اصطلاح معروف و رایج تناسخ مربوط به انتقال روح از بدنی به بدن دیگر است که به نوعی با جزا و پاداش همراه است و در طول تاریخ به اشکال و انواع متعددی ادعا شده است. در کتاب فرهنگ معارف اسلامی می نویسد: (اصطلاح کلامی تناسخ) ... این عقیده از قدیم الایام رایج شده است پاره از حکماء هندی و یونانی معتقدند که ارواح آدمی پس از خروج از کالبد وارد در کالبدهائی شود که مناسب با خلق و خوی آن شخص است، ارواح بعضی در کالبد انسانها رود و از بعضی در کالبد حیوانات با رعایت تناسب خلق و خوی او این نوع عقیده در طول تاریخ رنگهای مختلفی به خود گرفته است.[1] همچنین در فرهنگ شیعه می نویسد: (اعتقاد به تناسخ از باورهای کهن برخی ملل است و هم اکنون نیز هواخواهانی دارد؛ امّا از میان فرقه های معتبر اسلامی، کسی بدان معتقد نیست[2] انتقال نفس ناطقه یا روح، پس از مرگ انسان به بدنی دیگر را (نسخ) گویند و انتقال آن به بدن حیوان غیر ناطق را (مسخ) نامند و اگر به جسم نباتی انتقال یابد، آن را (فسخ) خوانند و اگر به جسم معدنی یا جماد، انتقال یابد، آن را (رسخ) گویند.[3] طرفداران تناسخ بر آناند که آنچه موجب تناسخ می شود، ناپاکی و گناهکاری انسان است. شخص گناهکار، پس از مرگ به جسم موجودی دیگر حلول میکند و بدین وسیله، رنج و سختی می کشد تا پاک شود. اگر پاک نشود، باری دیگر، پس از مرگ، به جسمی دیگر میرود. این چرخه همچنان پیش می رود تا روح شخص گناهکار، از گناه بازآید. در این صورت، در مرتبه دیگر زندگی به بدن یا جسمی بهتر و فراتر نسخ می کند و همچنان ارتقاء مییابد تا به کلّی پاک گردد و به عالم اعلی و خداوند برسد و از چرخه تناسخ خلاصی یابد. بدینسان، اهل تناسخ، تنها راه تکامل روح انسان را حلول در پیکرهای متعدّد می دانند. روح انسان در این فرآیند، گاه به جسم بیماران منتقل می شود و گاه به پیکر بلادیدگان و مصیبت زدگان و چه بسا به جسم حیوانی پست حلول می کند و از این گذر درد و رنج و زحمت میبیند و از گناه و زشتی می پیراید و سرانجام شایستگی تشرّف به محضر خدا را پیدا می کند. بنابر این آموزه، رفتار فعلی انسان، چگونگی زندگی بعدی او را رقم میزند. جنایتکاران، در زندگی بعدی، سختی و رنج خواهند کشید و اگر در آن زندگی نیز به زشتکاری خویش ادامه دهند، زندگی سختتر و جانکاهتری در پیش خواهند داشت؛ امّا اگر متنبّه شوند و درستی و راستی پیشه کنند، به زندگی بهتری خواهند رسید.[4] چنین عقیده ای از منظر قرآن قطعا باطل است. و اندک آشنایی ای با قرآن در جه شناخت بطلان آن کفایت می کند. چرا که حدود ثلث قرآن درباره معاد است. و از منظر قرآنی بحث پاداش و جزا در عالمی دیگر و با حادثه بزرگ قیامت محقق می شود. و انتقال روح یک انسان به بدن حیوانی دیگر و یا ... با عقابی که قرآن برای گناهکاران بیان می کند، بسیار متفاوت است. بر خلاف آنچه در بالا از منظر معتقدان به تناسخ گفته شود، مرگ پایان مهلت افراد است و بعد از آن در صورت مستحق عقاب بودن، در عالمی دیگر عقاب می شوند: (وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ[فاطر/37] آنها در دوزخ فریاد می زنند: (پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام می دادیم!) (در پاسخ به آنان گفته می شود آیا شما را به اندازه ای که هر کس اهل تذکّر است در آن متذکّر می شود عمر ندادیم، و انذارکننده (الهی) به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست) اما تناسخ اصطلاحات دیگری نیز دارد که باید از خلط این اصطلاحات جلوگیری کرد. مثل اصطلاح تناسخ در فقه که با تناسخ کلامی متفاوت است و به معنای تغییر یافتن یک حکم شرعی است.[5] همچنین باید در نظر گرفت که تناسخ با مسخ، زنده شدن مرده، و بازگشت به دنیا فرق می کند. و قرآن چنین مواردی را باطل نمی داند. مسخ تبدیل شدن یک انسان به حیوان است و با انتقال روح یک انسان به جسم یک حیوان که در تناسخ مطرح است، فرق می کند. و قرآن آن را به عنوان عقوبت عده ای از خلافکاران بیان می کند: (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ[بقره/65] به طور قطع از حال کسانی از شما، که در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند، آگاه شدهاید! ما به آنها گفتیم: (به صورت بوزینههایی طردشده درآیید!) (قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ[مائده/60] بگو: (آیا شما را از کسانی که موقعیّت و پاداششان نزد خدا برتر از این است، با خبر کنم؟ کسانی که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، (و مسخ کرده،) و از آنها، میمونها و خوکهایی قرار داده، و پرستش بت کرده اند.) همچنین زنده شدن مرده، که به نوعی بازگشت روح به جسم خود اوست در موارد متعددی در قرآن ذکر شده است. (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ[بقره/243] آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانه های خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیماری طاعون، از شرکت در میدان جهاد خودداری نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیماری، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد.) [1]. فرهنگ معارف اسلامی، جعفر سجادی، ج1، ص: 210. [2]. حقیقت روح، 439؛ دائرة المعارف تشیّع، 5/ 98. [3]. گوهر مراد، 172. [4]. ر. ک. کشّاف اصطلاحات الفنون، 1380؛ الملل والنّحل، 2/ 55. (فرهنگ شیعه، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ص: 197) [5]. رک: فرهنگ معارف اسلامی، جعفر سجادی، ج1، ص: 590.
اصطلاح معروف و رایج تناسخ مربوط به انتقال روح از بدنی به بدن دیگر است که به نوعی با جزا و پاداش همراه است و در طول تاریخ به اشکال و انواع متعددی ادعا شده است.
در کتاب فرهنگ معارف اسلامی می نویسد: (اصطلاح کلامی تناسخ) ... این عقیده از قدیم الایام رایج شده است پاره از حکماء هندی و یونانی معتقدند که ارواح آدمی پس از خروج از کالبد وارد در کالبدهائی شود که مناسب با خلق و خوی آن شخص است، ارواح بعضی در کالبد انسانها رود و از بعضی در کالبد حیوانات با رعایت تناسب خلق و خوی او این نوع عقیده در طول تاریخ رنگهای مختلفی به خود گرفته است.[1]
همچنین در فرهنگ شیعه می نویسد: (اعتقاد به تناسخ از باورهای کهن برخی ملل است و هم اکنون نیز هواخواهانی دارد؛ امّا از میان فرقه های معتبر اسلامی، کسی بدان معتقد نیست[2] انتقال نفس ناطقه یا روح، پس از مرگ انسان به بدنی دیگر را (نسخ) گویند و انتقال آن به بدن حیوان غیر ناطق را (مسخ) نامند و اگر به جسم نباتی انتقال یابد، آن را (فسخ) خوانند و اگر به جسم معدنی یا جماد، انتقال یابد، آن را (رسخ) گویند.[3] طرفداران تناسخ بر آناند که آنچه موجب تناسخ می شود، ناپاکی و گناهکاری انسان است. شخص گناهکار، پس از مرگ به جسم موجودی دیگر حلول میکند و بدین وسیله، رنج و سختی می کشد تا پاک شود. اگر پاک نشود، باری دیگر، پس از مرگ، به جسمی دیگر میرود. این چرخه همچنان پیش می رود تا روح شخص گناهکار، از گناه بازآید. در این صورت، در مرتبه دیگر زندگی به بدن یا جسمی بهتر و فراتر نسخ می کند و همچنان ارتقاء مییابد تا به کلّی پاک گردد و به عالم اعلی و خداوند برسد و از چرخه تناسخ خلاصی یابد. بدینسان، اهل تناسخ، تنها راه تکامل روح انسان را حلول در پیکرهای متعدّد می دانند. روح انسان در این فرآیند، گاه به جسم بیماران منتقل می شود و گاه به پیکر بلادیدگان و مصیبت زدگان و چه بسا به جسم حیوانی پست حلول می کند و از این گذر درد و رنج و زحمت میبیند و از گناه و زشتی می پیراید و سرانجام شایستگی تشرّف به محضر خدا را پیدا می کند. بنابر این آموزه، رفتار فعلی انسان، چگونگی زندگی بعدی او را رقم میزند. جنایتکاران، در زندگی بعدی، سختی و رنج خواهند کشید و اگر در آن زندگی نیز به زشتکاری خویش ادامه دهند، زندگی سختتر و جانکاهتری در پیش خواهند داشت؛ امّا اگر متنبّه شوند و درستی و راستی پیشه کنند، به زندگی بهتری خواهند رسید.[4]
چنین عقیده ای از منظر قرآن قطعا باطل است. و اندک آشنایی ای با قرآن در جه شناخت بطلان آن کفایت می کند. چرا که حدود ثلث قرآن درباره معاد است. و از منظر قرآنی بحث پاداش و جزا در عالمی دیگر و با حادثه بزرگ قیامت محقق می شود. و انتقال روح یک انسان به بدن حیوانی دیگر و یا ... با عقابی که قرآن برای گناهکاران بیان می کند، بسیار متفاوت است. بر خلاف آنچه در بالا از منظر معتقدان به تناسخ گفته شود، مرگ پایان مهلت افراد است و بعد از آن در صورت مستحق عقاب بودن، در عالمی دیگر عقاب می شوند:
(وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ[فاطر/37] آنها در دوزخ فریاد می زنند: (پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام می دادیم!) (در پاسخ به آنان گفته می شود آیا شما را به اندازه ای که هر کس اهل تذکّر است در آن متذکّر می شود عمر ندادیم، و انذارکننده (الهی) به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست)
اما تناسخ اصطلاحات دیگری نیز دارد که باید از خلط این اصطلاحات جلوگیری کرد. مثل اصطلاح تناسخ در فقه که با تناسخ کلامی متفاوت است و به معنای تغییر یافتن یک حکم شرعی است.[5]
همچنین باید در نظر گرفت که تناسخ با مسخ، زنده شدن مرده، و بازگشت به دنیا فرق می کند. و قرآن چنین مواردی را باطل نمی داند.
مسخ تبدیل شدن یک انسان به حیوان است و با انتقال روح یک انسان به جسم یک حیوان که در تناسخ مطرح است، فرق می کند. و قرآن آن را به عنوان عقوبت عده ای از خلافکاران بیان می کند:
(وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ[بقره/65] به طور قطع از حال کسانی از شما، که در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند، آگاه شدهاید! ما به آنها گفتیم: (به صورت بوزینههایی طردشده درآیید!)
(قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ[مائده/60] بگو: (آیا شما را از کسانی که موقعیّت و پاداششان نزد خدا برتر از این است، با خبر کنم؟ کسانی که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، (و مسخ کرده،) و از آنها، میمونها و خوکهایی قرار داده، و پرستش بت کرده اند.)
همچنین زنده شدن مرده، که به نوعی بازگشت روح به جسم خود اوست در موارد متعددی در قرآن ذکر شده است.
(أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ[بقره/243] آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانه های خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیماری طاعون، از شرکت در میدان جهاد خودداری نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیماری، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد.)
[1]. فرهنگ معارف اسلامی، جعفر سجادی، ج1، ص: 210.
[2]. حقیقت روح، 439؛ دائرة المعارف تشیّع، 5/ 98.
[3]. گوهر مراد، 172.
[4]. ر. ک. کشّاف اصطلاحات الفنون، 1380؛ الملل والنّحل، 2/ 55. (فرهنگ شیعه، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ص: 197)
[5]. رک: فرهنگ معارف اسلامی، جعفر سجادی، ج1، ص: 590.
- [سایر] چرا تناسخ باطل است؟
- [سایر] منظور از تناسخ چیست و چرا باطل است؟
- [سایر] معاد جسمانی - روحانی، همان مشکل تناسخ را دارد، پس محال و باطل است؟
- [سایر] الف) کدام آیة قرآن کریم دربارة روح است. ب) با کدام آیه میتوان اعتقاد به تناسخ را رد کرد؟
- [سایر] به چه دلیل تناسخ باطل است - اظهارات برخی که مدعی به یاد آوردن زندگی قبل خود هستند، چگونه توجیه میشود؟
- [سایر] به چه دلیل تناسخ باطل است - اظهارات برخی که مدعی به یاد آوردن زندگی قبل خود هستند، چگونه توجیه میشود؟
- [سایر] تناسخ یا عود ارواح به چه معنی است؟ آیا تناسخ در اسلام صحیح است؟
- [سایر] منظور از تناسخ چیست؟ چه دلیلی بر رد و پذیرش تناسخ بیان شده است؟
- [سایر] تناسخ چیست؟
- [سایر] در قرآن به مسخ امّت های پیشین (تبدیل صورت انسانی به حیوان) اشاره شده است بر این اساس، مسخ چه تفاوتی با تناسخ دارد؟
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است ولی نمی داند ستر عورت با ان نماز را باطل می کند اگر عمدا با ان در حال نماز عورت خود را بپوشاند نمازش باطل است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است ولی نمی داند نماز را باطل می کند؛ اگر عمدا با لباس غصبی نماز بخواند به تفصیلی که در مسأله قبلی گفته شد نمازش باطل است.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است ، ولی نمی داند نماز را باطل می کند ، اگر عمداً با لباس غیر غصبی بخواند .
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که از روی تقصیر نمی داند با بدن یا لباس نجس نماز باطل است اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که نمی داند با بدن و لباس نجس نماز باطل است؛ اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند؛ نمازش باطل می باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که نمی داند با بدن و لباس نجس ، نماز باطل است اگر با بدن یا لباس نجس یا لباس نجس نماز بخواند ، نمازش باطل می باشد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که نمی داند با بدن و لباس نجس نماز باطل است، اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، بنابر احتیاط لازم نمازش باطل می باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که نمی داند نماز با بدن و لباس نجس باطل است، اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل می باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که می داند مسافر است و باید نماز را شکسته بخواند؛ اگر سهوا تمام بخواند نمازش باطل است.
- [آیت الله سبحانی] کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است، ولی نمی داند نماز را باطل می کند، اگر عمداً با لباس غصبی نماز بخواند باید آن نماز را دو مرتبه با لباس غیرغصبی بخواند.