در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید : 1- زنانی هستند که از وظائف خود سرپیچی میکنند و نشانههای ناسازگاری در آنها دیده میشود، مردان در برابر این گونه زنان وظائف و مسئولیتهایی دارند که باید مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند که از حریم عدالت تجاوز نکنند، این وظائف به ترتیب زیر در آیه بیان شده است: وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ مرحله اول در مورد زنانی است که نشانههای سرکشی و عداوت و دشمنی در آنها آشکار میگردد که قرآن در جمله فوق از آنها چنین تعبیر میکند: زنانی را که از طغیان و سرکشی آنها میترسید موعظه کنید و پند و اندرز دهید و به این ترتیب آنها که پا از حریم نظام خانوادگی فراتر میگذارند قبل از هر چیز باید بوسیله اندرزهای دوستانه و بیان نتائج سوء اینگونه کارها آنان را براه آورد و متوجه مسئولیت خود نمود. وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ: در صورتی که اندرزهای شما سودی نداد، در بستر از آنها دوری کنید و با این عکس العمل و بی اعتنایی و به اصطلاح قهر کردن، عدم رضایت خود را از رفتار آنها آشکار سازید شاید همین واکنش خفیف در روح آنان مؤثر گردد. وَ اضْرِبُوهُنَّ در صورتی که سرکشی و پشتپازدن به وظائف و مسئولیتها از حد بگذرد و هم چنان در راه قانون شکنی با لجاجت و سرسختی گام بردارند، نه اندرزها تاثیر کند، و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایی نفعی ببخشد و راهی جز شدت عمل باقی بماند، برای وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئولیتهای خود چاره منحصر به- خشونت و شدت عمل گردد، در اینجا اجازه داده شده که از طریق تنبیه بدنی آنها را به انجام وظائف خویش وادار کنند. 2- ممکن است سوال شودکه چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنی شوند؟! پاسخ: جواب این ایراد با توجه به معنی آیه و روایاتی که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهی آمده است و همچنین با توضیحاتی که روانشناسان امروز میدهند چندان پیچیده نیست زیرا: اولا آیه، مسئله تنبیه بدنی را در مورد افراد وظیفهنشناسی مجاز شمرده که هیچ وسیله دیگری در باره آنان مفید واقع نشود، و اتفاقا این موضوع تازهای نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانین دنیا هنگامی که طرق مسالمتآمیز برای وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت میشوند، نه تنها از طریق ضرب بلکه گاهی در موارد خاصی مجازاتهایی شدیدتر از آن نیز قائل میشوند که تا سرحد اعدام پیش میرود. ثانیا تنبیه بدنی در اینجا- همانطور که در کتب فقهی نیز آمده است- باید ملایم و خفیف باشد بطوری که نه موجب شکستگی و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کمبودی بدن. ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی بنام مازوشیسم (آزارطلبی) هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید میشود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است، بنا بر این ممکن است ناظر به چنین افرادی باشد که تنبیه خفیف بدنی در موارد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است. مسلم است که اگر یکی از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانهگیری کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله میفرماید: فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا: اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدی نکنید و اگر گفته شود که نظیر این طغیان و سرکشی و تجاوز در مردان نیز ممکن است آیا مردان نیز مشمول چنین مجازاتهایی خواهند شد؟ در پاسخ میگوئیم آری مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات میگردند حتی مجازات بدنی، منتها چون این کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف و حتی از طریق تعزیر (مجازات بدنی) به وظائف خود آشنا سازد. داستان مردی که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هیچ قیمت حاضر به تسلیم در برابر حق نبود و علی ع او را با شدت عمل و حتی با تهدید به شمشیر وادار به- تسلیم کرد معروف است. إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً و در پایان مجددا به مردان هشدار میدهد که از موقعیت سرپرستی خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتها است بیندیشند زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. تفسیر نمونه، ج3، ص: 375 3- خداوند در آیه 238بقره می فرماید : و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آنها است حقوق شایستهای قرار داده شده و مردان بر آنها برتری دارند (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ). این جمله از کلمات عجیب و جالب و جامعی است که فواید بسیاری را در بر دارد و به مجموعه حقوق زناشویی مردان و زنان، اشاره میکند و میگوید: همان طور که برای مرد حقوقی بر عهده زنان گذارده شده همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام هرگز حق یک طرفه نیست، و همیشه به صورت متقابل میباشد. واژه معروف که به معنی کار نیک و شناخته شده و معقول و منطقی است، در این سلسله آیات دوازده بار تکرار شده تا هشداری به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود، سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی و جلب رضای الهی بکوشند. جمله وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ در واقع مفهومش این است که مساله عدالت میان زن و مرد به این معنی نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند، آیا راستی لازم است آن دو در همه چیز مساوی باشند؟ با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن میشود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتی دارد قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشتری از تفکر به او اختصاص یافته بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پارهای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را میطلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها میسازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند. اینکه بعضی از روشنفکران اصرار دارند که این دو جنس را مساوی در همه چیز قلمداد کنند، اصراری است که با واقعیتها هرگز نمیسازد، و مطالعات مختلف علمی آن را انکار میکند، حتی در جوامعی که شعار مساوات و برابری در تمام جهات، همه جا را پر کرده، عملا غیر آن دیده میشود، مثلا مدیریت سیاسی و نظامی تمام جوامع بشری- جز در موارد استثنایی همه در دست مردان است، حتی در جوامع غربی که شعار اصلی شعار مساوات است، این معنی به وضوح دیده میشود. به هر حال قوانینی همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصی که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده میشود) از همین جا سرچشمه میگیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است. بعضی از مفسران گفتهاند که جمله لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ، تنها نظر به مساله رجوع در عده طلاق دارد . ولی روشن است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا قبل از آن یک قانون کلی در باره حقوق زن و رعایت عدالت، به صورت وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ بیان شده، سپس جمله مورد بحث به صورت یک قانون کلی دیگر به دنبال آن قرار گرفته است. و بالاخره در پایان آیه میخوانیم: خداوند توانا و حکیم است (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ). و در واقع پاسخی است برای آنها که در این زمینه ایراد میگیرند، و اشارهای است به اینکه حکمت و تدبیر الهی، ایجاب میکند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون آفرینش برای او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب میکند که در برابر وظایفی که بر عهده زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار گیرد، تا تعادلی میان وظیفه و حق بر قرار شود. در اینجا قرآن به یک اصل اساسی اشاره کرده است، و آن اینکه هر جا وظیفهای وجود دارد در کنار آن حقی هم ثابت است، یعنی وظیفه از حق هرگز جدا نیست مثلا پدر و مادر وظایفی در برابر فرزندان خود دارند، همین سبب میشود که حقوقی نیز به گردن آنها داشته باشند، یا اینکه قاضی موظف است برای بسط و تعمیم عدالت حد اکثر کوشش را بنماید در مقابل، حقوق فراوانی هم برای او قرار داده شده است این موضوع حتی در مورد پیامبران و امتها نیز ثابت است. در آیه مورد بحث نیز اشاره به این حقیقت شده و میفرماید: به همان اندازه که زنان وظایفی دارند حقوقی هم برای آنها قرار داده شده است و از تساوی این حقوق با آن وظایف اجرای عدالت در حق آنان عملی میگردد. عکس این معنی نیز ثابت است که اگر برای کسی حقی قرار داده شده در مقابل وظایفی هم به عهده او خواهد بود و لذا نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که حقی در موردی داشته باشد بدون اینکه وظیفهای بر دوش او قرار گیرد. 4- سرگذشت دردناک زنان در طول تاریخ زن در طول تاریخ جریان پر ماجرا و دردآلودی دارد که از مهمترین مباحث جامعهشناسی روز بهشمار میرود، به طور کلی دوران زندگی زن را به دو دوره میتوان تقسیم کرد: نخست دوران ما قبل تاریخ که امروز اطلاع صحیحی از وضع زن در آن دوره، در دست ما نیست، و شاید در آن دوران از حقوق طبیعی بیشتری برخوردار بوده است. با شروع تاریخ بشر نوبت به دوره دوم رسید، در این دوره در بعضی از جوامع زن به عنوان یک شخصیت غیر مستقل در کلیه حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شناخته میشد، و این وضع در پارهای از کشورها تا قرون اخیر ادامه داشت این طرز تفکر در باره زن حتی در قانون مدنی به اصطلاح مترقی فرانسه هم دیده میشود که به عنوان نمونه به چند ماده از موادی که در باره روابط مالی زوجین سخن میگوید اشاره میشود. از ماده 215 و 217 استفاده میگردد که زن شوهردار نمیتواند بدون اجازه و امضای شوهر خود هیچ عمل حقوقی را انجام دهد و هر گونه معامله برای او محتاج به اذن شوهر است (البته در صورتی که شوهر نخواهد از قدرتش سوء استفاده کرده و بدون علت موجه از اجازه دادن امتناع ورزد). طبق ماده 1242 شوهر حق دارد به تنهایی در دارایی مشترک بین زن و مرد هر گونه تصرف که بخواهد بکند و اجازه زن هم لازم نیست (البته با این قید که هر معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضای زن لازم نیست). و از این بالاتر در ماده 1428 حق اداره کلیه اموال اختصاصی زن هم به مرد محول شده (البته با این قید که در هر گونه معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضای زن نیز لازم است) . در محیط پیدایش اسلام یعنی حجاز نیز قبل از ظهور پیغمبر اکرم ص با زن همان معامله انسان وابسته غیر مستقل انجام میشد، رفتار آنها شباهت زیادی به بشرهای نیمه وحشی داشت زیرا به وضع رسوا و ننگینی از زن بهرهبرداری میکردند زن در محیط آنها آن چنان بی اراده و بی اختیار بود که گاهی جهت ارتزاق صاحب خود در معرض کرایه قرار میگرفت، محرومیت از تمدن، و ابتلای به فقر آنها را گرفتار خشونت عجیبی کرده بود که جنایت معروف وأد (زنده به گور کردن) را در مورد آنها مرتکب میشدند. 5- مرحله نوین در زندگی زن با ظهور اسلام و تعلیمات ویژه آن زندگی زن وارد مرحله نوینی گردید که با دو مرحله گذشته فاصله زیادی داشت در این دوره دیگر مستقل شد و از کلیه حقوق فردی و اجتماعی و انسانی برخوردار گردید پایه تعلیمات اسلام در مورد زن همان است که در آیات مورد بحث میخوانیم: وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ، یعنی زن همان اندازه که در اجتماع وظایف سنگینی دارد حقوق قابل توجهی نیز داراست اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانی و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است میبیند لذا هر دو را در یک صف قرار داده و با خطابهای یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا مخاطب ساخته برنامههای تربیتی و اخلاقی و علمی را برای آنها لازم کرده است و با آیاتی مثل وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ. (1) وعده برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس داده، و با آیاتی مانند مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ میگوید: که هر کدام از زن و مرد میتوانند به دنبال انجام برنامههای اسلام و وظایف الهی به تکامل معنوی و مادی برسند و به حیاتی طیب و پاکیزه که سراسر سعادت و نور است گام نهند. اسلام زن را مانند مرد به تمام معنی مستقل و آزاد میداند و قرآن با آیاتی نظیر کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ (1) و یا مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها . این آزادی را برای عموم افراد اعم از زن و مرد بیان میدارد و لذا در برنامههای مجازاتی هم میبینم در آیاتی مثل: الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ و مانند آن هر دو را به مجازات واحدی محکوم میکند. از طرفی چون استقلال لازمه اراده و اختیار است لذا اسلام این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادی میآورد. و انواع و اقسام ارتباطات مالی را برای زن بلامانع دانسته و او را مالک درآمد و سرمایههای خویش میشمارد در سوره نساء آیه 32 میخوانیم: لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ با توجه به لغت (اکتساب) که بر خلاف (کسب) برای بدست آوردن مالی است که نتیجهاش متعلق به شخص به دست آورنده است (4) و همچنین با در نظر گرفتن قانون کلی: الناس مسلطون علی اموالهم (همه مردم بر اموال خویش مسلطاند) به دست میآید که چگونه اسلام به استقلال اقتصادی زن احترام گذارده و تفاوتی بین زن و مرد نگذاشته است. خلاصه آنکه زن در اسلام یک رکن اساسی اجتماع بهشمار میرود و هرگز نباید با او معامله یک موجود فاقد اراده و وابسته و نیازمند به قیم نمود. 6- مساوات یا عدالت؟ تنها مطلبی که باید به آن توجه داشت (و در اسلام به آن توجه خاصی شده) ولی بعضی روی یک سلسله احساسات افراطی و حساب نشده آن را انکار میکنند مساله تفاوتهای روحی و جسمی زن و مرد و تفاوت وظایف آنها است. ما هر چه را انکار کنیم این حقیقت را نمیتوانیم انکار نمائیم که بین این دو جنس هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی تفاوت زیادی است که ذکر آنها در کتب مختلف ما را از تکرار آنها بی نیاز میسازد و خلاصه همه آنها این است که چون زن پایگاه وجود و پیدایش انسان است و رشد نونهالان در دامن او انجام میپذیرد همانطور که جسما متناسب با حمل و پرورش و تربیت نسلهای بعد آفریده شده از نظر روحی هم سهم بیشتری از عواطف و احساسات دارد. با وجود این اختلافات دامنهدار آیا میتوان گفت زن و مرد باید در تمام شؤون همراه یکدیگر گام برداشته و در تمام کارها صد در صد مساوی باشند. مگر نه این است که باید طرفدار عدالت در اجتماع بود آیا عدالت غیر از این است که هر کس به وظیفه خود پرداخته و از مواهب و مزایای وجودی خویش بهرهمند گردد؟ بنا بر این آیا دخالت دادن زن در کارهایی که خارج از تناسب روحی و جسمی اوست بر خلاف عدالت نمیباشد؟! اینجاست که میبینیم اسلام در عین طرفداری از عدالت، مرد را در پارهای از کارهای اجتماعی که به خشونت و یا دقت بیشتری نیازمند است، مانند: سرپرستی کانون خانه و ... مقدم داشته و مقام معاونت را به زن واگذار کرده است. یک خانه و یک اجتماع هر کدام احتیاج به مدیر دارند و مساله مدیریت در آخرین مرحله خود باید در یک شخص منتهی گردد، و گرنه کشمکش و هرج و مرج بر قرار خواهد شد. با این وضع آیا بهتر است که مرد برای این کار نامزد گردد یا زن؟ همه محاسبات دور از تعصب میگوید وضع ساختمانی مرد ایجاب میکند که مدیریت خانواده به عهده او نهاده شود و زن معاون او گردد. گر چه جمعی اصرار دارند این واقعیتها را نادیده بگیرند، ولی وضع زندگی حتی در جهان امروز و حتی در کشورهایی که به زنان آزادی و مساوات کامل دادهاند نشان میدهد که عملا مطلب همان است که در بالا گفته شد اگر چه در سخن خلاف آن گفته شود! تفسیر نمونه، ج2، ص: 166
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- زنانی هستند که از وظائف خود سرپیچی میکنند و نشانههای ناسازگاری در آنها دیده میشود، مردان در برابر این گونه زنان وظائف و مسئولیتهایی دارند که باید مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند که از حریم عدالت تجاوز نکنند، این وظائف به ترتیب زیر در آیه بیان شده است:
وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ مرحله اول در مورد زنانی است که نشانههای سرکشی و عداوت و دشمنی در آنها آشکار میگردد که قرآن در جمله فوق از آنها چنین تعبیر میکند: زنانی را که از طغیان و سرکشی آنها میترسید موعظه کنید و پند و اندرز دهید و به این ترتیب آنها که پا از حریم نظام خانوادگی فراتر میگذارند قبل از هر چیز باید بوسیله اندرزهای دوستانه و بیان نتائج سوء اینگونه کارها آنان را براه آورد و متوجه مسئولیت خود نمود.
وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ:
در صورتی که اندرزهای شما سودی نداد، در بستر از آنها دوری کنید و با این عکس العمل و بی اعتنایی و به اصطلاح قهر کردن، عدم رضایت خود را از رفتار آنها آشکار سازید شاید همین واکنش خفیف در روح آنان مؤثر گردد.
وَ اضْرِبُوهُنَّ در صورتی که سرکشی و پشتپازدن به وظائف و مسئولیتها از حد بگذرد و هم چنان در راه قانون شکنی با لجاجت و سرسختی گام بردارند، نه اندرزها تاثیر کند، و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنایی نفعی ببخشد و راهی جز شدت عمل باقی بماند، برای وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئولیتهای خود چاره منحصر به- خشونت و شدت عمل گردد، در اینجا اجازه داده شده که از طریق تنبیه بدنی آنها را به انجام وظائف خویش وادار کنند.
2- ممکن است سوال شودکه چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنی شوند؟!
پاسخ:
جواب این ایراد با توجه به معنی آیه و روایاتی که در بیان آن وارد شده و توضیح آن در کتب فقهی آمده است و همچنین با توضیحاتی که روانشناسان امروز میدهند چندان پیچیده نیست زیرا:
اولا آیه، مسئله تنبیه بدنی را در مورد افراد وظیفهنشناسی مجاز شمرده که هیچ وسیله دیگری در باره آنان مفید واقع نشود، و اتفاقا این موضوع تازهای نیست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانین دنیا هنگامی که طرق مسالمتآمیز برای وادار کردن افراد به انجام وظیفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت میشوند، نه تنها از طریق ضرب بلکه گاهی در موارد خاصی مجازاتهایی شدیدتر از آن نیز قائل میشوند که تا سرحد اعدام پیش میرود.
ثانیا تنبیه بدنی در اینجا- همانطور که در کتب فقهی نیز آمده است- باید ملایم و خفیف باشد بطوری که نه موجب شکستگی و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کمبودی بدن.
ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی بنام
مازوشیسم (آزارطلبی) هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید میشود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است، بنا بر این ممکن است ناظر به چنین افرادی باشد که تنبیه خفیف بدنی در موارد آنان جنبه آرام بخشی دارد و یک نوع درمان روانی است.
مسلم است که اگر یکی از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانهگیری کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله میفرماید:
فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا:
اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدی نکنید و اگر گفته شود که نظیر این طغیان و سرکشی و تجاوز در مردان نیز ممکن است آیا مردان نیز مشمول چنین مجازاتهایی خواهند شد؟
در پاسخ میگوئیم آری مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات میگردند حتی مجازات بدنی، منتها چون این کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف و حتی از طریق تعزیر (مجازات بدنی) به وظائف خود آشنا سازد.
داستان مردی که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هیچ قیمت حاضر به تسلیم در برابر حق نبود و علی ع او را با شدت عمل و حتی با تهدید به شمشیر وادار به- تسلیم کرد معروف است.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً و در پایان مجددا به مردان هشدار میدهد که از موقعیت سرپرستی خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتها است بیندیشند زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.
تفسیر نمونه، ج3، ص: 375
3- خداوند در آیه 238بقره می فرماید :
و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آنها است حقوق شایستهای قرار داده شده و مردان بر آنها برتری دارند (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ).
این جمله از کلمات عجیب و جالب و جامعی است که فواید بسیاری را در بر دارد و به مجموعه حقوق زناشویی مردان و زنان، اشاره میکند و میگوید: همان طور که برای مرد حقوقی بر عهده زنان گذارده شده همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام هرگز حق یک طرفه نیست، و همیشه به صورت متقابل میباشد.
واژه معروف که به معنی کار نیک و شناخته شده و معقول و منطقی است، در این سلسله آیات دوازده بار تکرار شده تا هشداری به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود، سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی و جلب رضای الهی بکوشند.
جمله وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ در واقع مفهومش این است که مساله عدالت میان زن و مرد به این معنی نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند، آیا راستی لازم است آن دو در همه چیز مساوی باشند؟
با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن میشود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتی دارد قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشتری از تفکر به او اختصاص یافته بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پارهای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را میطلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها میسازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند.
و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند.
اینکه بعضی از روشنفکران اصرار دارند که این دو جنس را مساوی در همه چیز قلمداد کنند، اصراری است که با واقعیتها هرگز نمیسازد، و مطالعات مختلف علمی آن را انکار میکند، حتی در جوامعی که شعار مساوات و برابری در تمام جهات، همه جا را پر کرده، عملا غیر آن دیده میشود، مثلا مدیریت سیاسی و نظامی تمام جوامع بشری- جز در موارد استثنایی همه در دست مردان است، حتی در جوامع غربی که شعار اصلی شعار مساوات است، این معنی به وضوح دیده میشود.
به هر حال قوانینی همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصی که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده میشود) از همین جا سرچشمه میگیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است.
بعضی از مفسران گفتهاند که جمله لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ، تنها نظر به مساله رجوع در عده طلاق دارد .
ولی روشن است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا قبل از آن یک قانون کلی در باره حقوق زن و رعایت عدالت، به صورت وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ بیان شده، سپس جمله مورد بحث به صورت یک قانون کلی دیگر به دنبال آن قرار گرفته است.
و بالاخره در پایان آیه میخوانیم: خداوند توانا و حکیم است (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
و در واقع پاسخی است برای آنها که در این زمینه ایراد میگیرند، و اشارهای است به اینکه حکمت و تدبیر الهی، ایجاب میکند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون آفرینش برای او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب میکند که در برابر وظایفی که بر عهده
زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار گیرد، تا تعادلی میان وظیفه و حق بر قرار شود.
در اینجا قرآن به یک اصل اساسی اشاره کرده است، و آن اینکه هر جا وظیفهای وجود دارد در کنار آن حقی هم ثابت است، یعنی وظیفه از حق هرگز جدا نیست مثلا پدر و مادر وظایفی در برابر فرزندان خود دارند، همین سبب میشود که حقوقی نیز به گردن آنها داشته باشند، یا اینکه قاضی موظف است برای بسط و تعمیم عدالت حد اکثر کوشش را بنماید در مقابل، حقوق فراوانی هم برای او قرار داده شده است این موضوع حتی در مورد پیامبران و امتها نیز ثابت است.
در آیه مورد بحث نیز اشاره به این حقیقت شده و میفرماید: به همان اندازه که زنان وظایفی دارند حقوقی هم برای آنها قرار داده شده است و از تساوی این حقوق با آن وظایف اجرای عدالت در حق آنان عملی میگردد.
عکس این معنی نیز ثابت است که اگر برای کسی حقی قرار داده شده در مقابل وظایفی هم به عهده او خواهد بود و لذا نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که حقی در موردی داشته باشد بدون اینکه وظیفهای بر دوش او قرار گیرد.
4- سرگذشت دردناک زنان در طول تاریخ
زن در طول تاریخ جریان پر ماجرا و دردآلودی دارد که از مهمترین مباحث جامعهشناسی روز بهشمار میرود، به طور کلی دوران زندگی زن را به دو دوره میتوان تقسیم کرد: نخست دوران ما قبل تاریخ که امروز اطلاع صحیحی از وضع زن در آن دوره، در دست ما نیست، و شاید در آن دوران از حقوق طبیعی بیشتری برخوردار بوده است.
با شروع تاریخ بشر نوبت به دوره دوم رسید، در این دوره در بعضی از جوامع زن به عنوان یک شخصیت غیر مستقل در کلیه حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شناخته میشد، و این وضع در پارهای از کشورها تا قرون اخیر ادامه داشت این طرز تفکر در باره زن حتی در قانون مدنی به اصطلاح مترقی فرانسه هم دیده میشود که به عنوان نمونه به چند ماده از موادی که در باره روابط مالی زوجین سخن میگوید اشاره میشود.
از ماده 215 و 217 استفاده میگردد که زن شوهردار نمیتواند بدون اجازه و امضای شوهر خود هیچ عمل حقوقی را انجام دهد و هر گونه معامله برای او محتاج به اذن شوهر است (البته در صورتی که شوهر نخواهد از قدرتش سوء استفاده کرده و بدون علت موجه از اجازه دادن امتناع ورزد).
طبق ماده 1242 شوهر حق دارد به تنهایی در دارایی مشترک بین زن و مرد هر گونه تصرف که بخواهد بکند و اجازه زن هم لازم نیست (البته با این قید که هر معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضای زن لازم نیست).
و از این بالاتر در ماده 1428 حق اداره کلیه اموال اختصاصی زن هم به مرد محول شده (البته با این قید که در هر گونه معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضای زن نیز لازم است) .
در محیط پیدایش اسلام یعنی حجاز نیز قبل از ظهور پیغمبر اکرم ص با زن همان معامله انسان وابسته غیر مستقل انجام میشد، رفتار آنها شباهت زیادی به بشرهای نیمه وحشی داشت زیرا به وضع رسوا و ننگینی از زن بهرهبرداری میکردند زن در محیط آنها آن چنان بی اراده و بی اختیار بود که گاهی جهت ارتزاق صاحب خود در معرض کرایه قرار میگرفت، محرومیت از تمدن، و ابتلای به فقر آنها را گرفتار خشونت عجیبی کرده بود که جنایت معروف وأد (زنده به گور کردن) را در مورد آنها مرتکب میشدند.
5- مرحله نوین در زندگی زن
با ظهور اسلام و تعلیمات ویژه آن زندگی زن وارد مرحله نوینی گردید که با دو مرحله گذشته فاصله زیادی داشت در این دوره دیگر مستقل شد و از کلیه حقوق فردی و اجتماعی و انسانی برخوردار گردید پایه تعلیمات اسلام در مورد زن همان است که در آیات مورد بحث میخوانیم: وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ، یعنی زن همان اندازه که در اجتماع وظایف سنگینی دارد حقوق قابل توجهی نیز داراست اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانی و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است میبیند لذا هر دو را در یک صف قرار داده و با خطابهای یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا مخاطب ساخته برنامههای تربیتی و اخلاقی و علمی را برای آنها لازم کرده است و با آیاتی مثل وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ. (1)
وعده برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس داده، و با آیاتی مانند مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ میگوید: که هر کدام از زن و مرد میتوانند به دنبال انجام برنامههای اسلام و وظایف الهی به تکامل معنوی و مادی برسند و به حیاتی طیب و پاکیزه که سراسر سعادت و نور است گام نهند.
اسلام زن را مانند مرد به تمام معنی مستقل و آزاد میداند و قرآن با آیاتی نظیر کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ (1) و یا مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها .
این آزادی را برای عموم افراد اعم از زن و مرد بیان میدارد و لذا در برنامههای مجازاتی هم میبینم در آیاتی مثل: الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ و مانند آن هر دو را به مجازات واحدی محکوم میکند.
از طرفی چون استقلال لازمه اراده و اختیار است لذا اسلام این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادی میآورد. و انواع و اقسام ارتباطات مالی را برای زن بلامانع دانسته و او را مالک درآمد و سرمایههای خویش میشمارد در سوره نساء آیه 32 میخوانیم: لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ با توجه به لغت (اکتساب) که بر خلاف (کسب) برای بدست آوردن مالی است که نتیجهاش متعلق به شخص به دست آورنده است (4) و همچنین با در نظر گرفتن قانون کلی:
الناس مسلطون علی اموالهم (همه مردم بر اموال خویش مسلطاند) به دست میآید که چگونه اسلام به استقلال اقتصادی زن احترام گذارده و تفاوتی بین زن و مرد نگذاشته است.
خلاصه آنکه زن در اسلام یک رکن اساسی اجتماع بهشمار میرود و هرگز نباید با او معامله یک موجود فاقد اراده و وابسته و نیازمند به قیم نمود.
6- مساوات یا عدالت؟
تنها مطلبی که باید به آن توجه داشت (و در اسلام به آن توجه خاصی شده) ولی بعضی روی یک سلسله احساسات افراطی و حساب نشده آن را انکار میکنند مساله تفاوتهای روحی و جسمی زن و مرد و تفاوت وظایف آنها است.
ما هر چه را انکار کنیم این حقیقت را نمیتوانیم انکار نمائیم که بین این دو جنس هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی تفاوت زیادی است که ذکر آنها در کتب مختلف ما را از تکرار آنها بی نیاز میسازد و خلاصه همه آنها این است که چون زن پایگاه وجود و پیدایش انسان است و رشد نونهالان در دامن او انجام میپذیرد همانطور که جسما متناسب با حمل و پرورش و تربیت نسلهای بعد آفریده شده از نظر روحی هم سهم بیشتری از عواطف و احساسات دارد.
با وجود این اختلافات دامنهدار آیا میتوان گفت زن و مرد باید در تمام شؤون همراه یکدیگر گام برداشته و در تمام کارها صد در صد مساوی باشند.
مگر نه این است که باید طرفدار عدالت در اجتماع بود آیا عدالت غیر از این است که هر کس به وظیفه خود پرداخته و از مواهب و مزایای وجودی خویش بهرهمند گردد؟
بنا بر این آیا دخالت دادن زن در کارهایی که خارج از تناسب روحی و جسمی اوست بر خلاف عدالت نمیباشد؟! اینجاست که میبینیم اسلام در عین طرفداری از عدالت، مرد را در پارهای از کارهای اجتماعی که به خشونت و یا دقت بیشتری نیازمند است، مانند: سرپرستی کانون خانه و ... مقدم داشته و مقام معاونت را به زن واگذار کرده است.
یک خانه و یک اجتماع هر کدام احتیاج به مدیر دارند و مساله مدیریت در آخرین مرحله خود باید در یک شخص منتهی گردد، و گرنه کشمکش و هرج و مرج بر قرار خواهد شد.
با این وضع آیا بهتر است که مرد برای این کار نامزد گردد یا زن؟ همه محاسبات دور از تعصب میگوید وضع ساختمانی مرد ایجاب میکند که مدیریت خانواده به عهده او نهاده شود و زن معاون او گردد.
گر چه جمعی اصرار دارند این واقعیتها را نادیده بگیرند، ولی وضع زندگی حتی در جهان امروز و حتی در کشورهایی که به زنان آزادی و مساوات کامل دادهاند نشان میدهد که عملا مطلب همان است که در بالا گفته شد اگر چه در سخن خلاف آن گفته شود!
تفسیر نمونه، ج2، ص: 166
- [سایر] تنبیه زنان چگونه باید باشد؟
- [سایر] تنبیه زنان از نظر قرآن چگونه است؟
- [سایر] تنبیه زنان طبق نظر قرآن به چه صورت باید باشد؟
- [سایر] در رابطه با شیوه تنبیه تحریمی نه تنبیه بدنی توضیح دهید؟
- [سایر] آیا جهنم برای تنبیه است؟ اگر منظور این است تنبیه در آن عالم چه فائدهای برا بدکاران دارد؟
- [سایر] آثار منفی تنبیه بدنی کدامند؟
- [سایر] پیامدهای منفی تنبیه بدنی کودکان چیست؟
- [سایر] نظر اسلام درباره تنبیه بدنی کودکان چیست؟
- [سایر] چرا والدین فرزندانشان را تنبیه می کنند؟
- [سایر] آیا تنبیه یک روش تربیتی است؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان و اقامه نماز جماعت مردان را باید مرد بگوید و اذان و اقامه نماز جماعت زنان , نیز زنان و مردان محرم را زن می تواند بگوید , هرچند احتیاط در صورت اخیر, ترک است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای زنان پوشانیدن موهای مصنوعی و زینتهای پنهانی (مانند دستبند و گردن بند) نیز لازم است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زنان باردار یا زنانی که بچه شیر می دهند ممکن است حائض شوند.
- [آیت الله بهجت] نگاه کردن به زنان اهل ذمّه، بلکه به زنان کافری که از هنگام تولد محکوم به کفر هستند به جاهایی از بدن آنها که عادتاً پوشانیده نمیشود، بدون قصد لذت و در صورتی که خوف واقع شدن در حرام نباشد، جایز است. و بنابر اظهر نگاه کردن به زنان بادیهنشین و غیر آنها که عادت به پوشاندن ندارند، بدون قصد لذت، جایز است، مگر در صورت خوف وقوع در حرام، پس معاشرت با آنها در داد و ستد و سایر نیازها، جایز است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان واقامه نماز جماعت را باید مرد بگوید ولی در جماعت زنان، اگر زن اذان واقامه بگوید کافی است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز جمعه تنها توسط مردان منعقد می شود، ولی زنان هم می توانند در آن شرکت کنند.
- [آیت الله بهجت] رقصیدن زن در مجالس زنان، و یا مرد در مجالس مردان اشکال دارد و احتیاط واجب در ترک است.
- [آیت الله نوری همدانی] نماز جمعه تنها توسّط مردان مُنعَقد می شود ، ولی زنان هم می تواند در آن شرکت کنند .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . ولی زن، شوهر او است و بعد از او، مردانی که از میت ارث می برند مقدم بر زنان ایشانند.
- [آیت الله اردبیلی] نگاه کردن بدون قصد لذّت و بدون این که بترسد به گناه بیفتد، به صورت، دست و موی زنان روستایی که معمولاً موی خود را نمیپوشانند یا به صورت، دست و موی زنان بدحجابی که عمدا مراعات حجاب شرعی را نمیکنند، هرچند خلاف احتیاط است، ولی ظاهرا اشکال ندارد.