آیا در اسلام پسر بر دختر ترجیح دارد؟
واقعیّت آن است که در نگاه نخست، بعضی از آیات قرآن موهم برتری مرد بر زن است. از پاره ای از آیه های قرآنی از جمله: نحل (16)، آیات 57-59 و 62؛ صافات (37)، آیات 149-157؛ زخرف (43)، آیات 16-19؛ طور (52)، آیه 39 و نجم (53)، آیات 22-21. چنین توهّمی می شود. مثلاً در آیات 21 و 22 سوره نجم می فرماید: (أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی . تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی )؛ (آیا پسر خاص شما است و دختر خاص او (خداوند)؛ این قسمتی ظالمانه است). اما حقیقت آن است این توهّم ناشی از عدم آشنایی با نحوه مقابله قرآن با مشرکان است. به طوری که چنین تصور می شود در رویارویی با طرف مقابل، فقط یک گونه استدلال وجود دارد و آن برهان است در حالی که رویارویی انواع و اقسامی دارد، همان طور که برخی بزرگان فرموده اند: (قرآن کریم، روش محاوره و گفت وگوی جدلی را می پذیرد و از این شیوه برای ساکت کردن خصم و مخالف استفاده می کند) محمد تقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 5-1، ص 283.. یعنی مشرکان براساس آنچه نزد خودشان پذیرفته شده است، محکوم می شوند. برتری پسر بر دختر نزد مشرکان رایج بوده، قرآن کریم به مشرکان اعتراض می کند و وجدان آنها را بیدار می سازد که چرا آنچه را که برای خود می پسندید برای خدا نمی پسندید؟! آیا این روشی به دور از عدل و انصاف نیست؟!! چنان که پس از بیان افکار جاهلانه مشرکان در خصوص برتری پسر بر دختر و مرد بر زن و عار و ننگ دانستن از داشتن دختر و در نتیجه زنده به گور کردن دختران، به شدت آن را محکوم می نماید و می فرماید: (أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ)؛ (بیدار باشید و توجّه داشته باشید که اینان بد حکمی می کنند). اسلام تلاش فراوانی برای احیای ارزش مقام زن نموده است. چنان که رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: (ما اکرم النّساء الاّ کریم ولا أهانهنّ الاّ لئیم)؛ نهج الفصاحة، تصحیح و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص 318، ح 1520.؛ (جز انسان های بزرگوار و کریم، کسی به زنان تکریم نمی کند و جز افراد فرومایه و پست به زنان اهانت نمی کند). و یا وصیّ او امام متّقین و امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: (المرأة ریحانه)؛ نهج البلاغه، نامه 31، تحقیق: صبحی الصالح، قم: دارالهجره، چاپ پنجم، 1412 ه.ق، ص 405.؛ (زنان گل های خوشبوی عالم آفرینش هستند). باید توجّه داشت که تحقیر و درهم شکستن شخصیت زن، تنها در میان عرب جاهلی نبود، بلکه میان اقوام دیگر و حتی شاید متمدّن ترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتی ناچیز داشت و برای زن حقّی در ارث قائل نبودند و برای تعدّد زوجات حدّ و مرزی قائل نمی شدند، به سادگی ازدواج می کردند و به آسانی آنها را طلاق می دادند. ولی اسلام ظهور کرد و شخصیت زن را محترم شمرد. پیامبرصلی الله علیه وآله به دخترش فاطمه زهراعلیها السلام به گونه ای احترام می گذاشت که مردم تعجب می کردند، با تمام مقامی که داشت، دست دخترش را می بوسید و به هنگام مراجعت از سفر نخستین کسی را که دیدار می کرد، دخترش فاطمه بود و به عکس هنگامی که می خواست به سفر برود آخرین خانه ای را که خداحافظی می کرد باز خانه فاطمه علیها السلام بود. در حدیثی می خوانیم که به پیامبرصلی الله علیه وآله خبر دادند خدا به او دختری داده است، ناگهان نگاه به صورت یارانش کرد دید آثار خشنودی در آنها نمایان نگشت! (گوئی هنوز رسوبات افکار جاهلی از مغز آنها برچیده نشده) پیامبرصلی الله علیه وآله فوراً فرمود: (مالکم؟ ریحانة اشمها، و رزقها علی اللَّه عزوجل!)؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 102.؛ (این چه حالتی است در شما می بینم؟! خداوند گلی به من داده آن را می بویم، و اگر غم روزی او را می خورید، روزیش با خدا است). در حدیث دیگری از پیامبرصلی الله علیه وآله می خوانیم که فرمود: (نعم الولد البنات، ملطفات، مجهزات، مونسات)؛ همان، ص 100.؛ (چه فرزند خوبی است دختر. هم پرمحبّت است، هم کمک کار، هم مونس است). در حدیث دیگری از پیامبرصلی الله علیه وآله می خوانیم: (من دخل السوق فاشتری تحفة فجعلها الی عیاله کان کحامل الصدقة الی قوم محاویج و لیبدء بالاناث قبل الذکور، فانه من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل)؛ مکارم الاخلاق، ص 54.؛ (کسی که بازار می رود و تحفه ای برای خانواده خود می خرد همچون کسی است که می خواهد به نیازمندانی کمک کند (همان پاداش را دارد) و هنگامی که می خواهد تحفه را تقسیم کند نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند چنان است که گویی کسی از فرزندان اسماعیل علیه السلام را آزاد کرده باشد). در حقیقت این احترام به شخصیت زن سبب آزادی او در جامعه و پایان دادن به دوران بردگی زنان است. گرچه در این زمینه سخن بسیار است و در ذیل آیات مناسب بحث خواهد شد ولی از این واقعیت نمی توان به آسانی گذشت که با نهایت تأسّف هنوز در جوامع اسلامی، آثاری از همان افکار جاهلی وجود دارد و هنوز کم نیستند خانواده هایی که از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت می شوند و یا لااقل تولد پسر را بر دختر ترجیح می دهند. البتّه ممکن است شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی در رابطه با وضع زنان در جوامع کنونی یکی از علل اینگونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولی هر چه هست باید عموم مسلمانان راستین با این طرز فکر مبارزه کنند و ریشه های اجتماعی و اقتصادی آن را بسوزانند که اسلام نمی پسندد که بعد از چهارده قرن پیروانش به افکار جاهلی بازگردند ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 11، ص 274 تا 277.. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 16/500038)
عنوان سوال:

آیا در اسلام پسر بر دختر ترجیح دارد؟


پاسخ:

واقعیّت آن است که در نگاه نخست، بعضی از آیات قرآن موهم برتری مرد بر زن است. از پاره ای از آیه های قرآنی از جمله: نحل (16)، آیات 57-59 و 62؛ صافات (37)، آیات 149-157؛ زخرف (43)، آیات 16-19؛ طور (52)، آیه 39 و نجم (53)، آیات 22-21. چنین توهّمی می شود. مثلاً در آیات 21 و 22 سوره نجم می فرماید:
(أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی . تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی )؛
(آیا پسر خاص شما است و دختر خاص او (خداوند)؛ این قسمتی ظالمانه است).
اما حقیقت آن است این توهّم ناشی از عدم آشنایی با نحوه مقابله قرآن با مشرکان است. به طوری که چنین تصور می شود در رویارویی با طرف مقابل، فقط یک گونه استدلال وجود دارد و آن برهان است در حالی که رویارویی انواع و اقسامی دارد، همان طور که برخی بزرگان فرموده اند: (قرآن کریم، روش محاوره و گفت وگوی جدلی را می پذیرد و از این شیوه برای ساکت کردن خصم و مخالف استفاده می کند) محمد تقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 5-1، ص 283.. یعنی مشرکان براساس آنچه نزد خودشان پذیرفته شده است، محکوم می شوند.
برتری پسر بر دختر نزد مشرکان رایج بوده، قرآن کریم به مشرکان اعتراض می کند و وجدان آنها را بیدار می سازد که چرا آنچه را که برای خود می پسندید برای خدا نمی پسندید؟! آیا این روشی به دور از عدل و انصاف نیست؟!!
چنان که پس از بیان افکار جاهلانه مشرکان در خصوص برتری پسر بر دختر و مرد بر زن و عار و ننگ دانستن از داشتن دختر و در نتیجه زنده به گور کردن دختران، به شدت آن را محکوم می نماید و می فرماید:
(أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ)؛
(بیدار باشید و توجّه داشته باشید که اینان بد حکمی می کنند).
اسلام تلاش فراوانی برای احیای ارزش مقام زن نموده است. چنان که رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: (ما اکرم النّساء الاّ کریم ولا أهانهنّ الاّ لئیم)؛ نهج الفصاحة، تصحیح و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص 318، ح 1520.؛ (جز انسان های بزرگوار و کریم، کسی به زنان تکریم نمی کند و جز افراد فرومایه و پست به زنان اهانت نمی کند).
و یا وصیّ او امام متّقین و امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: (المرأة ریحانه)؛ نهج البلاغه، نامه 31، تحقیق: صبحی الصالح، قم: دارالهجره، چاپ پنجم، 1412 ه.ق، ص 405.؛ (زنان گل های خوشبوی عالم آفرینش هستند).
باید توجّه داشت که تحقیر و درهم شکستن شخصیت زن، تنها در میان عرب جاهلی نبود، بلکه میان اقوام دیگر و حتی شاید متمدّن ترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتی ناچیز داشت و برای زن حقّی در ارث قائل نبودند و برای تعدّد زوجات حدّ و مرزی قائل نمی شدند، به سادگی ازدواج می کردند و به آسانی آنها را طلاق می دادند. ولی اسلام ظهور کرد و شخصیت زن را محترم شمرد. پیامبرصلی الله علیه وآله به دخترش فاطمه زهراعلیها السلام به گونه ای احترام می گذاشت که مردم تعجب می کردند، با تمام مقامی که داشت، دست دخترش را می بوسید و به هنگام مراجعت از سفر نخستین کسی را که دیدار می کرد، دخترش فاطمه بود و به عکس هنگامی که می خواست به سفر برود آخرین خانه ای را که خداحافظی می کرد باز خانه فاطمه علیها السلام بود.
در حدیثی می خوانیم که به پیامبرصلی الله علیه وآله خبر دادند خدا به او دختری داده است، ناگهان نگاه به صورت یارانش کرد دید آثار خشنودی در آنها نمایان نگشت! (گوئی هنوز رسوبات افکار جاهلی از مغز آنها برچیده نشده) پیامبرصلی الله علیه وآله فوراً فرمود: (مالکم؟ ریحانة اشمها، و رزقها علی اللَّه عزوجل!)؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 102.؛ (این چه حالتی است در شما می بینم؟! خداوند گلی به من داده آن را می بویم، و اگر غم روزی او را می خورید، روزیش با خدا است).
در حدیث دیگری از پیامبرصلی الله علیه وآله می خوانیم که فرمود: (نعم الولد البنات، ملطفات، مجهزات، مونسات)؛ همان، ص 100.؛ (چه فرزند خوبی است دختر. هم پرمحبّت است، هم کمک کار، هم مونس است).
در حدیث دیگری از پیامبرصلی الله علیه وآله می خوانیم: (من دخل السوق فاشتری تحفة فجعلها الی عیاله کان کحامل الصدقة الی قوم محاویج و لیبدء بالاناث قبل الذکور، فانه من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل)؛ مکارم الاخلاق، ص 54.؛ (کسی که بازار می رود و تحفه ای برای خانواده خود می خرد همچون کسی است که می خواهد به نیازمندانی کمک کند (همان پاداش را دارد) و هنگامی که می خواهد تحفه را تقسیم کند نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند چنان است که گویی کسی از فرزندان اسماعیل علیه السلام را آزاد کرده باشد).
در حقیقت این احترام به شخصیت زن سبب آزادی او در جامعه و پایان دادن به دوران بردگی زنان است. گرچه در این زمینه سخن بسیار است و در ذیل آیات مناسب بحث خواهد شد ولی از این واقعیت نمی توان به آسانی گذشت که با نهایت تأسّف هنوز در جوامع اسلامی، آثاری از همان افکار جاهلی وجود دارد و هنوز کم نیستند خانواده هایی که از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت می شوند و یا لااقل تولد پسر را بر دختر ترجیح می دهند.
البتّه ممکن است شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی در رابطه با وضع زنان در جوامع کنونی یکی از علل اینگونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولی هر چه هست باید عموم مسلمانان راستین با این طرز فکر مبارزه کنند و ریشه های اجتماعی و اقتصادی آن را بسوزانند که اسلام نمی پسندد که بعد از چهارده قرن پیروانش به افکار جاهلی بازگردند ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 11، ص 274 تا 277.. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 16/500038)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین