 1 . زندگی ساده و بیآلایش و دور از زرق و برق تا این نحو زیستن باعث تسلی خاطر مستمندان، اظهار همدردی با محرومین و همنوائی با تهدیدستان گردد.[2] 2 . عدم غرور و تکبر مسئولین به طوری که بارها مؤکداً به مالک اشتر نخعی میفرمودند: (فَلا تشخِص همّکَ عنهم و لاتُصعّرِ خَدَّک لهم)[3] یعنی نباید همت خود را از آنها بگیری و چهره به روی آنها درهم کشی(و مغرور شوی). 3 . مراقبت از فرصتطلبی خانواده و نزدیکان[4] 4 . خدمترسانی صادقانه و مخلصانه به آحاد مردم.[5] با تمسک به این سخنان در مییابیم یکی از شروط شایستگی و صلاحیت مدیران، سادهزیستی و همسطح با مردم بودن آنها است ولی بر فرض که برخی حاکمان دارای زندگی اعیانی باشند، این مسئله دال بر نفی نظام مردمسالار دینی نمیباشد. بلکه این قضیه نشانگر ضعف و عیب در گوشه ای از این نوع نظام میباشد. به دیگر سخن گرچه در نظام اسلامی ما برخی از مسئولین دارای زندگی پرزرق و برق هستند ولی با این حال، این مسئله موجب زیر سؤال رفتن اسلامیت نظام و نفی مردمسالاری دینی نخواهد شد بلکه به اعتقاد ما آنجایی اسلامیت و مردمسالاری دینی نفی خواهد شد که علاوه بر اینکه فساد و مالاندوزی در غالب مسئولین بروز نماید که دو رکن دیگر این نوع نظامها یعنی قانون و مردم نیز نادیده انگاشته شوند. به دیگر سخن باید گفت در سه صورت یک نظام مردمسالار دچار ضعف و در نهایت نفی میشود: 1 . وقتی به قوانین آن بیاعتنایی شود و احکام و دستورات الهی در آن نفی گردد. 2 . وقتی که نقش مردم در این نظام کمرنگ شود و اصولاً به رأی و نظر آنها وقعی نهاده نشود و حرمت و کرامت انسانی آنها مورد بیاحترامی و حذف قرار گیرد. 3 . وقتی که حاکمان به طور غالب دارای 4 خصیصة مهم: تقوا، کارائی، مدیریت و تدبیر نباشند. در این سه فرض است که میشود ادعا کرد نظام مردمسالار دینی نفی میشود. والّا باید گفت تجملگرایی و اعیان منشی برخی مسئولین، به تنهایی موجب نفی نظام مردم سالاری دینی نمیشود و اسلامیت آن را زیر سؤال نمیبرد هرچند موجب تضعیف آن میشود. در پایان خوبست به دو جمله از رهبر انقلاب در مورد شرایط حاکمان نظام مردمسالار دینی اشاره نماییم: 1 . (حاکم اسلامی باید یک انسان باتقوا باشد، باید اهل بیاعتنایی به دنیا باشد، زاهد و عادل باشد، از گناه اجتناب کند، به دنبال قانونشکنی نباشد، قانون الهی را بر آراء و نظریات خود ترجیح داده و دنبال این باشد که ببیند قانون خدا چیست، آن را عمل کند و لاغیر،)[6] 2 . (اسلام دستور میدهد که حکّام باید علاوه بر این که نعمتهای مادّی را مخصوص خودشان نکنند [استثئار] حتی در سطح معمولی مردم هم خودشان را قرار ندهند، از سطح معمولی مردم هم هرچه میتوانند پایینتر بیایند و این یکی از بزرگترین و انقلابیترین احکام اسلام و فرامین اسلامی در باب زمامداران است)[7] نتیجه و پاسخ نهایی: در کل باید گفت که اولاً نظام مردمسالار دینی مبتنی بر سه اصل: قانون (الهی)، مردم و حاکمان میباشد و حاکمان نیز باید مزیّن به تقوا، کارآیی، مدیریت و تدبیر باشند و سادهزیستی را نصب العین خود قرار دهند. ثانیاً بر فرض که برخی از مسئولین تجملگرا، و اعیان مسلک باشند، این دال بر نفی نظام مردم سالار دینی نمیباشد. بلکه این عمل موجب تضعیف آن میگردد زیرا سادهزیستی و تجملگریزی یکی از چند شاخصة مهم نظام مردمسالار دینی میباشد نه علة العلل آنها. در پایان آرزو مینماییم که شیوه علوی حکومتداری نصب العین همه کارگزاران حکومتی نظام مردمسالار دینی ایران عزیز باشد. آمین معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 . حکومت مردمسالاری دینی، حسین شفایی، انتشارات سلسال، چ اول، قم، 1380. 2 . فصلنامة حکومت اسلامی، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، شماره 29، پاییز 1382. پی نوشتها: [1] . حکومت مردمسالاری دینی، حسین شفایی، انتشارات سلسال، چ اول، 1380، قم، ص 79. [2] . نهجالبلاغه، نامه 45، فیضالاسلام، ص 970. [3] . همان، نامه 53، ص 1019. [4] . همان، ص 1025. [5] . همان، نامه 46، ص 976. [6] . روزنامه جمهوری اسلامی، 17/10/1362 ش. [7] . همان، 6/12/1362. منبع: اندیشه قم
با وجود پیدا شدن اختلافات زیاد طبقاتی در بین مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم آیا مردمسالاری دینی در ایران وجود دارد؟
پدیده حکومت، یکی از پیچیدهترین نمادها در زندگی بشری است. این پدیدة مهم در طول تاریخ کارکردهای متفاوتی داشته است. به طوری که برخی موارد موجب احیای عدالت شده و در برخی موارد نیز به عنوان اهرمی قوی در دست زورمداران عالم برای رسیدن به نیات ظالمانه خود بوده است. این مسئله بیانگر این واقعیت است که رابطة حکومت و مردم، سبب شده که حکومت در ادوار گوناگون تاریخ، نقشهای متناقض و متعارضی را ایفاء کند بطوری که گاهی به عنوان ابزار قدرت و ستمگری باشد و گاهی وسیله احقاق حق و دادستانی. از این مسئله، بحث دیکتاتوری و دموکراسی به عنوان یکی از مباحث مهم حکومتها بوجود میآید. در حقیقت حکومت دیکتاتوری همان استفاده یکسویه از حکومت و قدرت است به گونهای که حکومت برای دیکتاتور، خود یک هدف تلقی میشود نه یک وسیله و ابزار برای رفاه و آسایش انسانها اما در نظام دموکراسی، مردم طرف اصلی هستند و حتی میتوان گفت که مردم خود، معمار و سازنده حکومت و جهتدهندة آن میباشند. در این میان، دین اسلام توجه ویژه و خاصی را در مورد مبحث حکومت و روش حکومتداری داشته است. از نظر اسلام جامعة بشری بدون زمامدار و نظم و نظام حکومتی نمیتواند به حیات اجتماعی خود ادامه بدهد (نهجالبلاغه، خطبه 40) در کنار این مسئله، در سراسر اندیشة سیاسی و تجربه سیاسی اسلام، افکار و ایدههای دموکراسی و مردمسالاری به معنای واقعی کلمه موج میزند. دموکراسی اسلام بر پایههای اخلاق بلند الهی و عارفانه و براساس یک تفکر سالم انسانی و ایمان مخلصانه بنا نهاده شده است. در این دموکراسی؛ انسان، جامعه، حکومت، اقتصاد، فرهنگ و سنت به گونهای در یک ترکیب منسجم و منطقی در کنار هم قرار میگیرد که به طور طبیعی دیگر نیازی به اعمال زور و خشونت باقی نمیماند. در این دموکراسی که امروزه از آن به مردمسالاری دینی تعریف میشود؛ حاکمیت مطلق از آن قانون است. و زمامدار مجری قانون است و معیار لیاقت و ملاک شایستگی و صلاحیت کارگزاران، تقوا، کارایی، مدیریّت و تدبیر است.[1]
تجملگرایی حاکمان نافی مردمسالاری دینی؟!
با توضیحاتی که دادیم تا حدودی محدودة تعریف نظامهای مردمسالاری دینی که امروزه نمود عینی آن در ایران متبلور شده است مشخص گردید. در یک کلام باید گفت در دموکراسی اسلامی سه مؤلفه، کارکرد ویژه و اساسی دارند: 1 . قانون، که در این گونه نظامها متخذ از اصول وحی و احادیث و دستورات جانشینان عزیز خدا میباشد. 2 . مردم، که دارای حرمت و کرامت انسانی میباشند. 3 . حاکمان، در مورد حاکمان همانطوری که گفته شد ملاک شایستگی و لیاقت آنها 4 شاخصه است؛ تقوا، کارایی، مدیریت، تدبیر. بر این اساس باید گفت که اولاً: متأسفانه امروزه تجملگرایی و اختلاف طبقاتی بین برخی مسئولین کشور ما با مردم وجود دارد و این مسئله را نمیشود انکار کرد. کما اینکه رهبر انقلاب اسلامی در دستورات خود در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی و ثروتهای بادآورده؛ بر این موضوع صحه گذاشتند که برخی مسئولین به مالاندوزی روی آوردهاند.
پس باید گفت که اختلاف طبقاتی بین برخی مسئولین با مردم وجود دارد. اما تأکید میکنیم که برخی مسئولین نه همه آنها و یا حتی اکثر آنها، ثانیاً، سؤال مهم در این نکته پدیدار میگردد که بر فرض قبول این فاصله طبقاتی، آیا این مسئله دال بر نفی حکومت مردمسالار دینی درکشورمان میشود یا خیر؟
همانطوری که قبلاً ذکر شد حکومت مردمسالار دینی مشتمل بر سه پایه واساس میباشد: قانون، مردم، حاکمان، در مورد شرایط حاکم هم آنچه از دستورات بزرگان ما بویژه حضرت علی علیه السّلام فهمیده میشود این ویژگیها به چشم میخورد:
1 . زندگی ساده و بیآلایش و دور از زرق و برق تا این نحو زیستن باعث تسلی خاطر مستمندان، اظهار همدردی با محرومین و همنوائی با تهدیدستان گردد.[2]
2 . عدم غرور و تکبر مسئولین به طوری که بارها مؤکداً به مالک اشتر نخعی میفرمودند: (فَلا تشخِص همّکَ عنهم و لاتُصعّرِ خَدَّک لهم)[3] یعنی نباید همت خود را از آنها بگیری و چهره به روی آنها درهم کشی(و مغرور شوی).
3 . مراقبت از فرصتطلبی خانواده و نزدیکان[4]
4 . خدمترسانی صادقانه و مخلصانه به آحاد مردم.[5]
با تمسک به این سخنان در مییابیم یکی از شروط شایستگی و صلاحیت مدیران، سادهزیستی و همسطح با مردم بودن آنها است ولی بر فرض که برخی حاکمان دارای زندگی اعیانی باشند، این مسئله دال بر نفی نظام مردمسالار دینی نمیباشد. بلکه این قضیه نشانگر ضعف و عیب در گوشه ای از این نوع نظام میباشد. به دیگر سخن گرچه در نظام اسلامی ما برخی از مسئولین دارای زندگی پرزرق و برق هستند ولی با این حال، این مسئله موجب زیر سؤال رفتن اسلامیت نظام و نفی مردمسالاری دینی نخواهد شد بلکه به اعتقاد ما آنجایی اسلامیت و مردمسالاری دینی نفی خواهد شد که علاوه بر اینکه فساد و مالاندوزی در غالب مسئولین بروز نماید که دو رکن دیگر این نوع نظامها یعنی قانون و مردم نیز نادیده انگاشته شوند. به دیگر سخن باید گفت در سه صورت یک نظام مردمسالار دچار ضعف و در نهایت نفی میشود:
1 . وقتی به قوانین آن بیاعتنایی شود و احکام و دستورات الهی در آن نفی گردد.
2 . وقتی که نقش مردم در این نظام کمرنگ شود و اصولاً به رأی و نظر آنها وقعی نهاده نشود و حرمت و کرامت انسانی آنها مورد بیاحترامی و حذف قرار گیرد.
3 . وقتی که حاکمان به طور غالب دارای 4 خصیصة مهم: تقوا، کارائی، مدیریت و تدبیر نباشند.
در این سه فرض است که میشود ادعا کرد نظام مردمسالار دینی نفی میشود. والّا باید گفت تجملگرایی و اعیان منشی برخی مسئولین، به تنهایی موجب نفی نظام مردم سالاری دینی نمیشود و اسلامیت آن را زیر سؤال نمیبرد هرچند موجب تضعیف آن میشود.
در پایان خوبست به دو جمله از رهبر انقلاب در مورد شرایط حاکمان نظام مردمسالار دینی اشاره نماییم:
1 . (حاکم اسلامی باید یک انسان باتقوا باشد، باید اهل بیاعتنایی به دنیا باشد، زاهد و عادل باشد، از گناه اجتناب کند، به دنبال قانونشکنی نباشد، قانون الهی را بر آراء و نظریات خود ترجیح داده و دنبال این باشد که ببیند قانون خدا چیست، آن را عمل کند و لاغیر،)[6]
2 . (اسلام دستور میدهد که حکّام باید علاوه بر این که نعمتهای مادّی را مخصوص خودشان نکنند [استثئار] حتی در سطح معمولی مردم هم خودشان را قرار ندهند، از سطح معمولی مردم هم هرچه میتوانند پایینتر بیایند و این یکی از بزرگترین و انقلابیترین احکام اسلام و فرامین اسلامی در باب زمامداران است)[7]
نتیجه و پاسخ نهایی:
در کل باید گفت که اولاً نظام مردمسالار دینی مبتنی بر سه اصل: قانون (الهی)، مردم و حاکمان میباشد و حاکمان نیز باید مزیّن به تقوا، کارآیی، مدیریت و تدبیر باشند و سادهزیستی را نصب العین خود قرار دهند. ثانیاً بر فرض که برخی از مسئولین تجملگرا، و اعیان مسلک باشند، این دال بر نفی نظام مردم سالار دینی نمیباشد. بلکه این عمل موجب تضعیف آن میگردد زیرا سادهزیستی و تجملگریزی یکی از چند شاخصة مهم نظام مردمسالار دینی میباشد نه علة العلل آنها.
در پایان آرزو مینماییم که شیوه علوی حکومتداری نصب العین همه کارگزاران حکومتی نظام مردمسالار دینی ایران عزیز باشد. آمین
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . حکومت مردمسالاری دینی، حسین شفایی، انتشارات سلسال، چ اول، قم، 1380.
2 . فصلنامة حکومت اسلامی، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، شماره 29، پاییز 1382.
پی نوشتها:
[1] . حکومت مردمسالاری دینی، حسین شفایی، انتشارات سلسال، چ اول، 1380، قم، ص 79.
[2] . نهجالبلاغه، نامه 45، فیضالاسلام، ص 970.
[3] . همان، نامه 53، ص 1019.
[4] . همان، ص 1025.
[5] . همان، نامه 46، ص 976.
[6] . روزنامه جمهوری اسلامی، 17/10/1362 ش.
[7] . همان، 6/12/1362.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] با وجود پیدا شدن اختلافات زیاد طبقاتی در بین مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم آیا مردمسالاری دینی در ایران وجود دارد؟
- [سایر] نقش و جایگاه علما و اندیشمندان دینی در نظام جمهوری اسلامی ایران چگونه است؟
- [سایر] مردمسالاری دینی چه تفاوتی با نظام دموکراتیک غربی دارد؟
- [سایر] مبنای نظارت شورای نگهبان در نظام جمهوری اسلامی ایران چیست؟
- [سایر] تبلیغات رسانه ای صهیونیست ها علیه فرهنگ و نظام جمهوری اسلامی ایران چه بوده است؟
- [سایر] «قانون اساسی»، چه جایگاهی در نظام جمهوری اسلامی ایران دارد؟
- [سایر] در بررسی کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران توجه به چه اموری حائز اهمیت می باشد ؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] استماع رادیوهای بیگانه اگر موجب بدبینی به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شود چه حکمی دارد؟
- [سایر] در بررسی کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران توجه به چه اموری حائز اهمیت می باشد ؟
- [سایر] شبهه دور رهبری در نظام جمهوری اسلامی ایران، چگونه قابل حل است؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در غنائم جن گی نصابی نیست , بلکه به هر مقدار باشد , خمس دارد. حکم اموالِ گروههای منحرف در حال جنگ با نظام اسلامی
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسب و کار و تلاش برای زندگی از طریق تجارت و زراعت و صنعت و مانند آن برای کسانی که مخارج همسر و فرزند خود را ندارند واجب است، همچنین برای حفظ نظام و تأمین احتیاجات جامعه اسلامی، و در غیر این صورت، مستحب مؤکد است، مخصوصاً برای کمک به فقرا و یا وسعت بخشیدن به زندگی خانواده.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 48 خریدار و فروشنده در تعیین نرخ کالا آزادند، ولی اگر این آزادی در مواردی سبب فساد و اختلال نظام اقتصادی جامعه اسلامی گردد، حاکم شرع در چنین مواردی می تواند تعیین نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان می تواند از زکات، کتابهای دینی و علمی و قرآن و دعا و سایر کتبی که در پیشرفت هدفهای اسلامی مؤثر است بخرد و وقف نماید، خواه وقف عموم کند، یا وقف اشخاص خاص، حتی می تواند بر اولاد خود و کسانی که واجب النفقه او هستند وقف کند، ولی نمی تواند از زکات املاکی بخرد و بر اولاد خود وقف نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .ارائه طرح و برنامههای علمی و عملی, جهت اصلاح امور امت اسلامی، حفظ استقلال اقتصادی و مانند آن , در مسجد بدون رجحان نخواهد بود؛ چنان که تعلیم امور نظامی برای جهاد و دفاع دینی در غیر وقت نماز, هیچ کراهتی ندارد.
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است در برابر نعمتِ رسیده یا نقمت رفع شده, سجده انجام شود. نعمت, گاهی مادّی است و زمانی معنوی مانند ادای فریضه یا نافله و گاهی سیاسی است و زمانی اجتماعی. نظام اسلامی را تقویت کردن و وحدت جامعه را تأمین نمودن، همگی سجدهّ شکر دارد. صحّت سجده شکر, مشروط به ذکر نیست و فقط نهادن پیشانی به قصد تعظیم پروردگار بر زمین, کافی است. مستحب است که گفته شود: (شکراً للّه).
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام، تعرّب پس از هجرت است، و معنای آن این است که انسان جایی رود که نتواند دین خود را حفظ کند؛ نظیر اینکه جایی رود که از معنویات و مسائل اسلامی دور بماند و نتواند او و وابستگان به او برخوردار از آشنائی با اسلام و مسائل دینی و معنویات انسانی شوند، و نظیر اینکه جایی رود که میداند خود او یا وابستگان به او فاسد میشوند، و اگر در چنین جاهایی باشد، خروج از آنجا را قرآن شریف واجب مؤکّد میداند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زکات را در یکی از هشت مورد زیر باید صرف کرد: 1 و 2 (فقرا) و (مساکین) و آنها کسانی هستند که مخارج سال خود و عیالاتشان را ندارند. تفاوت فقیر و مسکین در این است که فقیر روی سؤال از کسی ندارد، اما مسکین نیازمندی است که روی سؤال دارد، کسانی که صنعت و ملک و سرمایه و کسبی دارند که زندگی آنها را اداره نمی کند فقیر محسوب می شوند و کمبود زندگی خود را می توانند از زکات بگیرند. 3 کسی که از طرف امام یا نایب او مأمور جمع آوری زکات یا نگهداری یا رسیدگی به حساب آن و یا رساندن آن به امام و نایب او، یا رساندن به مصارف لازم هستند می توانند به اندازه زحمتی که می کشند از زکات استفاده کنند. 4 افراد ضعیف الایمانی که با گرفتن زکات تقویت می شوند و تمایل به اسلام پیدا می کنند. 5 خریدن برده ها و آزاد کردن آنها. 6 اشخاص بدهکاری که نمی توانند قرض خود را ادا کنند. 7 (سبیل الله) یعنی کارهایی مانند ساختن مسجد که منفعت دینی عمومی دارد و همچنین مدارس علوم دینی، مراکز تبلیغاتی، اعزام مبلغین، نشر کتابهای مفید اسلامی و خلاصه آنچه برای اسلام نفع داشته باشد به هر نحو که باشد، مخصوصاً جهاد در راه خدا. 8 (ابن السبیل) یعنی مسافری که در سفر مانده و محتاج شده که به مقدار نیازش می تواند از زکات استفاده کند، هر چند در محل خود غنی و بی نیاز باشد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام خیانت است که به مرتکب آن خائن گفته میشود و در روایات سلب اسلام و سلب ولایت از او شده است، و آن اقسامی دارد: الف) خیانت به خدای متعال و رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه اطهار(سلاماللهعلیهم)، و آن مراتب و مصادیقی دارد و از موارد آن، که از گناهان بزرگ شمرده شده است، کشف اسرار نظامی و سیاسی و اقتصادی و اداری حکومت اسلامی است. و بعضی از مصادیق دیگر آن، نظیر مصرف بیجا یا به هدر دادن نِعم الهی مانند عقل و اعضا و جوارح و مال و عمر که در نزد ما امانت است، هر چند گناه نیست، ولی یک مسلمان واقعی باید به اندازه قدرتش از آن پرهیز کند. ب) خیانت در عرض و ناموس مسلمانان که گناهش در حدّ کفر است. ج) خیانت در امانت که آن هم گناهش بزرگ است، علاوه بر اینکه حقّالنّاس نیز میباشد. د) خیانت در معاملات نظیر غش در معامله و فریبدادن طرف معامله و نقض عقود لازمه و نقض عهود و بیعتها و شروط و امثال اینها و این قسم نیز گناهش بزرگ و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، حقّالنّاس و ضمانآور نیز میباشد. ه) نقض عهد و نذر و قسم با خدای متعال که این قسم از خیانت علاوه بر اینکه گناه است، کفّاره نیز دارد و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، آن مال یا حقّ بر ذمّه او خواهد بود. و) خیانت در مشورت، و همه مراتب و مصادیق این قسم گناه است، ولی بعضی از موارد آن نظیر خیانت در امر ازدواج و خیانت در مهمّ امور، گناهش در حدّ کفر است. ز) خیانت در اسرار، و این قسم از خیانت نظیر کشف اسرار نظام اسلامی، گناهش بسیار بزرگ است و اگر اشاعه فحشا باشد، از نظر قرآن عذاب دردناک در دنیا و آخرت دارد: (لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (برای آنان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است.)