موج ضد دینی ایجاد شده در جامعه اروپا، سبب شد عده ای از آنها انکار دین را یک مطلب پایه قرار دهند و با مسلم انگاشتن بطلان دین، به توجیه دلیل فراگیری آن بپردازند و در این زمینه انواع و اقسام توجیهات را بیان کنند. شهید مطهری در این باره می فرمایند: (زمانی آمدند گفتند دین مولود ترس است، بشر از طبیعت می ترسیده، از صدای غرّش رعد می ترسیده، از هیبت دریا میترسیده، و نتیجه ترس سبب شده که فکر دین در سر مردم پیدا شود. ... بعضی گفتند علّت پیدایش دین جهل و نادانی بشر است؛ بشر می خواسته حوادث جهان را تعلیل نماید و برای آنها علّت ذکر کند و چون علّتها را نمی شناخته است، علّت ماوراء طبیعی برای حوادث فرض کرده است. بعضی دیگر گفته اند علّت اینکه بشر به سوی دین گراییده علاقه ای است که به نظم و عدالت دارد؛ وقتی که در دنیا از طرف طبیعت یا اجتماع بی عدالتی می بیند، برای اینکه تسکینی جهت آلام درونی خود پیدا کند دین را برای خویشتن می سازد.... بعضی آمدند برای پیدایش دین یک علّت دیگر فرض کردند و گفتند دین وسیله ای است برای کسب امتیاز در جامعه های طبقاتی. ... فروید گفت: ... دین ریشه اش تمایل جنسی است و نه چیز دیگر.[1] اختلاف نظر بین گروههای منکر دین، باید علامت سوالی نزد خود آنها ایجاد کند که به راستی فرضیه هایشان چقدر می تواند صحیح باشد! و یک تلنگر دیگر به اندیشه ای که دینداری را به علت جهل می داند، این است که ( مطابق این نظریّه باید کاملًا به موازات پیشرفت علم، دین منتفی بشود، یعنی در میان طبقات علما نباید دینداری وجود داشته باشد، در صورتی که گویا خود راسل است که می گوید ما می بینیم که در میان طبقه جاهل، هم بیدین هست و هم دیندار؛ در طبقه علما نیز هم دیندار داریم و هم بی دین.)[2] یک سوال دیگر که می تواند معتقدین به این تصور را به فکر فرو ببرد اینکه: آیا دینداران امروز و دیروز، از نقش عوامل طبیعی در تولد فرزند خبر نداشته و ندارند؟ آیا آنها همین فرزند را علیرغم دانستن عوامل طبیعی، مخلوق خدای متعال نمی دانند؟ قطعا در جنین شناسی رشدهایی صورت گرفته است، اما مراحل تدریجی رشد جنین، حتی در قرآن بیان شده و همان راهی برای دعوت در شناخت قدرت خدای متعال قرار داده شده است. بنابراین چگونه ممکن است با توجه به توجیهات طبیعی این پدیده، کفر اثبات شود؟ منکران خدا، حقیقتا به دنبال چه بوده اند که نیافته اند و می گویند نیست؟! شهید مطهری حقیقت انکار این گروه را چنین تبیین می کند: ( چیزی که در برخی تعلیمات دینی و مذهبی مشاهده میشود و متأسّفانه کم و بیش در میان خود ما هم هست این است که در ایام صباوت مفهومی با مشخصّات خاصّی با نام و عنوان خدا به خورد کودک می دهند. کودک وقتی بزرگ میشود و دانشمند می گردد، می بیند چنین چیزی معقول نیست و نمی تواند موجود باشد تا خدا باشد یا غیر خدا. کودک پس از آنکه بزرگ شد، بدون اینکه فکر کند یا انتقاد کند که ممکن است مفهوم صحیحی برای آن تصوّر کرد، یکسره الوهیّت را انکار میکند. او خیال می کند خدایی را که انکار میکند همان است که خداشناسان قبول دارند. پس چون این ساخته شده ذهن خود را- که اوهام عامیانه برایش ساختهاند- قبول ندارد، خدا را قبول ندارد؛ دیگر فکر نمی کند خدای به آن مفهوم را که او انکار می کند، خداشناسان نیز انکار دارند و انکار او انکار خدا نیست، بلکه انکار همان است که باید انکار کرد.)[3] یافته های علم تجربی، چگونه می تواند به انکار خدای متعال برسد؟ و پوزیتیویست ها، چه جایگاهی در این باره دارند؟ علامه طباطبایی بیان زیبایی در این باره دارند: ( مثل این علوم و فلسفه مثل یک خارکنی است که تیشه خود را برداشته و برای کندن خار رهسپار کوه میشود، اگر کسی از کوه سرازیر شده به وی گوید: (مرو چیزی نیست) معنای سخن وی این است که در کوه خاری نیست، زیرا در ظرف غرض خارکن (چیز) و (خار) یکی است (خار چیز) و البته معنای سخن وی این نیست که کوه و سنگ و خاک و سبزه و هیچ موجودی نیست. و اگر این سخن به صیّادی که سلاح به دست گرفته و متوجه کوه است گفته شود معنی (چیز)، (شکار) خواهد بود زیرا پیش شکارچی (چیز) و (شکار) یکی است (چیز شکار)، و همچنین ... ولی کسی که هدف عمومی دارد، این سخن (چیزی نیست) برای وی معنی بسیار وسیعی می دهد به طوری که ناچار است بگوید (دروغ است). از بیان گذشته نتیجه گرفته می شود که: با نظر مثبت یا منفی که در علوم دیگر تهیه شده یک نظریه مثبت یا منفی فلسفی را نمی توان رد کرد.)[4] بنابراین در بحث هایی که درباره وجود خدا می کنیم، باید قبل از هر چیز متوجه باشیم که منظور از خدا، موجودی مادی نیست تا با تجربیات مادی، یا یافته های علوم تجربی، بتوانیم راجع به وجود یا عدم او سخن بگوییم. خدای متعال موجودی مجرد است و سنخ بحث ها در این زمینه باید با متد عقلی باشد. و بیان دلایل و توجیهات مادی برای یک پدیده هیچ ربطی به بحث های خداشناسی ندارد. چون آن عوامل در عرض تاثیر مجردات نیستند، بلکه در طول آن ها قرار می گیرند. [1]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج3، ص: 390. [2]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج3، ص: 582. [3]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج1، ص: 481. [4]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج6، ص: 70.
موج ضد دینی ایجاد شده در جامعه اروپا، سبب شد عده ای از آنها انکار دین را یک مطلب پایه قرار دهند و با مسلم انگاشتن بطلان دین، به توجیه دلیل فراگیری آن بپردازند و در این زمینه انواع و اقسام توجیهات را بیان کنند.
شهید مطهری در این باره می فرمایند: (زمانی آمدند گفتند دین مولود ترس است، بشر از طبیعت می ترسیده، از صدای غرّش رعد می ترسیده، از هیبت دریا میترسیده، و نتیجه ترس سبب شده که فکر دین در سر مردم پیدا شود. ... بعضی گفتند علّت پیدایش دین جهل و نادانی بشر است؛ بشر می خواسته حوادث جهان را تعلیل نماید و برای آنها علّت ذکر کند و چون علّتها را نمی شناخته است، علّت ماوراء طبیعی برای حوادث فرض کرده است. بعضی دیگر گفته اند علّت اینکه بشر به سوی دین گراییده علاقه ای است که به نظم و عدالت دارد؛ وقتی که در دنیا از طرف طبیعت یا اجتماع بی عدالتی می بیند، برای اینکه تسکینی جهت آلام درونی خود پیدا کند دین را برای خویشتن می سازد.... بعضی آمدند برای پیدایش دین یک علّت دیگر فرض کردند و گفتند دین وسیله ای است برای کسب امتیاز در جامعه های طبقاتی. ... فروید گفت: ... دین ریشه اش تمایل جنسی است و نه چیز دیگر.[1]
اختلاف نظر بین گروههای منکر دین، باید علامت سوالی نزد خود آنها ایجاد کند که به راستی فرضیه هایشان چقدر می تواند صحیح باشد!
و یک تلنگر دیگر به اندیشه ای که دینداری را به علت جهل می داند، این است که ( مطابق این نظریّه باید کاملًا به موازات پیشرفت علم، دین منتفی بشود، یعنی در میان طبقات علما نباید دینداری وجود داشته باشد، در صورتی که گویا خود راسل است که می گوید ما می بینیم که در میان طبقه جاهل، هم بیدین هست و هم دیندار؛ در طبقه علما نیز هم دیندار داریم و هم بی دین.)[2]
یک سوال دیگر که می تواند معتقدین به این تصور را به فکر فرو ببرد اینکه: آیا دینداران امروز و دیروز، از نقش عوامل طبیعی در تولد فرزند خبر نداشته و ندارند؟ آیا آنها همین فرزند را علیرغم دانستن عوامل طبیعی، مخلوق خدای متعال نمی دانند؟ قطعا در جنین شناسی رشدهایی صورت گرفته است، اما مراحل تدریجی رشد جنین، حتی در قرآن بیان شده و همان راهی برای دعوت در شناخت قدرت خدای متعال قرار داده شده است. بنابراین چگونه ممکن است با توجه به توجیهات طبیعی این پدیده، کفر اثبات شود؟
منکران خدا، حقیقتا به دنبال چه بوده اند که نیافته اند و می گویند نیست؟! شهید مطهری حقیقت انکار این گروه را چنین تبیین می کند:
( چیزی که در برخی تعلیمات دینی و مذهبی مشاهده میشود و متأسّفانه کم و بیش در میان خود ما هم هست این است که در ایام صباوت مفهومی با مشخصّات خاصّی با نام و عنوان خدا به خورد کودک می دهند. کودک وقتی بزرگ میشود و دانشمند می گردد، می بیند چنین چیزی معقول نیست و نمی تواند موجود باشد تا خدا باشد یا غیر خدا. کودک پس از آنکه بزرگ شد، بدون اینکه فکر کند یا انتقاد کند که ممکن است مفهوم صحیحی برای آن تصوّر کرد، یکسره الوهیّت را انکار میکند. او خیال می کند خدایی را که انکار میکند همان است که خداشناسان قبول دارند. پس چون این ساخته شده ذهن خود را- که اوهام عامیانه برایش ساختهاند- قبول ندارد، خدا را قبول ندارد؛ دیگر فکر نمی کند خدای به آن مفهوم را که او انکار می کند، خداشناسان نیز انکار دارند و انکار او انکار خدا نیست، بلکه انکار همان است که باید انکار کرد.)[3]
یافته های علم تجربی، چگونه می تواند به انکار خدای متعال برسد؟ و پوزیتیویست ها، چه جایگاهی در این باره دارند؟
علامه طباطبایی بیان زیبایی در این باره دارند: ( مثل این علوم و فلسفه مثل یک خارکنی است که تیشه خود را برداشته و برای کندن خار رهسپار کوه میشود، اگر کسی از کوه سرازیر شده به وی گوید: (مرو چیزی نیست) معنای سخن وی این است که در کوه خاری نیست، زیرا در ظرف غرض خارکن (چیز) و (خار) یکی است (خار چیز) و البته معنای سخن وی این نیست که کوه و سنگ و خاک و سبزه و هیچ موجودی نیست. و اگر این سخن به صیّادی که سلاح به دست گرفته و متوجه کوه است گفته شود معنی (چیز)، (شکار) خواهد بود زیرا پیش شکارچی (چیز) و (شکار) یکی است (چیز شکار)، و همچنین ... ولی کسی که هدف عمومی دارد، این سخن (چیزی نیست) برای وی معنی بسیار وسیعی می دهد به طوری که ناچار است بگوید (دروغ است).
از بیان گذشته نتیجه گرفته می شود که: با نظر مثبت یا منفی که در علوم دیگر تهیه شده یک نظریه مثبت یا منفی فلسفی را نمی توان رد کرد.)[4]
بنابراین در بحث هایی که درباره وجود خدا می کنیم، باید قبل از هر چیز متوجه باشیم که منظور از خدا، موجودی مادی نیست تا با تجربیات مادی، یا یافته های علوم تجربی، بتوانیم راجع به وجود یا عدم او سخن بگوییم. خدای متعال موجودی مجرد است و سنخ بحث ها در این زمینه باید با متد عقلی باشد.
و بیان دلایل و توجیهات مادی برای یک پدیده هیچ ربطی به بحث های خداشناسی ندارد. چون آن عوامل در عرض تاثیر مجردات نیستند، بلکه در طول آن ها قرار می گیرند.
[1]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج3، ص: 390.
[2]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج3، ص: 582.
[3]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج1، ص: 481.
[4]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج6، ص: 70.
- [سایر] چرا با پیشرفت وسیع علم دانشمندان هنوز قادر به شناخت کامل خداوند نشده اند؟
- [سایر] چرا با پیشرفت وسیع علم دانشمندان هنوز قادر به شناخت کامل خداوند نشده اند؟
- [سایر] چرا با پیشرفت وسیع علم دانشمندان هنوز قادر به شناخت کامل خداوند نشده اند؟
- [سایر] آیا در پیشرفت و تعالی علم لازم است، یا عمل؟
- [سایر] رابطه علم با رشد، کمال، پیشرفت انسان چیست؟
- [سایر] نظر قرآن درباره پیشرفت علم و تکنولوژی جدید چیست؟
- [سایر] پیشرفت علم در حکومت امام مهدی(ع) تا کجاست؟
- [سایر] چرا پیشرفت علم موجب تجدید نبوت نگردیده است؟
- [سایر] با ظهور اسلام مسلمانان به پیشرفت دست یافتند، اما با پیشرفت علم اروپاییان بر تارک علم نشستند. علت عقب ماندن مسلمین در عرصه علوم مختلف و سیاست ، همینطور تضعیف دول مسلمین و ایجاد تفرقه در بین آنها چیست؟
- [آیت الله بهجت] اخیرا افرادی که فاقد ناخن هستند، به وسیله پیشرفت علم پزشکی می توانند ناخن مصنوعی بکارند.
- [آیت الله سبحانی] اگر مسجد خراب شود، عرصه آن به حال وقف باقی می ماند، و همچنین اگر خانه ای که برای گروهی وقف بوده ویران گردد، عرصه آن به عنوان صدقه مطلقه باقی می ماند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر وصیت به واجب و مستحب بکند امور واجب مقدم می شود و اگر از ثلث باقی ماند صرف امور مستحبه می شود.
- [آیت الله مظاهری] تحقیقات روی حیوان در علم پزشکی یا جراحی و مانند اینها، اگر پیشرفت علم متوقف بر آن باشد اشکال ندارد، ولی تحقیقات روی انسان موقعی جایز است که علاوه بر رضایت او خطر جانی و روحی و جسمی برای او نداشته باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر درخت بید و چنار بکارد یا قالی بزند جزء درآمد سالی است که وقت فروش آنها است لذا اگر در آن سال صرف مؤونه نشد و عین یا پول آن باقی ماند در آخر سال باید تخمیس شود. شاخه ها یا منافعی که معمولاً در هر سال از آن استفاده می کنند جزء درآمد همان سال محسوب می شود که اگر تا آخر سال باقی ماند باید تخمیس شود.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده ، روزه اش باطل نمی شود.
- [آیت الله بروجردی] اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزهاش باطل نمیشود.
- [آیت الله خوئی] اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزهاش باطل نمیشود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر چیزی را با اعتقاد به این که راست است از قول خدا یا معصومان علیهمالسلام نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزهاش باطل نمیشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر یا امام نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزهاش باطل نمیشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزهاش باطل نمیشود.