دانستن مراتبی دارد شخص ممکن است در عین اذعان به یک قضیه، طرف مقابل آن را هم محتمل بداند. به عنوان کسی تصور می کند که دوستش در فلان مورد به او دروغ نگفته است، اما چند در صد نیز برای دروغ بودن سخن او، احتمال می دهد. پس علم ممکن است به صورت یقینی و صد در صد درنیامده باشد. و حتی اگر علمی یقینی باشد، یعنی انسان صد در صد به آن معتقد باشد، باز در این حالت برای یقین مراتبی در نظر گرفته اند و در یک تقسیم بندی مشهور، یقین را به علم الیقین، حق الیقین و عین الیقین تقسیم کرده اند. فرض کنید آتشی در نقطه ای افروخته شده است، و دیواری هم بین شما و آتش حائل است. اگر شما از اثر آتش (مثل دودی که از پشت دیوار بلند است) پی به وجود آتش ببرید، این علم الیقین اگر شما در آن مثال بالا، از دیوار عبور کنید و خود آتش را از نزدیک ببینید، این عین الیقین است. این مرحله بالاتر از مرحله سابق است زیرا شهود بالاتر از دانستن است و لذا گفته اند: شنیدن کی بود مانند دیدن اگر شما بقدری به آتش نزدیک شوید که حرارت آن را لمس کنید و آتش شما را گرم کند و در واقع داخل آن شوید، از چنین حالتی به حق الیقین تعبیر می آورند. در این مرحله، یقین شما به مراتب از دو مرحله سابق بالاتر است. بنابراین دانستن یک مرتبه ندارد. و هر کس به میزان علم و یقینش به آخرت، متناسب با آن عمل می کند. کسانی که یقین ضعیف تری دارند، اگر چه هر زمان از آنها درباره قیامت بپرسیم، جواب قاطع نسبت به وجود آن را مطرح می کنند، اما اکثر اوقات در غفلت از آن به سر می برند. و همین غفلت سبب می شود که در عمل، قیامت را تکذیب کنند. یعنی مانند کسانی رفتار کنند که هیچ اعتقادی به قیامت ندارند. برای تقویت یقین و باور نیز باید از غفلت ها کاست. و عمل کردن متناسب با یقین در این زمینه بسیار موثر است که به تعبیری سبب می شود، دانسته از عقل به قلب راه بیابد و همیشه در نزد انسان حاضر باشد. اما اگر عملی متناسب با دانسته صورت نگیرد، آن علم و اطلاع از انسان غایب می شود و چه بسا که رفتار غیر متناسب چنان گسترده شوند که مانند حجابی بر دیدگان انسان، او را همیشه از آن حقیقت محروم کنند. (أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً[جاثیه/23] آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟!)
دانستن مراتبی دارد شخص ممکن است در عین اذعان به یک قضیه، طرف مقابل آن را هم محتمل بداند. به عنوان کسی تصور می کند که دوستش در فلان مورد به او دروغ نگفته است، اما چند در صد نیز برای دروغ بودن سخن او، احتمال می دهد. پس علم ممکن است به صورت یقینی و صد در صد درنیامده باشد.
و حتی اگر علمی یقینی باشد، یعنی انسان صد در صد به آن معتقد باشد، باز در این حالت برای یقین مراتبی در نظر گرفته اند و در یک تقسیم بندی مشهور، یقین را به علم الیقین، حق الیقین و عین الیقین تقسیم کرده اند.
فرض کنید آتشی در نقطه ای افروخته شده است، و دیواری هم بین شما و آتش حائل است. اگر شما از اثر آتش (مثل دودی که از پشت دیوار بلند است) پی به وجود آتش ببرید، این علم الیقین
اگر شما در آن مثال بالا، از دیوار عبور کنید و خود آتش را از نزدیک ببینید، این عین الیقین است. این مرحله بالاتر از مرحله سابق است زیرا شهود بالاتر از دانستن است و لذا گفته اند: شنیدن کی بود مانند دیدن
اگر شما بقدری به آتش نزدیک شوید که حرارت آن را لمس کنید و آتش شما را گرم کند و در واقع داخل آن شوید، از چنین حالتی به حق الیقین تعبیر می آورند. در این مرحله، یقین شما به مراتب از دو مرحله سابق بالاتر است.
بنابراین دانستن یک مرتبه ندارد. و هر کس به میزان علم و یقینش به آخرت، متناسب با آن عمل می کند. کسانی که یقین ضعیف تری دارند، اگر چه هر زمان از آنها درباره قیامت بپرسیم، جواب قاطع نسبت به وجود آن را مطرح می کنند، اما اکثر اوقات در غفلت از آن به سر می برند. و همین غفلت سبب می شود که در عمل، قیامت را تکذیب کنند. یعنی مانند کسانی رفتار کنند که هیچ اعتقادی به قیامت ندارند.
برای تقویت یقین و باور نیز باید از غفلت ها کاست. و عمل کردن متناسب با یقین در این زمینه بسیار موثر است که به تعبیری سبب می شود، دانسته از عقل به قلب راه بیابد و همیشه در نزد انسان حاضر باشد.
اما اگر عملی متناسب با دانسته صورت نگیرد، آن علم و اطلاع از انسان غایب می شود و چه بسا که رفتار غیر متناسب چنان گسترده شوند که مانند حجابی بر دیدگان انسان، او را همیشه از آن حقیقت محروم کنند.
(أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً[جاثیه/23] آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟!)
- [سایر] چرا علیرغم رازق بودن خدا، در دنیا گرسنگان زیادی وجود دارند؟
- [سایر] آیا سادات بعد از مرگ به عالم برهوت میروند؟ در مورد عالم برهوت توضیحاتی بفرمائید؟
- [سایر] آیا منظور از دنیا و آخرت این عالم و عالم قیامت است؟
- [سایر] فلسفه ی وجود عالم برزخ (عالم میان دنیا و آخرت) چیست؟
- [سایر] فلسفهی وجود عالم برزخ )عالم میان دنیا و آخرت( چیست؟
- [سایر] علم چیست؟ آیا تعریف علم به دانستن واقعیات عالم در مورد ذات اشیاء و قوانین حاکم بین آنها، صحیح است؟
- [سایر] آیا جبرانی برای کارهای خوب و بد ما بعد از مرگ در همین دنیا وجود دارد؟(بوسیله روح بعد از مرگ در این دنیا)؟
- [سایر] چرا علیرغم آنکه قرآن علم غیب را فقط برای خدا می داند، می گویید پیامبر و ائمه (علیهم السلام) هم غیب می دانستند؟
- [سایر] آیا کسانی که به جهان برزخ وارد شده اند از عالم دنیا با اطلاعند؟
- [سایر] شبهه: ائمه علیهم السّلام نزد کسی درس نخوانده اند و علم چندانی ندارند و وحی هم بر آنها نازل نمی شده است تا عالم به علم الهی شوند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (مجتهد) و (اعلم) را از سه راه می توان شناخت: اوّل: این که خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: این که دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط این که دو نفر عالم دیگر برخلاف گفته آنها شهادت ندهند. سوم: این که آنچنان در میان اهل علم و محافل علمی مشهور باشد که انسان یقین پیدا کند او اعلم است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم آن که دو نفر عالم عادل، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند بشرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم آن که عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [امام خمینی] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اول: آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آن که دو نفر عالم عادل که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم: آن که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت : اول : آنکه خود انسان یقین کند ، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد . دوم : آنکه دو نفر عالم عادل ، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند ، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفتة آنان مخالفت ننمایند . سوم : آنکه عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، و از گفتة آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند .
- [آیت الله اردبیلی] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اطمینان کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد و یا از خبر دادن شخص مورد اعتماد و آگاهی، به اعلم بودن او اطمینان یابد. دوم:دو نفر عالم عادل که میتوانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند .
- [آیت الله اردبیلی] با توجّه به این که علم پزشکی از جهت تشخیص بیماریهای گوناگون و شناخت داروهای متفاوت و راههای معالجه بسیار وسیع است، هر پزشکی فقط در محدوده شناخت و اطّلاعات خود میتواند طبابت کند و در هر موردی که بیماری یا داروی آن را نتواند تشخیص دهد، نباید دخالت کند و اگر معالجه نماید و بیمار دچار عوارض ناگواری شود، ضامن میباشد، زیرا پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (هر کس طبابت کند و عالم به علم طب نباشد، ضامن است.)(1)
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول: آنکه خود انسان یقین کند مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آنکه دو نفر عالم و عادل؛ که می توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند؛ مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند به شرط آنکه دو نفر عالم و عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند و در صورت اختلاف؛ خبره بودن هر کدام بیشتر باشد قول او مقدم است بلکه به گفته یک نفر عالم خبره مورد وثوق نیز اجتهاد یا اعلمیت ثابت می شود. سوم: آنکه عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود؛ مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان می تواند قبل از مرگ خود خواه صحیح و سالم باشد یا بیمار هر قدر از مال خود را بخواهد، به دیگری ببخشد، یا جنسی را ارزانتر از قیمت بفروشد، یا به مصرف خود و عیال و میهمان برساند به شرط این که کاملاً هوشیار باشد، ولی احتیاط مستحب آن است که در مرضی که با آن از دنیا می رود (یعنی در آستانه مرگ) در بیش از ثلث مال خود چنین تصرّفاتی نکند، مگر با اجازه ورثه.
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان می تواند قبل از مرگ خود خواه صحیح و سالم باشد یا بیمار هر قدر از مال خود را بخواهد، به دیگری ببخشد، یا جنسی را ارزانتر از قیمت بفروشد، یا به مصرف خود و عیال و میهمان برساند، ولی احتیاط آن است که در مرضی که با آن از دنیا می رود (یعنی در آستانه مرگ) در بیش از ثلث مال خود چنین تصرفاتی نکند، مگر با اجازه ورثه.