از آیات و روایات فراوانی بر می آید که عالم طبیعت(ملک) دارای باطنی است؛ که عبارت است از عالم ملکوت؛ و هر چه در این عالم است از آن عالم باطن (ملکوت ) بر این عالم ظاهر (طبیعت ) نازل می شود؛ و هر چه در ملکوت است از عالم جبروت نازل شده و اصل آن در جبروت است؛ و هر چه در جبروت است از عرش خدا که علم الهی است نازل گشته است؛ لذا حضرت حق تعالی فرمود: (وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ و هیچ چیزی نیست مگر آن که خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم )(الحجر / 21) ( رَوَی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (ع ) أَنَّهُ قَالَ: فِی الْعَرْشِ تِمْثَالُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ: وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه ؛ امام صادق (ع) از پدرش از جدّش(ع) روایت کرده که فرمود: در عرش نمونه هر آنچه خدا در خشکی و دریا آفریده موجود است؛ و اینست تاویل قول خداوند متعال که فرمود:(هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم )(بحار الأنوار؛ ج55؛ص 34 ) حکمای اسلامی و بالاخص ملاصدرا قدّس سرّه القدّوس نیز سعی نموده اند کلیات این حقایق را با براهین عقلی به اثبات رسانند؛ ایشان با ادلّه عقلی، وجود عالمی را فراتر از عالم طبیعت اثبات نموده اند، که عالمی مجرّد و مبرّا از مادّه و آثار خاصّ ماده مثل حرکت و زمان است؛ امّا برخی از آثار ماده نظیر شکل و رنگ و مقدار و ... را داراست؛ موجودات این عالم، از جهاتی شبیه به موجوداتی هستند که انسان در خواب می بیند که دارای شکل و رنگ و امثال آن هستند ولی مادّی نیستند. حکما این عالم را عالم مثال نامیده اند؛ و مدّعی اند که این عالم مثال، همان عالم ملکوت است که در برخی روایات مثل روایت مطرح شده در اوّل بحث آمده است. این عالم ، باطن عالم طبیعت و علّت وجودی آن است؛ و در رتبه وجودی، بالاتر از عالم ماده قرار دارد؛ یعنی شدّت وجودی آن بسیار بیشتر از عالم مادّه است؛ لذا گفته می شود، عالم مثال یا ملکوت فوق عالم مادّه است؛ و مراد از این بالا بودن بالا بودن مکانی نیست؛ چرا که عالم مثال، لامکان است و مکان ندارد؛ و چیزی که مکان ندارد بالا بودن مکانی برای آن بی معنی است. حکما برای عالم مثال نیز باطن و علّتی اثبات نموده اند که نه تنها از مادّه که از آثار مادّه نظیر شکل و رنگ و مقدار نیز مجرّد و منزّه است؛ حکما این عالم را عالم عقل یا عالم عقول نامیده اند؛ این عالم را عالم ارواح مجرّده و عالم مفارقات تامّه و عالم ملائک نیز می گویند؛ موجودات این عالم از جهاتی شبیه عقل و روح انسان هستند که فاقد آثار ماده اند. این عالم نیز از نظر وجودی شدیدتر از عالم مادّه و عالم مثال است؛ حکما ادّعا می کنند که این عالمی که وجودش را اثبات نموده اند، همان عالم جبروت مطرح شده در روایات است؛ و عقولی که در این عالم وجود دارند همان ملائکند. اولین و قوی ترین موجود این عالم که اوّلین مخلوق خدا نیز هست ، عقل اوّل نامیده می شود ؛ و عقل بعد از او، عقل دوم است و... و آخرین عقل از این عقول را عقل فعّال گویند که پایین تر از او عالم مثال است ؛ و او علّت مستقیم عالم مثال است. در آثار حکما، عقل اوّل را گاه قلم اعلی و روح کلّی نبی اکرم (ص) نیز می گویند؛ که این اسامی را از برخی روایات اخذ نموده اند.
از آیات و روایات فراوانی بر می آید که عالم طبیعت(ملک) دارای باطنی است؛ که عبارت است از عالم ملکوت؛ و هر چه در این عالم است از آن عالم باطن (ملکوت ) بر این عالم ظاهر (طبیعت ) نازل می شود؛ و هر چه در ملکوت است از عالم جبروت نازل شده و اصل آن در جبروت است؛ و هر چه در جبروت است از عرش خدا که علم الهی است نازل گشته است؛ لذا حضرت حق تعالی فرمود: (وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ و هیچ چیزی نیست مگر آن که خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم )(الحجر / 21)
( رَوَی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (ع ) أَنَّهُ قَالَ: فِی الْعَرْشِ تِمْثَالُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ: وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه ؛ امام صادق (ع) از پدرش از جدّش(ع) روایت کرده که فرمود: در عرش نمونه هر آنچه خدا در خشکی و دریا آفریده موجود است؛ و اینست تاویل قول خداوند متعال که فرمود:(هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم )(بحار الأنوار؛ ج55؛ص 34 )
حکمای اسلامی و بالاخص ملاصدرا قدّس سرّه القدّوس نیز سعی نموده اند کلیات این حقایق را با براهین عقلی به اثبات رسانند؛ ایشان با ادلّه عقلی، وجود عالمی را فراتر از عالم طبیعت اثبات نموده اند، که عالمی مجرّد و مبرّا از مادّه و آثار خاصّ ماده مثل حرکت و زمان است؛ امّا برخی از آثار ماده نظیر شکل و رنگ و مقدار و ... را داراست؛ موجودات این عالم، از جهاتی شبیه به موجوداتی هستند که انسان در خواب می بیند که دارای شکل و رنگ و امثال آن هستند ولی مادّی نیستند. حکما این عالم را عالم مثال نامیده اند؛ و مدّعی اند که این عالم مثال، همان عالم ملکوت است که در برخی روایات مثل روایت مطرح شده در اوّل بحث آمده است. این عالم ، باطن عالم طبیعت و علّت وجودی آن است؛ و در رتبه وجودی، بالاتر از عالم ماده قرار دارد؛ یعنی شدّت وجودی آن بسیار بیشتر از عالم مادّه است؛ لذا گفته می شود، عالم مثال یا ملکوت فوق عالم مادّه است؛ و مراد از این بالا بودن بالا بودن مکانی نیست؛ چرا که عالم مثال، لامکان است و مکان ندارد؛ و چیزی که مکان ندارد بالا بودن مکانی برای آن بی معنی است.
حکما برای عالم مثال نیز باطن و علّتی اثبات نموده اند که نه تنها از مادّه که از آثار مادّه نظیر شکل و رنگ و مقدار نیز مجرّد و منزّه است؛ حکما این عالم را عالم عقل یا عالم عقول نامیده اند؛ این عالم را عالم ارواح مجرّده و عالم مفارقات تامّه و عالم ملائک نیز می گویند؛ موجودات این عالم از جهاتی شبیه عقل و روح انسان هستند که فاقد آثار ماده اند. این عالم نیز از نظر وجودی شدیدتر از عالم مادّه و عالم مثال است؛ حکما ادّعا می کنند که این عالمی که وجودش را اثبات نموده اند، همان عالم جبروت مطرح شده در روایات است؛ و عقولی که در این عالم وجود دارند همان ملائکند. اولین و قوی ترین موجود این عالم که اوّلین مخلوق خدا نیز هست ، عقل اوّل نامیده می شود ؛ و عقل بعد از او، عقل دوم است و... و آخرین عقل از این عقول را عقل فعّال گویند که پایین تر از او عالم مثال است ؛ و او علّت مستقیم عالم مثال است. در آثار حکما، عقل اوّل را گاه قلم اعلی و روح کلّی نبی اکرم (ص) نیز می گویند؛ که این اسامی را از برخی روایات اخذ نموده اند.
- [سایر] امام زمان علیه السلام چگونه رابط عالم غیب و طبیعت هستند؟
- [سایر] طبیعت کلیه به چه معنا است؟
- [سایر] فرق بین فیزیک و متافیزیک (ماوراءطبیعت) چیست؟ اگر ماوراء طبیعت حد و مرز برای طبیعت است، چگونه آن را تبیین می کنید؟
- [سایر] فرق بین فیزیک و متافیزیک (ماوراءطبیعت) چیست؟ اگر ماوراء طبیعت حد و مرز برای طبیعت است، چگونه آن را تبیین می کنید؟
- [سایر] تفکر در طبیعت چه فوایدی دارد؟
- [سایر] شرط صحیح بهره گیری از طبیعت چگونه می تواند باشد؟
- [سایر] آیا میان غریزه و طبیعت و فطرت تفاوتی وجود دارد؟
- [سایر] آفرینش با قانون طبیعت صورت میگیرد یا معجزه؟
- [سایر] شرط صحیح بهره گیری از طبیعت چگونه می تواند باشد؟
- [سایر] هماهنگی نظام تشریعی با طبیعت را چطور میشود ثابت کرد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] فرو بردن آب بینی وخلط سینه که در دهن آمده، حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اگر طبیعت انسان از آن متنفّر نباشد، اشکال ندارد.
- [امام خمینی] فرو بردن آب بینی و خلط سینه که در دهان آمده، حرام نیست. و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید اگر طبیعت انسان از آن متنفر نباشد اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] فرو بردن آب بینی و خلط سینه که در دهان آمده حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که هنگام خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اگر طبیعت انسان از آن متنفّر نباشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] فرو بردن اب بینی و خلط سینه که در دهان امده حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن از لای دندان بیرون می اید اگر طبیعت انسان از ان متنفر نباشد اشکال ندارد
- [آیت الله بروجردی] فرو بردن آب بینی و خلط سینه که در دهن آمده حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اگر طبیعت انسان از آن متنفر نباشد اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] خوردن چیزهای نجس و همچنین خوردن چیزهای خبیث که طبیعت انسان از آن متنفر است گرچه پاک باشد نظیر آب دماغ و همچنین چیزی که ضرر دارد و داعی عقلائی بر آن نیست مثل خاک و گِل و مواد مخدر حرام است، ولی خوردن کمی از تربت حضرت سیّد الشهداعلیه السلام برای شفا اشکال ندارد بلکه مستحب است.
- [آیت الله نوری همدانی] خوردن سرگین و آب دماغ و به طور کلّی چیزهای خبیث که طبیعت انسان از آن متنفّر است حرام است ولی اگر پاک باشد و مقداری از آن بطوری با چیز حلال مخلوط شود که در نظر مردم نابود حساب شود ؛ خوردن آن اشکال ندارد .
- [امام خمینی] خوردن سرگین و آب دماغ حرام است و احتیاط واجب آن است که از خوردن چیزهای خبیث دیگر که طبیعت انسان از آن متنفر است اجتناب کنند، ولی اگر پاک باشد و مقداری از آن بطوری با چیز حلال مخلوط شود که در نظر مردم نابود حساب شود، خوردن آن اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] خوردن سرگین و آب دماغ حرام است و احتیاط واجب آن است که از خوردن ادرار در غیر شتر و از خوردن چیزهای خبیث دیگر که طبیعت انسان از آن متنفّر است اجتناب کنند، ولی اگر چیزهای خبیث پاک باشد و مقداری از آن به گونهای با چیز حلال مخلوط شود که عرفا مستهلک بوده و به حساب نیاید، خوردن آن اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] خوردن سرگین و بول حیوان و آب دماغ و چیزهای خبیث دیگر که طبیعت انسان از آن متنفر است، حرام میباشد، ولی اگر پاک باشد و مقداری از آن به طوری با چیز حلال مخلوط شود که در نظر مردم نابود حساب شود، خوردن آن اشکال ندارد.