رطب و یابس در کتاب خدای سبحان، قرآن کریم را (کتاب مبین) معرفی میکند: (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ). و در جای دیگر میفرماید: (لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ)2؛ یعنی، هیچ تر و خشکی نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است. بنا بر گفته برخی مفسران، مقصود از (رطب و یابس) - به قرینه قبل و بعد آیه - علم همه اشیا است؛ چنانکه در آیه دیگر میفرماید: (ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ)3؛ یعنی، هیچ چیزی در کتاب الهی فروگذار نشده است. در حالی که بسیاری از علوم و دانش ها مانند ریاضی، فیزیک، پزشکی، مکانیک و... در ظاهر الفاظ قرآن دیده نمی شود. درباره چگونگی سازگاری با اینگونه آیات، احتمالات و دیدگاههای چندی وجود دارد: 1. منظور از (کتاب مبین) در آیه 59 سوره (انعام)، علم الهی یا لوح محفوظ است و (کتاب) در آیه 38 همان سوره (اجل) است، نه قرآن مجید. در بعضی از روایات نیز (کتاب مبین) به (امام مبین) معنا شده است.4 2. منظور از (کتاب) همین قرآن، به لحاظ باطن والای آن است که (امالکتاب) میباشد؛ زیرا همه حقایق در آن نهفته است و انسان کامل به آن دسترسی دارد. 3. منظور از (کتاب) قرآن است و در مراتب مختلف آن، همه امور دین و دنیا وجود دارد. 4. منظور از (کتاب) همین قرآن - در همه مراتب آن - است؛ لیکن مراد از همه چیز، اصول و کلیاتی است که بر اساس آن، دانشها و معارف مختلف را میتوان بنیان نهاد و رشتهها و انگارههای گوناگون علمی را تولید کرد. 5. منظور از کتاب، قرآن در همه مراتب آن است؛ لیکن مراد از همه چیز، جامع بودن قرآن نسبت به تمامی معارف و دستوراتی است که در جهت هدایت بشر و نیل به سعادت او مؤثر است. این مجموعه مشتمل بر عقاید، جهان بینی، آموزههای اخلاقی و دستورات عملی جامعی در حوزه روابط چهارگانه انسان (رابطه با خدا، دیگران، خود و جهان) است. علامه طباطبایی همین دیدگاه را اختیار کرده و در ذیل آیه (وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ)5 مینویسد: (ظاهراً مراد از (کل شیء) هر چیزی است که به هدایت مربوط باشد. هر چه که مردم در مورد مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شریعتهای الهی، قصص و موعظهها احتیاج دارند، قرآن به آن هدایت و بیان کرده است و ما از ظاهر قرآن و مقاصد آن، همین مطلب را متوجه میشویم. اما در روایات نقل شده است که در قرآن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است. اگر این روایات صحیح باشد، منظور از (تبیان) اعم از دلالت لفظی است. پس شاید اشاراتی از غیر طریق دلالت لفظی دارد و اسراری را کشف میکند که فهم عرفی، به آنها راهی ندارد).6 بنابراین اگرچه علامه طباطبایی قرآن را بیانگر هر چیزی که به هدایت مربوط میشود، دانسته است اما گستردگی دانشهای قابل استخراج از قرآن را نفی نکرده است. درباره گستردگی و جامعیت قرآن، میتوان دیدگاههای دانشمندان را به سه گروه تقسیمبندی کرد: 1. دیدگاه حداکثری؛ که به گستردگی قرآن در همه علوم و روشها معتقد است. این گروه از طرفداران جامعیت قرآن، قرآن را دربردارنده همه علوم نخستین و واپسین میدانند. در نگاه آنان، قرآن همه مسائل جزئی و کلی و حتّی بسیاری دیگر از موضوعات مانند شیمی، فیزیک و... را شامل میشود. اینان قرآن را جامع مسائلی میدانند که بیانگر قوانین علوم نظری و تجربی است7. اسکندرانی و طنطاوی و ملامحسن فیض کاشانی و ابنکثیر در شمار این گروه جای دارند8. فیض کاشانی، پس از آن که دانش انسان را به دو نوع جزئی و کلی، یا حسی و مطلق تقسیم میکند، میگوید: معنا و مفهوم آیه مبارک (وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ)9 گواهی میدهد که همه دانشها در قرآن کریم وجود دارد. ابن کثیر10 نیز، پس از نقل کلام ابن مسعود درباره نهفته بودن همه علوم در قرآن، میگوید: هر چه مردم در کارهای دنیایی و دین و معیشت و عالم رستاخیز نیازمندند، در قرآن بیان شده است. بیتردید اگر مراد ابنکثیر و دیگر صاحبنظران این گروه، ظواهر کلمات قرآن باشد، قابل پذیرش نیست؛ زیرا اموری چون مسائل دقیق و جزئی ریاضی، شیمی، فیزیک و مانند آن در ظواهر قرآن به صورت شفاف بیان نگردیده است؛ ولی چنانچه مرادشان، نهفته بودن این دانشها در مراتب گونهگون معانی و مفاهیم قرآن باشد، میتوان آن را پذیرفت. 2. دیدگاه حداقلی؛ طرفداران این نظریه قرآن را در محدوده توصیف جهان بینی و عقاید و بیان ارزشهای جامع میدانند و معتقدند طرح مسائل علمی با قدسی بودن دین سازگار نیست. محمد عزة دروزه11 و دکتر سروش12 در شمار این گروه جای دارند. در نظر این گروه؛ تبیین امور معنوی و آخرتی بر عهده قرآن و دین است و تبیین علوم انسانی و تجربی، از جمله شیوه حکومت بر عهده مردم است. برخی در تأیید نظریه حداقلی قرآن، گفتهاند13: افزودن سنّت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)، توجّه به سیره امامان(علیهمالسلام) و توسل به اجتهاد در کنار قرآن دلیل واضح، کامل نبودن قرآن به شمار میآید. بیتردید این دیدگاه نمیتواند درست باشد؛ زیرا طرح مسائل علمی در راستای هدایت، تربیت و رفاه مردمان، ضرورت دارد و به قدسی بودن قرآن، زیان نمیرساند. افزون بر این، مسائلی چون سنّت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) و سیره ائمّه(علیهمالسلام) و اجتهاد از پایههای جامعیّت قرآن به شمار میآیند؛ به عبارت دیگر، همه اینها از متن قرآن کریم الهام گرفتهاند؛ آیاتی مانند: (وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)14؛ (و آن چه را فرستاده او به شما داد، آن را بگیرید و از آن چه شما را باز داشت، باز ایستید). (أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)15؛ (خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاء امر خود را نیز اطاعت کنید). (وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ)16؛ (و شایسته نیست مؤمنان همگی (برای جهاد) کوچ کنند. پس چرا از هر فرقهای از آنان، دستهای کوچ نمیکنند تا (دستهای بمانند و) در دین آگاهی پیدا کنند). 3. دیدگاه اعتدالی؛ طرفداران این نظریه17، چنان باور دارند که قرآن اصول و ارزشهایی را مطرح کرده است که میتوان بر اساس آن یک نظام حقوقی، سیاسی، اجتماعی و پیامهای ارزشی مبتنی بر یک مکتب روانشناسی و جامعهشناسی را استخراج کرد. بنابراین، قرآن از زاویهای خاص بیانگر همه چیز است. گرچه جامعیت و شمول قرآن در گستره دیدگاههای علمی چنان است که درخصوص تکگزارههای آن سخنی ندارد. در یک جمعبندی شاید بتوان گفت: بدیهی است تمام علوم در ظاهر الفاظ قرآن نمایان نیست اما مخاطبان اصلی قرآن و راسخان در علم توانایی دارند که از اشارات، لطایف، حقایق و ارتباطی که از الفاظ قرآن به دست میآید، ریشه تمام علوم را بیان کنند. امام صادق(علیهالسلام)18 میفرماید: (خداوند متعال هر چیزی را در قرآن بیان کرده است. به خدا سوگند، قرآن همه نیازمندیهای مردم را آورده تا کسی نگوید کاش این موضوع در قرآن بود). امام باقر(علیهالسلام)19: بیتردید خداوند متعال چیزی که امّت نیاز دارد، رها نساخته، در کتاب خود فرو فرستاده است. امام صادق(علیهالسلام)20 در این باره میفرماید: (هر چه که دو تن در آن اختلاف دارند، ریشهاش در کتاب خدا موجود است؛ امّا عقل مردم به آن نمیرسد). مولای متقیان علی(علیهالسلام)21 در توصیف قرآن میفرماید: (آگاه باشید، دانستنیهای گذشته و آینده تا روز قیامت در قرآن آمده است). از این رو، گروهی از صاحبنظران مانند استاد حسن زاده آملی جامعیت را براساس فهم زبان قران و ذوبطون بودن آن معنا کردهاند. ایشان مینویسد22: (کلمه مبارکه (کلّ شیء) چیزی را فروگذار نکرده است. پس چیزی نیست که قرآن تبیان آن نباشد. ولی این انسان زبان فهم، (راسخ در علم) است). --------------------------------------- پی نوشت ها: 1 مائده (5)، آیه 15. 2 انعام (6)، آیه 59. 3 همان، آیه 38. 4 الزرکشی، بدرالدین محمد بن عبداللَّه، تفسیر البرهان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره: دار احیاء الکتب العربیه)، ج 1، ص 529. 5 نحل (16)، آیه 89. 6 ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 325. جهت آگاهی بیشتر نگا: محمد علی رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، (قم: انتشارات کتاب مبین، چاپ سوم، 1381). 7 اشاره به دو کتاب معروف تفسیری است که به شکل افراطی به مسائل علوم و تجربی پرداختهاند: کشف الاسرارا النورانیه (اسکندرانی) و الجواهر فی تفسیر القرآن. (طنطاوی) 8 هفده گفتار در علوم قرآنی، ترجمه سید حسین حسینی، 93 - 98. 9 نحل (16)، آیه 89. 10 تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 2، ص 503. 11 تفسیر الحدیث، محمد عزة دروزه، ج 6، ص 91. 12 فربهتر از ایدئولوژی، عبدالکریم سروش، ص 48 58 و 122. 13 مجله کیان، حبیباللَّه پیمان، شماره 5، ص 27 و 28. 14 حشر (59)، آیه 7. 15 نساء (4)، آیه 59. 16 توبه 9)، آیه 122. 17 مجله معرفت، ناصر مکارم شیرازی، شماره 5، ص 4. 18 اصول کافی، کلینی، ج 1، ص 59. 19 همان. 20 همان. 21 نهج البلاغه، خطبه 158. 22 انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملی، ص 9. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 12/310004)
رطب و یابس در کتاب
خدای سبحان، قرآن کریم را (کتاب مبین) معرفی میکند: (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ).
و در جای دیگر میفرماید: (لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ)2؛ یعنی، هیچ تر و خشکی نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است.
بنا بر گفته برخی مفسران، مقصود از (رطب و یابس) - به قرینه قبل و بعد آیه - علم همه اشیا است؛ چنانکه در آیه دیگر میفرماید: (ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ)3؛ یعنی، هیچ چیزی در کتاب الهی فروگذار نشده است. در حالی که بسیاری از علوم و دانش ها مانند ریاضی، فیزیک، پزشکی، مکانیک و... در ظاهر الفاظ قرآن دیده نمی شود. درباره چگونگی سازگاری با اینگونه آیات، احتمالات و دیدگاههای چندی وجود دارد:
1. منظور از (کتاب مبین) در آیه 59 سوره (انعام)، علم الهی یا لوح محفوظ است و (کتاب) در آیه 38 همان سوره (اجل) است،
نه قرآن مجید. در بعضی از روایات نیز (کتاب مبین) به (امام مبین) معنا شده است.4
2. منظور از (کتاب) همین قرآن، به لحاظ باطن والای آن است که (امالکتاب) میباشد؛ زیرا همه حقایق در آن نهفته است و انسان کامل به آن دسترسی دارد.
3. منظور از (کتاب) قرآن است و در مراتب مختلف آن، همه امور دین و دنیا وجود دارد.
4. منظور از (کتاب) همین قرآن - در همه مراتب آن - است؛ لیکن مراد از همه چیز، اصول و کلیاتی است که بر اساس آن، دانشها و معارف مختلف را میتوان بنیان نهاد و رشتهها و انگارههای گوناگون علمی را تولید کرد.
5. منظور از کتاب، قرآن در همه مراتب آن است؛ لیکن مراد از همه چیز، جامع بودن قرآن نسبت به تمامی معارف و دستوراتی است که در جهت هدایت بشر و نیل به سعادت او مؤثر است. این مجموعه مشتمل بر عقاید، جهان بینی، آموزههای اخلاقی و دستورات عملی جامعی در حوزه روابط چهارگانه انسان (رابطه با خدا، دیگران، خود و جهان) است.
علامه طباطبایی همین دیدگاه را اختیار کرده و در ذیل آیه (وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ)5 مینویسد: (ظاهراً مراد از (کل شیء) هر چیزی است که به هدایت مربوط باشد. هر چه که مردم در مورد مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شریعتهای الهی، قصص و موعظهها احتیاج دارند، قرآن به آن هدایت و بیان کرده است و ما از ظاهر قرآن و مقاصد آن، همین مطلب را متوجه میشویم. اما در روایات نقل شده است که در قرآن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است. اگر این روایات صحیح باشد، منظور از (تبیان) اعم از دلالت لفظی است. پس شاید اشاراتی از غیر طریق دلالت لفظی دارد و اسراری را کشف میکند که فهم عرفی، به آنها راهی ندارد).6
بنابراین اگرچه علامه طباطبایی قرآن را بیانگر هر چیزی که به هدایت مربوط میشود، دانسته است اما گستردگی دانشهای قابل استخراج از قرآن را نفی نکرده است.
درباره گستردگی و جامعیت قرآن، میتوان دیدگاههای دانشمندان را به سه گروه تقسیمبندی کرد:
1. دیدگاه حداکثری؛ که به گستردگی قرآن در همه علوم و روشها معتقد است.
این گروه از طرفداران جامعیت قرآن، قرآن را دربردارنده همه علوم نخستین و واپسین میدانند. در نگاه آنان، قرآن همه مسائل جزئی و کلی و حتّی بسیاری دیگر از موضوعات مانند شیمی، فیزیک و... را شامل میشود. اینان قرآن را جامع مسائلی میدانند که بیانگر قوانین علوم نظری و تجربی است7. اسکندرانی و طنطاوی و ملامحسن فیض کاشانی و ابنکثیر در شمار این گروه جای دارند8.
فیض کاشانی، پس از آن که دانش انسان را به دو نوع جزئی
و کلی، یا حسی و مطلق تقسیم میکند، میگوید: معنا و مفهوم
آیه مبارک (وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ)9 گواهی میدهد که همه دانشها در قرآن کریم وجود دارد.
ابن کثیر10 نیز، پس از نقل کلام ابن مسعود درباره نهفته بودن همه علوم در قرآن، میگوید: هر چه مردم در کارهای دنیایی و دین و معیشت و عالم رستاخیز نیازمندند، در قرآن بیان شده است. بیتردید اگر مراد ابنکثیر و دیگر صاحبنظران این گروه، ظواهر کلمات قرآن باشد، قابل پذیرش نیست؛ زیرا اموری چون مسائل دقیق و جزئی ریاضی، شیمی، فیزیک و مانند آن در ظواهر قرآن به صورت شفاف بیان نگردیده است؛ ولی چنانچه مرادشان، نهفته بودن این دانشها در مراتب گونهگون معانی و مفاهیم قرآن باشد، میتوان آن را پذیرفت.
2. دیدگاه حداقلی؛ طرفداران این نظریه قرآن را در محدوده توصیف جهان بینی و عقاید و بیان ارزشهای جامع میدانند و معتقدند طرح مسائل علمی با قدسی بودن دین سازگار نیست.
محمد عزة دروزه11 و دکتر سروش12 در شمار این گروه جای دارند.
در نظر این گروه؛ تبیین امور معنوی و آخرتی بر عهده قرآن و دین است و تبیین علوم انسانی و تجربی، از جمله شیوه حکومت بر عهده مردم است. برخی در تأیید نظریه حداقلی قرآن، گفتهاند13: افزودن سنّت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)، توجّه به سیره امامان(علیهمالسلام) و توسل به اجتهاد در کنار قرآن دلیل واضح، کامل نبودن قرآن به شمار میآید.
بیتردید این دیدگاه نمیتواند درست باشد؛ زیرا طرح مسائل علمی در راستای هدایت، تربیت و رفاه مردمان، ضرورت دارد
و به قدسی بودن قرآن، زیان نمیرساند. افزون بر این، مسائلی چون سنّت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) و سیره ائمّه(علیهمالسلام) و اجتهاد از پایههای جامعیّت قرآن به شمار میآیند؛ به عبارت دیگر، همه اینها از متن قرآن کریم الهام گرفتهاند؛ آیاتی مانند:
(وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)14؛ (و آن چه را فرستاده او به شما داد، آن را بگیرید و از آن چه شما را باز داشت، باز ایستید).
(أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)15؛ (خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاء امر خود را نیز اطاعت کنید).
(وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ)16؛ (و شایسته نیست مؤمنان همگی (برای جهاد) کوچ کنند. پس چرا از هر فرقهای از آنان، دستهای کوچ نمیکنند تا (دستهای بمانند و) در دین آگاهی پیدا کنند).
3. دیدگاه اعتدالی؛ طرفداران این نظریه17، چنان باور دارند که قرآن اصول و ارزشهایی را مطرح کرده است که میتوان بر اساس آن یک نظام حقوقی، سیاسی، اجتماعی و پیامهای ارزشی مبتنی بر یک مکتب روانشناسی و جامعهشناسی را استخراج کرد. بنابراین، قرآن از زاویهای خاص بیانگر همه چیز است. گرچه جامعیت و شمول قرآن در گستره دیدگاههای علمی چنان است که درخصوص تکگزارههای آن سخنی ندارد.
در یک جمعبندی شاید بتوان گفت: بدیهی است تمام علوم در ظاهر الفاظ قرآن نمایان نیست اما مخاطبان اصلی قرآن و راسخان در علم توانایی دارند که از اشارات، لطایف، حقایق و ارتباطی که از الفاظ قرآن به دست میآید، ریشه تمام علوم را بیان کنند.
امام صادق(علیهالسلام)18 میفرماید: (خداوند متعال هر چیزی را در قرآن بیان کرده است. به خدا سوگند، قرآن همه نیازمندیهای مردم را آورده تا کسی نگوید کاش این موضوع در قرآن بود).
امام باقر(علیهالسلام)19: بیتردید خداوند متعال چیزی که امّت نیاز دارد، رها نساخته، در کتاب خود فرو فرستاده است.
امام صادق(علیهالسلام)20 در این باره میفرماید: (هر چه که دو تن در آن اختلاف دارند، ریشهاش در کتاب خدا موجود است؛ امّا عقل مردم به آن نمیرسد).
مولای متقیان علی(علیهالسلام)21 در توصیف قرآن میفرماید: (آگاه باشید، دانستنیهای گذشته و آینده تا روز قیامت در قرآن آمده است).
از این رو، گروهی از صاحبنظران مانند استاد حسن زاده آملی جامعیت را براساس فهم زبان قران و ذوبطون بودن آن معنا کردهاند. ایشان مینویسد22: (کلمه مبارکه (کلّ شیء) چیزی را فروگذار نکرده است. پس چیزی نیست که قرآن تبیان آن نباشد. ولی این انسان زبان فهم، (راسخ در علم) است).
---------------------------------------
پی نوشت ها:
1 مائده (5)، آیه 15.
2 انعام (6)، آیه 59.
3 همان، آیه 38.
4 الزرکشی، بدرالدین محمد بن عبداللَّه، تفسیر البرهان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره: دار احیاء الکتب العربیه)، ج 1، ص 529.
5 نحل (16)، آیه 89.
6 ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 325. جهت آگاهی بیشتر نگا: محمد علی رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، (قم: انتشارات کتاب مبین، چاپ سوم، 1381).
7 اشاره به دو کتاب معروف تفسیری است که به شکل افراطی به مسائل علوم و تجربی پرداختهاند: کشف الاسرارا النورانیه (اسکندرانی) و الجواهر فی تفسیر القرآن. (طنطاوی)
8 هفده گفتار در علوم قرآنی، ترجمه سید حسین حسینی، 93 - 98.
9 نحل (16)، آیه 89.
10 تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 2، ص 503.
11 تفسیر الحدیث، محمد عزة دروزه، ج 6، ص 91.
12 فربهتر از ایدئولوژی، عبدالکریم سروش، ص 48 58 و 122.
13 مجله کیان، حبیباللَّه پیمان، شماره 5، ص 27 و 28.
14 حشر (59)، آیه 7.
15 نساء (4)، آیه 59.
16 توبه 9)، آیه 122.
17 مجله معرفت، ناصر مکارم شیرازی، شماره 5، ص 4.
18 اصول کافی، کلینی، ج 1، ص 59.
19 همان.
20 همان.
21 نهج البلاغه، خطبه 158.
22 انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملی، ص 9. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 12/310004)
- [سایر] آیا تمام علوم در قرآن ذکر شده است؟
- [سایر] علوم لازم تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] آیا قرآن یک کتاب علوم طبیعی است؟
- [سایر] ایا تمامی علوم در قرآن وجود دارد؟
- [سایر] همه علوم در قران.... آری یا نه ؟
- [سایر] آیا تمام علوم در قرآن وجود دارد؟
- [سایر] دیدگاه قرآن درباره علوم روز چیست؟
- [سایر] آیا علوم طبیعی در قرآن آمده است؟
- [سایر] علوم در قرآن را بیان کنید؟
- [سایر] مقصود از (جری و تطبیق) در علوم قرآنی و برخی کتابهای تفسیری چیست؟ و چرا برخی مفسران از این واژه زیاد استفاده میکنند؟ لطفاً با ذکر نمونههایی توضیح دهید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] ذکر خدا، قرائت قرآن دعا، در هر جای نماز جایز است اگر جمله ای را مانند (الله اکْبر) به قصد ذکر خدا بگوید، اما در موقع گفتن، صدا را بلندکند که چیزی را به دیگری بفهماند اشکال ندارد، ولی دعا و ذکر به زبانهای غیر عربی اشکال دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای سجده واجب قرآن کافی است به سجده رود و ذکر گفتن واجب نمی باشد، اما بهتر است ذکر بگوید و بهتر است این ذکر را انتخاب کند: (لا اله إلا الله حقاً حقاً لا اله إلا الله ایماناً و تصْدیقاً لا اله إلا الله عبودیةً ورقاً سجدْت لک یا رب تعبداً ورقاً لا مسْتنْکفاً و لا مسْتکْبراً بلْ انا عبْدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مسْتجیرٌ).
- [آیت الله اردبیلی] چنانچه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد اگرچه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر مستحب است و بهتر است بگوید: (لا إلهَ إلاَّ اللّهُ حَقّا حَقّا لا إلهَ إلاَّ اللّهُ إیمانا وَتَصْدیقا لا إلهَ إلاَّ اللّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّا سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّدا وَ رِقّا لا مُسْتَنْکِفا وَلا مُسْتَکْبِرا بَلْ أنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ).
- [امام خمینی] جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مدارس که بعض معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشاره دولت تصدی نمودهاند چه برنامه تحصیلی از طرف دولت جائر باشد یا از طرف این نحو متصدیان که عمّال دولت جائر هستند، زیرا در این امور نقشه محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده شده است.
- [آیت الله اردبیلی] برگزاری مسابقاتی که در بالا بردن شئون دینی، علمی، ادبی، هنری یا فنّی جامعه مؤثّرند، مانند مسابقات حفظ قرآن و احکام، علوم ریاضی و مقاله نویسی، بدون شرط بندی دو طرف جایز و پسندیده است و اگر فرد سوم یا مؤسّسه و یا دولت برگزار کننده، به برندگان، جوایز نقدی یا غیر نقدی اعطا کند، اشکال ندارد و برنده مالک میشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافی است وگفتن ذکر مستحبّ است و بهتر است بگوید: )لا اًّلهَ اًّلا اللّهُ حَقَّاً حَقّا، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ ایماناً وَتَصْدِیقاً، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ عُبودِیًَّْ وَرِقّاً، سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا مُسْتَنْکِفَاً وَلا مُسْتَکْبِراً، بَلْ أنَا عَبْد ذَلیل ضَعیف خائِف مُسْتَجیر(.
- [آیت الله وحید خراسانی] قران خواندن در سجده مکروه است و نیز مکروه است برای بر طرف کردن گرد و غبار جای سجده را فوت کند و اگر در اثر فوت کردن حرفی از دهان عمدا بیرون اید حکم ان در مبطلات نماز ششم ذکر شده است و غیر از اینها مکروهات دیگری هم در کتابهای مفصل ذکر شده است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هرگاه در سجده قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر مستحب است و بهتر است بگوید: لااِلهَ الاّ اللهُ حَقّاً حَقّاً، لااِلهَ الاّ اللهُ اِیماناً وَتَصدیقاً، لااِلهَ الاّ الله عبودیّةً وَرِقّاً سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً، لامُسْتَنْکِفاً وَلا مُستَکبِراً بَلْ اَنَا عَبْدُ ذَلِیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ.
- [آیت الله بروجردی] هرگاه در سجدهی قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید کافیست و گفتن ذکر مستحب است و بهتر است بگوید:لا اِلهَ اِلا اللهُ حَقّاً حَقّاً، لا اِلهَ الا اَللهُ اِیماناً وَ تَصدیقاً، لا اِلهَ اِلا اللهُ عُبودیِّةً وَ رِقّاً سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، لامُسْتَنْکِفاً وَ لا مُستَکبِراً بَلْ انَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعیِفٌ خائِفٌ مُسْتَجیِرٌ.
- [آیت الله وحید خراسانی] در سجده واجب قران باید پیشانی را بر چیزی که سجده بر ان صحیح است گذاشته و بنابر احتیاط واجب جاهای دیگر بدن را که در سجده نماز ذکر شد بر زمین بگذارد