نوع لباسی که امروز روحانیون استفاده می کنند، از زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) رایج بوده است و آن بزرگواران، چنین لباس می پوشیدند. عمامه بر سر بستن، از مستحبات بوده و تأکید فراوانی بر آن شده است. احادیث متعددی در این زمینه از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده است؛ از جمله: امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: (حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) عمّامه بر سر بستند و یک طرف آن را به جلو و طرف دیگر را به عقب انداختند). از حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که: (حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) با دست خود بر سر حضرت علی(علیه السلام) عمامه پیچیدند.)[1] از احادیث موجود در کتب روایی شیعه و سنّی استفاده میشود که پوشیدن عمامه و عبا بخشی از سنّت معصومان(علیهم السلام) است؛ از آن جمله: 1- جابر نقل کرده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در هنگام فتح مکه، در آغاز ورود به مکّه عمامه ای مشکی بر سر داشت.[2] علی(علیه السلام) فرمود: (رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز عید غدیر، عمامه ای بر سرم گذاشت و گوشه آن را پشت سرم آویزان کرد؛ آن گاه فرمود: "خدای متعال در جنگ بدر و حنین مرا با فرشتگانی کمک کرد که با چنین عمامه هایی معمّم بودند".[3] 2- اصبغ بن نباته که از نزدیکان امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شمار میرود، روایت کرده است: در آغاز خلافت و پس از بیعت مردم، حضرت علی(علیه السلام) به مسجد آمد، در حالی که عمامه رسول خدا را بر سر داشت.[4] 3- در احوال امیر مؤمنان علیه السلام نیز آمده است که هنگام ناراحتی قبای زرد رنگی را به دوش می انداختند و شدّت نگرانی خود را با این نماد نشان می دادند.[5] بنابراین از مجموع روایات میتوان نتیجه گرفت پوشیدن عمامه و عبا بخشی از سنّت پیامبر و امامان(علیهم السلام) را تشکیل میدهد. و روحانیون به جهت این که در هر زمان و مکانی خود را پاسخگوی شبهات و پرسشهای دینی افراد می دانند بهتر است با پوششی خاص میان جامعه اسلامی حضور داشته باشد، تا مردم آن ها را شناخته و مسائل خود را با آن ها در میان بگذارند. علاوه بر اینکه حتی اگر این لباس ریشه در سنت اسلامی نداشت، بر روحانیت لازم بود نماد دیگری برای هویت صنفی خویش وضع کنند، چرا که اصل استفاده از نماد و بهره گرفتن از برکات آن، علاوه بر اینکه به تأیید عقل و تجربه تاریخی بشر رسیده، در سیره و سنّت پیشوایان الهی نیز شاهد دارد. بعنوان مثال در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اینگونه نقل شده است: (گویا در مسجدالنبی سه ستون قرار داشت که رسول خدا صلی الله علیه وآله کنار هر یک که می نشست معنایی خاص داشت و مسلمانان می دانستند که هنگام چه کاری است. ستونی، خاص مردم، ستونی برای خلوت و ستونی برای شور و مشورت و تصمیم گیری. آنگاه که در کنار ستون اوّل بودند، مردم می دانستند که برای رسیدگی به مسائل عمومی مردم نشسته اند، اختلافات، مرافعات، پاسخ به مسائل، نصیحت اشخاص و تذکر به افراد و…؛ ستون دوّم برای خلوت و عبادت و تهجد پیامبر بود؛ و ستون سوّم برای مسائل عمومی و مشورت)[6] و بر همه این ها باید اضافه کنیم که لباس رایج امروز جامعه ما، اصالتی ندارد و فرهنگ غربی آن را به ما غالب کرده است. و اگر اندکی به گذشته باز گردیم، لباس مردم عادی نیز شباهت بسیاری به لباس روحانیت داشته است. [1]. علامه مجلسی، حلیه المتقین، ص 18. [2]. میزان الحکمه، ج 4، ص 2765، ح 18096. [3]. احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری (سنن بیهقی)، ج 10، ص 14. [4]. صدوق، محمد بن علی بن الحسین، التوحید، ص 304، ح 1؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج 1، ص 609. [5]. بحارالانوار،ج43،ص171 و ج 30،ص350. [6]. سیره نبوی، ص 429.
نوع لباسی که امروز روحانیون استفاده می کنند، از زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) رایج بوده است و آن بزرگواران، چنین لباس می پوشیدند.
عمامه بر سر بستن، از مستحبات بوده و تأکید فراوانی بر آن شده است. احادیث متعددی در این زمینه از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده است؛
از جمله: امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: (حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) عمّامه بر سر بستند و یک طرف آن را به جلو و طرف دیگر را به عقب انداختند).
از حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که: (حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) با دست خود بر سر حضرت علی(علیه السلام) عمامه پیچیدند.)[1]
از احادیث موجود در کتب روایی شیعه و سنّی استفاده میشود که پوشیدن عمامه و عبا بخشی از سنّت معصومان(علیهم السلام) است؛ از آن جمله:
1- جابر نقل کرده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در هنگام فتح مکه، در آغاز ورود به مکّه عمامه ای مشکی بر سر داشت.[2]
علی(علیه السلام) فرمود: (رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز عید غدیر، عمامه ای بر سرم گذاشت و گوشه آن را پشت سرم آویزان کرد؛ آن گاه فرمود: "خدای متعال در جنگ بدر و حنین مرا با فرشتگانی کمک کرد که با چنین عمامه هایی معمّم بودند".[3]
2- اصبغ بن نباته که از نزدیکان امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شمار میرود، روایت کرده است: در آغاز خلافت و پس از بیعت مردم، حضرت علی(علیه السلام) به مسجد آمد، در حالی که عمامه رسول خدا را بر سر داشت.[4]
3- در احوال امیر مؤمنان علیه السلام نیز آمده است که هنگام ناراحتی قبای زرد رنگی را به دوش می انداختند و شدّت نگرانی خود را با این نماد نشان می دادند.[5]
بنابراین از مجموع روایات میتوان نتیجه گرفت پوشیدن عمامه و عبا بخشی از سنّت پیامبر و امامان(علیهم السلام) را تشکیل میدهد. و روحانیون به جهت این که در هر زمان و مکانی خود را پاسخگوی شبهات و پرسشهای دینی افراد می دانند بهتر است با پوششی خاص میان جامعه اسلامی حضور داشته باشد، تا مردم آن ها را شناخته و مسائل خود را با آن ها در میان بگذارند. علاوه بر اینکه حتی اگر این لباس ریشه در سنت اسلامی نداشت، بر روحانیت لازم بود نماد دیگری برای هویت صنفی خویش وضع کنند، چرا که اصل استفاده از نماد و بهره گرفتن از برکات آن، علاوه بر اینکه به تأیید عقل و تجربه تاریخی بشر رسیده، در سیره و سنّت پیشوایان الهی نیز شاهد دارد.
بعنوان مثال در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اینگونه نقل شده است: (گویا در مسجدالنبی سه ستون قرار داشت که رسول خدا صلی الله علیه وآله کنار هر یک که می نشست معنایی خاص داشت و مسلمانان می دانستند که هنگام چه کاری است. ستونی، خاص مردم، ستونی برای خلوت و ستونی برای شور و مشورت و تصمیم گیری. آنگاه که در کنار ستون اوّل بودند، مردم می دانستند که برای رسیدگی به مسائل عمومی مردم نشسته اند، اختلافات، مرافعات، پاسخ به مسائل، نصیحت اشخاص و تذکر به افراد و…؛ ستون دوّم برای خلوت و عبادت و تهجد پیامبر بود؛ و ستون سوّم برای مسائل عمومی و مشورت)[6]
و بر همه این ها باید اضافه کنیم که لباس رایج امروز جامعه ما، اصالتی ندارد و فرهنگ غربی آن را به ما غالب کرده است. و اگر اندکی به گذشته باز گردیم، لباس مردم عادی نیز شباهت بسیاری به لباس روحانیت داشته است.
[1]. علامه مجلسی، حلیه المتقین، ص 18.
[2]. میزان الحکمه، ج 4، ص 2765، ح 18096.
[3]. احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری (سنن بیهقی)، ج 10، ص 14.
[4]. صدوق، محمد بن علی بن الحسین، التوحید، ص 304، ح 1؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج 1، ص 609.
[5]. بحارالانوار،ج43،ص171 و ج 30،ص350.
[6]. سیره نبوی، ص 429.
- [سایر] فلسفه وجود روحانیت در اسلام چیست؟ روحانیت برای اجتماع اسلامی چه میکند؟
- [آیت الله بهجت] آیا کسی که خنثی است می تواند لباس روحانیت بپوشد و امام جماعت شود؟
- [سایر] فلسفه لباس روحانیت چیست و از چه زمانی مرسوم شده است؟
- [سایر] زمان حضرت رسول اکرم(ص) لباس ایشان لباس عامه مردم بود، بهطوری که اگر کسی وارد مسجد میشد و ایشان را نمیشناخت از لباس نمیتوانست ایشان را بشناسد؛ در حال حاضر هم اگر کسی بخواهد لباس رسول الله(ص) را به تن کند، باید لباس عامه مردم را بپوشد. در حالیکه لباس روحانیت به نوعی تمایز گذاشتن بین روحانی و غیر روحانی است، و همین مسئله باعث میشود بسیاری از شئون روحانیت (به عنوان جانشین رسول الله) بر زمین بماند. به علاوه؛ پوشیدن لباس شهرت هنگام نماز حرام است و در حال حاضر لباس روحانیت شهرت است و نماز خواندن با لباس روحانیت اشکال دارد؛ به همین دلیل هم نماز خواندن پشت سر روحانی ملبس جایز نیست.
- [سایر] آیا ریشه اصلی عاشورا، روزی نیست که ابوسفیان مجبور شد، مسلمان شود؟
- [سایر] نظر واژهشناسان و مفسران مسلمان درباره ریشه و معنای واژه تورات چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نقل اخبار و تفسیر از کتب معتبره و مسایل شرعیه، آیا مختص به کسانی است که ملبس به لباس روحانیت می باشند یا دیگران هم می توانند؟
- [آیت الله بهجت] اگر طلبه ای بداند در صورت امر به معروف و نهی ازمنکر به لباس روحانیت اهانت می شود، آیا این عمل بر او واجب است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی سواد حوزویش کم باشد و دروس حوزوی را بصورت مستمع آزاد میخواند و ملبّس به لباس مقدّس روحانیت شود آیا اشکال دارد؟
- [سایر] آیا مفاهیمی مانند حقوق ملت و حق حاکمیت ملت که در قانون اساسی وارد شده است، ریشه در کتاب و سنّت دارند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر ریشه درخت همسایه در ملک انسان بیاید، میتواند از آن جلوگیری کند و چنانچه ضرری هم از ریشه درخت به او برسد میتواند از صاحب درخت بگیرد.
- [آیت الله بهجت] اگر موقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد ، آن لباس نجس است ؛ ولی اگر در بدن او باشد ، بنا بر اظهر پاک می شود .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر ریشه درخت همسایه در ملک انسان بیاید؛ می تواند از آن جلوگیری کند و چنانچه ضرری هم از ریشه درخت به او برسد؛ می تواند از صاحب درخت بگیرد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر بعد از جمعکردن حاصل و تمام شدن مدّت مزارعه، ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد، چنانچه مالک با زارع شرط اشتراک در ریشه نکرده باشد، حاصل سال دوم مال مالک بذر است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر ریشه درخت همسایه در ملک انسان بیاید، می تواند از آن جلوگیری کند وچنان چه ضرری هم از ریشه درخت به او برسد، می تواند از صاحب درخت بگیرد.
- [آیت الله سیستانی] اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ، ریشه زراعت در زمین بماند ، و سال بعد دو مرتبه سبز شود و حاصل دهد ، چنانچه شرط اشتراک در ریشه نکرده باشند ، حاصل سال دوم مال مالک بذر است .
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر موقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد نباید آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او باشد و اگر در بدن او باشد، باید از آنها اجتناب کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر موقعی که مشرک بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است، بلکه اگر در بدن او هم باشد باید از آن اجتناب کند.
- [آیت الله سیستانی] اگر موقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد چه آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او باشد چه نباشد ، بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کند .
- [آیت الله نوری همدانی] اگرموقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد وآن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد ، نجس است ، ولی لباسی که در موقع مسلمان شدن در بدن او بوده است ، پاک می شود هر چند با عرق بدن او ملاقات کرده باشد .