پاسخ اجمالی به پرسش شما این است که مراد از کافرین در این آیات اهل کتاب یعنی یهود و نصاری هستند نه کافرانی که منکر خدا بودند تا اشکال شما مطرح گردد که چنین کفاری چگونه به دنبال بینه و دلیل روشن و حجت بودند ؟ برای روشن تر شدن مفاد این آیات توجه شما را به تفسیر و توضیح آنها جلب می نماییم : لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ (1) رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2) فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (3) وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ (4) 1- کافران از اهل کتاب و مشرکان (میگفتند) ما دست از آئین خود بر نمیداریم تا دلیل روشنی برای ما بیاید! 2- پیامبری از سوی خدا که صحیفههای پاکی را بر ما بخواند. 3- و در آن نوشتههای صحیح و پر ارزش باشد. 4- ولی اهل کتاب (در دین خدا) اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه دلیل روشن برای آنان آمد . در این آیات به وضع اهل کتاب (یهود و نصاری) و مشرکان عرب قبل از ظهور اسلام پرداخته میگوید: آنها مدعی بودند ما دست از آئین خود بر نمیداریم تا دلیل روشنی و پیامبر مسلمی برای ما بیاید (لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ). پیامبری که از سوی خدا باشد، و صحیفههای پاک و پاکیزهای را بر ما بخواند (رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً). صحیفههایی که در آن نوشتههای درست و موزون و ثابت و پر ارزش باشد (فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ). آری آنها قبل از ظهور پیغمبر اسلام ص چنین ادعایی را داشتند، ولی بعد از ظهور او و نزول کتاب آسمانیش صحنه عوض شد، و آنها در دین خدا اختلاف کردند و اهل کتاب اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه دلیل روشن و پیامبر راستین و آشکار برای آنها آمد، (وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ). به این ترتیب آیات فوق ادعای اهل کتاب و مشرکان را بازگو میکند که در آغاز اصرار داشتند که اگر پیامبری با دلائل روشن برای دعوت ما بیاید پذیرا میشویم. ولی بعد از آمدنش از این قول خود سرباز زدند، و با او به مقابله و ستیز برخاستند، جز گروهی که طریق ایمان را پیش گرفتند. بنا بر این آیه فوق شبیه چیزی است که در سوره بقره آیه 89 آمده است: وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ: هنگامی که از طرف خداوند کتابی برای آنها آمد که موافق نشانههایی بود که با خود داشتند، و پیش از آن به خود نوید فتح میدادند، هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافران باد. میدانیم اهل کتاب انتظار چنین ظهوری را داشتند، و قاعدة مشرکان عرب که اهل کتاب را از خود عالمتر و آگاهتر میدانستند نیز در این برنامه با آنها همصدا بودند، ولی بعد از تحقق آرزوهایشان مسیر خود را تغییر دادند و به صف مخالفان پیوستند. جمعی از مفسران اعتقاد دیگری در تفسیر این آیات دارند، و آن اینکه: منظور این است که آنها واقعا نه بر حسب ادعا از آئین خود دست بر نمیداشتند و منفک و جدا نمیشدند، تا دلیل روشنی به سراغشان آید. ولی مفهوم این سخن آن است که بعد از آمدن چنین دلیل روشنی ایمان آوردند، در حالی که آیات بعد نشان میدهد این مطلب چنین نبود، مگر اینکه گفته شود منظور ایمان آوردن گروهی از آنها است هر چند در اقلیت باشند، و به اصطلاح از قبیل موجبه جزئیه است ولی به هر حال این تفسیر بعید به نظر میرسد، و شاید به همین دلیل فخر رازی در تفسیر خود آیه نخست را از پیچیدهترین آیات قرآن میشمرد که در تضاد با آیات بعد است، و بعد برای حل مشکل طرقی ذکر میکند که بهترین آن همان است که ما در بالا آوردیم. در اینجا تفسیر سومی نیز وجود دارد و آن اینکه: منظور این است که خداوند مشرکان و اهل کتاب را به حال خود رها نمیکند، تا زمانی که به آنان اتمام حجت نماید، و بینهای بفرستد، و راه را به آنان نشان دهد و لذا پیامبر اسلام ص را برای هدایت آنها فرستاد. در حقیقت این آیه اشاره به قاعده لطف است که در علم کلام مطرح میباشد که خداوند برای هر قوم و ملتی دلائل روشن را برای اتمام حجت خواهد فرستاد . به هر حال منظور از بینه در اینجا دلیل روشن است که مصداق آن طبق آیه دوم شخص رسول اللَّه است، در حالی که قرآن مجید را بر زبان داشت. صحف جمع صحیفه به معنی اوراقی است که چیزی بر آن مینویسند، و منظور از آن در اینجا محتوای اوراق است، زیرا میدانیم پیغمبر اکرم ص هرگز چیزی را از روی اوراق نمیخواند. و منظور از مطهره پاک بودن آن از هر گونه شرک و کذب و دروغ و باطل است، و مطهر از اینکه شیاطین جن و انس در آن دخالت کنند. همانگونه که در آیه 42 فصلت آمده است: لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ: هیچگونه باطلی نه از پیش رو، و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید. جمله فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ اشاره به این است که در این صحف آسمانی مطالبی نوشته شده که از هر گونه انحراف و اعوجاج و کجی برکنار است. بنا بر این کتب به معنی مکتوبات است و یا به معنی احکام و مقرراتی که از ناحیه خداوند تعیین شده است، زیرا کتابت به معنی تعیین حکم نیز آمده، چنان که میفرماید: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ روزه بر شما مقرر شد همانگونه که بر پیشینیان مقرر گردید (بقره 183). و به این ترتیب قیمة به معنی صاف و مستقیم، یا محکم و پابرجا، یا ارزشمند و پربها، و یا همه این مفاهیم در آن جمع است. این احتمال نیز داده شده که چون قرآن تمام محتوای کتب پیشین را با اضافات فراوانی در بر دارد و لذا گفته شده که در آن کتب قیمه گذشته است. قابل توجه اینکه در آیه اول اهل کتاب مقدم بر مشرکان ذکر شدهاند، و در آیه چهارم تنها سخن از اهل کتاب است و از مشرکان سخنی به میان نیامده، در حالی که آیه ناظر به هر دو است. این تعبیرات ظاهرا به خاطر آن است که اهل کتاب در این برنامهها اصل و اساس بودند، و مشرکان تابع آنها، و یا به خاطر آن است که اهل کتاب در خور مذمت بیشتری بودند، چرا که آنها علما و دانشمندان فراوانی داشتند، و از این نظر در سطحی بالاتر از مشرکان قرار گرفته بودند، بنا بر این مخالفت آنها زشتتر و ناپسندتر بود و در خور سرزنش فراوان. تفسیر نمونه، ج27، ص: 201 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100114295)
پاسخ اجمالی به پرسش شما این است که مراد از کافرین در این آیات اهل کتاب یعنی یهود و نصاری هستند نه کافرانی که منکر خدا بودند تا اشکال شما مطرح گردد که چنین کفاری چگونه به دنبال بینه و دلیل روشن و حجت بودند ؟
برای روشن تر شدن مفاد این آیات توجه شما را به تفسیر و توضیح آنها جلب می نماییم :
لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ (1) رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2) فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (3) وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ (4)
1- کافران از اهل کتاب و مشرکان (میگفتند) ما دست از آئین خود بر نمیداریم تا دلیل روشنی برای ما بیاید!
2- پیامبری از سوی خدا که صحیفههای پاکی را بر ما بخواند.
3- و در آن نوشتههای صحیح و پر ارزش باشد.
4- ولی اهل کتاب (در دین خدا) اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه دلیل روشن برای آنان آمد .
در این آیات به وضع اهل کتاب (یهود و نصاری) و مشرکان عرب قبل از ظهور اسلام پرداخته میگوید: آنها مدعی بودند ما دست از آئین خود بر نمیداریم تا دلیل روشنی و پیامبر مسلمی برای ما بیاید (لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ).
پیامبری که از سوی خدا باشد، و صحیفههای پاک و پاکیزهای را بر ما بخواند (رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً).
صحیفههایی که در آن نوشتههای درست و موزون و ثابت و پر ارزش باشد
(فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ).
آری آنها قبل از ظهور پیغمبر اسلام ص چنین ادعایی را داشتند، ولی بعد از ظهور او و نزول کتاب آسمانیش صحنه عوض شد، و آنها در دین خدا اختلاف کردند و اهل کتاب اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه دلیل روشن و پیامبر راستین و آشکار برای آنها آمد، (وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ).
به این ترتیب آیات فوق ادعای اهل کتاب و مشرکان را بازگو میکند که در آغاز اصرار داشتند که اگر پیامبری با دلائل روشن برای دعوت ما بیاید پذیرا میشویم.
ولی بعد از آمدنش از این قول خود سرباز زدند، و با او به مقابله و ستیز برخاستند، جز گروهی که طریق ایمان را پیش گرفتند.
بنا بر این آیه فوق شبیه چیزی است که در سوره بقره آیه 89 آمده است:
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ:
هنگامی که از طرف خداوند کتابی برای آنها آمد که موافق نشانههایی بود که با خود داشتند، و پیش از آن به خود نوید فتح میدادند، هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافران باد.
میدانیم اهل کتاب انتظار چنین ظهوری را داشتند، و قاعدة مشرکان عرب که اهل کتاب را از خود عالمتر و آگاهتر میدانستند نیز در این برنامه با آنها همصدا بودند، ولی بعد از تحقق آرزوهایشان مسیر خود را تغییر دادند و به صف مخالفان پیوستند.
جمعی از مفسران اعتقاد دیگری در تفسیر این آیات دارند، و آن اینکه:
منظور این است که آنها واقعا نه بر حسب ادعا از آئین خود دست بر نمیداشتند و منفک و جدا نمیشدند، تا دلیل روشنی به سراغشان آید.
ولی مفهوم این سخن آن است که بعد از آمدن چنین دلیل روشنی ایمان آوردند، در حالی که آیات بعد نشان میدهد این مطلب چنین نبود، مگر اینکه گفته شود منظور ایمان آوردن گروهی از آنها است هر چند در اقلیت باشند، و به اصطلاح از قبیل موجبه جزئیه است ولی به هر حال این تفسیر بعید به نظر میرسد، و شاید به همین دلیل فخر رازی در تفسیر خود آیه نخست را از پیچیدهترین آیات قرآن میشمرد که در تضاد با آیات بعد است، و بعد برای حل مشکل طرقی ذکر میکند که بهترین آن همان است که ما در بالا آوردیم.
در اینجا تفسیر سومی نیز وجود دارد و آن اینکه: منظور این است که خداوند مشرکان و اهل کتاب را به حال خود رها نمیکند، تا زمانی که به آنان اتمام حجت نماید، و بینهای بفرستد، و راه را به آنان نشان دهد و لذا پیامبر اسلام ص را برای هدایت آنها فرستاد.
در حقیقت این آیه اشاره به قاعده لطف است که در علم کلام مطرح میباشد که خداوند برای هر قوم و ملتی دلائل روشن را برای اتمام حجت خواهد فرستاد .
به هر حال منظور از بینه در اینجا دلیل روشن است که مصداق آن طبق آیه دوم شخص رسول اللَّه است، در حالی که قرآن مجید را بر زبان داشت.
صحف جمع صحیفه به معنی اوراقی است که چیزی بر آن مینویسند، و منظور از آن در اینجا محتوای اوراق است، زیرا میدانیم پیغمبر اکرم ص هرگز چیزی را از روی اوراق نمیخواند.
و منظور از مطهره پاک بودن آن از هر گونه شرک و کذب و دروغ و باطل است، و مطهر از اینکه شیاطین جن و انس در آن دخالت کنند.
همانگونه که در آیه 42 فصلت آمده است: لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ: هیچگونه باطلی نه از پیش رو، و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید.
جمله فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ اشاره به این است که در این صحف آسمانی مطالبی نوشته شده که از هر گونه انحراف و اعوجاج و کجی برکنار است.
بنا بر این کتب به معنی مکتوبات است و یا به معنی احکام و مقرراتی که از ناحیه خداوند تعیین شده است، زیرا کتابت به معنی تعیین حکم نیز آمده، چنان که میفرماید: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ روزه بر شما مقرر شد همانگونه که بر پیشینیان مقرر گردید (بقره 183).
و به این ترتیب قیمة به معنی صاف و مستقیم، یا محکم و پابرجا، یا ارزشمند و پربها، و یا همه این مفاهیم در آن جمع است.
این احتمال نیز داده شده که چون قرآن تمام محتوای کتب پیشین را با اضافات فراوانی در بر دارد و لذا گفته شده که در آن کتب قیمه گذشته است.
قابل توجه اینکه در آیه اول اهل کتاب مقدم بر مشرکان ذکر شدهاند، و در آیه چهارم تنها سخن از اهل کتاب است و از مشرکان سخنی به میان نیامده، در حالی که آیه ناظر به هر دو است.
این تعبیرات ظاهرا به خاطر آن است که اهل کتاب در این برنامهها اصل و اساس بودند، و مشرکان تابع آنها، و یا به خاطر آن است که اهل کتاب در خور مذمت بیشتری بودند، چرا که آنها علما و دانشمندان فراوانی داشتند، و از این نظر در سطحی بالاتر از مشرکان قرار گرفته بودند، بنا بر این مخالفت آنها زشتتر و ناپسندتر بود و در خور سرزنش فراوان.
تفسیر نمونه، ج27، ص: 201 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100114295)
- [سایر] آیات 1 و 2 سوره یاسین را تفسیر کنید؟
- [سایر] مفسران شیعه در تفسیر آیات 23 تا 26 سوره نور چه گفتهاند؟
- [سایر] تفسیر ایات 6 سوره انشقاق ، 2 سوره ملک ، 35 سوره انبیاء ، 56 سوره بقره را بفرمایید؟
- [سایر] تفسیر آیات 12 و 13 سوره مجادله چیست؟
- [سایر] تفسیر و معنای آیات 23 و 24 سوره حجر چیست؟
- [سایر] معنا و تفسیر آیات 19 و 20 سوره حجر چیست؟
- [سایر] تفسیر و معنای آیات 16 تا 18 سوره الحجر چیست؟
- [سایر] تفسیر آیات 14 و 15 سوره حجر چیست؟
- [سایر] تفسیر آیات 75 تا 148 سوره صافات را بفرمایید؟
- [سایر] سلام، تفسیر آیات 36- 40 سوره اسراء چیست؟
- [آیت الله مظاهری] به جای شهادت دو مرد، یک مرد و دو زن که دارای شرایط بیّنه باشند میتوانند شهادت دهند، ولی شهادت زنها بدون ضمیمه مرد فقط در چهار مورد قبول میشود: 1 - باکره بودن. 2 - عیبهای زنان که مرد به واسطه آن میتواند عقد را به هم بزند. 3 - وصیت. 4 - زنده بودن طفل هنگام ولادت.
- [آیت الله مظاهری] شهادت پنج دسته پذیرفته نمیشود گرچه دارای شرایط بیّنه باشند: 1 - شهادت شریک برای شریک در مالی که شریک هستند. 2 - شهادت وصی در چیزهایی که در اختیار اوست. 3 - شهادت خویشان مانند پدر و فرزند. 4 - شهادت دشمن علیه دشمن خود. 5 - شهادت مدّعی برای ادعای خود نظیر قذف (شهادت کسی که به دیگری نسبت زنا بدهد در مورد زنا).
- [آیت الله مکارم شیرازی] شایسته است جنب چند چیز را ترک کند: 1 و 2 خوردن و آشامیدن، ولی اگر وضو بگیرد مکروه نیست. 3 خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن، حتی از سوره هایی که سجده واجب ندارد. 4 تماس بدن با جلد وحاشیه و فاصله سطور قرآن مجید و همراه داشتن آن. 5 خوابیدن بدون وضو. 6 رنگ کردن موها به حنا و مانند آن. 7 مالیدن روغن و انواع کرم ها به بدن. 8 جماع کردن بعد از محتلم شدن.
- [آیت الله مظاهری] سه چیز بر جنب حرام است: اوّل: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهراعلیهم السلام. دوّم: گذاشتن چیزی یا توقف در مساجد و حرم ائمّه طاهرینعلیهم السلام، ولی اگر از یک در مسجد یا حرم داخل شود و از در دیگر خارج شود مانعی ندارد مگر مسجدالحرام و مسجد پیغمبراکرمصلی الله علیه وآله وسلم، ولی توقف در جاهایی که مربوط بهمسجد است ولی مسجد نیست و توقف در صحنها و رواقهای پیامبران و ائمه علیهم السلام و حرمهای امامزادهها مانعی ندارد. سوّم: خواندن هر یک از آیاتی که سجده واجب دارد و آن آیات در چهار سوره است: 1 - آیه پانزده، سورة سجده 2 - آیه سی و هفت، سورة فصّلت. 3 - آیه شصت و دو، سورة النّجم. 4 - آیه نوزده، سورة علق.
- [آیت الله مکارم شیرازی] پنج کار بر جنب حرام است: 1 مس خط قرآن یا اسم خدا و پیامبران و امامان بنابر احتیاط واجب، همانطور که در وضو گفته شد. 2 رفتن به مسجدالحرام و مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله)، هرچند از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. 3 توقف کردن در مساجد دیگر، اما اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. 4 داخل شدن در مسجد برای گذاشتن چیزی در آن. 5 خواندن یکی از آیات سجده، ولی خواندن غیر آیه سجده از سوره سجده مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] پنج چیز بر جنب حرام است: اوّل: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و نیز بنابر احتیاط واجب، به اسامی مبارکه پیامبران و امامان علیهمالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام . دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجدالنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، اگرچه از یک در داخل و بدون توقف از در دیگر خارج شود. سوم: توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر بدون توقف خارج شود، مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان علیهمالسلام نیز توقف نکند. چهارم: ورود به مسجد به قصد گذاشتن چیزی در آن و احتیاط واجب آن است که از گذاشتن چیزی در مسجد بدون وارد شدن به آن نیز اجتناب کند. پنجم: خواندن بعض یا تمام سورهای که سجده واجب دارد و آنها چهار سورهاند: 1 سوره (سجده) یعنی سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل)، 2 سوره (فصّلت) یعنی سوره چهل و یکم قرآن (حم سجده)، 3 سوره (نجم) یعنی سوره پنجاه و سوم قرآن (و النجم)، 4 سوره (علق) یعنی سوره نود و ششم قرآن (اقرء) و خواندن یک حرف از این چهار سوره نیز حرام است.
- [آیت الله نوری همدانی] خواندن قرآن در نماز ، غیر از چهار سوره ای که سجدة واجب دارد و در احکام جنابت گفته شد (1) ، و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد اگر چه به فارسی یا زبان دیگر باشد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] آیههای: 15 سوره سجده و 37 سوره فصّلت و 62 سوره نجم و 19 سوره علق، آیات سجده واجب است که اگر انسان بخواند یا گوش دهد بعد از تمام شدن آن آیه باید فوراً سجده کند، هر چند هنگام خواندن یا گوش دادن به قرآن بودن آن توجّه نداشته باشد و اگر فراموش کرد هر وقت یادش آمد باید سجده کند و کسی که گوش نمیدهد ولی آیه را میشنود بنا بر احتیاط مستحب سجده کند.
- [آیت الله سبحانی] اگر در یک رکعت از نماز آیات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند مانعی ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در یک رکعت از نماز ایات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند مانعی ندارد