یکی از تحولاتی که در کوفه به وقوع پیوست و از جمله پیامدهای قیام امام حسین علیه السلام محسوب می شود قیام مختار است مختار فرزند ابوعبیدة بن مسعود ثقفی یکی از سرداران اسلام بود که در شمار شیعیان سرشناس کوفه به شمار می رفت. در آغاز قیام امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل فرستاده امام علیه السلام به کوفه، در خانه مختار سکونت گزید و مختار با وی بعیت کرد و بعد از شهادت مسلم او زندانی شد و در تمام مدتی که واقعه کربلا رخ داد او در زندان بود که بعداً با وساطت عبدالله بن عمر آزاد شد و به حجاز رفت و در مکه به عبدالله بن زبیر پیوست.[1] زیرا درپاره ای از اهداف مشترک بودند ولی این اتحاد به زودی از هم گسست و مختار در پی خواسته های خود از ابن زبیر جدا شد و به کوفه رفت قبل از آن مختار با محمد حنفیه دیدار کرد و نقشه خود مبنی بر خونخواهی امام حسین علیه السلام و انتقام گرفتن از قاتلان آن حضرت را با او در میان گذاشت. مختار سکوت محمد حنفیه را برای خود اجازه تلقی کرد و در کوفه مردم را به قیام همراه خود فراخواند و گفت: محمد بن علی (محمد حنفیه) مرا به سوی شما فرستاده که من مورد اعتماد و وزیر و برگزیده و امیر او هستم...)[2] اما بعضی از شیعیان از جمله سلیمان بن صرد ادعای او مبنی بر رابطه اش با محمد حنفیه را مورد انکار قرار دادند.[3] مختار قبل از دست زدن به هر گونه اقدام مؤثر دوباره توسط حاکم کوفه زندانی شد ولی بعد از آزادی از زندان به سازماندهی قیام خود پرداخت. گویند مختار ابتدا صلاح دید با امام سجاد علیه السلام رابطه برقرار سازد و او را در جریان بگذارد ولی امام پاسخ مثبتی به او نداد از این رو او به محمد حنفیه روی آورد.[4] ولی محمد هم پاسخ مبهمی به او داد به این مضمون که (از این که خدا ما را به وسیله هر که از بندگانش یاری دهد، مخالفتی نداریم).[5] موضع ابن حنفیه در قبال مختار، در اوضاع عمومی کوفه اثر نهاد زیرا دوری امام سجاد علیه السلام از صحنه مبارزات علنی بخاطر وجود جو خفقان و همچنین آگاهی امام علیه السلام از بی وفایی و رنگ پذیری آن ها و در نتیجه عدم پاسخ مثبت در قبال قیام مختار نظر شیعیان را به سوی ابن حنفیه که بعد از امام سجاد علیه السلام فردی مورد قبول شیعیان بود متوجه ساخت و مختار نیز زعامت شیعیان را به دست گرفت و تعدادی از بزرگان شیعه که او را شایسته رهبری می دانستند به گرد او جمع شدند و به نفع مختار به تبلیغ پرداختند و گروهی هم که به نمایندگی مختار از طرف ابن حنفیه تردید داشتند به حجاز رفته و پاسخ محمد بن حنفیه که در جواب آنها گفت (به خدا دوست دارم خداوند به دست هر کدام از بندگانش که صلاح می داند انتقام ما را از دشمنان بگیرد) به منزله حمایت از مختار تلقی نمودند و در نتیجه شیعیان کوفه نیز به گرد او جمع شدند و زمینه قیام وی فراهم شد. مختار برای جلب حمایت سردار بزرگ شیعه ابراهیم اشتر فرزند مالک اشتر هم از وجود محمد حنفیه مایه گذاشت و نامه ای به او نشان داد که گویا از طرف محمد بن حنفیه می باشد و ابراهیم هم به او پیوست.[6] پس مختار در شامگاه 12 ربیع الاول سال 66 ه ق، با شعار (یا لثارات الحسین) قیام خود را شروع کرد.[7] و پس از سرکوبی قیام اشراف کوفه، به خونخواهی خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداخت و به یاران خود دستور داد کسانی را که در کشتار روز عاشورا دست داشتند دستگیر و به قتل برسانند.[8] مختار بعد از قتل چند تن از قاتلان امام حسین علیه السلام سرهای آنها را به نزد محمد بن حنفیه فرستاد و او نیز از خداوند برای مختار پاداش نیکو خواست.[9] گویند وقتی مختار سرهای عمر بن سعد و فرزندش را به مدینه فرستاد تنها در آن روز بود که امام سجاد علیه السلام را خندان دیدند.[10] قضاوت درباره مختار و قیام او ساده است هر چند اخبار، مشحون از اتهامات مغرضانه و گزافه هایی است که چهره او را از یک شیعه انقلابی تا کذّاب مدعی نبوت آشفته کرده است. ادله زیادی وجود دارد که حاکی از اعتقاد مختار و یارانش به تشیع و علاقه فراوان نسبت به اهل بیت علیهم السلام بود. او در محیطی شیعی رشد و تربیت یافت و نسبت به مقام اهل بیت(علیهم) شناخت کامل داشت و در دوران حکومت خود به دفاع و خونخواهی از آنان پرداخت، مختار چندین بار هدایایی برای محمد حنفیه فرستاد تا بین خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله پخش کند.[11] مختار با کشتن قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش چندان علی بن حسین علیه السلام و محمد بن حنفیه را خوشحال کرد که او را ستایش و دعا کردند.[12] یاران مختار او را هواخواه خاندان رسالت می دانستند و دشمنانش او را دروغگو می نامیدند آنگونه که ابن زبیر به ابن عباس گفت: (خدا دروغگو را کشت) ابن عباس پاسخ داد (خداوند رحمت کند مختار را که مردی دوستدار ما و آشنا به حقوق ما بود)[13]. موضع مختار در انتقام گرفتن از اموی ها و اشراف به خوبی می تواند نشان دهد که برای رسیدن به هدف خود حاضر شد موقعیت خود را به خطر انداخته و به دستگیری و قتل قاتلان امام حسین علیه السلام بپردازد، اما از آنجا که او ضربات زیادی بر پیکر اموی ها وارد کرده و زبیری ها را نیز مورد حمله قرار داد، آنها کوشیدند تا انواع و اقسام اتهامات را به او نسبت دهند مانند: ادعای نبوّت، ادعای مهدویت برای ابن حنفیه، تأسیس فرقه کیسانیه، و نسبت دادن لقب کذاب به او، که بیشتر این نسبتها بعد از مرگ مختار به او داده شده است. دلیل این مقدار حمله بر او برای ضرباتی است که بر پیکر اموی ها وارد کرده است و ابن زبیر نیز که از دشمنان اهل بیت(علیهم) بود نمی توانست نسبت به مختار که برای حاکم کردن اهل بیت کوشش می کرد بی تفاوت بماند.[14] مختار در قیام خویش به یکی از هدفهای اساسی خود یعنی خونخواهی خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله دست یافت پس به کار بردن واژه شکست برای او چندان زیبنده نیست. از سویی دیگر، برخی معتقدند مختار مردی جویای نام و قدرت نیز بود و در رفتار سیاسی و تصمیم گیریهای خود گاهی به ملاحظات دینی پشت پا می زد و در برابر دشمنانش قول و عملش متفاوت بود. بعضی از برخوردهای او موجب رنجش و کناره گیری برخی شیعیان از او شد و این کار در تضعیف موقعیت سیاسی و نظامی مختار بسیار مؤثر بود.[15] در نتیجه پس از واقعه کربلا و اوضاع دشوار حاکم، امام سجاد علیه السلام سعی بر آن داشت تا با جنبشهایی که به نام شیعه بر پا می شد مانند قیام توابین و مختار بخاطر حفظ جان اهل بیت (علیهم) رابطه ای برقرار نماید ولی این به معنای طرد این قیامها نبود اما دو شخصیت دیگر یعنی محمد بن حنفیه و ابن عباس در فعالیتهای سیاسی و گروهی مشارکت داشتند و چون محمد بن حنفیه به دلیل علوی بودن برای شیعیان دارای اهمیت خاصی بود، با اینکه او هیچ داعیه رهبری نداشت مختار به نام او در کوفه علم مخالفت با بنی امیه و ابن زبیر را برافراشت. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ماهیت قیام مختار - رضوی اردکانی. 2. تاریخ سیاسی اسلام - رسول جعفریان. 3. نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت- جعفر منتظر القائم. 4. سرگذشت امام سجاد زین العابدین - محمد جواد نجفی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . طبری، تاریخ طبری، ترجمه: پاینده، ج7، ص 321، یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، ج2، ص 201. [2] . تاریخ طبری، (پیشین) ج7، ص 321. [3] . همان، ص 324. [4] . مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج2، ص 77. [5] . یعقوبی، پیشین، ج2، ص 201. [6] . دینوری، اخبارالطوال، ترجمه دامغانی، تهران، نشر نی، ص 334. [7] . ابن اعثم، الفتوح، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج3،ص 258. [8] . دینوری، پیشین، ص 348. [9] . طبری، پیشین، ج8، ص 3353. [10] . یعقوبی، پیشین، ج2، ص 203. [11] . ابن اعثم، الفتوح، ج3، ص 258. [12] . این شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، ج4، ص 144. [13] . ابن اعثم، الفتوح، ج3، ص 327. [14] . جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج3، ص 229. [15] . منتظر القائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت علیهم السلام-، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص 322.
با توجه به اینکه در کتابهای تاریخ نوشته شده که مختار مردم را به سوی محمد دعوت می کرد آیا مختار مورد تأیید ائمه هست یا نه؟
یکی از تحولاتی که در کوفه به وقوع پیوست و از جمله پیامدهای قیام امام حسین علیه السلام محسوب می شود قیام مختار است مختار فرزند ابوعبیدة بن مسعود ثقفی یکی از سرداران اسلام بود که در شمار شیعیان سرشناس کوفه به شمار می رفت. در آغاز قیام امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل فرستاده امام علیه السلام به کوفه، در خانه مختار سکونت گزید و مختار با وی بعیت کرد و بعد از شهادت مسلم او زندانی شد و در تمام مدتی که واقعه کربلا رخ داد او در زندان بود که بعداً با وساطت عبدالله بن عمر آزاد شد و به حجاز رفت و در مکه به عبدالله بن زبیر پیوست.[1] زیرا درپاره ای از اهداف مشترک بودند ولی این اتحاد به زودی از هم گسست و مختار در پی خواسته های خود از ابن زبیر جدا شد و به کوفه رفت قبل از آن مختار با محمد حنفیه دیدار کرد و نقشه خود مبنی بر خونخواهی امام حسین علیه السلام و انتقام گرفتن از قاتلان آن حضرت را با او در میان گذاشت. مختار سکوت محمد حنفیه را برای خود اجازه تلقی کرد و در کوفه مردم را به قیام همراه خود فراخواند و گفت: محمد بن علی (محمد حنفیه) مرا به سوی شما فرستاده که من مورد اعتماد و وزیر و برگزیده و امیر او هستم...)[2] اما بعضی از شیعیان از جمله سلیمان بن صرد ادعای او مبنی بر رابطه اش با محمد حنفیه را مورد انکار قرار دادند.[3] مختار قبل از دست زدن به هر گونه اقدام مؤثر دوباره توسط حاکم کوفه زندانی شد ولی بعد از آزادی از زندان به سازماندهی قیام خود پرداخت. گویند مختار ابتدا صلاح دید با امام سجاد علیه السلام رابطه برقرار سازد و او را در جریان بگذارد ولی امام پاسخ مثبتی به او نداد از این رو او به محمد حنفیه روی آورد.[4] ولی محمد هم پاسخ مبهمی به او داد به این مضمون که (از این که خدا ما را به وسیله هر که از بندگانش یاری دهد، مخالفتی نداریم).[5]
موضع ابن حنفیه در قبال مختار، در اوضاع عمومی کوفه اثر نهاد زیرا دوری امام سجاد علیه السلام از صحنه مبارزات علنی بخاطر وجود جو خفقان و همچنین آگاهی امام علیه السلام از بی وفایی و رنگ پذیری آن ها و در نتیجه عدم پاسخ مثبت در قبال قیام مختار نظر شیعیان را به سوی ابن حنفیه که بعد از امام سجاد علیه السلام فردی مورد قبول شیعیان بود متوجه ساخت و مختار نیز زعامت شیعیان را به دست گرفت و تعدادی از بزرگان شیعه که او را شایسته رهبری می دانستند به گرد او جمع شدند و به نفع مختار به تبلیغ پرداختند و گروهی هم که به نمایندگی مختار از طرف ابن حنفیه تردید داشتند به حجاز رفته و پاسخ محمد بن حنفیه که در جواب آنها گفت (به خدا دوست دارم خداوند به دست هر کدام از بندگانش که صلاح می داند انتقام ما را از دشمنان بگیرد) به منزله حمایت از مختار تلقی نمودند و در نتیجه شیعیان کوفه نیز به گرد او جمع شدند و زمینه قیام وی فراهم شد. مختار برای جلب حمایت سردار بزرگ شیعه ابراهیم اشتر فرزند مالک اشتر هم از وجود محمد حنفیه مایه گذاشت و نامه ای به او نشان داد که گویا از طرف محمد بن حنفیه می باشد و ابراهیم هم به او پیوست.[6] پس مختار در شامگاه 12 ربیع الاول سال 66 ه ق، با شعار (یا لثارات الحسین) قیام خود را شروع کرد.[7] و پس از سرکوبی قیام اشراف کوفه، به خونخواهی خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداخت و به یاران خود دستور داد کسانی را که در کشتار روز عاشورا دست داشتند دستگیر و به قتل برسانند.[8] مختار بعد از قتل چند تن از قاتلان امام حسین علیه السلام سرهای آنها را به نزد محمد بن حنفیه فرستاد و او نیز از خداوند برای مختار پاداش نیکو خواست.[9] گویند وقتی مختار سرهای عمر بن سعد و فرزندش را به مدینه فرستاد تنها در آن روز بود که امام سجاد علیه السلام را خندان دیدند.[10]
قضاوت درباره مختار و قیام او ساده است هر چند اخبار، مشحون از اتهامات مغرضانه و گزافه هایی است که چهره او را از یک شیعه انقلابی تا کذّاب مدعی نبوت آشفته کرده است. ادله زیادی وجود دارد که حاکی از اعتقاد مختار و یارانش به تشیع و علاقه فراوان نسبت به اهل بیت علیهم السلام بود. او در محیطی شیعی رشد و تربیت یافت و نسبت به مقام اهل بیت(علیهم) شناخت کامل داشت و در دوران حکومت خود به دفاع و خونخواهی از آنان پرداخت، مختار چندین بار هدایایی برای محمد حنفیه فرستاد تا بین خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله پخش کند.[11] مختار با کشتن قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش چندان علی بن حسین علیه السلام و محمد بن حنفیه را خوشحال کرد که او را ستایش و دعا کردند.[12] یاران مختار او را هواخواه خاندان رسالت می دانستند و دشمنانش او را دروغگو می نامیدند آنگونه که ابن زبیر به ابن عباس گفت: (خدا دروغگو را کشت) ابن عباس پاسخ داد (خداوند رحمت کند مختار را که مردی دوستدار ما و آشنا به حقوق ما بود)[13].
موضع مختار در انتقام گرفتن از اموی ها و اشراف به خوبی می تواند نشان دهد که برای رسیدن به هدف خود حاضر شد موقعیت خود را به خطر انداخته و به دستگیری و قتل قاتلان امام حسین علیه السلام بپردازد، اما از آنجا که او ضربات زیادی بر پیکر اموی ها وارد کرده و زبیری ها را نیز مورد حمله قرار داد، آنها کوشیدند تا انواع و اقسام اتهامات را به او نسبت دهند مانند: ادعای نبوّت، ادعای مهدویت برای ابن حنفیه، تأسیس فرقه کیسانیه، و نسبت دادن لقب کذاب به او، که بیشتر این نسبتها بعد از مرگ مختار به او داده شده است. دلیل این مقدار حمله بر او برای ضرباتی است که بر پیکر اموی ها وارد کرده است و ابن زبیر نیز که از دشمنان اهل بیت(علیهم) بود نمی توانست نسبت به مختار که برای حاکم کردن اهل بیت کوشش می کرد بی تفاوت بماند.[14]
مختار در قیام خویش به یکی از هدفهای اساسی خود یعنی خونخواهی خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله دست یافت پس به کار بردن واژه شکست برای او چندان زیبنده نیست. از سویی دیگر، برخی معتقدند مختار مردی جویای نام و قدرت نیز بود و در رفتار سیاسی و تصمیم گیریهای خود گاهی به ملاحظات دینی پشت پا می زد و در برابر دشمنانش قول و عملش متفاوت بود. بعضی از برخوردهای او موجب رنجش و کناره گیری برخی شیعیان از او شد و این کار در تضعیف موقعیت سیاسی و نظامی مختار بسیار مؤثر بود.[15]
در نتیجه پس از واقعه کربلا و اوضاع دشوار حاکم، امام سجاد علیه السلام سعی بر آن داشت تا با جنبشهایی که به نام شیعه بر پا می شد مانند قیام توابین و مختار بخاطر حفظ جان اهل بیت (علیهم) رابطه ای برقرار نماید ولی این به معنای طرد این قیامها نبود اما دو شخصیت دیگر یعنی محمد بن حنفیه و ابن عباس در فعالیتهای سیاسی و گروهی مشارکت داشتند و چون محمد بن حنفیه به دلیل علوی بودن برای شیعیان دارای اهمیت خاصی بود، با اینکه او هیچ داعیه رهبری نداشت مختار به نام او در کوفه علم مخالفت با بنی امیه و ابن زبیر را برافراشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ماهیت قیام مختار - رضوی اردکانی.
2. تاریخ سیاسی اسلام - رسول جعفریان.
3. نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت- جعفر منتظر القائم.
4. سرگذشت امام سجاد زین العابدین - محمد جواد نجفی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . طبری، تاریخ طبری، ترجمه: پاینده، ج7، ص 321، یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، ج2، ص 201.
[2] . تاریخ طبری، (پیشین) ج7، ص 321.
[3] . همان، ص 324.
[4] . مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج2، ص 77.
[5] . یعقوبی، پیشین، ج2، ص 201.
[6] . دینوری، اخبارالطوال، ترجمه دامغانی، تهران، نشر نی، ص 334.
[7] . ابن اعثم، الفتوح، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج3،ص 258.
[8] . دینوری، پیشین، ص 348.
[9] . طبری، پیشین، ج8، ص 3353.
[10] . یعقوبی، پیشین، ج2، ص 203.
[11] . ابن اعثم، الفتوح، ج3، ص 258.
[12] . این شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، ج4، ص 144.
[13] . ابن اعثم، الفتوح، ج3، ص 327.
[14] . جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج3، ص 229.
[15] . منتظر القائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت علیهم السلام-، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص 322.
- [سایر] با توجه به اینکه در کتابهای تاریخ نوشته شده که مختار مردم را به سوی محمد دعوت می کرد آیا مختار مورد تأیید ائمه هست یا نه؟
- [سایر] آیا واقعیت دارد که ابراهیم اشتر به مختار ثقفی خیانت کرد و بعد از شکت مختار به مصعب بن زبیر پیوست؟
- [سایر] آیا امام سجاد(ع) قیام مختار را تأیید کرد؟ وقتی مختار به حکومت رسید قول داد که بعد از کشتن قاتلین شهدای کربلا حکومت را به شورایی میسپارد تا آنان حاکم را انتخاب کنند. چرا مختار این حرف را زد؟ چرا ایشان بعد از کشتن قاتلین شهدای کربلا و شکست دادن ارتش شام، حکومت را به امام سجاد(ع) ندادند؟
- [سایر] دیدگاه ائمه(علیهم السلام) و شیعیان در مورد مختار چگونه است؟
- [سایر] انسان موجودی مختار است یا مجبور؟
- [سایر] حرمله چگونه بدست مختار ثقفی کشته شد؟
- [سایر] چگونه انسان مختار است با اینکه خلقتش بدون رضایتش بوده؟
- [سایر] آیا انسان مجبور است یا مختار؟
- [سایر] مختار ثقفی روز عاشورا چرا در کربلا حضور نداشت؟
- [سایر] آیا انسان مجبور است یا مختار؟
- [آیت الله سیستانی] آخر وقت نماز عشا برای شخص مختار همچنان که گذشت نصف شب است . و شب از اول غروب است تا طلوع فجر .
- [آیت الله مظاهری] مدّعی باید بالغ و رشید و مختار باشد و برای خود یا کسی که او را وکیل کرده یا کسی که مدّعی بر او ولایت دارد، اقامه دعوی نماید.
- [آیت الله مظاهری] کسی که قسم میخورد باید بالغ، عاقل، رشید، مختار و معتقد به قسم باشد و به طور قطع و جدّ و جزم قسم بخورد و در مجلس قضاوت بعد از خواستن قاضی باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .