افعال در دو دسته جای می گیرند. یک دسته از افعال هیچ نتیجه و ثمره منطقی ندارند و یک دسته از آنها نتیجه بخش و مفید هستند. که دسته اول را افعال عبث می گوییم و دسته دوم را کارهای حکیمانه می شماریم. خدای متعال کار حکیمانه به شکلی که انجام می دهیم، ندارد. چون تمام کارهای حکیمانه ما، در جهت برطرف کردن نقص یا به دست آوردن فایده ای برای خودمان است. در حالی که نقص در خدای متعال راه ندارد و هیچ کمالی نیست که او نداشته باشد و بخواهد به دست بیاورد. پس حکمت الهی، در رساندن نفع به دیگران و واصل کردن آن ها به غرض از خلقتشان است. (رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی[طه/50] پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!) پس حکمت را باید در تناسب با هر موجود و سعادت خود او جستجو کنیم. با این حساب انسان در کجای هستی، فعلی خلاف حکمت دیده است؟ آیا هر آنچه تا کنون دقت کرده ایم، توانسته ایم عیبی در خلقت و نظام هستی بیابیم؟ نظام روز و شب، نظام تغییر فصول، ساز و کار ایجاد باران و تامین آب حیات، چرخه غذایی حیوانات، وجود معادن متنوع در زمین، وجود انواع و اقسام خوراکی ها برای انسان حواس درک کننده پنجگانه انسان، وجود جنس مخالف برای تشکیل کانون خانواده و تکثیر نسل، دوره متعادل رشد، سیستم گوارشی و گردش خون و ... در کجای هستی نگریسته ایم (بیرون و درون خودمان) و حمت بالغه الهی را در آن مشاهده نکرده ایم؟ چرا با مشاهده این همه حکمت، در آن شک می کنیم ؟ آنجا که نگاه کوتاهمان را از ابدیت و عمر جاودان خود بر می داریم و تنها دو قدم پیش رویمان را می بینیم، و همه چیز را در منافع دنیوی، و هواهای نفسانی خود معنا می کنیم، طبیعی است که اموری برایمان قابل هضم نباشد. و الا کسی از پرسش منع نشده و حکمت الهی مخفی نیست. جوان عاشق پیشه ای که به معشوقش دست نیافته، تمام هستی را بی سامان می بیند. چرا که چمانش نمی تواند ببیند که تمام زندگی دنیایش، برای امتحان اوست. و او که زندگی خود را نمی بیند، چگونه میتواند درباره هستی عظیم قضاوتی صحیح داشته باشد؟ مادری که طفل خویش را در رنج و عذاب بیماری می بیند و نمی تواند نقش متعادل بین احساسات و عقل خویش بیابد، طبیعی است که عقل را ذبح کرده و تمام هستی را بیهوده می بیند. اما آیا می توان بر احساسات فائق آمد و عقل را متوجه گستره هستی و زندگی ابدی نمود و اندک شکی در حکمت الهی داشت؟
افعال در دو دسته جای می گیرند. یک دسته از افعال هیچ نتیجه و ثمره منطقی ندارند و یک دسته از آنها نتیجه بخش و مفید هستند. که دسته اول را افعال عبث می گوییم و دسته دوم را کارهای حکیمانه می شماریم.
خدای متعال کار حکیمانه به شکلی که انجام می دهیم، ندارد. چون تمام کارهای حکیمانه ما، در جهت برطرف کردن نقص یا به دست آوردن فایده ای برای خودمان است. در حالی که نقص در خدای متعال راه ندارد و هیچ کمالی نیست که او نداشته باشد و بخواهد به دست بیاورد. پس حکمت الهی، در رساندن نفع به دیگران و واصل کردن آن ها به غرض از خلقتشان است.
(رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی[طه/50] پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!)
پس حکمت را باید در تناسب با هر موجود و سعادت خود او جستجو کنیم. با این حساب انسان در کجای هستی، فعلی خلاف حکمت دیده است؟ آیا هر آنچه تا کنون دقت کرده ایم، توانسته ایم عیبی در خلقت و نظام هستی بیابیم؟
نظام روز و شب، نظام تغییر فصول، ساز و کار ایجاد باران و تامین آب حیات، چرخه غذایی حیوانات، وجود معادن متنوع در زمین، وجود انواع و اقسام خوراکی ها برای انسان
حواس درک کننده پنجگانه انسان، وجود جنس مخالف برای تشکیل کانون خانواده و تکثیر نسل، دوره متعادل رشد، سیستم گوارشی و گردش خون و ...
در کجای هستی نگریسته ایم (بیرون و درون خودمان) و حمت بالغه الهی را در آن مشاهده نکرده ایم؟ چرا با مشاهده این همه حکمت، در آن شک می کنیم ؟
آنجا که نگاه کوتاهمان را از ابدیت و عمر جاودان خود بر می داریم و تنها دو قدم پیش رویمان را می بینیم، و همه چیز را در منافع دنیوی، و هواهای نفسانی خود معنا می کنیم، طبیعی است که اموری برایمان قابل هضم نباشد. و الا کسی از پرسش منع نشده و حکمت الهی مخفی نیست.
جوان عاشق پیشه ای که به معشوقش دست نیافته، تمام هستی را بی سامان می بیند. چرا که چمانش نمی تواند ببیند که تمام زندگی دنیایش، برای امتحان اوست. و او که زندگی خود را نمی بیند، چگونه میتواند درباره هستی عظیم قضاوتی صحیح داشته باشد؟
مادری که طفل خویش را در رنج و عذاب بیماری می بیند و نمی تواند نقش متعادل بین احساسات و عقل خویش بیابد، طبیعی است که عقل را ذبح کرده و تمام هستی را بیهوده می بیند.
اما آیا می توان بر احساسات فائق آمد و عقل را متوجه گستره هستی و زندگی ابدی نمود و اندک شکی در حکمت الهی داشت؟
- [سایر] عادل و حکیم بودن خداوند به چه معناست؟ داشتن این دو صفت برای خداوند چه ضرورتی دارد؟ آیا خداوند می تواند عادل و حکیم نباشد؟
- [سایر] سلام؛ حکمت بیان ترک اولی از پیامبران توسط خداوند چیست؟
- [سایر] حکمت خداوند در دادن و ندادن فرزند به افراد چیست؟
- [سایر] آیا میتوانیم از خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه(علیهم السلام) و رهبر، علت کاری را بپرسیم؟
- [سایر] آیا می توانید حکمت خدا را اثبات کنید؟
- [سایر] در جلسه ی خواستگاری چه سوالاتی باید بپرسیم؟
- [سایر] حضرت یوسف(ع) چه خصوصیتی داشت تا خدا به او علم حکمت را عطا کرد؟
- [سایر] حکمت اینکه حضرت زهرا (س) از خدا آرزوی مرگ می کنند چیست؟
- [سایر] با سلام و ارادت با یکی بحث قرآنی داشتم در مورد سحر و کارهای غیرعادی او چیزی گفت که من باورم نشد و هیچ جایی هم ندیدم می خواستم بپرسم آیا صحت دارد؟ او گفت بعضی افراد با بی احترامی و کارهای خاصی که با قرآن می کند می تواند به توانایی های غیر عادی دست یابند چطور چنین چیزی ممکن است؟ هر کاری به اذن خدا است و چطور خداوند حکیم اجازه می دهد که اینها به خرق عادت دست یابند.
- [سایر] آیا می توانیم از فلسفه احکام نماز بپرسیم، یا باید بدون دانستن آنها نماز بخوانیم؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگرانسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میت شده، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند، ولی اگر شک یا گمان دارد، باید اقدام نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میت شده، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند، ولی اگر شک یا گمان دارد باید اقدام نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میّت شده، واجب نیست به کارهای میّت اقدام کند، ولی اگر شک یا گمان دارد، باید اقدام نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر انسان یقین کند أه دیگری مشغول کارهای میت شده ، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند ولی اگر شک یا گمان دارد ، باید اقدام نحاید .
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان اطمینان کند که دیگری مشغول کارهای میّت شده ، واجب نیست به کارهای میّت اقدام کند ، ولی اگر شک یا گمان دارد باید اقدام نماید .
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میّت شده، واجب نیست به کارهای میّت اقدام کند، ولی اگر شک یا گمان داشته باشد، باید اقدام نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان اطمینان کند که دیگری مشغول کارهای میت شده، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند ولی اگر شک یا گمان غیراطمینانی دارد، باید اقدام نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میت شده؛ واجب نیست به کارهای میت اقدام کند؛ ولی اگر شک یا گمان دارد؛ باید اقدام نماید.
- [آیت الله بروجردی] اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میت شده، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند، ولی اگر شک یا گمان دارد باید اقدام نماید.
- [امام خمینی] اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میت شده، واجب نیست به کارهای میت اقدام کند. ولی اگر شک یا گمان دارد، باید اقدام نماید.