از آن‌جا که پیامبران(ص) نیز مانند بقیه انسان‌ها دارای طبع بشری بودند؛ لذا با این ویژگی گاهی در راستای عبادت، و عدالت و ترویج دین به این اندیشه می‌‏افتادند که بعضی از رویکردهای خویش را تغییر دهند، به امید آن که بهره بیشتری از عبادت گرفته، یا مخالفان را جذب دین الهی کرده و یا عدالت را در زمین بگسترانند. چنین اندیشه‏‌ای که به عنوان یکی از روش‌های اصلاح دنبال می‌شد، در بیشتر موارد با موفقیت همراه بود. اما هر جا که این رویکرد به سود فرد، موحّدان و جامعه نبود خداوند به آنها تذکر می‌داد. آن‌گونه که به پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلیلا»؛[1] و اگر ما تو را ثابت قدم نمی‌‏ساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی. یا در داستان حضرت یوسف(ع) در ارتباط با رهایی از زندان، آن‌جا که یوسف به جای درخواست از خدا برای رهایی از زندان، دچار غفلت شده، خلاصی خود را از پادشاه مصر درخواست می‌‌کند؛ همین باعث می‌‌شود که سفارش یوسف سال‌‌ها از یاد زندانی آزاد شده برود: «و به یکی از آن‌دو نفر که می‌‏دانست خلاص می‌‏شود، گفت: مرا نزد سلطان یاد آر، اما شیطان یاد آوری او را نزد سلطان از یادش برد؛ از این‌رو یوسف چند سالی در زندان بماند».‏[2] حکمت همه این ترک اولی‌‌ها که از سوی پیامبران در قرآن بیان شده؛ اولاً: این است که خداوند یادآور می‌شود که پیامبران مورد تأییدات الهی هستند و اگر نباشد این تأییدات الهی، آنان نیز دچار لغزش خواهند شد. بدیهی است که عصمت پیامبران به این معنا نیست که چون آنان در مقام عمل دچار خطا و لغزش نمی‌‌شود، پس نیاز به تذکر ندارند. ثانیاً: بیان برخی ترک اولی‌ها و نیز مواردی که احتمال لغزش در آنها می‌رفت؛ به این دلیل است که همگان بدانند تنها با کمک پروردگار است که انسان‌ها - حتی پیامبران - می‌توانند از وسوسه‌های شیطان مصون باشند. ثالثاً: شاید برای این باشد که مردم در مورد آنها دچار غلوّ نشوند، چنان‌که در مورد حضرت مسیح(ع) گرفتار شدند؛ یعنی مردم بدانند که آنان اگرچه از خطا و گناه مصون‌اند، اما در عین حال بنده خدایند، و بدون اذن الهی هیچ اختیاری از خود ندارند. شاید این مسئله باعث می‌شد تا خداوند به پیامبرش بگوید به مردم اعلام کن من نیز مانند شما بشر هستم: «بگو: من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی می‌‏شود که تنها معبودتان معبود یگانه است».[3] چنان‌که امام علی(ع) می‌‌فرماید اگر تأییدات الهی نبود، من نیز ایمن از خطا و لغزش نبودم: «من به خودی خود برتر از آن نیستم که خطا کنم، و از آن ایمن نیستم که چنین نباشم، مگر آن‌که خدا که بر نفس من بیش از من تسلط دارد، مرا از خطا مصون بدارد». [4] [1] . اسراء، 74. [2] . یوسف، 42. [3] . کهف، 110. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏8، ص 356، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
از آنجا که پیامبران(ص) نیز مانند بقیه انسانها دارای طبع بشری بودند؛ لذا با این ویژگی گاهی در راستای عبادت، و عدالت و ترویج دین به این اندیشه میافتادند که بعضی از رویکردهای خویش را تغییر دهند، به امید آن که بهره بیشتری از عبادت گرفته، یا مخالفان را جذب دین الهی کرده و یا عدالت را در زمین بگسترانند. چنین اندیشهای که به عنوان یکی از روشهای اصلاح دنبال میشد، در بیشتر موارد با موفقیت همراه بود. اما هر جا که این رویکرد به سود فرد، موحّدان و جامعه نبود خداوند به آنها تذکر میداد. آنگونه که به پیامبر اسلام(ص) میفرماید:
«وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلیلا»؛[1] و اگر ما تو را ثابت قدم نمیساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی.
یا در داستان حضرت یوسف(ع) در ارتباط با رهایی از زندان، آنجا که یوسف به جای درخواست از خدا برای رهایی از زندان، دچار غفلت شده، خلاصی خود را از پادشاه مصر درخواست میکند؛ همین باعث میشود که سفارش یوسف سالها از یاد زندانی آزاد شده برود: «و به یکی از آندو نفر که میدانست خلاص میشود، گفت: مرا نزد سلطان یاد آر، اما شیطان یاد آوری او را نزد سلطان از یادش برد؛ از اینرو یوسف چند سالی در زندان بماند».[2]
حکمت همه این ترک اولیها که از سوی پیامبران در قرآن بیان شده؛ اولاً: این است که خداوند یادآور میشود که پیامبران مورد تأییدات الهی هستند و اگر نباشد این تأییدات الهی، آنان نیز دچار لغزش خواهند شد. بدیهی است که عصمت پیامبران به این معنا نیست که چون آنان در مقام عمل دچار خطا و لغزش نمیشود، پس نیاز به تذکر ندارند.
ثانیاً: بیان برخی ترک اولیها و نیز مواردی که احتمال لغزش در آنها میرفت؛ به این دلیل است که همگان بدانند تنها با کمک پروردگار است که انسانها - حتی پیامبران - میتوانند از وسوسههای شیطان مصون باشند.
ثالثاً: شاید برای این باشد که مردم در مورد آنها دچار غلوّ نشوند، چنانکه در مورد حضرت مسیح(ع) گرفتار شدند؛ یعنی مردم بدانند که آنان اگرچه از خطا و گناه مصوناند، اما در عین حال بنده خدایند، و بدون اذن الهی هیچ اختیاری از خود ندارند.
شاید این مسئله باعث میشد تا خداوند به پیامبرش بگوید به مردم اعلام کن من نیز مانند شما بشر هستم: «بگو: من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است».[3]
چنانکه امام علی(ع) میفرماید اگر تأییدات الهی نبود، من نیز ایمن از خطا و لغزش نبودم: «من به خودی خود برتر از آن نیستم که خطا کنم، و از آن ایمن نیستم که چنین نباشم، مگر آنکه خدا که بر نفس من بیش از من تسلط دارد، مرا از خطا مصون بدارد». [4] [1] . اسراء، 74. [2] . یوسف، 42. [3] . کهف، 110. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 356، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
- [سایر] آیا شیطان می توانند در پیامبران نفوذ کند؟ اگر نمی تواند ترک اولی توسط پیامبران چه معنایی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] ترک اولی به چه معناست؟ آیا برای پیامبران معصوم (ع) عیبی محسوب نمیشود؟
- [سایر] به من توضیح دهید ترک اولی در مورد پیامبرا ن چیست ؟ چون من متوجه تفاسیر نشده ام که آیا پیامبران معصوم هستند یا نه ؟
- [سایر] قرآن چگونه لزوم بعثت پیامبران را از جهت «تعلیم کتاب و حکمت» اثبات میکند؟
- [سایر] حکمت اینکه حضرت زهرا (س) از خدا آرزوی مرگ می کنند چیست؟
- [سایر] پیامبران اولی العزم کدام پیامبرانند؟ چرا اولی العزماند؟اسم کتابشان چیست؟ چرا زرتشت با داشتن کتاب و یا داوود با داشن کتاب اولی العزم نیستند؟
- [سایر] پیامبران اولی العزم کدام پیامبرانند؟ چرا اولی العزماند؟اسم کتابشان چیست؟ چرا زرتشت با داشتن کتاب و یا داوود با داشن کتاب اولی العزم نیستند؟
- [سایر] عادل و حکیم بودن خداوند به چه معناست؟ داشتن این دو صفت برای خداوند چه ضرورتی دارد؟ آیا خداوند می تواند عادل و حکیم نباشد؟
- [سایر] چرا در اذهان مردم، وقتی اسم پیامبری به میان می آید این طور تلقی می شود که مقام پیامبران از امامان بالاتر است در صورتی که می دانیم از بعضی از پیامبران ترک اولی سرزده است ولی از امامان نه. در اصل بیان کنید که آیا مقام نبوت بالاتر است یا مقام امامت؟
- [سایر] چرا نباید از حکمت کارهای خدا بپرسیم؟
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر عاصی ترک معصیت نمی کند مگر به جمع ما بین مرتبه اولی و ثانیه، واجب است جمع به اینکه هم از او اعراض کند، و ترک معاشرت نماید و با چهره عبوس با او ملاقات کند، و هم او را امر به معروف کند لفظاً و نهی کند لفظاً.
- [امام خمینی] اگر عاصی ترک معصیت نمیکند مگر به جمع ما بین مرتبه اولی و ثانیه از انکار، واجب است جمع به این که هم از او اعراض کند، و ترک معاشرت نماید و با چهره عبوس با او ملاقات کند، و هم او را امر به معروف کند لفظاً و نهی کند لفظاً.
- [آیت الله اردبیلی] اگر روزهدار با گفتن یا با نوشتن یا با اشاره و مانند آنها به خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و جانشینان آن حضرت علیهمالسلام عمدا نسبت دروغ بدهد، اگرچه فورا بگوید: (دروغ گفتم) یا توبه کند، روزه او بنابر احتیاط واجب باطل است و اگر دروغ بستن به حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر پیامبران و جانشینان آنان علیهمالسلام موجب دروغ بستن به خدا یا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا جانشینان آن حضرت علیهمالسلام گردد نیز همین حکم را دارند.
- [آیت الله اردبیلی] (نذر) آن است که انسان ملتزم شود کار خیری را برای خدا بجا آورد یا کاری را که انجام ندادن آن بهتر است، برای خدا ترک نماید و بنابر این متعلّق نذر باید دارای (رجحان) باشد، یعنی فعل یا ترک فعلی که نذر شده، شرعا دارای مزیّت باشد.
- [آیت الله مظاهری] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد؛ یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد ، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید .
- [آیت الله بروجردی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله خوئی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بهجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.