الف) درک کننده یکی بیشتر نیست که همان نفس انسان است. چون حقیقت انسان، روح اوست که این روح افعال متعدد و متنوعی انجام می دهد و نمی توانیم به دلیل تعدد و تنوع افعال، آن ها را برای چند امر مختلف بدانیم. دقت کنید: شما می گویید دیدم، گفتم، شنیدم، رفتم، خوابیدم، خوردم و ... در همه این ها آخر کلمه "م" می آورید که نشان دهنده فاعل کار است. و فاعل غیر نفس واحد و بسیط شما نیست. ب) این نفس با ابزارهای مختلف درک های متعددی و متنوعی دارد. مثلا با ابزار گوش می شنود. (دقت کنید درک شنیده ها فعل نفس است و گوش تنها ابزاری در اختیار نفس است نه اینکه گوش به صدا علم پیدا کند) با چشم می بیند و با بدن لمس می کند و ... این ها همه از نوع درک حسی و مادی است که ضعیف ترین درک در انسان است. چون تنها وقتی علم به محسوسات و مادیات با این حواس به وجود می آید که شرایط خاصی مثل مواجهه مستقیم و ... وجود داشته باشد. بالاتر از این نوع درک، درک و فهم عقلانی را داریم. این درک نیز فعل همان نفس است. اما نفس برای رسیدن به این درک از حواس پنجگانه استفاه نمی کند و بعضی محدودیت ها را کنار می گذارد. اگر برای درک حسی آتش شما نیاز به مواجهه مستقیم با آتش داشتید، در درک عقلی بدون دیدن آتش می توانید پی به وجود آتش ببرید. چون برای عقل نشانه و اثر کافی است. به همین دلیل به صرف دیدن دود می تواند به فهم وجود آتش برسد. و یک نوع درک قوی تر، درک شهودی و قلبی است. برای توضیح قوی تر بودن درک قلبی به فرق علم حصولی و علم حضوری دقت کنید. در علم حصولی انسان، تصویری از واقعیت در نزد خود دارد. در حالی که در علم حضوری خود واقع در نزد انسان حاضر است. البته درک دقیق علم حضوری نیازمند تجربه آن است. و الا توضیح دادن آن مثل توضیح رنگ برای کور مادر زاد است. شما با ادراک حسی، فقط عالم ماده را به شرط مواجهه مستقیم می یابید. با ادراک عقلی می توانید نشانه هایی از عوالم دیگر (غیر ماده) کشف کنید. و با ادراک قلبی می توانید جزئیات عوالم دیگر را نیز بفهمید و در آن ها سیر کنید. و هر نوع از این ادراک ها از ادراک مرحله قبل ارزشمندتر است چون محدودیت کمتری دارد و می تواند وسعت بیشتری را شامل شود. بنابراین درک حسی پایین تر از درک عقلی و درک عقلی پایین تر از درک شهودی است.
الف) درک کننده یکی بیشتر نیست که همان نفس انسان است. چون حقیقت انسان، روح اوست که این روح افعال متعدد و متنوعی انجام می دهد و نمی توانیم به دلیل تعدد و تنوع افعال، آن ها را برای چند امر مختلف بدانیم. دقت کنید: شما می گویید دیدم، گفتم، شنیدم، رفتم، خوابیدم، خوردم و ... در همه این ها آخر کلمه "م" می آورید که نشان دهنده فاعل کار است. و فاعل غیر نفس واحد و بسیط شما نیست.
ب) این نفس با ابزارهای مختلف درک های متعددی و متنوعی دارد. مثلا با ابزار گوش می شنود. (دقت کنید درک شنیده ها فعل نفس است و گوش تنها ابزاری در اختیار نفس است نه اینکه گوش به صدا علم پیدا کند) با چشم می بیند و با بدن لمس می کند و ... این ها همه از نوع درک حسی و مادی است که ضعیف ترین درک در انسان است. چون تنها وقتی علم به محسوسات و مادیات با این حواس به وجود می آید که شرایط خاصی مثل مواجهه مستقیم و ... وجود داشته باشد.
بالاتر از این نوع درک، درک و فهم عقلانی را داریم. این درک نیز فعل همان نفس است. اما نفس برای رسیدن به این درک از حواس پنجگانه استفاه نمی کند و بعضی محدودیت ها را کنار می گذارد. اگر برای درک حسی آتش شما نیاز به مواجهه مستقیم با آتش داشتید، در درک عقلی بدون دیدن آتش می توانید پی به وجود آتش ببرید. چون برای عقل نشانه و اثر کافی است. به همین دلیل به صرف دیدن دود می تواند به فهم وجود آتش برسد.
و یک نوع درک قوی تر، درک شهودی و قلبی است. برای توضیح قوی تر بودن درک قلبی به فرق علم حصولی و علم حضوری دقت کنید. در علم حصولی انسان، تصویری از واقعیت در نزد خود دارد. در حالی که در علم حضوری خود واقع در نزد انسان حاضر است. البته درک دقیق علم حضوری نیازمند تجربه آن است. و الا توضیح دادن آن مثل توضیح رنگ برای کور مادر زاد است.
شما با ادراک حسی، فقط عالم ماده را به شرط مواجهه مستقیم می یابید.
با ادراک عقلی می توانید نشانه هایی از عوالم دیگر (غیر ماده) کشف کنید.
و با ادراک قلبی می توانید جزئیات عوالم دیگر را نیز بفهمید و در آن ها سیر کنید.
و هر نوع از این ادراک ها از ادراک مرحله قبل ارزشمندتر است چون محدودیت کمتری دارد و می تواند وسعت بیشتری را شامل شود. بنابراین درک حسی پایین تر از درک عقلی و درک عقلی پایین تر از درک شهودی است.
- [سایر] آیا انسان عارف همه علوم را درک می کند؟
- [سایر] آیا انسان توانایی درک نعمتها و عذابهای برزخ و قیامت را دارد؟
- [سایر] اگر جزا عین عمل است و جدا نشدنی، چرا انسان همان موقع آنرا درک نمیکند؟
- [سایر] آیا انسان توانایی درک نعمت ها و عذاب های برزخ و قیامت را دارد؟
- [سایر] اگر جزا عین عمل و از آن جدا شدنی نیست؛ چرا انسان همان موقع آنرا درک نمیکند؟
- [آیت الله مظاهری] چگونه انسان میتواند قلباً درک کند، کاری را که دارد انجام میدهد، خیر است و رضای خدا در آن است؟
- [سایر] آیا حقیقت بهشت و جهنم را با ابزار درک دنیوی می توان درک نمود؟
- [سایر] انسان طبعاً لذتگرا است آیا هدفی که برای او در نظر گرفته شده لذتی دارد؟ و آیا از لذتهای دنیوی زیباتر است؟ پس چرا نمیتوان آنرا درک کرد؟ و چگونه میتوان به سوی هدفی که نمیتوان آنرا درک نمود، حرکت کرد؟
- [سایر] درفیلم راز ادعا می شود که که کائنات همگی شعور و درک دارند و خود را در خدمت اهداف انسان قرار می دهند. آیا این ادعا که همه موجودات(حتی سنگ و چوب)درک و شعور دارند با آیات قران همخوانی دارد؟
- [آیت الله خامنه ای] اگر انسان نماز جماعت را به طور کامل درک نکند و به آخر آن برسد و برای درک ثواب آن، تکبیرة الاحرام را گفته و بنشیند و تشهد را با امام بخواند و بعد از سلام او برخیزد و رکعت اول را بخواند، آیا این کار را در تشهد رکعت دوم نمازهای چهار رکعتی هم می تواند انجام دهد؟
- [آیت الله سیستانی] اگر موقعی که مشغول نماز مستحبی است جماعت بر پا شود ، چنانچه اطمینان ندارد که اگر نماز را تمام کند به جماعت میرسد ، مستحب است نماز را رها کند ومشغول نماز جماعت شود هر چند برای درک رکعت اول باشد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] ج: هرگاه کسی به خطبه ها نرسد و در نماز شرکت کند، یا فقط یک رکعت از نماز جمعه را درک نماید نماز او صحیح است، ولی احتیاط واجب آن است که عمداً تأخیر نیندازد.
- [آیت الله اردبیلی] مأموم باید غیر از آنچه در نماز خوانده میشود، اعمال دیگر آن مانند رکوع و سجود را با امام یا کمی بعد از امام بجا آورد و اگر عمدا پیش از امام عملی را انجام دهد، نماز او فرادی میشود؛ اما اگر در حال قرائت امام عمدا به رکوع رود، نمازش باطل میشود و اگر عمدا عملی را مدت زیادی پس از امام انجام دهد و یا این که در یک رکن عمدا امام را درک نکند مثل این که امام سر از رکوع بردارد و مأموم هنوز به رکوع نرفته باشد نماز او فرادی میشود، بلکه اگر سهوا نیز امام را در یک رکن درک نکند، بنابر احتیاط نمازش فرادی میشود.
- [آیت الله سیستانی] اگر سهواً پیش از امام به رکوع برود چنانچه بتواند پس از آوردن ذکر واجب رکوع برگردد و مقداری از رکوع امام را درک کند باید ذکر را بیاورد و سپس بنا بر احتیاط واجب برگردد و احتیاط مستحب آن است که ذکر را در رکوع دوم نیز بگوید. و اگر عمداً برنگردد صحت جماعتش محل اشکال است ولی نمازش صحیح است به تفصیلی که در مسأله (????) گذشت. و اگر نتواند در صورت بجا آوردن ذکر واجب برگردد و امام را در رکوع درک کند باید ذکر را آورده سپس با امام به سجود برود و جماعتش صحیح است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر بچه قبل از تمام شدن وقت ولو به مقدار یک رکعت بالغ شود، نماز به نحو اداء بر او واجب است و چنانچه ترک نماید، قضاء آن نماز بر او واجب است و همچنین اگر زن حائض یا نفساء قبل از تمام شدن وقت، عذر آنان برطرف شود و بتوانند با غسل ولو یک رکعت از نماز را در وقت درک بکنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مأموم به قصد اتصال به نماز، در رکوع رکعت دوم تکبیر بگوید و به رکوع برود ولی شک کند که رکوع امام را درک کرده یا نه، نماز جمعه او محقق نمی شود و احتیاط واجب آن است که آن نماز را به نیت نماز ظهر فرادی به پایان برساند و سپس نماز ظهر را اعاده کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در نماز عید موقعی برسد که امام در رکوع است چنان چه بتواند اقتدا کند و تکبیرها و قنوت ها را مختصراً اگر چه به یک "سُبْحَانَ الله" باشد بگوید و درک رکوع امام کند اشکالی ندارد والا احتیاط آن است که در حال رکوع اقتدا نکند.
- [آیت الله سیستانی] اگر بچّه بگوید چیزی نجس است ، یا چیزی را آب کشیده ، نباید حرف او را قبول کرد . ولی بچّهای که ممیّز است و پاکی و نجسی را بخوبی درک میکند اگر بگوید چیزی را آب کشیدم ، در صورتی که آن چیز در تصرّف او باشد یا گفتهاش مورد اطمینان باشد قبول میشود ، و همچنین اگر بگوید چیزی نجس است .
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است زن حائض در وقت نماز خود را از خون پاک نماید و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگیرد و اگر نمیتواند وضو بگیرد، به امید درک ثواب تیمّم نماید و در جای نماز خویش رو به قبله بنشیند و مشغول قرائت قرآن، ذکر، دعا و صلوات شود، اگرچه در غیر این اوقات، خواندن قرآن بر حائض مکروه است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید و اب پیدا نکند و تا وقت نماز همان جا بماند چنانچه احتمال دهد که در ان محل ابی پیدا شده احتیاط واجب ان است که به جستجوی قبل از وقت نماز اکتفا نکند مگر این که نزد یک دخول وقت باشد که درک فضیلت اول وقت بشود