در فلسفه اسلامی، همه چیز دارای روح شمرده می شود، آیا این مطلب از نظر دینی صحیح است؟
با توجه به آیه قرآن روشن می شود که روح برای همه موجودات نیست. ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ؛[1] آن گاه از آن نطفه، لخته خونی آفریدیم و از آن لخته خون، پاره ‌گوشتی و از آن پاره‌ گوشت، استخوانها آفریدیم و استخوانها را به گوشت پوشانیدیم بار دیگر او را آفرینشی دیگر دادیم. در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان. و نباید از اشتراک لفظی غافل شد. روح انسانی که ما از آن سخن می گوییم و نفخه الهی است، با روح حیوانی و نباتی که در فلسفه از آن سخن گفته می شود، متفاوت است. و ارتباط این دو در حد اشتراک لفظی است.   اصطلاح روح، در فلسفه بر خلاف آنچه که در شرع مورد نظر است بر قوای حیاتی مختلف موجود در خون موجودات زنده اطلاق می ‌شود ... و آن قسمت از این قوای حیاتی را که بر اثر لطافت به همه اجزای بدن سریان دارد و موجب تغذیه و رشد و نموّ و فعالیّت و حسّاسیّت اعضاست روح طبیعی خوانده ‌اند ... این قوّه حیاتی را در آن حال که از بطن چپ قلب به حرکت در می ‌آید روح حیوانی می‌ نامند و بعد از انشعاب، شاخه مغزی آن را روح نفسانی و شاخه ‌ای از آن را که به جگر و سایر اعضا می‌رود روح طبیعی گویند. و این روح حیوانی و منشعباتش غیر از آن روحی است که در قرآن از آن یاد کرده است.[2]   رُوحِ حَیوانی‌ - (اصطلاح فلسفی) روح حیوانی جسم لطیفی است که محل آن تجاویف قلب صنوبری الشکل است.[3]   آدمی با دیگران حیوانات در این سه روح شریک بود یعنی روح نباتی، روح حیوانی و روح نفسانی. و لکن بروح انسانی از سایر حیوانات جدا گردد.[4] [1]. مومنون آیه 14. [2]. فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ص194. [3]. فرهنگ معارف اسلامی، ج‌2، ص924. [4]. فرهنگ معارف اسلامی، ج‌2، ص926.
عنوان سوال:

در فلسفه اسلامی، همه چیز دارای روح شمرده می شود، آیا این مطلب از نظر دینی صحیح است؟


پاسخ:

با توجه به آیه قرآن روشن می شود که روح برای همه موجودات نیست.
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ؛[1] آن گاه از آن نطفه، لخته خونی آفریدیم و از آن لخته خون، پاره ‌گوشتی و از آن پاره‌ گوشت، استخوانها آفریدیم و استخوانها را به گوشت پوشانیدیم بار دیگر او را آفرینشی دیگر دادیم. در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان.
و نباید از اشتراک لفظی غافل شد. روح انسانی که ما از آن سخن می گوییم و نفخه الهی است، با روح حیوانی و نباتی که در فلسفه از آن سخن گفته می شود، متفاوت است. و ارتباط این دو در حد اشتراک لفظی است.
 
اصطلاح روح، در فلسفه بر خلاف آنچه که در شرع مورد نظر است بر قوای حیاتی مختلف موجود در خون موجودات زنده اطلاق می ‌شود ... و آن قسمت از این قوای حیاتی را که بر اثر لطافت به همه اجزای بدن سریان دارد و موجب تغذیه و رشد و نموّ و فعالیّت و حسّاسیّت اعضاست روح طبیعی خوانده ‌اند ... این قوّه حیاتی را در آن حال که از بطن چپ قلب به حرکت در می ‌آید روح حیوانی می‌ نامند و بعد از انشعاب، شاخه مغزی آن را روح نفسانی و شاخه ‌ای از آن را که به جگر و سایر اعضا می‌رود روح طبیعی گویند. و این روح حیوانی و منشعباتش غیر از آن روحی است که در قرآن از آن یاد کرده است.[2]
 
رُوحِ حَیوانی‌ - (اصطلاح فلسفی) روح حیوانی جسم لطیفی است که محل آن تجاویف قلب صنوبری الشکل است.[3]
 
آدمی با دیگران حیوانات در این سه روح شریک بود یعنی روح نباتی، روح حیوانی و روح نفسانی. و لکن بروح انسانی از سایر حیوانات جدا گردد.[4]

[1]. مومنون آیه 14.
[2]. فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ص194.
[3]. فرهنگ معارف اسلامی، ج‌2، ص924.
[4]. فرهنگ معارف اسلامی، ج‌2، ص926.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین