اولا همین تفاوت خود یکی از حکمت های منطقی در روش مواجهه مسلمانان با مخالفان خود است. که به دستور خدای متعال صورت گرفته است. وقتی سخنی تازه بیان می شود، باید صبر و حوصله به خرج داد، تا دیگران آن سخن را بشنوند و به بررسی اش مشغول شوند. و نباید توقع داشت که با بخش نامه مساله ای حل شود. یا آنکه با زور آن را فراگیر کرد. و بعد از اینکه سخن به اندازه کافی تبیین شد، صف ها شکل می گیرد. کسانی آن را می پذیرند و کسان دیگری آن را انکار می کنند. و روشن است که تنها یک گروه از دو گروهی که عقاید متناقض دارند، بر حق هستند. و گروه دیگر باطل می گوید. و همچنین مشخص است که گروه باطل، به دلیل گرایشات باطل و هوای پرستی به باطل دل بسته است. و روشن است که این گروه دیگری جایی برای گفتگو و منطق باقی نمی گذارد. در نتیجه دو راه بیشتر باقی نمی ماند. اول اینکه با هم پیمان ببندیم که زندگی مسالمت آمیزی در کنار یکدیگر داشته باشیم و به آن پایبند باشیم. دوم اینکه با زور او را مجبور کنیم بر سر جای خود بنشیند و با زندگی ما کاری نداشته باشد. اسلام این دو راه را انجام داد. در مقابل کسانی که علیرغم اختلاف فکری، بر سر پیمان باقی ماندند و مزاحمتی برای جان و مال مسلمین فراهم نکردند، توصیه حفظ پیمان را مطرح می کند (که این آیه در ابتدای سوره حج، استثنایی از همان مطلبی است که علیه کفار حربی مطرح شده است) : إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ (4 حج) مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند، و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند پیمان آنها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! اما در مقابل کسانی که در دشمنی اصرار شدید؛ داشتند، ناگزیر بود، راه دیگری را برگزیند. پیامبر (ص) انواع آزار مشرکین را تحمل کرد و هیچ نگفت؛ از خاکروبه ریختن به سر مقدس ایشان تا تحریم اقتصادی و .... آن جا که کار را بسیار سخت کردند، به هجرت پرداخت. اما پس از هجرت نیز دست برنداشتند و ابوجهل برای مردم مدینه نامه نوشت که به زودی به آنجا لشگرکشی خواهد کرد و مردم مدینه را تحریک کرد که پیامبر (ص) را بیرون کنند. طبیعتا دشمنی که این گونه مصر است و هر جایی بروی برای مزاحمت حاضر می شود، باید قلع و قمع شود. ثانیا اسلام در اوج قدرت و شکوه نیز نشان داد، آنجا که نیازی به خشونت نباشد، از آن به شدت پرهیز می کند که یک نمونه بارز آن فتح مکه است. که علیرغم آزارها و اذیت های بسیار آنان، پیامبر (ص) تمام اهل مکه را بخشید و حتی خانه سران کفر را به عنوان منطقه امن اعلام کرد. ثالثا آنچه درباره مدارا با مشرکین گفته شده است، مربوط به دوره زمانی خاصی نیست. بلکه مربوط به کسی است که با او مواجهه داریم. که آیا حقیقت را شنیده است و لجاجت کرده و در صدد دشمنی با ماست، یا آنکه هیچ نمی داند. حتی زمانی که اسلام در اوج قدرت بود، برای آنان که ناآشنا بودند، سیره اسلام، این گونه بود که افراد در نهایت امنیت وارد منطقه اسلامی شوند و پس از شنیدن سخنان اسلام نیز، در صورتی که آن را نمی پذیرند، به منطقه اولیه خود اسکورت شوند: وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ (6 توبه) و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند!
اولا همین تفاوت خود یکی از حکمت های منطقی در روش مواجهه مسلمانان با مخالفان خود است. که به دستور خدای متعال صورت گرفته است.
وقتی سخنی تازه بیان می شود، باید صبر و حوصله به خرج داد، تا دیگران آن سخن را بشنوند و به بررسی اش مشغول شوند. و نباید توقع داشت که با بخش نامه مساله ای حل شود. یا آنکه با زور آن را فراگیر کرد.
و بعد از اینکه سخن به اندازه کافی تبیین شد، صف ها شکل می گیرد. کسانی آن را می پذیرند و کسان دیگری آن را انکار می کنند.
و روشن است که تنها یک گروه از دو گروهی که عقاید متناقض دارند، بر حق هستند. و گروه دیگر باطل می گوید.
و همچنین مشخص است که گروه باطل، به دلیل گرایشات باطل و هوای پرستی به باطل دل بسته است. و روشن است که این گروه دیگری جایی برای گفتگو و منطق باقی نمی گذارد.
در نتیجه دو راه بیشتر باقی نمی ماند. اول اینکه با هم پیمان ببندیم که زندگی مسالمت آمیزی در کنار یکدیگر داشته باشیم و به آن پایبند باشیم. دوم اینکه با زور او را مجبور کنیم بر سر جای خود بنشیند و با زندگی ما کاری نداشته باشد.
اسلام این دو راه را انجام داد. در مقابل کسانی که علیرغم اختلاف فکری، بر سر پیمان باقی ماندند و مزاحمتی برای جان و مال مسلمین فراهم نکردند، توصیه حفظ پیمان را مطرح می کند (که این آیه در ابتدای سوره حج، استثنایی از همان مطلبی است که علیه کفار حربی مطرح شده است) :
إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ (4 حج) مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند، و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند پیمان آنها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!
اما در مقابل کسانی که در دشمنی اصرار شدید؛ داشتند، ناگزیر بود، راه دیگری را برگزیند. پیامبر (ص) انواع آزار مشرکین را تحمل کرد و هیچ نگفت؛ از خاکروبه ریختن به سر مقدس ایشان تا تحریم اقتصادی و .... آن جا که کار را بسیار سخت کردند، به هجرت پرداخت. اما پس از هجرت نیز دست برنداشتند و ابوجهل برای مردم مدینه نامه نوشت که به زودی به آنجا لشگرکشی خواهد کرد و مردم مدینه را تحریک کرد که پیامبر (ص) را بیرون کنند. طبیعتا دشمنی که این گونه مصر است و هر جایی بروی برای مزاحمت حاضر می شود، باید قلع و قمع شود.
ثانیا اسلام در اوج قدرت و شکوه نیز نشان داد، آنجا که نیازی به خشونت نباشد، از آن به شدت پرهیز می کند که یک نمونه بارز آن فتح مکه است. که علیرغم آزارها و اذیت های بسیار آنان، پیامبر (ص) تمام اهل مکه را بخشید و حتی خانه سران کفر را به عنوان منطقه امن اعلام کرد.
ثالثا آنچه درباره مدارا با مشرکین گفته شده است، مربوط به دوره زمانی خاصی نیست. بلکه مربوط به کسی است که با او مواجهه داریم. که آیا حقیقت را شنیده است و لجاجت کرده و در صدد دشمنی با ماست، یا آنکه هیچ نمی داند. حتی زمانی که اسلام در اوج قدرت بود، برای آنان که ناآشنا بودند، سیره اسلام، این گونه بود که افراد در نهایت امنیت وارد منطقه اسلامی شوند و پس از شنیدن سخنان اسلام نیز، در صورتی که آن را نمی پذیرند، به منطقه اولیه خود اسکورت شوند:
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ (6 توبه) و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند!
- [سایر] چرا مسلمانان در صدر اسلام به کاروان مشرکین حمله می کردند و این کار چه توجیهی می تواند داشته باشد ؟
- [سایر] آیا آمریکا و انگلیس جزء مشرکین می باشند؟ و در مراسم برائت از مشرکین می گنجند؟
- [سایر] آیا آمریکا و انگلیس جزء مشرکین می باشند؟ و در مراسم برائت از مشرکین می گنجند؟
- [سایر] منطق اسلام در مورد قدرت چیست؟
- [سایر] چرا خداوند متعال اینقدر با بنی اسرائیل مدارا میکرد؟
- [سایر] معنای رفق و مدارا در سیره نبوی چیست ؟
- [سایر] چرا پیامبر اسلام(ص) دستور قتل کعب بن اشرف یهودی را داد؟ و چرا بعد از کشتن او دستور داد همه مردان یهودی را بکشند؟
- [سایر] رابطه قتل و حیات در اسلام چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] شخصی مرتکب قتل عمدی شده است در تحقیقات مشخص شده که با آمریت و دستور صریح شخص دیگری مرتکب قتل شده است در صورتی که شخص مباشر در حال استیصال و اکراه و اجبار مرتکب قتل شده باشد حکم شرعی درباره شخص دستور دهنده (آمر) چیست؟
- [سایر] اگر قصاص قبل از جنایت جایز نیست پس چرا پیامبراکرم(ص) دستور قتل ذی الخویصره را صادر فرمودند؟
- [آیت الله مظاهری] اگر مسلمانان مطلع شوند که اجانب میخواهند بر بلاد مسلمین استیلا پیدا کنند، چنانچه قدرت داشته باشند واجب است از نفوذ آنها جلوگیری کنند.
- [آیت الله اردبیلی] هیچ مسلمانی نباید نسبت به مسائل و مشکلات سایر مسلمانان بیتفاوت باشد و به اندازه قدرت و توان خود موظّف است در اصلاح امور دینی و دنیایی دیگران اقدام نماید. از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده است که فرمودند: (کسی که صبح کند در حالی که به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست).(1)
- [آیت الله سیستانی] بر هر مسلمان واجب است مسلمان دیگری را که نزدیک است از گرسنگی یا تشنگی بمیرد ، آب و غذا داده و او را از مرگ نجات دهد اگر جان خودش در خطر نباشد ، و همچنین اگر آن شخص مسلمان نباشد ولی انسانی است که قتل او جایز نیست . آداب غذا خوردن
- [آیت الله مظاهری] دیه قتل عمد را باید در ظرف یک سال بدهند، و دیه قتل شبه عمد و قتل خطایی را میتوانند در ظرف سه سال به سه قسط بدهند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قتل بر سه گونه است: اوّل: قتل عمدی، در قتل عمدی یا قاتل به قصد قتل دیگری را میکشد یا با وسیلهای که به حسب عادت کشنده است و قاتل هم احتمال عقلایی این امر را بدهد قتل صورت میگیرد. دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد شخصی کسی را با آلتی بزند که به حسب عادت کشنده نیست و یا قاتل این امر را احتمال نمیدهد و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتّفاقاً بکشد. سوم: قتل خطای محض، در قتل خطای محض قاتل انجام کاری بر روی مقتول را قصد نکرده، بلکه مثلاً برای شکار حیوانی تیر انداخته ولی اشتباهاً کسی را کشته است. در قتل عمد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را عفو کند، یا در صورت وجود شرائط قصاص، او را با حکم حاکم شرع بکشد و اگر مقتول مسلمان، زن یا دختر باشند، اگر چه قاتل مسلمان او را هم میتوان کشت، لکن اگر قاتل، مرد باشد، باید نصف دیه او را به وی بدهند و ولیّ مقتول میتواند در صورت رضایت آنها به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است، چون اندازههایی که در شرع برای دیه تعیین شده مختلف است، قاتل میتواند هر اندازهای را که مایل است انتخاب کند، بنابراین میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و اگر رضایت آنها به قسم خاصّی از دیه باشد، قاتل باید همان قسم را بدهد. در قتل شبه عمد و خطای محض، ولیّ مقتول حقّ ندارد قاتل را بکشد، بلکه حقّ دریافت دیه دارد که در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطای محض از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل دیه گرفته میشود.
- [امام خمینی] احکام قرض - قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و اخبار راجع به آن زیاد سفارش شده است، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.
- [آیت الله بروجردی] گوشت و پیه و چرمی که در بازار مسلمانان فروخته میشود پاک است و همچنین است اگر یکی از اینها در دست مسلمان باشد، ولی اگر بدانند آن مسلمان از کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه، نجس میباشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] گوشت وپیه و چرمی که در بازار مسلمانان فروخته شود پاک است، و همچنین است اگر یکی از اینها در دست مسلمان باشد، و همچنین اگر بداند آن مسلمان از کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانیست که به دستور شرع کشته شده یا نه پاک میباشد مگر علم بعدم تذکیه پیدا کند.
- [آیت الله جوادی آملی] .داد و ستد گوشت , پیه و پوستِ واردشده از کشور غیراسلامی یا گرفته شده از دست غیر مسلمان، اگر هیچ منفعت عقلایی که مشروط به پاک بودن نیست ندارد، باطل است و اگر معلوم باشد که آن ها از حیوان ی است که به دستور اسلام, هرچند با نظارت مسلمان مسئول، کشته شده باشد، صحیح است.
- [امام خمینی] گوشت و پیه و چرمی که در بازار مسلمانان فروخته شود پاک است، و همچنین است اگر یکی از اینها در دست مسلمان باشد. ولی اگر بدانند آن مسلمان از کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه، نجس می باشد.