اگر اطاعت از اولی الامر لازم است، چرا آنها مرجع حل نزاع نیستند؟
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‌ شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ[نساء/59] ای کسانی که ایمان آورده‌ اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیای پیامبر] را! و هر گاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید.) اولا آیا می توانیم مدعی وجود تناقض در قرآن شویم و ایا در این آیه تناقضی وجود دارد؟ در ابتدای آیه صریحا به اطاعت از اولی الامر دستور داده است. (فعلا کاری با مصداق اولی الامر نداریم) آیا ممکن است بگوییم در ادامه آیه سخن ابتدای آیه را نقض کرده است و وجود اولی الامر و کسی که باید از او اطاعت کرد را نفی کرده است؟ کسی که برای اثبات تناقض در قرآن شتاب نمی کند، باید در اینجا به دنبال راز این مساله باشد که چرا اولی الامری که باید از او اطاعت مطلق کرد، در نزاع ها مرجع حل اختلاف نیست؟ تفسیر نمونه رمز مساله را این گونه بیان می کند: ( منظور از اختلاف و تنازع در جمله فوق، اختلاف و تنازع در احکام است نه در مسائل مربوط به جزئیات حکومت و رهبری مسلمین، زیرا در این مسائل مسلما باید از اولوا الامر اطاعت کرد (همانطور که در جمله اول آیه تصریح شده) بنا بر این منظور از آن اختلاف در احکام و قوانین کلی اسلام است که تشریع آن با خدا و پیامبر ص است زیرا می ‌دانیم امام فقط مجری احکام است، نه قانونی وضع می‌ کند، و نه نسخ می ‌کند، بلکه همواره در مسیر اجرای احکام خدا و سنت پیامبر ص است، و لذا در احادیث اهل بیت ع می ‌خوانیم که اگر از ما سخنی بر خلاف کتاب اللَّه و سخن پیامبر ص نقل کردند هرگز نپذیرید، محال است ما چیزی بر خلاف کتاب اللَّه و سنت پیامبر ص بگوئیم، بنا بر این نخستین مرجع حل اختلاف مردم در احکام و قوانین اسلامی خدا و پیامبر ص است که بر او وحی می‌شود و اگر امامان معصوم بیان حکم می ‌کنند، آن نیز از خودشان نیست بلکه از کتاب اللَّه و یا علم و دانشی است که از پیامبر (ص) به آنها رسیده است و به این ترتیب علت عدم ذکر اولوا الامر در ردیف مراجع حل اختلاف در احکام روشن می ‌گردد. )[1] علامه طباطبایی نیز در ذیل این ایه توضیحی می فرمایند که ابهام مطرح شده را حل می کند: (رسول گرامیش دو جنبه دارد، یکی جنبه تشریع، بدانچه پروردگارش از غیر طریق قرآن به او وحی فرموده، یعنی همان جزئیات و تفاصیل احکام که آن جناب برای کلیات و مجملات کتاب و متعلقات آنها تشریع کردند، و خدای تعالی در این باره فرموده:" وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ[نحل/44]، ما کلیات احکام را بر تو نازل کردیم تا تو برای مردم جزئیات آنها را بیان کنی"   دوم یک دسته دیگر از احکام و آرایی است که آن جناب به مقتضای ولایتی که بر مردم داشتند و زمام حکومت و قضا را در دست داشتند صادر می‌ کردند، و خدای تعالی در این باره فرموده:" لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ[نساء/105] تا در بین مردم به آنچه خدای تعالی به فکرت می ‌اندازد حکم کنی". و این همان رایی است که رسول خدا (ص) با آن بر ظواهر قوانین قضا در بین مردم حکم می ‌کرد، و همچنین آن رایی است که در امور مهم به کار می ‌بست.  و خدای تعالی دستورش داده بود که وقتی می ‌خواهد آن رای را به کار بزند قبلا مشورت بکند، و فرموده:" وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ[آل عمران/159]، با مردم در هر امری که می ‌خواهی در باره آن تصمیم بگیری نخست مشورت بکن و همین که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن".[2] فرق این دو مساله و دو گانگی آنها غیر قابل انکار است. چون پیامبر (ص) برای دستورات شرعی قسم اول هرگز با کسی مشورت نمی کرد و نباید می کرد. در این جا به تناسب ایه کلامی از فخر رازی که یکی از اندیشمندان بسیار متعصب اهل سنت است، نقل می کنیم تا روشن شود مطلب آن چنان واضح است که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند: (" کسی که خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید معصوم باشد، زیرا اگر معصوم از خطا نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی می‌ شود خداوند اطاعت او را لازم شمرده، و پیروی از او را در انجام خطا لازم دانسته، و این خود یک نوع تضاد در حکم الهی ایجاد می‌ کند، زیرا از یک طرف انجام آن عمل ممنوع است، و از طرف دیگر پیروی از" اولوا الامر" لازم است، و این موجب اجتماع" امر" و" نهی" می ‌شود. بنا بر این از یک طرف می ‌بینیم خداوند اطاعت فرمان اولوا الامر را بدون هیچ قید و شرط لازم دانسته و از طرف دیگر اگر اولوا الامر معصوم از خطا نباشند چنین فرمانی صحیح نیست، از این مقدمه چنین استفاده می ‌کنیم که اولوا الامر که در آیه فوق به آنها اشاره شده حتما باید معصوم بوده باشند")[3] [1]. تفسیر نمونه، ج‌3، ص: 442. [2]. ترجمه المیزان، ج‌4، ص: 618. [3]. تفسیر فخر رازی، ج 10، ص 144، چاپ مصر سال 1357.
عنوان سوال:

اگر اطاعت از اولی الامر لازم است، چرا آنها مرجع حل نزاع نیستند؟


پاسخ:

(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‌ شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ[نساء/59] ای کسانی که ایمان آورده‌ اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیای پیامبر] را! و هر گاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید.)
اولا آیا می توانیم مدعی وجود تناقض در قرآن شویم و ایا در این آیه تناقضی وجود دارد؟ در ابتدای آیه صریحا به اطاعت از اولی الامر دستور داده است. (فعلا کاری با مصداق اولی الامر نداریم) آیا ممکن است بگوییم در ادامه آیه سخن ابتدای آیه را نقض کرده است و وجود اولی الامر و کسی که باید از او اطاعت کرد را نفی کرده است؟

کسی که برای اثبات تناقض در قرآن شتاب نمی کند، باید در اینجا به دنبال راز این مساله باشد که چرا اولی الامری که باید از او اطاعت مطلق کرد، در نزاع ها مرجع حل اختلاف نیست؟

تفسیر نمونه رمز مساله را این گونه بیان می کند: ( منظور از اختلاف و تنازع در جمله فوق، اختلاف و تنازع در احکام است نه در مسائل مربوط به جزئیات حکومت و رهبری مسلمین، زیرا در این مسائل مسلما باید از اولوا الامر اطاعت کرد (همانطور که در جمله اول آیه تصریح شده) بنا بر این منظور از آن اختلاف در احکام و قوانین کلی اسلام است که تشریع آن با خدا و پیامبر ص است زیرا می ‌دانیم امام فقط مجری احکام است، نه قانونی وضع می‌ کند، و نه نسخ می ‌کند، بلکه همواره در مسیر اجرای احکام خدا و سنت پیامبر ص است،

و لذا در احادیث اهل بیت ع می ‌خوانیم که اگر از ما سخنی بر خلاف کتاب اللَّه و سخن پیامبر ص نقل کردند هرگز نپذیرید، محال است ما چیزی بر خلاف کتاب اللَّه و سنت پیامبر ص بگوئیم، بنا بر این نخستین مرجع حل اختلاف مردم در احکام و قوانین اسلامی خدا و پیامبر ص است که بر او وحی می‌شود و اگر امامان معصوم بیان حکم می ‌کنند، آن نیز از خودشان نیست بلکه از کتاب اللَّه و یا علم و دانشی است که از پیامبر (ص) به آنها رسیده است و به این ترتیب علت عدم ذکر اولوا الامر در ردیف مراجع حل اختلاف در احکام روشن می ‌گردد. )[1]

علامه طباطبایی نیز در ذیل این ایه توضیحی می فرمایند که ابهام مطرح شده را حل می کند: (رسول گرامیش دو جنبه دارد، یکی جنبه تشریع، بدانچه پروردگارش از غیر طریق قرآن به او وحی فرموده، یعنی همان جزئیات و تفاصیل احکام که آن جناب برای کلیات و مجملات کتاب و متعلقات آنها تشریع کردند، و خدای تعالی در این باره فرموده:" وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ[نحل/44]، ما کلیات احکام را بر تو نازل کردیم تا تو برای مردم جزئیات آنها را بیان کنی"
 
دوم یک دسته دیگر از احکام و آرایی است که آن جناب به مقتضای ولایتی که بر مردم داشتند و زمام حکومت و قضا را در دست داشتند صادر می‌ کردند، و خدای تعالی در این باره فرموده:" لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ[نساء/105] تا در بین مردم به آنچه خدای تعالی به فکرت می ‌اندازد حکم کنی". و این همان رایی است که رسول خدا (ص) با آن بر ظواهر قوانین قضا در بین مردم حکم می ‌کرد، و همچنین آن رایی است که در امور مهم به کار می ‌بست.  و خدای تعالی دستورش داده بود که وقتی می ‌خواهد آن رای را به کار بزند قبلا مشورت بکند، و فرموده:" وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ[آل عمران/159]، با مردم در هر امری که می ‌خواهی در باره آن تصمیم بگیری نخست مشورت بکن و همین که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن".[2]

فرق این دو مساله و دو گانگی آنها غیر قابل انکار است. چون پیامبر (ص) برای دستورات شرعی قسم اول هرگز با کسی مشورت نمی کرد و نباید می کرد.

در این جا به تناسب ایه کلامی از فخر رازی که یکی از اندیشمندان بسیار متعصب اهل سنت است، نقل می کنیم تا روشن شود مطلب آن چنان واضح است که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند: (" کسی که خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید معصوم باشد، زیرا اگر معصوم از خطا نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی می‌ شود خداوند اطاعت او را لازم شمرده، و پیروی از او را در انجام خطا لازم دانسته، و این خود یک نوع تضاد در حکم الهی ایجاد می‌ کند، زیرا از یک طرف انجام آن عمل ممنوع است، و از طرف دیگر پیروی از" اولوا الامر" لازم است، و این موجب اجتماع" امر" و" نهی" می ‌شود.

بنا بر این از یک طرف می ‌بینیم خداوند اطاعت فرمان اولوا الامر را بدون هیچ قید و شرط لازم دانسته و از طرف دیگر اگر اولوا الامر معصوم از خطا نباشند چنین فرمانی صحیح نیست، از این مقدمه چنین استفاده می ‌کنیم که اولوا الامر که در آیه فوق به آنها اشاره شده حتما باید معصوم بوده باشند")[3]

[1]. تفسیر نمونه، ج‌3، ص: 442.
[2]. ترجمه المیزان، ج‌4، ص: 618.
[3]. تفسیر فخر رازی، ج 10، ص 144، چاپ مصر سال 1357.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین