طبیعت کلیه دارای دو اصطلاح است؛ اول اصطلاحی است که میان اهل منطق و فلسفه معروف است و مقصود آنان همان طبیعت است. توضیح این‌که؛ در نظر آنان کلی بر سه قسم است: 1 . کلی منطقی که همان مفهوم کلی است؛ یعنی هر مفهومی که بر مصادیق متعددی صدق می‌کند. 2 . کلی طبیعی؛ یعنی نفس طبیعت؛ مانند ذات و ماهیت انسان که آن‌ را طبیعت کلیه نیز می‌‌گویند. 3 . کلی عقلی، منظور از آن، این است که آن طبیعت را با وصف کلیت در نظر بگیریم مثلاً بگوییم: انسان کلی.[1] اما اصطلاح دیگر طبیعت کلیه مربوط به اهل عرفان است. در نظر آنان طبیعت کلیه همان وجود جمعی موجودات است.[2] به بیان برخی از حکیمان: «طبیعت‏ کلیه‏ در اصطلاح حکما امری است جسمانی که در عناصر و دیگر أجسام سفلی و اجرام علوی ساری است که با ماده قرین است. مثلاً می‌‏گوییم طبیعت جسم، طبیعت آب، طبیعت خاک و هکذا. که مرجع و مآل طبیعت به این معنی امری است جسمانی. به تعبیر دیگر: این طبیعت از قوای نفس کلی است که در أجسام طبیعی (سفلیات) و در اجرام علوی ساری است. خلاصه در عناصر و فاعل صور عناصر یعنی حقایق آنها که منطبع در مواد هیولانی آنهاست ساری می‏باشد. اما طبیعت در مشرب ارباب کشف و اصحاب عرفان اشاره به حقیقت إلهیه به نام صادر اوّل است که فعّال جمیع صور می‏باشد. و این حقیقت فعاله الهیه به باطنش فاعل صور اسمائی است، و به ظاهرش که طبیعت کلیه است فاعل صورتهای دیگری جز صور اسمائی. این طبیعت کلیه به مشرب ارباب کشف، مبدأ فعل و انفعال در همه جواهر است و قابل جمیع تأثیرات اسمائیه است پس این جمعیت الهیه جمیع قوابل عالم را از اعلی و اسفل یعنی از عالم روحانی و جسمانی داراست. زیرا طبیعت کلیه را که محیط است به عالم روحانی و جسمانی، در بر دارد».[3] در بیانی دیگر: «طبیعت در اصطلاح حکیم، أخص از طبیعت در اصطلاح عارف و شأنی از شئون و به‏ تعبیر دیگر صورتی از صور آن است. طبیعتی که عارف می‏‌گوید همان نفس رحمانی است. یعنی نفس رحمانی و طبیعت به حسب وجود شی‏ء واحدند و تغایر آن دو به اعتبار است. یعنی همین شیء واحد که وجود فعلی واحد است از آن حیث که از واجب متنفس فایض است نفس رحمانی است و از آن حیث که مبدأ فعل است به اعتبار اظهارش مر تعینات را، و مبدأ انفعال است که به تعینات تقید می‏یابد، طبیعت‏ کلیه‏ است».[4] [1] . ر. ک: حیدری، سید رائد، المقرر، فی توضیح منطق المظفر، ج 1، ص 258 به بعد، منشورات ذوی القربی، قم، 1422 ق؛ الفیض الکاشانی، محسن، اصول المعارف، ص 201، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1375ش. [2] . ر. ک: میر داماد، محمد باقر، جذوات و مواقیت، ص 55، میراث مکتوب، تهران، چاپ اول، 1380ش. [3] . حسن زاده آملی، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 17، وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1378ش. [4] . همان، ص 363.
طبیعت کلیه به چه معنا است؟
طبیعت کلیه دارای دو اصطلاح است؛ اول اصطلاحی است که میان اهل منطق و فلسفه معروف است و مقصود آنان همان طبیعت است. توضیح اینکه؛ در نظر آنان کلی بر سه قسم است:
1 . کلی منطقی که همان مفهوم کلی است؛ یعنی هر مفهومی که بر مصادیق متعددی صدق میکند.
2 . کلی طبیعی؛ یعنی نفس طبیعت؛ مانند ذات و ماهیت انسان که آن را طبیعت کلیه نیز میگویند.
3 . کلی عقلی، منظور از آن، این است که آن طبیعت را با وصف کلیت در نظر بگیریم مثلاً بگوییم: انسان کلی.[1]
اما اصطلاح دیگر طبیعت کلیه مربوط به اهل عرفان است. در نظر آنان طبیعت کلیه همان وجود جمعی موجودات است.[2]
به بیان برخی از حکیمان: «طبیعت کلیه در اصطلاح حکما امری است جسمانی که در عناصر و دیگر أجسام سفلی و اجرام علوی ساری است که با ماده قرین است. مثلاً میگوییم طبیعت جسم، طبیعت آب، طبیعت خاک و هکذا. که مرجع و مآل طبیعت به این معنی امری است جسمانی. به تعبیر دیگر: این طبیعت از قوای نفس کلی است که در أجسام طبیعی (سفلیات) و در اجرام علوی ساری است. خلاصه در عناصر و فاعل صور عناصر یعنی حقایق آنها که منطبع در مواد هیولانی آنهاست ساری میباشد. اما طبیعت در مشرب ارباب کشف و اصحاب عرفان اشاره به حقیقت إلهیه به نام صادر اوّل است که فعّال جمیع صور میباشد. و این حقیقت فعاله الهیه به باطنش فاعل صور اسمائی است، و به ظاهرش که طبیعت کلیه است فاعل صورتهای دیگری جز صور اسمائی. این طبیعت کلیه به مشرب ارباب کشف، مبدأ فعل و انفعال در همه جواهر است و قابل جمیع تأثیرات اسمائیه است پس این جمعیت الهیه جمیع قوابل عالم را از اعلی و اسفل یعنی از عالم روحانی و جسمانی داراست. زیرا طبیعت کلیه را که محیط است به عالم روحانی و جسمانی، در بر دارد».[3]
در بیانی دیگر: «طبیعت در اصطلاح حکیم، أخص از طبیعت در اصطلاح عارف و شأنی از شئون و به تعبیر دیگر صورتی از صور آن است. طبیعتی که عارف میگوید همان نفس رحمانی است. یعنی نفس رحمانی و طبیعت به حسب وجود شیء واحدند و تغایر آن دو به اعتبار است. یعنی همین شیء واحد که وجود فعلی واحد است از آن حیث که از واجب متنفس فایض است نفس رحمانی است و از آن حیث که مبدأ فعل است به اعتبار اظهارش مر تعینات را، و مبدأ انفعال است که به تعینات تقید مییابد، طبیعت کلیه است».[4] [1] . ر. ک: حیدری، سید رائد، المقرر، فی توضیح منطق المظفر، ج 1، ص 258 به بعد، منشورات ذوی القربی، قم، 1422 ق؛ الفیض الکاشانی، محسن، اصول المعارف، ص 201، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1375ش. [2] . ر. ک: میر داماد، محمد باقر، جذوات و مواقیت، ص 55، میراث مکتوب، تهران، چاپ اول، 1380ش. [3] . حسن زاده آملی، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 17، وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1378ش. [4] . همان، ص 363.
- [سایر] فرق بین فیزیک و متافیزیک (ماوراءطبیعت) چیست؟ اگر ماوراء طبیعت حد و مرز برای طبیعت است، چگونه آن را تبیین می کنید؟
- [سایر] فرق بین فیزیک و متافیزیک (ماوراءطبیعت) چیست؟ اگر ماوراء طبیعت حد و مرز برای طبیعت است، چگونه آن را تبیین می کنید؟
- [سایر] تفکر در طبیعت چه فوایدی دارد؟
- [سایر] شرط صحیح بهره گیری از طبیعت چگونه می تواند باشد؟
- [سایر] آیا میان غریزه و طبیعت و فطرت تفاوتی وجود دارد؟
- [سایر] آفرینش با قانون طبیعت صورت میگیرد یا معجزه؟
- [سایر] شرط صحیح بهره گیری از طبیعت چگونه می تواند باشد؟
- [سایر] هماهنگی نظام تشریعی با طبیعت را چطور میشود ثابت کرد؟
- [سایر] آیا غیر از عالم طبیعت، عالم دیگری داریم؟
- [سایر] چرا خداوند به خاطر امام دوازدهم قوانین طبیعت را تغییر داده است؟
- [آیت الله سبحانی] کلیه شرایطی که در امام جماعت معتبر است در امام جمعه نیز معتبر می باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] قطع عضوی از بدن یک انسان زنده و پیوند آن به انسان دیگر مانند آنچه در پیوند کلیه معمول است که یک کلیه از دو کلیه یک انسان زنده را برداشته و به کسی که هر دو کلیه اش فاسد شده است پیوند می زنند در صورتی جایز است که با رضایت صاحب آن باشد و جان او به خطر نیفتد و احتیاط آن است اگر پولی در برابر آن می گیرد، در مقابل اجازه اقدام به گرفتن عضو از او بگیرد نه خود عضو.
- [آیت الله علوی گرگانی] فرو بردن آب بینی وخلط سینه که در دهن آمده، حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اگر طبیعت انسان از آن متنفّر نباشد، اشکال ندارد.
- [امام خمینی] فرو بردن آب بینی و خلط سینه که در دهان آمده، حرام نیست. و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید اگر طبیعت انسان از آن متنفر نباشد اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] فرو بردن آب بینی و خلط سینه که در دهان آمده حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که هنگام خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اگر طبیعت انسان از آن متنفّر نباشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] فرو بردن اب بینی و خلط سینه که در دهان امده حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن از لای دندان بیرون می اید اگر طبیعت انسان از ان متنفر نباشد اشکال ندارد
- [آیت الله بروجردی] فرو بردن آب بینی و خلط سینه که در دهن آمده حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اگر طبیعت انسان از آن متنفر نباشد اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] انسان میتواند بعضی از اعضای خود را مانند کلیه، برای پیوند به شخص دیگری بفروشد، به شرط آن که برای خود او ضرر قابل توجّهی نداشته باشد.
- [آیت الله سیستانی] برداشتن بخشی از بدن انسان زنده برای پیوند زدن در صورتی که قطع آن زیان مهمی داشته باشد مانند چشم و دست و امثال آنها جایز نیست، ولی اگر زیان مهمی نداشته باشد مانند قطعهای از پوست یا نخاع یا یک کلیه در صورت سالم بودن کلیه دیگر با فرض رضایت صاحبش جایز است اگر کودک یا دیوانه نباشد وگرنه به هیچوجه جایز نیست و هرگاه قطع آن جایز بود گرفتن پولی به ازای آن نیز جایز است.
- [آیت الله مظاهری] خوردن چیزهای نجس و همچنین خوردن چیزهای خبیث که طبیعت انسان از آن متنفر است گرچه پاک باشد نظیر آب دماغ و همچنین چیزی که ضرر دارد و داعی عقلائی بر آن نیست مثل خاک و گِل و مواد مخدر حرام است، ولی خوردن کمی از تربت حضرت سیّد الشهداعلیه السلام برای شفا اشکال ندارد بلکه مستحب است.