از نظر حکما و عرفای اسلامی همه ی موجودات عالم، دارای حیات، شعور، اراده و اختیارند. اساساً اراده و اختیار خود از امور مجرّد(غیر مادّی) بوده که سنخ وجود ملائک است. و اگر موجودات مادّی نظیر انسان و حیوان به وضوح دارای این صفاتند به خاطر داشتن نفس قوی غیر مادّی (مجرد) است. در گیاهان و جمادات نیز این دو صفت وجود دارند لکن به خاطر ضعف وجود آنها اراده و اختیارشان قابل فهم نیست. ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ؛[فصلت/11] (خداوند متعال ) به آن (آسمان سپس به آسمان پرداخت و آن دودی بود. پس به آسمان و زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبردار آمدیم. لذا اگر موجودات مادّی به خاطر داشتن نفس مجرّد دارای اراده و اختیارند، ملائک که مجرّد خالصند به نحو اولی دارای این دو صفتند. چون صفات کمال، که اراده و اختیار نیز جزء آنها هستند، در مجرّدات بسیار قویتر از موجودات مادّی وجود دارند. از اینرو خداوند متعال که فوق مجرّد است از بالاترین مرتبه ی اراده و اختیار نیز برخوردار است. البته باید توجّه داشت که تفاوتی بین اراده انسان و اراده ملائک وجود دارد و آن اینکه اراده ملائک به امور شهوانی و پست تعلق نمی گیرد و همیشه نیکی را اراده می کنند و انجام می دهند. در حالی که انسان ممکن است با اراده خود به سراغ امور ناپسند رفته و آن ها را انجام دهد. چون ملائک عقل خالص هستند. در حالی که انسان ترکیبی از عقل و شهوت است: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلْتَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم؛[1] امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمودند: خدا عزّ و جلّ بفرشتهها عقل بیشهوت داده و ببهائم شهوت بیعقل و بآدمی هر دو را داده و هر که عقلش را بر شهوتش چیره سازد، بهتر از فرشتهها است و هر که شهوتش را بر عقلش چیره سازد بدتر از بهائم است. علامه طباطبایی درباره نوع تکلیف و عمل ملائک می فرمایند: آیه شریفه(لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ؛[تحریم/6] هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (به طور کامل) اجرا مینمایند!) تنها میخواهد بفرماید: ملائکه محض اطاعتند، و در آنها معصیت نیست، و به اطلاقش شامل دنیا و آخرت هر دو میشود، پس ملائکه نه در دنیا عصیان دارند و نه در آخرت ... و نیز تکلیف ملائکه از سنخ تکلیف معهود در مجتمع بشری ما نیست، چون در بین ما انسانهای اجتماعی تکلیف عبارت از این است که تکلیف کننده اراده خود را متعلق به فعل مکلف کند، و این تعلق امری است اعتباری، که دنبالش پای ثواب و عقاب به میان میآید، یعنی اگر مکلف موجودی دارای اختیار باشد، و به اختیار خود اراده تکلیف کننده را انجام بدهد، مستحق پاداش میشود، و اگر ندهد سزاوار عقاب میگردد، و در چنین ظرفی یعنی ظرف اجتماع، و نسبت به چنین تعلقی یعنی تعلق اعتباری البته، هم فرض اطاعت هست و هم فرض معصیت، هم ممکن است مکلف فعل مورد اراده تکلیف کننده را بیاورد و هم ممکن است نیاورد. اما در غیر ظرف اجتماع مثلا در بین ملائکه که زندگیشان اجتماعی نیست، و اعتبار در آن راه ندارد، تا فرض اطاعت و معصیت هر دو در آن راه داشته باشد، تکلیف هم معنای دیگری دارد، آری ملائکه خلقی از مخلوقات خدایند، دارای ذواتی طاهره و نوریه، که اراده نمیکنند مگر آنچه خدا اراده کرده باشد، و انجام نمیدهند مگر آنچه او مامورشان کرده باشد، هم چنان که فرمود:(بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ * لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ[انبیاء، آیات 26و27] تنها [فرشتگان] بندگان شایسته اویند. هرگز در سخن بر او پیشی نمیگیرند و (پیوسته) به فرمان او عمل میکنند.) و به همین جهت در عالم فرشتگان جزا و پاداشی نیست، نه ثوابی و نه عقابی، و در حقیقت ملائکه مکلف به تکالیف تکوینیاند، نه امر و نهیهای تشریعی، و تکالیف تکوینیشان هم به خاطر اختلافی که در درجات آنان هست مختلف است، هم چنان که در جای دیگر قرآن آمده:( وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ؛[صافات/164] و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد) ، و نیز از خود ملائکه نقل کرده که میگویند:( وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ ما بَیْنَ أَیْدِینا وَ ما خَلْفَنا؛[مریم/64] و ما جز به فرمان پروردگار تو فرود نمیآییم. آنچه در پیش روی ما و پشت سر ما و میان این دو قرار دارد از آنِ اوست.)[2] [1]. بحار الأنوار، ج57، ص299. [2]. ترجمه المیزان، ج19، ص: 562.
از نظر حکما و عرفای اسلامی همه ی موجودات عالم، دارای حیات، شعور، اراده و اختیارند. اساساً اراده و اختیار خود از امور مجرّد(غیر مادّی) بوده که سنخ وجود ملائک است. و اگر موجودات مادّی نظیر انسان و حیوان به وضوح دارای این صفاتند به خاطر داشتن نفس قوی غیر مادّی (مجرد) است.
در گیاهان و جمادات نیز این دو صفت وجود دارند لکن به خاطر ضعف وجود آنها اراده و اختیارشان قابل فهم نیست.
ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ؛[فصلت/11] (خداوند متعال ) به آن (آسمان سپس به آسمان پرداخت و آن دودی بود. پس به آسمان و زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبردار آمدیم.
لذا اگر موجودات مادّی به خاطر داشتن نفس مجرّد دارای اراده و اختیارند، ملائک که مجرّد خالصند به نحو اولی دارای این دو صفتند. چون صفات کمال، که اراده و اختیار نیز جزء آنها هستند، در مجرّدات بسیار قویتر از موجودات مادّی وجود دارند. از اینرو خداوند متعال که فوق مجرّد است از بالاترین مرتبه ی اراده و اختیار نیز برخوردار است.
البته باید توجّه داشت که تفاوتی بین اراده انسان و اراده ملائک وجود دارد و آن اینکه اراده ملائک به امور شهوانی و پست تعلق نمی گیرد و همیشه نیکی را اراده می کنند و انجام می دهند. در حالی که انسان ممکن است با اراده خود به سراغ امور ناپسند رفته و آن ها را انجام دهد. چون ملائک عقل خالص هستند. در حالی که انسان ترکیبی از عقل و شهوت است:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلْتَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم؛[1] امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمودند: خدا عزّ و جلّ بفرشتهها عقل بیشهوت داده و ببهائم شهوت بیعقل و بآدمی هر دو را داده و هر که عقلش را بر شهوتش چیره سازد، بهتر از فرشتهها است و هر که شهوتش را بر عقلش چیره سازد بدتر از بهائم است.
علامه طباطبایی درباره نوع تکلیف و عمل ملائک می فرمایند: آیه شریفه(لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ؛[تحریم/6] هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (به طور کامل) اجرا مینمایند!) تنها میخواهد بفرماید: ملائکه محض اطاعتند، و در آنها معصیت نیست، و به اطلاقش شامل دنیا و آخرت هر دو میشود، پس ملائکه نه در دنیا عصیان دارند و نه در آخرت ... و نیز تکلیف ملائکه از سنخ تکلیف معهود در مجتمع بشری ما نیست، چون در بین ما انسانهای اجتماعی تکلیف عبارت از این است که تکلیف کننده اراده خود را متعلق به فعل مکلف کند، و این تعلق امری است اعتباری، که دنبالش پای ثواب و عقاب به میان میآید، یعنی اگر مکلف موجودی دارای اختیار باشد، و به اختیار خود اراده تکلیف کننده را انجام بدهد، مستحق پاداش میشود، و اگر ندهد سزاوار عقاب میگردد، و در چنین ظرفی یعنی ظرف اجتماع، و نسبت به چنین تعلقی یعنی تعلق اعتباری البته، هم فرض اطاعت هست و هم فرض معصیت، هم ممکن است مکلف فعل مورد اراده تکلیف کننده را بیاورد و هم ممکن است نیاورد.
اما در غیر ظرف اجتماع مثلا در بین ملائکه که زندگیشان اجتماعی نیست، و اعتبار در آن راه ندارد، تا فرض اطاعت و معصیت هر دو در آن راه داشته باشد، تکلیف هم معنای دیگری دارد، آری ملائکه خلقی از مخلوقات خدایند، دارای ذواتی طاهره و نوریه، که اراده نمیکنند مگر آنچه خدا اراده کرده باشد، و انجام نمیدهند مگر آنچه او مامورشان کرده باشد، هم چنان که فرمود:(بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ * لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ[انبیاء، آیات 26و27] تنها [فرشتگان] بندگان شایسته اویند. هرگز در سخن بر او پیشی نمیگیرند و (پیوسته) به فرمان او عمل میکنند.)
و به همین جهت در عالم فرشتگان جزا و پاداشی نیست، نه ثوابی و نه عقابی، و در حقیقت ملائکه مکلف به تکالیف تکوینیاند، نه امر و نهیهای تشریعی، و تکالیف تکوینیشان هم به خاطر اختلافی که در درجات آنان هست مختلف است، هم چنان که در جای دیگر قرآن آمده:( وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ؛[صافات/164] و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد) ، و نیز از خود ملائکه نقل کرده که میگویند:( وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ ما بَیْنَ أَیْدِینا وَ ما خَلْفَنا؛[مریم/64] و ما جز به فرمان پروردگار تو فرود نمیآییم. آنچه در پیش روی ما و پشت سر ما و میان این دو قرار دارد از آنِ اوست.)[2]
[1]. بحار الأنوار، ج57، ص299.
[2]. ترجمه المیزان، ج19، ص: 562.
- [سایر] سلام خدا قوت؛ آیا اراده همان اختیار است؟ و اختیار هم اختیاری باشد به چه معنا است؟
- [سایر] چرا به انسان موهبت «آزادی اراده و اختیار» داده شده است؟
- [سایر] آیا فرشتگان دارای اختیار میباشند؟
- [سایر] وظایف ملائک و فرشتگان از دید قرآن کریم کدام است ؟
- [سایر] از کجا ملائک قبل از خلقت آدم می دانستند که آدم فساد ایجاد می کند؟
- [سایر] آیا در میان کائنات (انس، جن و ملائک) موجودی هست که خدا را مستقیما ببیند؟
- [سایر] از کجا ملائک قبل از خلقت آدم می دانستند که آدم فساد ایجاد می کند؟
- [سایر] اراده تکوینی خداوند چه تفاوتی با اراده تشریعی او دارد؟ آیا اراده تکوینی قابل تغییر است؟
- [سایر] از آنجا که سجده کردن جز برای خداوند روا نیست، چطور خداوند امر کرد ملایک بر انسان سجده کنند؟
- [سایر] چرا اراده ی انسان در طول اراده ی خدا قرار می گیرد ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] جاعل باید بالغ و عاقل باشد و از روی اراده و اختیار قرارداد ببندد و شرعاً بتواند در مال خود تصرف کند، بنابراین جعاله آدم سفیهی که مال خود را بیهوده مصرف می کند صحیح نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر روزه دار در ماه رمضان ، با زن خود که روزه دار است جماع کند چنانچه به طوری زن را مجبور کرده باشد که از خود اختیاری نداشته باشد و در بین جماع زن راضی شود ، باید مرد دو کفاره بدهد و اگر با اراده و اختیار عمل را انجام دهد اگر چه مجبورش کرده باشد مرد باید کفارة خودش و زن را بدهد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] جویدن غذا برای بچه و همچنین چشیدن غذا و مانند آن و شست و شوی دهان با آب یا داروها اگر چیزی از آن فرو نرود روزه را باطل نمی کند و اگر بدون اراده به حلق برسد اشکالی ندارد، ولی اگر از اول بداند بی اختیار به حلق می رسد روزه اش باطل است و قضا و کفاره دارد.
- [آیت الله مظاهری] طرفین بیمه باید رشید باشند و بتوانند در مال خود تصرّف کنند و قرارداد از روی اراده و اختیار انجام شود و باید مجهول نباشد و تمام خصوصیّات را معیّن کنند، مثلاً تعیین کنند مورد بیمه را یا اقساطی که بیمه کننده باید بپردازد و همچنین تعیین کنند خطرهایی که موجب خسارت میشود و تعیین کنند قیمت چیزی که بیمه شده است و مانند آن.
- [امام خمینی] اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود که روزه دار است جماع کند،چنانچه به طوری زن را مجبور کرده باشد که از خود اختیاری نداشته باشد، و در بین جماع زن راضی شود، باید مرد دو کفاره و زن یک کفاره بدهد، و اگر با اراده و اختیار عمل را انجام دهد، اگرچه مجبورش کرده باشد، مرد باید کفاره خودش و زن را بدهد.
- [آیت الله مظاهری] شهادت پنج دسته پذیرفته نمیشود گرچه دارای شرایط بیّنه باشند: 1 - شهادت شریک برای شریک در مالی که شریک هستند. 2 - شهادت وصی در چیزهایی که در اختیار اوست. 3 - شهادت خویشان مانند پدر و فرزند. 4 - شهادت دشمن علیه دشمن خود. 5 - شهادت مدّعی برای ادعای خود نظیر قذف (شهادت کسی که به دیگری نسبت زنا بدهد در مورد زنا).
- [آیت الله اردبیلی] پوشیدن لباس ابریشمی خالص و طلاباف، در حال ناچاری مانعی ندارد و نیز کسی که ناچار است در حال نماز لباس بپوشد و لباس دیگری غیر از اینها و یا غیر از لباسی که از مردار تهیه شده در اختیار ندارد و احتمال نیز نمیدهد که تا آخر وقت بتواند در لباس دارای شرایط نماز بخواند، میتواند با آن لباسها نماز بخواند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وقف کننده باید بالغ و عاقل و دارای قصد و اختیار باشد و شرعاً حق تصرف در اموال خود را داشته باشد، بنابراین انسان سفیه یا بدهکاری که حاکم شرع او را از تصرف در اموالش منع کرده اگر چیزی از اموال خود را وقف کند صحیح نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر در فحش نسبت ناروایی باشد نظیر اینکه به کسی بگوید ولدالزنا، گرچه حدّ قذف را ندارد، زیرا معنای مطابقی و واقعی لفظ را اراده نکرده است، ولی حرمت آن قطعی و از گناهان بزرگ است.
- [آیت الله اردبیلی] زنی که عادت وقتیّه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، چنانچه مقداری از خون دارای صفات حیض بوده و بقیه دارای صفات حیض نباشد، باید خونی را که دارای صفات حیض است، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، به شرط آن که اولاً: خونی که دارای صفات حیض است، کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد و ثانیا: خون دیگری با آن تعارض نکند؛ یعنی قبل از گذشتن ده روز از پایان خون اول که دارای صفات حیض است، خون دیگری نبیند که دارای صفات حیض بوده و مجموع آن و خون اول و روزهایی که در بین آنها واقع شده، بیشتر از ده روز باشد.