مسئله مسخ شدن که در قرآن آمده در آیه 166 سوره اعراف و شبیه آن در آیه 60 سوره مائده بیان شده است. این سرگذشت چنانکه در روایات اسلامی به آن اشاره شده مربوط به جمعی از بنیاسرائیل است که در ساحل یکی از دریاها (دریای احمر در کنار سرزمین فلسطین در بندری به نام ایله که امروز به نام بندر ایلات معروف میباشد) زندگی میکردند و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان به آنها دستور داده شد که صید ماهی را در آن روز تعطیل کنند اما آنها با این دستور مخالفت کردند و گرفتار مجازات مسخ شدند . مسخ یا به تعبیر دیگر تغییر شکل انسانی به صورت حیوان مسلما موضوعی بر خلاف جریان عادی طبیعت است، البته موتاسیون و جهش و تغییر شکل حیوانات به صورت دیگر در موارد جزئی دیده شده است، و پایههای فرضیه تکامل در علوم طبیعی امروز بر همان بنا نهاده شده، ولی مواردی که در آن موتاسیون و جهش دیده شده صفات جزئی حیوانات است، نه صفات کلی، یعنی هرگز دیده نشده است که نوع حیوانی بر اثر موتاسیون تبدیل به نوع دیگر شود، بلکه خصوصیاتی از حیوان ممکن است دگرگون گردد، و تازه جهش در نسلهایی که به وجود میآیند دیده میشود، نه اینکه حیوانی که متولد شده است با جهش تغییر شکل دهد، بنا بر این دگرگون شدن صورت انسان یا حیوانی به صورت نوع دیگر امری است خارق العاده اما بارها گفتهایم مسائلی بر خلاف جریان عادی طبیعی وجود دارد، گاهی به صورت معجزات پیامبران و زمانی به صورت اعمال خارقالعادهای که از پارهای از انسانها سر میزند، هر چند پیامبر نباشند (که البته با معجزات متفاوت است) بنا بر این پس از قبول امکان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانی به انسان دیگر مانعی ندارد . . و همانطور که در بحث اعجاز انبیاء گفتهایم، وجود چنین خارق عاداتی نه استثناء در قانون علیت است نه بر خلاف عقل و خرد، بلکه تنها یک جریان عادی طبیعی در اینگونه موارد شکسته میشود که نظیرش را در انسانهای استثنایی کرارا دیدهایم .). بنا بر این هیچ مانعی ندارد که مفهوم ظاهر کلمه مسخ را که در آیه فوق و بعضی دیگر از آیات قرآن آمده است بپذیریم و بیشتر مفسران هم همین تفسیر را پذیرفتهاند .. ولی بعضی از مفسران که در اقلیت هستند معتقدند که مسخ به معنی مسخ روحانی و دگرگونی صفات اخلاقی است، به این معنی که صفاتی همانند میمون یا خوک در انسانهای سرکش و طغیانگر پیدا شد، رو آوردن به تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکمپرستی و شهوترانی که از صفات بارز این دو حیوان بود در آنها آشکار گشت . این احتمال از یکی از قدمای مفسرین به نام مجاهد نقل شده است .. و اینکه بعضی ایراد کردهاند که مسخ بر خلاف قانون تکامل و موجب بازگشت و عقبگرد در خلقت است، درست نیست، زیرا قانون تکامل مربوط به کسانی است که در مسیر تکاملند، نه آنها که از مسیر انحراف یافته و از محیط شرائط این قانون به کنار رفتهاند، فی المثل یک انسان سالم در سنین طفولیت مرتبا رشد و نمو میکند اما اگر نقائصی در وجود او پیدا شود، ممکن است نه تنها رشد و نموش متوقف گردد بلکه رو به عقب برگردد، و نمو فکری و جسمانی خود را تدریجا از دست بدهد. ولی در هر حال باید توجه داشت که مسخ و دگرگونی جسمانی متناسب با اعمالی است که انجام دادهاند، یعنی چون عدهای از جمعیتهای گنهکار بر اثر انگیزه هواپرستی و شهوترانی دست به طغیان و نافرمانی خدا میزدند و جمعی با تقلید کورکورانه کردن از آنها، آلوده به گناه شدند، لذا به هنگام مسخ، هر گروه به شکلی که متناسب با کیفیت اعمال او بوده ظاهر میشده است. البته در آیات مورد بحث تنها سخن از قرده (میمونها) به میان آمده است و از خنازیر (خوکها) سخنی نیست، ولی در آیه 60 سوره مائده گفتگو از جمعیتی به میان آمده است که به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق (بعضی قرده و بعضی خنازیر) تغییر چهره دادند، که به گفته بعضی از مفسران مانند ابن عباس، آن آیه نیز در باره همین اصحاب سبت است که پیر مردان سرجنبانان شکمپرست و شهوتپرستشان به خوک و جوانان مقلد چشم و گوش بسته که اکثریت را تشکیل میدادند به میمون تغییر چهره دادند. ولی در هر حال، باید توجه داشت که طبق روایات، مسخشدگان تنها چند روزی زنده میماندند و سپس از دنیا میرفتند، و نسلی از آنها به وجود نمیآمد . تفسیر نمونه، ج6، ص: 425 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100109483)
مسئله مسخ شدن که در قرآن آمده در آیه 166 سوره اعراف و شبیه آن در آیه 60 سوره مائده بیان شده است. این سرگذشت چنانکه در روایات اسلامی به آن اشاره شده مربوط به جمعی از بنیاسرائیل است که در ساحل یکی از دریاها (دریای احمر در کنار سرزمین فلسطین در بندری به نام ایله که امروز به نام بندر ایلات معروف میباشد) زندگی میکردند و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان به آنها دستور داده شد که صید ماهی را در آن روز تعطیل کنند اما آنها با این دستور مخالفت کردند و گرفتار مجازات مسخ شدند .
مسخ یا به تعبیر دیگر تغییر شکل انسانی به صورت حیوان مسلما موضوعی بر خلاف جریان عادی طبیعت است، البته موتاسیون و جهش و تغییر شکل حیوانات به صورت دیگر در موارد جزئی دیده شده است، و پایههای فرضیه تکامل در علوم طبیعی امروز بر همان بنا نهاده شده، ولی مواردی که در آن موتاسیون و جهش دیده شده صفات جزئی حیوانات است، نه صفات کلی، یعنی هرگز دیده نشده است که نوع حیوانی بر اثر موتاسیون تبدیل به نوع دیگر شود، بلکه خصوصیاتی از حیوان ممکن است دگرگون گردد، و تازه جهش در نسلهایی که به وجود میآیند دیده میشود، نه اینکه حیوانی که متولد شده است با جهش تغییر شکل دهد، بنا بر این دگرگون شدن صورت انسان یا حیوانی به صورت نوع دیگر امری است خارق العاده اما بارها گفتهایم مسائلی بر خلاف جریان عادی طبیعی وجود دارد، گاهی به صورت معجزات پیامبران و زمانی به صورت اعمال خارقالعادهای که از پارهای از انسانها سر میزند، هر چند پیامبر نباشند (که البته با معجزات متفاوت است) بنا بر این پس از قبول امکان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانی به انسان دیگر مانعی ندارد . .
و همانطور که در بحث اعجاز انبیاء گفتهایم، وجود چنین خارق عاداتی نه استثناء در قانون علیت است نه بر خلاف عقل و خرد، بلکه تنها یک جریان عادی طبیعی در اینگونه موارد شکسته میشود که نظیرش را در انسانهای استثنایی کرارا دیدهایم .).
بنا بر این هیچ مانعی ندارد که مفهوم ظاهر کلمه مسخ را که در آیه فوق و بعضی دیگر از آیات قرآن آمده است بپذیریم و بیشتر مفسران هم همین تفسیر را پذیرفتهاند ..
ولی بعضی از مفسران که در اقلیت هستند معتقدند که مسخ به معنی مسخ روحانی و دگرگونی صفات اخلاقی است، به این معنی که صفاتی همانند میمون یا خوک در انسانهای سرکش و طغیانگر پیدا شد، رو آوردن به تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکمپرستی و شهوترانی که از صفات بارز این دو حیوان بود در آنها آشکار گشت . این احتمال از یکی از قدمای مفسرین به نام مجاهد نقل شده است ..
و اینکه بعضی ایراد کردهاند که مسخ بر خلاف قانون تکامل و موجب بازگشت و عقبگرد در خلقت است، درست نیست، زیرا قانون تکامل مربوط به کسانی است که در مسیر تکاملند، نه آنها که از مسیر انحراف یافته و از محیط شرائط این قانون به کنار رفتهاند، فی المثل یک انسان سالم در سنین طفولیت مرتبا رشد و نمو میکند اما اگر نقائصی در وجود او پیدا شود، ممکن است نه تنها رشد و نموش متوقف گردد بلکه رو به عقب برگردد، و نمو فکری و جسمانی خود را تدریجا از دست بدهد.
ولی در هر حال باید توجه داشت که مسخ و دگرگونی جسمانی متناسب با اعمالی است که انجام دادهاند، یعنی چون عدهای از جمعیتهای گنهکار بر اثر انگیزه هواپرستی و شهوترانی دست به طغیان و نافرمانی خدا میزدند و جمعی با تقلید کورکورانه کردن از آنها، آلوده به گناه شدند، لذا به هنگام مسخ، هر گروه به شکلی که متناسب با کیفیت اعمال او بوده ظاهر میشده است.
البته در آیات مورد بحث تنها سخن از قرده (میمونها) به میان آمده است و از خنازیر (خوکها) سخنی نیست، ولی در آیه 60 سوره مائده گفتگو از جمعیتی به میان آمده است که به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق (بعضی قرده و بعضی خنازیر) تغییر چهره دادند، که به گفته بعضی از مفسران مانند ابن عباس، آن آیه نیز در باره همین اصحاب سبت است که پیر مردان سرجنبانان شکمپرست و شهوتپرستشان به خوک و جوانان مقلد چشم و گوش بسته که اکثریت را تشکیل میدادند به میمون تغییر چهره دادند.
ولی در هر حال، باید توجه داشت که طبق روایات، مسخشدگان تنها چند روزی زنده میماندند و سپس از دنیا میرفتند، و نسلی از آنها به وجود نمیآمد .
تفسیر نمونه، ج6، ص: 425
. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100109483)
- [سایر] آیا در داستان کشتن گاو بنی اسرائیل خدا نمیتوانست کشته را بدون درخواست یک قربانی زنده کند؟
- [سایر] چرا علمای بنی اسرائیل در قرآن مورد لعن واقع شدهاند؟
- [سایر] آیا قرآن برای قوم بنی اسرائیل فضیلتی قائل است؟
- [سایر] داستان تسلط بخت النصر بر بنی اسرائیل و غارت و بردگی آنان که در تاریخ آمده است، آیا این حادثه به جهت قتل حضرت یحیی(ع) بود؟ قرآن و روایات در اینباره چه میگویند؟
- [سایر] داستان گروهی از انسانها که مسخ شده اند در کدام یک از سوره های قرآن آمده است ؟
- [سایر] چرا آیات زیادی از قرآن به ماجراهای بنی اسرائیل مربوط می شود؟
- [سایر] با سلام چرا در قران فرموده به قوم بنی اسراییل برتری دادم ؟؟؟
- [سایر] رابطه رژیم جعلی اسرائیل با بنی اسرائیل چیست؟
- [سایر] درباره آیات 4 تا 8 سوره اسراء که پیرامون بنی اسرائیل آمده آیا وعده دوم اتفاق افتاده یا باید منتظر بود اگر اتفاق افتاده پس ما شاهدیم که بنی اسرائیل برای سومین بار فساد کرده اند، در صورتی که قرآن کریم می فرماید بنی اسرائیل دو بار فساد خواهد کرد، لطفا راهنمایی کنید.
- [سایر] چرا پیامبران دین های ابراهیمی، که توسط قرآن تأیید می شوند، همه از قوم بنی اسرائیل هستند؟
- [آیت الله نوری همدانی] روابط تجاری و سیاسی با بعضی دوَل که آلت دست دوَل بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل ، جائز نیست ، و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن با این نحو روابط مخالفت کنند ، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمّال اسرائیل روابط تجاری دارند ، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام اسلام هستند ، و بر مسلمانان لازم است با این خیانت کاران چه دولتها و چه تجّار قطع رابطه کنند ، و آنها را ملزم کنند به توب و ترک روابط با این نحو دولتها .
- [امام خمینی] روابط تجاری و سیاسی با بعض دول که آلت دست دول بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست، و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن است با این نحو روابط مخالفت کنند، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام هستند، و بر مسلمانان لازم است با این خیانتکاران چه دولتها و چه تجار قطع رابطه کنند، و آنها را ملزم کنند به توبه و ترک روابط با این نحو دولتها. مسائل دفاع از جان و عرض در کتاب (تحریر الوسیله) است به آنجا رجوع شود.
- [آیت الله اردبیلی] خوردن گوشت و شیر حیوان نجس العین سگ و خوک و حیوانات درندهای که معمولاً نیش و چنگال دارند، مانند شیر، پلنگ، یوزپلنگ، گرگ، کفتار، شغال، روباه و گربه و نیز حیواناتی که مسخ شدهاند، مانند فیل، خرس، بوزینه و خرگوش، حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر جلد قران نجس شود در صورتی که بی احترامی به قران باشد باید ان را اب بکشند