کلمات (کبیر)، (عظیم) و (کریم)، بر وزن (فعیل) و به لحاظ ادبی صفت مشبّهه هستند.[1] مفهوم شناسی واژۀ (اجر) در لغت به معنای مزد، ثواب و پاداشی دنیوی یا اخروی که در مقابل عمل نیک، به انسان می رسد، آمده است.[2] (عظیم) یعنی؛ بزرگ، خواه محسوس باشد؛ مانند (... و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود)؛[3] خواه معقول و معنوی؛[4] مانند (و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم).[5] (کریم) از ریشۀ (کَرَم)به معنای (سخی)، (نفیس) و (عزیز) است.[6] (کَرَم) اگر وصف خدا واقع شود، مراد از آن احسان و نعمت آشکار خداست و اگر وصف انسان باشد نام اخلاق و افعال پسندیده اوست که از وی ظاهر می شود به کسی کریم نگویند مگر بعد از آن که آن اخلاق و افعالی از وی ظاهر شود و هر چیزی که در نوع خود شریف است با کرم توصیف می شود.[7] (کبیر) به معنای عظیم القدر (قدر و منزلت بزرگ) است، چنان که علیّ به معنای بلند پایه است.[8] (کبیر)، از اسما و صفات حسنای الاهی به معنای بزرگ و صاحب کبریایی است.[9] اصل صغیر و کبیر (کوچک و بزرگ) در اعیان است و به طور استعاره در معانی به کار می روند.[10] از واژۀ کبیر به تناسب موصوف خود معانی متعددی مانند مقام و منزلت و کهنسالی در نظر گرفته می شود.[11] مراجعه به آیات قرآن نشان می دهد که واژۀ کبیر نوعاً در ذیل آیاتی آمده که سخن در قدرت و احاطه خداوند است‌.[12] فرق بین (کبیر) و (عظیم) از نگاه اهل لغت 1. (عظیم) در مقابل (حقیر) بوده و تقابلشان به تضاد است، اما (کبیر) در مقابل صغیر است. تقابل کبیر و صغیر نسبی است؛ یعنی یک چیز نسبت به چیز دیگر می تواند کبیر باشد، ولی به تناسب چیز بزرگ تر می تواند صغیر محسوب شود به خلاف (عظیم) که هیچ وقت بر آن اطلاق حقیر، نمی شود.[13] 2. عظیم، قوی ترین مرتبه و بالاترین درجه از کبیر است و دلالت می کند بر مرتبۀ رفیعه، امّا کبیر، دلالت می کند بر مطلق رفعت.[14] واژۀ اجر با صفات مختلف در قرآن این واژه ها در قرآن کریم در موارد متعدّدی به کار رفته اند، از جمله این که صفت برای اجر قرار گرفته اند. برای نمونه آیاتی ذکر می شود و در ضمن آن نظر مفسران و لغت شناسان و فرق بین این سه صفت بیان خواهد شد. (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی‌ هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبیراً)،[15] (إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظیماً)[16] و (تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً).[17] گروهی از مفسّران، (اجر کبیر)،[18] (اجر عظیم)[19] و (اجر کریم)[20] را در قرآن به معنای ثواب و پاداش بزرگ و فراوان، تفسیر نموده اند. برخی هم مصداق آنها را بیان کرده و منظور از اجر کبیر،[21] اجر عظیم[22] و اجر کریم[23] را بهشت دانسته اند. به هر حال، اگر چه هر سه صفت برای اجر در قرآن به معنای پاداش بزرگ و فراوان است و تفاوتی از این جهت ندارند، و حتی مصداقی مانند بهشت را برای آن ذکر کرده اند، اما این صفات برای اجر، اشاره به تفاوت مراتب ثواب و پاداش نسبت به عمل مورد نظر و انجام دهندۀ آن دارد؛ لذا برخی از مفسّران در بیان ویژگی اجر به این مراتب اشاره کرده اند؛ مانند این که گفته اند: 1. (اجر کبیر)؛ یعنی اجری که هم به حسب ذاتش بزرگ باشد هم به حسب عدد که کمترینش ده برابر است.[24] گویا اشاره دارد به آیۀ (هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر به او پاداش دهند).[25] برخی می گویند: (اجر کبیر)، اجری است که کسی مقدارش را نمی داند جز همان کسی که عطا فرموده است.[26] 2. (اجر عظیم)؛ یعنی خدا از باب تفضّل اضافه بر آن وعده ‌ای که در مقابل عمل نیکوکاران داده پاداش بزرگی نیز به آنان عطا خواهد کرد.[27] 3. (اجر کریم)؛ یعنی پاداش نیکو در آخرت بدون درخواست و طلب،[28] همراه با تکریم و گرامیداشت.[29] پی نوشت: [1]. صفت مشبّهه آن اسمی است که از فعل لازم گرفته می شود و دلالت می کند بر وجود و ثبوت صفتی در موصوف خودش مانند کریم در مثال زید کریم؛ که دلالت می کند بر وجود صفت کرامت در زید بر وجه ثبوت یعنی صفت کرامت و بخشندگی به تازگی در زید به وجود نیامده و به زودی هم از او جدا نمی شود بلکه در او بوده و دارای استمرار است. ر.ک: جامع المقدّمات با تعلیقۀ مدرّس افغانی کتاب شرح انموذج، ص 320 و 321. [2]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 1، ص 25، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 64، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [3]. شعراء، 63: (...فَانْفَلَقَ فَکانَ کلُّ فِرْقٍ کالطَّوْدِ الْعَظیم). [4]. قاموس قرآن، ج 5، ص 17. [5]. صافات، 76: (وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکرْبِ الْعَظیمِ). [6]. قاموس قرآن، ج 6، ص 103. [7]. المفردات فی الفاظ القرآن، ص 707. [8] همان، ص 73. [9]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 5، ص 125 و 126، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ قاموس قرآن، ج 6، ص 73. [10]. المفردات فی الفاظ القرآن، ص 696. [11]. ر.ک: همان، ص 696 و 697. [12]. قاموس قرآن، ج 6، ص 73. [13]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 10، ص 17، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش. [14] همان، ج 8، ص 176. [15]. اسراء، 9: (این قرآن، به راهی که استوارترین راه ‌هاست، هدایت می ‌کند و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام می ‌دهند، بشارت می ‌دهد که برای آنها پاداش بزرگی است). [16]. نساء، 40: (خداوند (حتّی) به اندازه سنگینی ذره‌ای ستم نمی‌کند و اگر کار نیکی باشد، آن را دو چندان می‌سازد و از نزد خود، پاداش عظیمی (در برابر آن) می ‌دهد). [17]. روزی که با او دیدار کنند درودشان این است: (سلام). و خدا برایشان پاداشی کرامند آماده کرده است.، احزاب، 44. [18]. مترجمان، تفسیر هدایت، ج 6، ص 206، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1377ش. [19]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 84، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش. [20]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 329، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، با مقدمۀ بلاغی، محمدجواد، ج 8، ص 569، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [21].کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 5، ص 260، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش. [22] سبزواری، نجفی، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص 90، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اوّل، 1419ق. [23]. عاملی، علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، تحقیق: محمودی، شیخ مالک، ج 3، ص 20، دار القرآن الکریم، قم، چاپ اوّل، 1413ق. [24]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: علی، عبدالباری عطیة، ج 8، ص 22، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415ق. [25]. انعام، 160. [26]. طنطاوی، سید محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج 8، ص 304، بی نا، بی جا، بی تا. [27]. نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 3، ص 237، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1398ق. [28]. مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج 22، ص 19، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 436، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق. [29]. حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 436، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق. منبع:islamquest.net
فرق بین «اجر کبیر» و «اجر عظیم» و «اجر کریم» که در قرآن آمده، چیست؟
کلمات (کبیر)، (عظیم) و (کریم)، بر وزن (فعیل) و به لحاظ ادبی صفت مشبّهه هستند.[1]
مفهوم شناسی
واژۀ (اجر) در لغت به معنای مزد، ثواب و پاداشی دنیوی یا اخروی که در مقابل عمل نیک، به انسان می رسد، آمده است.[2]
(عظیم) یعنی؛ بزرگ، خواه محسوس باشد؛ مانند (... و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود)؛[3] خواه معقول و معنوی؛[4] مانند (و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم).[5]
(کریم) از ریشۀ (کَرَم)به معنای (سخی)، (نفیس) و (عزیز) است.[6] (کَرَم) اگر وصف خدا واقع شود، مراد از آن احسان و نعمت آشکار خداست و اگر وصف انسان باشد نام اخلاق و افعال پسندیده اوست که از وی ظاهر می شود به کسی کریم نگویند مگر بعد از آن که آن اخلاق و افعالی از وی ظاهر شود و هر چیزی که در نوع خود شریف است با کرم توصیف می شود.[7]
(کبیر) به معنای عظیم القدر (قدر و منزلت بزرگ) است، چنان که علیّ به معنای بلند پایه است.[8] (کبیر)، از اسما و صفات حسنای الاهی به معنای بزرگ و صاحب کبریایی است.[9]
اصل صغیر و کبیر (کوچک و بزرگ) در اعیان است و به طور استعاره در معانی به کار می روند.[10] از واژۀ کبیر به تناسب موصوف خود معانی متعددی مانند مقام و منزلت و کهنسالی در نظر گرفته می شود.[11]
مراجعه به آیات قرآن نشان می دهد که واژۀ کبیر نوعاً در ذیل آیاتی آمده که سخن در قدرت و احاطه خداوند است.[12]
فرق بین (کبیر) و (عظیم) از نگاه اهل لغت
1. (عظیم) در مقابل (حقیر) بوده و تقابلشان به تضاد است، اما (کبیر) در مقابل صغیر است. تقابل کبیر و صغیر نسبی است؛ یعنی یک چیز نسبت به چیز دیگر می تواند کبیر باشد، ولی به تناسب چیز بزرگ تر می تواند صغیر محسوب شود به خلاف (عظیم) که هیچ وقت بر آن اطلاق حقیر، نمی شود.[13]
2. عظیم، قوی ترین مرتبه و بالاترین درجه از کبیر است و دلالت می کند بر مرتبۀ رفیعه، امّا کبیر، دلالت می کند بر مطلق رفعت.[14]
واژۀ اجر با صفات مختلف در قرآن
این واژه ها در قرآن کریم در موارد متعدّدی به کار رفته اند، از جمله این که صفت برای اجر قرار گرفته اند. برای نمونه آیاتی ذکر می شود و در ضمن آن نظر مفسران و لغت شناسان و فرق بین این سه صفت بیان خواهد شد.
(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبیراً)،[15] (إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظیماً)[16] و (تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً).[17]
گروهی از مفسّران، (اجر کبیر)،[18] (اجر عظیم)[19] و (اجر کریم)[20] را در قرآن به معنای ثواب و پاداش بزرگ و فراوان، تفسیر نموده اند.
برخی هم مصداق آنها را بیان کرده و منظور از اجر کبیر،[21] اجر عظیم[22] و اجر کریم[23] را بهشت دانسته اند.
به هر حال، اگر چه هر سه صفت برای اجر در قرآن به معنای پاداش بزرگ و فراوان است و تفاوتی از این جهت ندارند، و حتی مصداقی مانند بهشت را برای آن ذکر کرده اند، اما این صفات برای اجر، اشاره به تفاوت مراتب ثواب و پاداش نسبت به عمل مورد نظر و انجام دهندۀ آن دارد؛ لذا برخی از مفسّران در بیان ویژگی اجر به این مراتب اشاره کرده اند؛ مانند این که گفته اند:
1. (اجر کبیر)؛ یعنی اجری که هم به حسب ذاتش بزرگ باشد هم به حسب عدد که کمترینش ده برابر است.[24] گویا اشاره دارد به آیۀ (هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر به او پاداش دهند).[25] برخی می گویند: (اجر کبیر)، اجری است که کسی مقدارش را نمی داند جز همان کسی که عطا فرموده است.[26]
2. (اجر عظیم)؛ یعنی خدا از باب تفضّل اضافه بر آن وعده ای که در مقابل عمل نیکوکاران داده پاداش بزرگی نیز به آنان عطا خواهد کرد.[27]
3. (اجر کریم)؛ یعنی پاداش نیکو در آخرت بدون درخواست و طلب،[28] همراه با تکریم و گرامیداشت.[29]
پی نوشت:
[1]. صفت مشبّهه آن اسمی است که از فعل لازم گرفته می شود و دلالت می کند بر وجود و ثبوت صفتی در موصوف خودش مانند کریم در مثال زید کریم؛ که دلالت می کند بر وجود صفت کرامت در زید بر وجه ثبوت یعنی صفت کرامت و بخشندگی به تازگی در زید به وجود نیامده و به زودی هم از او جدا نمی شود بلکه در او بوده و دارای استمرار است. ر.ک: جامع المقدّمات با تعلیقۀ مدرّس افغانی کتاب شرح انموذج، ص 320 و 321.
[2]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 1، ص 25، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 64، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[3]. شعراء، 63: (...فَانْفَلَقَ فَکانَ کلُّ فِرْقٍ کالطَّوْدِ الْعَظیم).
[4]. قاموس قرآن، ج 5، ص 17.
[5]. صافات، 76: (وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکرْبِ الْعَظیمِ).
[6]. قاموس قرآن، ج 6، ص 103.
[7]. المفردات فی الفاظ القرآن، ص 707.
[8] همان، ص 73.
[9]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 5، ص 125 و 126، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ قاموس قرآن، ج 6، ص 73.
[10]. المفردات فی الفاظ القرآن، ص 696.
[11]. ر.ک: همان، ص 696 و 697.
[12]. قاموس قرآن، ج 6، ص 73.
[13]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 10، ص 17، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش.
[14] همان، ج 8، ص 176.
[15]. اسراء، 9: (این قرآن، به راهی که استوارترین راه هاست، هدایت می کند و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام می دهند، بشارت می دهد که برای آنها پاداش بزرگی است).
[16]. نساء، 40: (خداوند (حتّی) به اندازه سنگینی ذرهای ستم نمیکند و اگر کار نیکی باشد، آن را دو چندان میسازد و از نزد خود، پاداش عظیمی (در برابر آن) می دهد).
[17]. روزی که با او دیدار کنند درودشان این است: (سلام). و خدا برایشان پاداشی کرامند آماده کرده است.، احزاب، 44.
[18]. مترجمان، تفسیر هدایت، ج 6، ص 206، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1377ش.
[19]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 84، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش.
[20]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 329، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، با مقدمۀ بلاغی، محمدجواد، ج 8، ص 569، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[21].کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 5، ص 260، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش.
[22] سبزواری، نجفی، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص 90، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اوّل، 1419ق.
[23]. عاملی، علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، تحقیق: محمودی، شیخ مالک، ج 3، ص 20، دار القرآن الکریم، قم، چاپ اوّل، 1413ق.
[24]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: علی، عبدالباری عطیة، ج 8، ص 22، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[25]. انعام، 160.
[26]. طنطاوی، سید محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج 8، ص 304، بی نا، بی جا، بی تا.
[27]. نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 3، ص 237، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1398ق.
[28]. مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج 22، ص 19، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 436، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق.
[29]. حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 436، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق.
منبع:islamquest.net
- [سایر] فرق بین (اجر کبیر) و (اجر عظیم) و (اجر کریم) که در قرآن آمده، چیست؟
- [سایر] معنای صفات «کریم» و «اکرم» در لغت، قرآن و حدیث چیست؟
- [سایر] حدود «آزادی» در قرآن کریم کدام است؟
- [سایر] چرا در قرآن کریم در برخی آیات از واژه «قریه» و در برخی دیگر از واژه «مدینه» استفاده شده است؟
- [سایر] واژه «نصح» که در قرآن کریم بکار رفته، به چه معنا است؟
- [سایر] آیا «یا علی» و «یا حسین» گفتن مصداق خواندن غیر خدانیست که به صراحت در قرآن کریم نهی شده است: «فلا تدعوا مع الله أحداً»؟
- [سایر] یکی از اتهام های مخالفان پیامبران برآنان، «تهمت جنون» است قرآن کریم این مسأله را چگونه بیان میکند؟
- [سایر] برخی ها با هم معنا و هم مفهوم پنداشتن مقوله «حمد» و «مدح»؛ تصور میکنند که چون قرآن کریم حمد را مخصوص خدا دانسته است، ....
- [سایر] در قرآن و روایات، واژه «جهل» در مقابل «عقل» است، یا در برابر «علم»؟
- [سایر] معنای «رشد»، «غی»، «هدایت» و «ضلالت» در قرآن چیست و چه ارتباطی با هم دارند؟
- [امام خمینی] قوانین و مصوباتی که از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن کریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بیارزش است، و لازم است مسلمانها از امرکننده و رأیدهنده به هر طور ممکن است اعراض کنند، و با آنها معاشرت و معامله نکنند، و آنان مجرمند و عملکننده به رأی آنها معصیت کار و فاسق است.
- [آیت الله اردبیلی] صدقه دادن که یک اقدام خالصانه و صادقانه میباشد، مورد سفارش قرآن کریم و احادیث فراوان قرار گرفته و موجب خیر و برکت در زندگی، دفع بلا و مرگهای ناگهانی و شفای بیماران میشود و همان طور که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (کلّ معروف صدقه)(1) یعنی هر کار خیر و پسندیدهای، صدقه محسوب میشود و اقداماتی که موجب هدایت گمراهان، حمایت نیازمندان و عمران و آبادانی مادی و معنوی جامعه گردد، ماندگارتر و مفیدتر میباشد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام رباخواری است که قرآن شریف آن را جنگ با خداوند متعال و رسولش میداند: (فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَربْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)[1] (و اگر (از ربا پرهیز نکنید)، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده او، برخاستهاید.) و آن اقسامی دارد: الف) قرض با بهره، گرچه آن بهره بسیار کم یا شرطی از شروط باشد، و هر چه درباره این قسم از نظر قرآن و روایات مذمّت شده است، درباره قرض بدون بهره که به آن قرضالحسنه میگویند سفارش شده است و قرآن شریف آن را قرض به خدای متعال میداند: (مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریم)[2] (کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد تا نتیجهاش را برای وی دو چندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟) ب) قرض مثل به مثل با زیادتر یا خرید و فروش مثل به مثل با زیادتر، نظیر اینکه یک سکّه طلا قرض دهد به یک سکّه طلا و هزارتومان و یا بفروشد سکّهای به سکّهای با هزار تومان و این قسم نیز در روایات ما ربا و حرام است، گرچه واقعاً و به حسب ارزش، سودی و بهرهای نباشد. ج) بهره و سود بردن بهواسطه حیله شرعی نظیر اینکه یک میلیون قرضالحسنه دهد، ولی چیز کم ارزشی را بفروشد به یک صد هزار تومان، این قسم نیز حرام است و این همان تقلّب در قانون است که قرآن شریف آن را استهزا به آیات الهی میداند. د) انجام حیلهای نه برای سود و بهره بردن بلکه برای اینکه ارزش واقعی مثل به مثل را یکسان کند، نظیر معامله سکّهای با سکّه دیگر گرچه از نظر وزن مساوی ولی از نظر قیمت یکی گرانتر از دیگری است و شخص سکّه گرانتر را با چیز کم ارزشی میفروشد به سکّه ارزانتر با پولی که سکّه ارزانتر را مساوی با سکّه گرانتر کند، و یا سکّه گرانتر را میفروشد به همان سکّه ارزانتر یا قرض میدهد به همان ارزانتر، ولی چیز کمارزشی را میفروشد به قیمتی که تفاوت آنها را جبران صفحه 404 نماید، و این قسم همان حیلهای است که گفتهاند: چه خوب است از حرام به حلال فرار کردن.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه