آنچه که در مورد غرانیق نقل شده است، همانند، آیات شیطانی،سلمان رشدی از پایه و اساس دروغ است. این قضیه در قالب روایت که در برخی از کتب اهل سنت نقل گردیده، مخالف با آیات قرآن و نیز مقام والای عصمت پیامبر گرامی اسلام- صلی الله علیه و آله - می باشد. این جریان از محمد بن کعب قرظی که (طبری) از ابن اسحاق به واسطه یزید بن زیاد از قرظی نقل کرده به اختصار چنین است: (رسول خدا صلی الله علیه و آله علاقمند بود تا به نحوی مشرکان را جذب کند. او آرزو می کرد خداوند آیاتی نازل کند که مناسبات او را با قریش بهبود بخشد. در این هنگام آیات سوره نجم نازل شد تا به این آیات رسید : افرایت اللات و العزی و مناه الثلاثه الاخری؛ آیا دو بت لات و عزی را دیدی و آن منات بت سومین را . در این هنگام، شیطان دو آیه بر زبان رسول خدا- صلی الله علیه وآله - جاری کرد؛ (تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتضی؛ آن ها پرستوهای اوج گیرنده اند و شفاعت آنان مایه خشنودی است". این تمجید از بت ها سبب خشنودی مشرکان شد. در همان لحظه رسول خدا- صلی الله علیه و آله - به آیه سجده رسید و مسلمانان و کافران همه به سجده افتادند. شب هنگام که جبرئیل برای عرض آیات نزد رسول خدا- صلی الله علیه و آله - آمد این جملات را رد کرده و گفت: تو برای مردم چیزی خوانده ای که خداوند نازل نکرده است. آنگاه آیه 52 سوره حج بر او نازل شد که: (ما پیش از تو رسولی نفرستادیم جز آن که وقتی آرزو می کرد، شیطان بر آرزوی او راه یافته و خدا آنچه را شیطان در آرزوی او انداخته بود نسخ می کرد). پس از آن ادامه آیات سوره نجم بود که؛ (این خدایانی که شما بت پرستان می پرستید چیزی جز اسامی نیست که شما و پدرانتان بتان را به آن ها نامیده اید.)[1] همانگونه که گذشت چنین قضیه ای مخالف آیات صریح قرآن است زیرا در این آیات خداوند می فرماید: 1. ... ما ینطق عن الهوی[2]؛ قسم به آن ستاره چون پنهان شد که یار شما پیامبر نه گمراه شده، نه به راه کج رفته و سخن از روی هوی نمی گوید. و لو تقول علینا بعض الأقاویل لأخذنا منه بالیمین...[3]؛ اگر پیامبر پاره ای سخنان را به افترا بر ما می بست با قدرت او را فرو می گرفتیم، سپس رگ دلش را پاره می کردیم: 3. در جای دیگر در قرآن خطاب به شیطان آمده است: (تو را بر بندگان من تسلطی نیست مگر به آن گمراهانی که تو را پیروی کنند.)[4] 4. و در آیه دیگر آمده است: شیطان را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر خدا توکل می کنند تسلطی نیست. تسلط او تنها بر کسانی است که دوستش می دارند و به خدا شرک می ورزند.[5] بدین ترتیب درستی آن رخداد، با توجه به آیات مذکور و دست کم برای یک مسلمان معتقد غیر قابل قبول است. از سوی دیگر درباره آیه 52 سوره حج نیز علاوه بر اشکالات محتوایی که درباره تطبیق آن آیه با این ماجرا وجود دارد باید گفت: سوره حج به اتفاق آراء از سوره های مدنی است و طبعاً نمی تواند ارتباطی با آن واقعه داشته باشد.[6] اما راوی این جریان یعنی (محمد بن کعب قرظی) یکی از قصه گویان معروف است او از بقایای یهودیان بنی قریظه است که منشا قصه گویی در دنیای اسلام دارند.[7] البته حدیث طرق دیگری نیز دارد که نوعاً به تابعین رسیده و به اصطلاح مرسل است. تنها یک نقل آن منسوب به (ابن عباس) است که او نیز نسبت به رخدادهای دوره مکه به دلیل آن که هنوز متولد نشده بود، قولش در اصطلاح علمی، حجت نیست.[8] شمار زیادی از مورخان و علمای بزرگ چنین خبری را مردود دانسته اند. چنین خبری در سیره ابن اسحاق و ابن هشام و نیز در الدرر، ابن عبدالبر قرطبی نیامده است. این بدان معناست که افراد مذبور سند درستی برای آن نمی شناخته اند. سهیلی شارح سیره ابن هشام نیز می گوید: اهل اصول، چنین گفته ای را با حجت رد می کنند.[9] ابن حزم اندلسی، نیز به شدت از این خبر برآشفته، آن را کذب محض می داند. او از عقلی که چنین حماقتی را بپذیرد اظهار شگفتی می کند و پذیرش آن را جز بر آدم مستی که نمی فهمد چه می داند و چه می گوید، روا نمی شمرد.[10] کسانی که طرق متعدد حدیث را بررسی کرده اند، فهرستی از اختلافات درونی این نقل را بیان نموده اند؛ اختلافاتی که نشان می دهد روایت از اساس ساختگی است و گرنه نباید تا این اندازه صدر و ذیل آن با یکدیگر متعارض باشد. در واقع این اضطراب و تشویش و تعارض نشانگر آن است که بخش بزرگی از ماجرا را پس از جعل اصل آن، قصه خوانانی ساخته اند که قصد گرمی بازار نقل ها و نوشته های خود را داشته اند.[11] غزالی نیز در (فقه السیره)[12] به نقد این خبر پرداخته است. او به درستی تأکید می کند که چگونه ممکن است چنین آیاتی غرانیق که ترکیبی از توحید و شرک است از زبان عاقلی صادر شود، چه رسد به رسول خدا- صلی الله علیه و آله - که عاقل ترین مردمان و بنیان گذار چنین مکتب توحیدی است. او این خبر و امثال آن را مربوط به اسرائیلیات می داند. اسرائیلیات اشاره به اخبار و نصوصی دارد که در اصل برگرفته از فرهنگ یهودی و نصرانی است و در متون اسلامی توسط یهودیان و نصرانیان مسلمان شده و یا مسلمانان شیفته آن ها وارد شده است. سید جعفر مرتضی عاملی نیز در این مورد می نویسد: گویا اصل این خبر از این قرار بوده که کفار در زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آیات قرآن را می خوانده، سخنان بیهوده ای را بلند می خواندند تا صدای قرآن به گوش کسی نرسد.[13] چه بسا زمانی که آن حضرت مشغول خواندن آیات سوره نجم بوده مشرکین این جملات مهمل را بلند خوانده اند؛ تلک الغرانیق العلی ... شاهد این خبر آن که، بنا به گزارش کلبی در (الاصنام) در اعراب جاهلی، نظیر این کلمات را در ستایش بت ها می گفته اند.[14] به هر روی اصل ماجرا به هیچ عنوان با سه مرحله از عصمت رسول خدا صلی الله علیه و آله 1. عصمت در تلقی وحی 2. عصمت در ابلاغ وحی 3. عصمت از گناهان، که پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله - و تمام انبیا دارای این سه مقام عصمت بودند، سازگار نیست و با کمال تأسف در منابع اخباریان حشوی مذهب از این دست اخبارکم نیست؛ که به گفته (غزالی) معلوم نیست چه زمانی باید اصلاح شود.[15] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: [1]. طبری،محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک،بیروت، دار الکتب العلمیه، الطبعه الثانیه، 1408 ق، ج1، ص 552. [2]. سوره نجم، آیه 3. [3]. سوره حاقه، آیه 44 - 46. [4]. سوره حجر ، آیه 42. [5].سوره نحل ، ایه 99. [6]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج7، ص 287. [7]. جعفریان، رسول قصه خوانان در تاریخ اسلام و ایران، قم، انتشارات دلیل ما، 1379 ش، ص 68 69. [8]. بلاغی، محمد جواد، الهدی الی دین المصطفی، تهران، دار الکتب الاسلامیه،چاپ دوم، ج1، ص 130. [9]. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، قاهره، 1392 ق، ج2، ص 488. [10]. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، رسائل، تحقیق: احسان عباس، بیروت، الموسسه العربیه للدراسات و النشر، 1987م، ج3، ص 228. [11]. جعفریان، رسول، سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله ،قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1380ش، ص 356. [12]. غزالی، محمد بن محمد، فقه السیره،بیروت، عالم المعرفه، بی تا، ص 116 118. [14]. عاملی، سید جعفر مرتضی،الصحیح من سیره النبی الاعظم صلی الله علیه و آله ، قم، بی جا، 1403 ق، ج2، ص 710؛ کلبی، الاصنام، ترجمه جلالی نائینی،تهران، 1348 ش، ص 19. [15]. غزالی، پیشین، ص 117. پی نوشتها: 1. سیره رسول خدا، میرزا عباس زریاب خویی، 2. تاریخ قرآن، محمود رامیار،. منبع: اندیشه قم
داستان رخداد غرانیق که در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در برخی روایات آمده، ،چیست؟
آنچه که در مورد غرانیق نقل شده است، همانند، آیات شیطانی،سلمان رشدی از پایه و اساس دروغ است. این قضیه در قالب روایت که در برخی از کتب اهل سنت نقل گردیده، مخالف با آیات قرآن و نیز مقام والای عصمت پیامبر گرامی اسلام- صلی الله علیه و آله - می باشد. این جریان از محمد بن کعب قرظی که (طبری) از ابن اسحاق به واسطه یزید بن زیاد از قرظی نقل کرده به اختصار چنین است: (رسول خدا صلی الله علیه و آله علاقمند بود تا به نحوی مشرکان را جذب کند. او آرزو می کرد خداوند آیاتی نازل کند که مناسبات او را با قریش بهبود بخشد. در این هنگام آیات سوره نجم نازل شد تا به این آیات رسید : افرایت اللات و العزی و مناه الثلاثه الاخری؛ آیا دو بت لات و عزی را دیدی و آن منات بت سومین را . در این هنگام، شیطان دو آیه بر زبان رسول خدا- صلی الله علیه وآله - جاری کرد؛ (تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتضی؛ آن ها پرستوهای اوج گیرنده اند و شفاعت آنان مایه خشنودی است". این تمجید از بت ها سبب خشنودی مشرکان شد. در همان لحظه رسول خدا- صلی الله علیه و آله - به آیه سجده رسید و مسلمانان و کافران همه به سجده افتادند. شب هنگام که جبرئیل برای عرض آیات نزد رسول خدا- صلی الله علیه و آله - آمد این جملات را رد کرده و گفت: تو برای مردم چیزی خوانده ای که خداوند نازل نکرده است. آنگاه آیه 52 سوره حج بر او نازل شد که: (ما پیش از تو رسولی نفرستادیم جز آن که وقتی آرزو می کرد، شیطان بر آرزوی او راه یافته و خدا آنچه را شیطان در آرزوی او انداخته بود نسخ می کرد). پس از آن ادامه آیات سوره نجم بود که؛ (این خدایانی که شما بت پرستان می پرستید چیزی جز اسامی نیست که شما و پدرانتان بتان را به آن ها نامیده اید.)[1]
همانگونه که گذشت چنین قضیه ای مخالف آیات صریح قرآن است زیرا در این آیات خداوند می فرماید:
1. ... ما ینطق عن الهوی[2]؛ قسم به آن ستاره چون پنهان شد که یار شما پیامبر نه گمراه شده، نه به راه کج رفته و سخن از روی هوی نمی گوید.
و لو تقول علینا بعض الأقاویل لأخذنا منه بالیمین...[3]؛ اگر پیامبر پاره ای سخنان را به افترا بر ما می بست با قدرت او را فرو می گرفتیم، سپس رگ دلش را پاره می کردیم:
3. در جای دیگر در قرآن خطاب به شیطان آمده است: (تو را بر بندگان من تسلطی نیست مگر به آن گمراهانی که تو را پیروی کنند.)[4]
4. و در آیه دیگر آمده است: شیطان را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر خدا توکل می کنند تسلطی نیست. تسلط او تنها بر کسانی است که دوستش می دارند و به خدا شرک می ورزند.[5]
بدین ترتیب درستی آن رخداد، با توجه به آیات مذکور و دست کم برای یک مسلمان معتقد غیر قابل قبول است. از سوی دیگر درباره آیه 52 سوره حج نیز علاوه بر اشکالات محتوایی که درباره تطبیق آن آیه با این ماجرا وجود دارد باید گفت: سوره حج به اتفاق آراء از سوره های مدنی است و طبعاً نمی تواند ارتباطی با آن واقعه داشته باشد.[6] اما راوی این جریان یعنی (محمد بن کعب قرظی) یکی از قصه گویان معروف است او از بقایای یهودیان بنی قریظه است که منشا قصه گویی در دنیای اسلام دارند.[7] البته حدیث طرق دیگری نیز دارد که نوعاً به تابعین رسیده و به اصطلاح مرسل است. تنها یک نقل آن منسوب به (ابن عباس) است که او نیز نسبت به رخدادهای دوره مکه به دلیل آن که هنوز متولد نشده بود، قولش در اصطلاح علمی، حجت نیست.[8] شمار زیادی از مورخان و علمای بزرگ چنین خبری را مردود دانسته اند. چنین خبری در سیره ابن اسحاق و ابن هشام و نیز در الدرر، ابن عبدالبر قرطبی نیامده است. این بدان معناست که افراد مذبور سند درستی برای آن نمی شناخته اند. سهیلی شارح سیره ابن هشام نیز می گوید: اهل اصول، چنین گفته ای را با حجت رد می کنند.[9] ابن حزم اندلسی، نیز به شدت از این خبر برآشفته، آن را کذب محض می داند. او از عقلی که چنین حماقتی را بپذیرد اظهار شگفتی می کند و پذیرش آن را جز بر آدم مستی که نمی فهمد چه می داند و چه می گوید، روا نمی شمرد.[10] کسانی که طرق متعدد حدیث را بررسی کرده اند، فهرستی از اختلافات درونی این نقل را بیان نموده اند؛ اختلافاتی که نشان می دهد روایت از اساس ساختگی است و گرنه نباید تا این اندازه صدر و ذیل آن با یکدیگر متعارض باشد. در واقع این اضطراب و تشویش و تعارض نشانگر آن است که بخش بزرگی از ماجرا را پس از جعل اصل آن، قصه خوانانی ساخته اند که قصد گرمی بازار نقل ها و نوشته های خود را داشته اند.[11]
غزالی نیز در (فقه السیره)[12] به نقد این خبر پرداخته است. او به درستی تأکید می کند که چگونه ممکن است چنین آیاتی غرانیق که ترکیبی از توحید و شرک است از زبان عاقلی صادر شود، چه رسد به رسول خدا- صلی الله علیه و آله - که عاقل ترین مردمان و بنیان گذار چنین مکتب توحیدی است. او این خبر و امثال آن را مربوط به اسرائیلیات می داند. اسرائیلیات اشاره به اخبار و نصوصی دارد که در اصل برگرفته از فرهنگ یهودی و نصرانی است و در متون اسلامی توسط یهودیان و نصرانیان مسلمان شده و یا مسلمانان شیفته آن ها وارد شده است. سید جعفر مرتضی عاملی نیز در این مورد می نویسد: گویا اصل این خبر از این قرار بوده که کفار در زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آیات قرآن را می خوانده، سخنان بیهوده ای را بلند می خواندند تا صدای قرآن به گوش کسی نرسد.[13] چه بسا زمانی که آن حضرت مشغول خواندن آیات سوره نجم بوده مشرکین این جملات مهمل را بلند خوانده اند؛ تلک الغرانیق العلی ... شاهد این خبر آن که، بنا به گزارش کلبی در (الاصنام) در اعراب جاهلی، نظیر این کلمات را در ستایش بت ها می گفته اند.[14]
به هر روی اصل ماجرا به هیچ عنوان با سه مرحله از عصمت رسول خدا صلی الله علیه و آله
1. عصمت در تلقی وحی
2. عصمت در ابلاغ وحی
3. عصمت از گناهان، که پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله - و تمام انبیا دارای این سه مقام عصمت بودند، سازگار نیست و با کمال تأسف در منابع اخباریان حشوی مذهب از این دست اخبارکم نیست؛ که به گفته (غزالی) معلوم نیست چه زمانی باید اصلاح شود.[15]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
[1]. طبری،محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک،بیروت، دار الکتب العلمیه، الطبعه الثانیه، 1408 ق، ج1، ص 552.
[2]. سوره نجم، آیه 3.
[3]. سوره حاقه، آیه 44 - 46.
[4]. سوره حجر ، آیه 42.
[5].سوره نحل ، ایه 99.
[6]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج7، ص 287.
[7]. جعفریان، رسول قصه خوانان در تاریخ اسلام و ایران، قم، انتشارات دلیل ما، 1379 ش، ص 68 69.
[8]. بلاغی، محمد جواد، الهدی الی دین المصطفی، تهران، دار الکتب الاسلامیه،چاپ دوم، ج1، ص 130.
[9]. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، قاهره، 1392 ق، ج2، ص 488.
[10]. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، رسائل، تحقیق: احسان عباس، بیروت، الموسسه العربیه للدراسات و النشر، 1987م، ج3، ص 228.
[11]. جعفریان، رسول، سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله ،قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1380ش، ص 356.
[12]. غزالی، محمد بن محمد، فقه السیره،بیروت، عالم المعرفه، بی تا، ص 116 118.
[14]. عاملی، سید جعفر مرتضی،الصحیح من سیره النبی الاعظم صلی الله علیه و آله ، قم، بی جا، 1403 ق، ج2، ص 710؛ کلبی، الاصنام، ترجمه جلالی نائینی،تهران، 1348 ش، ص 19.
[15]. غزالی، پیشین، ص 117.
پی نوشتها:
1. سیره رسول خدا، میرزا عباس زریاب خویی،
2. تاریخ قرآن، محمود رامیار،.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] داستان معراج پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) در کدام سوره میباشد؟
- [سایر] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پاداش حفظ و عمل به احادیث را چه دانسته اند؟
- [سایر] داستان وعده پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ خندق مبنی بر فتح ایران و روم و یمن چیست؟
- [سایر] داستان اصحاب کهف که حضرت علی(علیه السلام) از قول پیامبراکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) نقل فرموده اند، چگونه است؟
- [سایر] حضرت محمد-صلی الله علیه و آله - چه مذهبی داشتند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت خدیجه نماز میت نخواندند؟
- [سایر] حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در چه تاریخی فوت کردند؟
- [سایر] قبل از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چه کسانی به نام «محمد» نام گذاری شده بودند؟ آیا در تاریخ نامشان ذکر شده است؟
- [سایر] هدف از بعثت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) چیست ؟
- [سایر] پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «التوحید ثمن الجنَّه» بهشت را به بها میدهند نه به بهانه این حدیث به چه معنی است؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او از مستحبات مؤکد است و هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد یا لقب یا کنیه آن جناب؛ مثل مصطفی و ابو القاسم، را بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد صلی الله علیه و آله یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.