علت پیدایش فرقه اسماعلیه چه بود؟
اسماعیل، بزرگترین پسر امام صادق(ع) بود، امام صادق(ع) او را بسیار دوست می‌‌داشت. به خاطر این محبت زیاد و بزرگ‌تر بودن او، گروهی از شیعیان در همان زمان گمان می‌کردند که پس از امام صادق(ع)، اسماعیل، امام شیعیان خواهد بود. اسماعیل هنگام حیات پدرش امام صادق(ع) وفات کرد. امام صادق(ع) در مرگ او بسیار غمگین گردید و در وقت تشییع بدن اسماعیل، بدون کفش و بدون عبا پیشاپیش تابوت راه می‌رفت. در وقت تشییع، به دستور امام چند بار تابوت را بر زمین گذاشتند و امام کفن را از چهره‌‌ی اسماعیل کنار می‌زد و با اسماعیل خداحافظی می‌کرد و تشییع کنندگان را متوجه مرگ اسماعیل می‌کرد.[1] امام می‌‌خواست به این وسیله، گمان کسانی را که اسماعیل را امام دانستند، از بین ببرد. با مرگ اسماعیل، اکثر آنان که او را امام می‌‌پنداشتند، دست از پندار خود برداشتند، ولی گروهی از آنان مرگ اسماعیل را منکر شدند و گفتند: اسماعیل زنده است و گروهی هم معتقد شدند که با مرگ اسماعیل، امامت به پسرش محمد منتقل شده است. به هر دوی اینها اسماعیلیه گفته می‌شود. گاهی اسماعیلیه را (هفت امامی) می‌‌نامند. اسماعیلی‌ه‌ای که تا عصر حاضر ادامه یافته و منقرض نشده‌‌اند، کسانی هستند که به امامت اسماعیل و نسل او معتقد هستند.[2] از آن چه گذشت معلوم شد که اسماعیلیه پس از وفات امام صادق(ع)، پیدا شده‌‌اند. عوامل پیدایش اسماعیلیه: دربررسی تاریخ شکل گیری و رشد و رواج هریک از فرقه های اسلامی و شیعی بایست به مجموعه ای از عوامل و زمینه های سیاسی، کلامی، و اجتماعی توجه کرد. همچنین به تأثیر برجسته حال و هوای سیاست و رخدادهای مربوط به امامت و خلافت در پیدایش انشعابات شیعی نباید بی توجه بود. بررسی عوامل ظهور اسماعیلیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این جا به برخی از این عوامل اشاره کرده، و توضیحات مختصری ارائه می کنیم: 1- مفروضات مذهبی-کلامی: ممکن است طرح رهبری اسماعیل را درآن روزگار تا حدودی برخواسته از انگیزه های سیاسی طراحان بدانیم. روایات دال بر انکار امامت اسماعیل توسط امام صادق(ع) بر روایات مثبت این مدعا ترجیح دارد. با این همه بزرگتر بودن او در میان فرزندان امام صادق(ع) از یک سو و فعالیتهای سیاسی او ازطرف دیگر و نیز اظهار محبت امام نسبت به وی، ذهنیت عده ای را متوجه امامت او کرده بود. بویژه آنکه براساس برخی گزارشها این شرط که فرزند بزرگتر امام باید جانشین وی باشد(الإمامة فی الأکبرمن ولد الإمام)به گونه ای شایع شده بود که نوبختی دربیان اختلافات بعد ازدرگذشت امام صادق(ع) می گوید: عده ای ازبزرگان شیعه با همین تعلیل ابتدا سراغ عبدالله افطح رفتند، چرا که وی درمیان فرزندان بجای مانده از امام صادق(ع) از همه بزرگتر بود.[3] 2- زمینه های سیاسی: اگر بگوییم تاریخ هیچ فرقه ای مانند اسماعیلیه در آغاز دعوت مبهم و تاریک نیست، اغراق نکرده ایم. بسیاری از مورخان و پژوهشگران به آغاز شکل گیری آنها و رابطه پنهانی آنها با برخی ازشیعیان غالی اشاره کرده اند. بعنوان مثال:{جاسم حسین/کتاب تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم.ص64}. نتیجه ای که پژوهش گران گرفته اند نیز این است که اسماعیلیان در آغاز، قبل از انشعاب مذهبی، یک جنبش سیاسی بودند که مقاصد سیاسی و اجتماعی خود را دردین جستجومی کردند و در نظر گرفتن معانی باطنی برای آیات قرآنی نیز ابزاری بود برای تفسیر دلخواه ازقرآن در خدمت مقاصد سیاسی و اجتماعی خود. از طرفی در بررسی تاریخی و فهم چگونگی ظهور و بروز اولیّّه اسماعیلیان نمی توان زمینه های سیاسی و اجتماعی و فکری عصر صادقین(ع) را از نظر دور داشت، زیرا با روی کارآمدن خلفای عباسی و در پی ناامیدی دوستان و اصحاب اهل بیت(ع) از حاکمان عباسی، زمزمه مخالفت علویان با عباسیان بالا گرفت. از طرفی امام صادق(ع) به سبب ملاحظاتی ویژه از روحیه پرخاشگری و ستیزه جویی آشکار با دستگاه خلافت حمایت نمی کرد و وظیفه امام را رهبری مذهبی و روحانی اعلام کرد و نه کسب قدرت ظاهری. برخی شیعیان و خاندان پیامبر(ص) خود به قیام سازمان یافته و تبلیغ بر ضد دستگاه عباسی رو کردند، و سرآغاز شکافی بنام اسماعیلیه شدند. برخی از محققان معاصر آغاز تفکر باطنی اسماعیلیان را ازعصر امام صادق(ع) و به وسیله غلات شیعه به سرکردگی ابوالخطاب می دانند.[4] دررجال کشی نیز روایات و اخباری نقل شده است که گویای ارتباط تنگاتنگ تفکر غلات با اسماعیلیان نخستین است. با این همه نباید در ارتباط اسماعیلیان با غلات و تفکر آنها اغراق کرد. اما این نتیجه را میتوان گرفت که حداقل و در آغازین سالهای ظهور اسماعیلیان، مروجان واقعی آنها سیاست بازانی در پوشش غلو و باطنی گری و یا غالیانی با لباس سیاست بودند؛ و نیز ظهور و رشد کلامی آنها ریشه در رقابت سیاسی ای بود که با دولت عباسیان داشتند.[5] ممکن است سؤال شود که چرا امام صادق(ع) کاری نکرد که امام بعدی شیعه برای همه روشن باشد و جای شک و تردید نماند؟ در جواب این سؤال باید گفت که شرایط سیاسی و اجتماعی دوران امام صادق(ع) به حدّی سخت شد که امام صادق(ع) نتوانستند آشکارا و به طور عمومی امام بعدی را معرفی کنند. به عنوان مثال به این حدیث توجه کنید: ابوایّوب نحوی می‌‌گوید: منصور، خلیفه عباسی، کسی را در تاریکی شب دنبال من فرستاد. نزد منصور رفتم و بر او وارد شدم. وقتی که سلام کرد، نامه‌‌ای را به سوی من انداخت و در حالی که گریه می‌‌کرد گفت: این نامه‌‌ی محمد بن سلیمان است. در آن مرگ امام صادق(ع) را به اطلاع ما رسانده است. سپس گفت: جواب نامه را بنویس. اوّل نامه را نوشتم. منصور گفت: بنویس که اگر امام صادق(ع) به شخص معیّنی وصیّت کرده، بگیر و گردنش را بزن. نامه فرستاده شد. جواب محمد بن سلیمان آمد که امام صادق(ع) به پنج نفر وصیت کرده است: ابوجعفر منصور که خلیفه است، محمد بن سلیمان، عبداللّه‌ بن جعفر، موسی بن جعفر و حمیدة.[6] این حدیث و حدیث‌های دیگر نشان می‌دهند که امام صادق(ع) نمی‌‌توانستند جانشین خودش را آشکارا معرفی کنند و اگر معرفی می‌کردند، حکومت عباسیان، او را می‌کشتند. امام فقط برای خواصّ اصحاب خود امام موسی بن جعفر را معرفی کرده بود و برای همین در مسأله امامت، مردم گروه گروه شدند و اکثریت شیعه، به امامت موسی بن جعفر(ع) معتقد شدند. ولی گروهی اسماعیل را امام پنداشتند که اسماعیلیه نامیده شدند، گروهی پسر دیگر امام صادق(ع) به نام عبداللّه‌ را امام دانستند که به نام (فَطحیّه) معروف شدند. گروهی پسر دیگر امام صادق(ع)، محمد را امام دانستند و گروهی هم در خود امام صادق(ع) توقف کردند و گفتند که دیگر امامی نیست.[7] فرقه‌‌های کوچک شیعه همه منقرض شدند، فقط زیدیه و اسماعیلیه مانده‌‌اند، ولی شعیه امامیه، از آغاز تا به امروز ثابت و استوار مانده است. زیدیه و اسماعیلیه در یمن، هند، لبنان و بعضی جاهای دیگر زندگی می‌کنند.[8] اسماعیلیه در حال حاضر جماعتی آرام و معتدل هستند، ولی در آن زمان، جهان اسلام را تکان دادند.[9] [1]. الارشاد/شیخ مفید/ج1ص209. [2]. اعیان الشیعه، ج 5، ص 91، شماره 2342، چاپ رحلی. [3]. فرق الشیعه/نوبخت?/ص77. [4]. تاریخ الاسماعیلیه/آیت الله جعفرسبحانی/ص33-43. [5]. خاستگاه تشیع وپیدایش فرقه های شیعی درعصرامامان/علی آقانوری/ص293به بعد. [6]. اصول کافی، ج 1، ص 310، ح 13، عربی، الاشارة و النّص علی ابی‌ الحسن موسی(ع). [7]. شیعه در اسلام، چاپ اول، ص 32، 1348 شمسی. [8]. شیعه در اسلام، چاپ اول، ص 32، 1348 شمسی. [9]. تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ص 1233.
عنوان سوال:

علت پیدایش فرقه اسماعلیه چه بود؟


پاسخ:

اسماعیل، بزرگترین پسر امام صادق(ع) بود، امام صادق(ع) او را بسیار دوست می‌‌داشت. به خاطر این محبت زیاد و بزرگ‌تر بودن او، گروهی از شیعیان در همان زمان گمان می‌کردند که پس از امام صادق(ع)، اسماعیل، امام شیعیان خواهد بود. اسماعیل هنگام حیات پدرش امام صادق(ع) وفات کرد. امام صادق(ع) در مرگ او بسیار غمگین گردید و در وقت تشییع بدن اسماعیل، بدون کفش و بدون عبا پیشاپیش تابوت راه می‌رفت. در وقت تشییع، به دستور امام چند بار تابوت را بر زمین گذاشتند و امام کفن را از چهره‌‌ی اسماعیل کنار می‌زد و با اسماعیل خداحافظی می‌کرد و تشییع کنندگان را متوجه مرگ اسماعیل می‌کرد.[1] امام می‌‌خواست به این وسیله، گمان کسانی را که اسماعیل را امام دانستند، از بین ببرد. با مرگ اسماعیل، اکثر آنان که او را امام می‌‌پنداشتند، دست از پندار خود برداشتند، ولی گروهی از آنان مرگ اسماعیل را منکر شدند و گفتند: اسماعیل زنده است و گروهی هم معتقد شدند که با مرگ اسماعیل، امامت به پسرش محمد منتقل شده است.
به هر دوی اینها اسماعیلیه گفته می‌شود. گاهی اسماعیلیه را (هفت امامی) می‌‌نامند. اسماعیلی‌ه‌ای که تا عصر حاضر ادامه یافته و منقرض نشده‌‌اند، کسانی هستند که به امامت اسماعیل و نسل او معتقد هستند.[2]
از آن چه گذشت معلوم شد که اسماعیلیه پس از وفات امام صادق(ع)، پیدا شده‌‌اند.

عوامل پیدایش اسماعیلیه:
دربررسی تاریخ شکل گیری و رشد و رواج هریک از فرقه های اسلامی و شیعی بایست به مجموعه ای از عوامل و زمینه های سیاسی، کلامی، و اجتماعی توجه کرد. همچنین به تأثیر برجسته حال و هوای سیاست و رخدادهای مربوط به امامت و خلافت در پیدایش انشعابات شیعی نباید بی توجه بود. بررسی عوامل ظهور اسماعیلیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این جا به برخی از این عوامل اشاره کرده، و توضیحات مختصری ارائه می کنیم:

1- مفروضات مذهبی-کلامی:

ممکن است طرح رهبری اسماعیل را درآن روزگار تا حدودی برخواسته از انگیزه های سیاسی طراحان بدانیم. روایات دال بر انکار امامت اسماعیل توسط امام صادق(ع) بر روایات مثبت این مدعا ترجیح دارد. با این همه بزرگتر بودن او در میان فرزندان امام صادق(ع) از یک سو و فعالیتهای سیاسی او ازطرف دیگر و نیز اظهار محبت امام نسبت به وی، ذهنیت عده ای را متوجه امامت او کرده بود. بویژه آنکه براساس برخی گزارشها این شرط که فرزند بزرگتر امام باید جانشین وی باشد(الإمامة فی الأکبرمن ولد الإمام)به گونه ای شایع شده بود که نوبختی دربیان اختلافات بعد ازدرگذشت امام صادق(ع) می گوید: عده ای ازبزرگان شیعه با همین تعلیل ابتدا سراغ عبدالله افطح رفتند، چرا که وی درمیان فرزندان بجای مانده از امام صادق(ع) از همه بزرگتر بود.[3]

2- زمینه های سیاسی:

اگر بگوییم تاریخ هیچ فرقه ای مانند اسماعیلیه در آغاز دعوت مبهم و تاریک نیست، اغراق نکرده ایم. بسیاری از مورخان و پژوهشگران به آغاز شکل گیری آنها و رابطه پنهانی آنها با برخی ازشیعیان غالی اشاره کرده اند. بعنوان مثال:{جاسم حسین/کتاب تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم.ص64}. نتیجه ای که پژوهش گران گرفته اند نیز این است که اسماعیلیان در آغاز، قبل از انشعاب مذهبی، یک جنبش سیاسی بودند که مقاصد سیاسی و اجتماعی خود را دردین جستجومی کردند و در نظر گرفتن معانی باطنی برای آیات قرآنی نیز ابزاری بود برای تفسیر دلخواه ازقرآن در خدمت مقاصد سیاسی و اجتماعی خود.

از طرفی در بررسی تاریخی و فهم چگونگی ظهور و بروز اولیّّه اسماعیلیان نمی توان زمینه های سیاسی و اجتماعی و فکری عصر صادقین(ع) را از نظر دور داشت، زیرا با روی کارآمدن خلفای عباسی و در پی ناامیدی دوستان و اصحاب اهل بیت(ع) از حاکمان عباسی، زمزمه مخالفت علویان با عباسیان بالا گرفت. از طرفی امام صادق(ع) به سبب ملاحظاتی ویژه از روحیه پرخاشگری و ستیزه جویی آشکار با دستگاه خلافت حمایت نمی کرد و وظیفه امام را رهبری مذهبی و روحانی اعلام کرد و نه کسب قدرت ظاهری. برخی شیعیان و خاندان پیامبر(ص) خود به قیام سازمان یافته و تبلیغ بر ضد دستگاه عباسی رو کردند، و سرآغاز شکافی بنام اسماعیلیه شدند.
برخی از محققان معاصر آغاز تفکر باطنی اسماعیلیان را ازعصر امام صادق(ع) و به وسیله غلات شیعه به سرکردگی ابوالخطاب می دانند.[4]
دررجال کشی نیز روایات و اخباری نقل شده است که گویای ارتباط تنگاتنگ تفکر غلات با اسماعیلیان نخستین است.
با این همه نباید در ارتباط اسماعیلیان با غلات و تفکر آنها اغراق کرد. اما این نتیجه را میتوان گرفت که حداقل و در آغازین سالهای ظهور اسماعیلیان، مروجان واقعی آنها سیاست بازانی در پوشش غلو و باطنی گری و یا غالیانی با لباس سیاست بودند؛ و نیز ظهور و رشد کلامی آنها ریشه در رقابت سیاسی ای بود که با دولت عباسیان داشتند.[5]

ممکن است سؤال شود که چرا امام صادق(ع) کاری نکرد که امام بعدی شیعه برای همه روشن باشد و جای شک و تردید نماند؟ در جواب این سؤال باید گفت که شرایط سیاسی و اجتماعی دوران امام صادق(ع) به حدّی سخت شد که امام صادق(ع) نتوانستند آشکارا و به طور عمومی امام بعدی را معرفی کنند. به عنوان مثال به این حدیث توجه کنید:
ابوایّوب نحوی می‌‌گوید: منصور، خلیفه عباسی، کسی را در تاریکی شب دنبال من فرستاد. نزد منصور رفتم و بر او وارد شدم. وقتی که سلام کرد، نامه‌‌ای را به سوی من انداخت و در حالی که گریه می‌‌کرد گفت: این نامه‌‌ی محمد بن سلیمان است. در آن مرگ امام صادق(ع) را به اطلاع ما رسانده است. سپس گفت: جواب نامه را بنویس. اوّل نامه را نوشتم. منصور گفت: بنویس که اگر امام صادق(ع) به شخص معیّنی وصیّت کرده، بگیر و گردنش را بزن. نامه فرستاده شد. جواب محمد بن سلیمان آمد که امام صادق(ع) به پنج نفر وصیت کرده است: ابوجعفر منصور که خلیفه است، محمد بن سلیمان، عبداللّه‌ بن جعفر، موسی بن جعفر و حمیدة.[6]
این حدیث و حدیث‌های دیگر نشان می‌دهند که امام صادق(ع) نمی‌‌توانستند جانشین خودش را آشکارا معرفی کنند و اگر معرفی می‌کردند، حکومت عباسیان، او را می‌کشتند. امام فقط برای خواصّ اصحاب خود امام موسی بن جعفر را معرفی کرده بود و برای همین در مسأله امامت، مردم گروه گروه شدند و اکثریت شیعه، به امامت موسی بن جعفر(ع) معتقد شدند. ولی گروهی اسماعیل را امام پنداشتند که اسماعیلیه نامیده شدند، گروهی پسر دیگر امام صادق(ع) به نام عبداللّه‌ را امام دانستند که به نام (فَطحیّه) معروف شدند. گروهی پسر دیگر امام صادق(ع)، محمد را امام دانستند و گروهی هم در خود امام صادق(ع) توقف کردند و گفتند که دیگر امامی نیست.[7]

فرقه‌‌های کوچک شیعه همه منقرض شدند، فقط زیدیه و اسماعیلیه مانده‌‌اند، ولی شعیه امامیه، از آغاز تا به امروز ثابت و استوار مانده است. زیدیه و اسماعیلیه در یمن، هند، لبنان و بعضی جاهای دیگر زندگی می‌کنند.[8]
اسماعیلیه در حال حاضر جماعتی آرام و معتدل هستند، ولی در آن زمان، جهان اسلام را تکان دادند.[9]

[1]. الارشاد/شیخ مفید/ج1ص209.
[2]. اعیان الشیعه، ج 5، ص 91، شماره 2342، چاپ رحلی.
[3]. فرق الشیعه/نوبخت?/ص77.
[4]. تاریخ الاسماعیلیه/آیت الله جعفرسبحانی/ص33-43.
[5]. خاستگاه تشیع وپیدایش فرقه های شیعی درعصرامامان/علی آقانوری/ص293به بعد.
[6]. اصول کافی، ج 1، ص 310، ح 13، عربی، الاشارة و النّص علی ابی‌ الحسن موسی(ع).
[7]. شیعه در اسلام، چاپ اول، ص 32، 1348 شمسی.
[8]. شیعه در اسلام، چاپ اول، ص 32، 1348 شمسی.
[9]. تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ص 1233.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین