برای قضاوت در این راستا، و منطقی بودن چنین مقایسه ای نیاز است که ما ابتدا شناخت کاملی از دو طرف مقایسه داشته باشیم. اگر معتقد باشیم که انسان خود را به نحو کامل و جامعی شناخته است، قطعا نمی توانیم چنین ادعایی درباره جنیان مطرح کنیم! شناخت ما از آنها ناقص است و اطلاعاتی جسته و گریخته از بعضی مسائلشان داریم. مثلا می دانیم: جنیان قادرند در مدت زمان کوتاهی به فاصله ای دور دسترسی داشته باشند: قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمینٌ [نمل/39] عفریتی از جنّ گفت: (من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم. آنها می توانند در آسمان ها بالا روند: وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً [ جن/8] و ما بر آسمان دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهای شهاب یافتیم. همچنان که می توانند در اعماق آبها نیز فرو روند: وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ [ انبیاء/82] و برخی از شیاطین بودند که برای او غواصی و کارهایی غیر از آن می کردند. (در ماجرای شیاطین مسخر شده توسط حضرت سلیمان، برای اشاره به مسخر شده گان هر دو واژه شیطان و جن در قرآن به کار رفته است که اشاره ای به یکی بودن آن دو است.) اما در عین حال اطلاعاتی از آنها داریم که آنها را فروتر از انسان نشان می دهد. به عنوان مثال: گفته شده است که غذای اجنه از سرگین چهارپایان و استخوان است: در اخبار هم از استنجاء با استخوان و سرگین غدقن شده برای اینکه خوراک جن و دواب آنهایند. [1] همچنین ظاهرا تنها یک پیامبر از جنیان در بین آنها بوده است. مردی از امیر المومنین (ع) پرسید آیا خدا پیغمبری بر جنیان فرستاده؟ فرمود: آری، پیغمبری بنام یوسف بر آنها فرستاد و آنها را بخدا عزّ و جلّ خواند و او را کشتند. [2] و سایر پیامبران مبعوث شده به آنان، از انسان ها بوده اند: قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً * یَهْدی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ [ جن/1,2] بگو: (به من وحی شده است که تنی چند از جنّیان گوش فرا داشتند و گفتند: راستی ما قرآنی شگفت آور شنیدیم. [که] به راه راست هدایت می کند. پس به آن ایمان آوردیم. پس شناخت ما از جنیان ناقص است و با اطلاعاتی که داریم، نمی توانیم اظهار نظری بکنیم، خصوصا که معیار و مبنای پیشرفته بودن ابتدا باید تعریف شود. و سپس با توجه به آن قضاوت صورت بگیرد. [1]: بحار الأنوار ، ج60، ص 288 [2]: بحار الأنوار، ج60، ص 78
برای قضاوت در این راستا، و منطقی بودن چنین مقایسه ای نیاز است که ما ابتدا شناخت کاملی از دو طرف مقایسه داشته باشیم.
اگر معتقد باشیم که انسان خود را به نحو کامل و جامعی شناخته است، قطعا نمی توانیم چنین ادعایی درباره جنیان مطرح کنیم! شناخت ما از آنها ناقص است و اطلاعاتی جسته و گریخته از بعضی مسائلشان داریم. مثلا می دانیم:
جنیان قادرند در مدت زمان کوتاهی به فاصله ای دور دسترسی داشته باشند:
قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمینٌ [نمل/39] عفریتی از جنّ گفت: (من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.
آنها می توانند در آسمان ها بالا روند:
وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً [ جن/8] و ما بر آسمان دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهای شهاب یافتیم.
همچنان که می توانند در اعماق آبها نیز فرو روند:
وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ [ انبیاء/82] و برخی از شیاطین بودند که برای او غواصی و کارهایی غیر از آن می کردند.
(در ماجرای شیاطین مسخر شده توسط حضرت سلیمان، برای اشاره به مسخر شده گان هر دو واژه شیطان و جن در قرآن به کار رفته است که اشاره ای به یکی بودن آن دو است.)
اما در عین حال اطلاعاتی از آنها داریم که آنها را فروتر از انسان نشان می دهد. به عنوان مثال:
گفته شده است که غذای اجنه از سرگین چهارپایان و استخوان است:
در اخبار هم از استنجاء با استخوان و سرگین غدقن شده برای اینکه خوراک جن و دواب آنهایند. [1]
همچنین ظاهرا تنها یک پیامبر از جنیان در بین آنها بوده است. مردی از امیر المومنین (ع) پرسید آیا خدا پیغمبری بر جنیان فرستاده؟ فرمود: آری، پیغمبری بنام یوسف بر آنها فرستاد و آنها را بخدا عزّ و جلّ خواند و او را کشتند. [2]
و سایر پیامبران مبعوث شده به آنان، از انسان ها بوده اند:
قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً * یَهْدی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ [ جن/1,2] بگو: (به من وحی شده است که تنی چند از جنّیان گوش فرا داشتند و گفتند: راستی ما قرآنی شگفت آور شنیدیم. [که] به راه راست هدایت می کند. پس به آن ایمان آوردیم.
پس شناخت ما از جنیان ناقص است و با اطلاعاتی که داریم، نمی توانیم اظهار نظری بکنیم، خصوصا که معیار و مبنای پیشرفته بودن ابتدا باید تعریف شود. و سپس با توجه به آن قضاوت صورت بگیرد.
[1]: بحار الأنوار ، ج60، ص 288
[2]: بحار الأنوار، ج60، ص 78
- [سایر] دلیل برتری انسان نسبت به جن چیست؟
- [سایر] آیا جنیان مختارند، تفاوت اختیار انسان و جن در چیست؟
- [سایر] آیا روح و جن می توانند انسان را اذیت کنند؟
- [سایر] آیا یک انسان می تواند با یک جن ازدواج کند؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا مشابه سازی و تکثیر انسان در آزمایشگاه و از طریق روشهای پیشرفته علمی (کلونار) جایز است؟ (گرفتن سلول انسان و ایجاد انسانی با همان خصوصیات قبلی)؟
- [سایر] آیا یک انسان می تواند با یک جن ازدواج کند و صاحب اولاد شود؟
- [سایر] ارتباط انسان با جن تا چه مقدار ممکن است اتفاق بیفتد؟
- [سایر] آیا ارواح و جن ها می توانند انسان را مورد آزار و اذیت قرار دهند؟
- [سایر] آیا "جن" نیز مانند انسان به بهشت یا جهنم می رود؟
- [سایر] خداوند قبل از آفرینش انسان، فرشته ها و جنیان چه می کرده است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] خرجهایی را که انسان برای به دست آوردن فایده میکند مانند دلّالی و حمّالی؛ از منفعت کسر شده و نسبت به آن مقدار خمس لازم نیست.
- [آیت الله خوئی] خرجهایی را که انسان برای بهدست آوردن فایده میکند، مانند دلالی و حمالی میتواند از منفعت، کسر نماید و نسبت به آن مقدار خمس لازم نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خرجهائی را که انسان برای به دست آوردن فائده می کند مانند دلا لی و حمالی؛ می تواند از منفعت؛ کسر نماید و نسبت به آن مقدار خمس لازم نیست.
- [آیت الله سیستانی] خرجهائی را که انسان برای بدست آوردن فائده میکند ، مانند دلاّلی و حمّالی ، و همچنین نقصی که بر آلات و وسائل او وارد میشود ، میتواند از منفعت ، کسر نماید و نسبت به آن مقدار ، خمس لازم نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] خرجهائی را که انسان برای بدست آوردن فایده می کند و مانند دلّالی و حمّالی می تواند جزء مخارج سالیانه حساب نماید و نسبت به مقدار آن خمس واجب نیست .
- [آیت الله وحید خراسانی] خرجهایی را که انسان برای به دست اوردن فایده می کند مانند دلالی و حمالی از موونه تحصیل منفعت شمرده می شود و می تواند از سود کسر کند و نسبت به ان مقدار خمس ندارد
- [آیت الله اردبیلی] اگر مالی به انسان ارث برسد و بداند کسی که این مال از او به ارث مانده خُمس آن را نداده، باید خُمس آن را بدهد و نیز اگر در خود آن مال خُمس نباشد ولی انسان بداند کسی که آن مال از او به ارث مانده، خُمس بدهکار است، باید به نسبت سهم الارثی که به وی رسیده، از خمس میّت پرداخت نماید.
- [آیت الله مظاهری] استفاده از خوابهای مغناطیسی و یا احضار روح و جن و رمل و اسطرلاب و سحر و جادو و مانند اینها برای شنود و تفحّص حرام است؛ چنانکه استفاده از مطلق علوم غریبه، گرچه برای تجسّس و شنود هم نباشد نیز حرام است و آنچه از این راهها به دست میآید حجّت نیست، مگر اینکه با قرائن دیگر یقین پیدا شود.
- [آیت الله اردبیلی] در برخی موارد غیبت حرام نیست. در این رابطه فقها موارد زیر را از حرمت غیبت استثنا نمودهاند: اوّل: غیبت از شخصی که متظاهر به فِسْق باشد نسبت به همان فسقی که به آن تظاهر میکند. دوم: غیبت کردن مظلومی که در مقام استمداد و تظلّم است نسبت به کسی که به او ظلم کرده و در خصوص ظلمی که به او شده است. سوم: موردی که انسان برای دفع ظلم از خود، در صدد به دست آوردن راهی مشروع باشد. چهارم: آگاه نمودن مشورت کننده نسبت به عیوب شخص مورد مشورت. پنجم: جایی که انسان در صدد بازداشتن شخص مورد غیبت از گناه یا دفع ضرر از او و یا از بین بردن ریشه فساد باشد. ششم: بیان نقاط ضعف شهود نزد حاکم شرع. هفتم: جایی که عیبِ شخص، صفت معروف و مشهور او شده باشد و بدون قصد عیبجویی به قصد معرفی آن را بیان کند. هشتم: موردی که انسان در صدد ابطال و ردّ مطلب باطلی باشد و بدون ذکر نام صاحب آن مطلب، ردّ آن عملی نباشد. نهم: جایی که عیب شخص بین ناقل و شنونده معلوم و روشن باشد، مگر این که معلوم بودن عیب به خاطر غیبت قبلی باشد ولی احتیاط آن است در موردی که شخص متجاهر به فسق نباشد، از وی غیبت نکنند. دهم: موردی که در صدد ردّ کسی باشد که نسبت دروغی را به او یا شخص مؤمن دیگری وارد آورده است. لازم است در تشخیص مصادیق مواردی که بیان شد، دقّت و احتیاط لازم به عمل آید و به حدّاقل و ضرورت اکتفا شود.
- [آیت الله بهجت] تا انسان یقین نکند که فتوای مجتهد عوض شده است، می تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید . و اگر احتمال دهد که فتوای او عوض شده، جستجو لازم نیست ، ولی اگر بعدا معلوم شود که فتوایش عوض شده بود، باید نسبت به گذشته، به وظیفه عمل نماید.