عوامل بیتوجهی به معرفت فطری و خداشناسی چیست؟ با مطالعه آیاتی که خداشناسی فطری را مطرح میکنند، به راحتی میتوان دلیل این را که برخی در همه حال به فکر خدا نیستند و بعضی دیگر به کلی منکر خدا میشوند، دریافت. به اجمال میتوان موارد ذیل را براساس آیات قرآن، موانع بیتوجهی به معرفت فطری قلمداد کرد: 1. نسیان: (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ) (1) ؛ (و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا خودشان را فراموششان ساخت). از این آیه و آیات مشابه آن، دانسته میشود که کافران، پیشینه معرفت نسبت به خداوند دارند؛ ولی در حال کفر، خدا را از یاد بردهاند و همین نسیان، بستر انکار خدا یا بیاعتنایی نسبت به او است! 2. توجه به اسباب مادّی: (فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ) (2)؛ (پس هرگاه در کشتی سوار شوند، خدای را با اخلاص و پاک دینی [یکتاگرایی] بخوانند و چون به سوی خشکی برهاندشان، آن گاه شرک میورزند). این آیه با لحن خاصی میگوید: در واقع قطع امید از سایر علل و اسباب، موجب میشود انسان متوجه مسببالاسباب گردد و آن معرفت فطری- که در عمق جانش خفته است- بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبی استفاده میشود که توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه کرده و آدمی را به خود مشغول داشته است، عامل عمده بیتوجهی به معرفت فطری نسبت به خداوند است. __________________________________________________ (1). حشر (59)، آیه 19؛ توبه (9)، آیه 67. (2). عنکبوت (29)، آیه 65. 3. رفاه و آسایش: (قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) (1) ؛ (بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا شما را در رسد، یا رستاخیز شما را دریابد؛ اگر راستگویید کسی غیر از خدا را میخوانید؟) این آیه نشانگر آن است که فطرت انسان در تنگناها و شداید، همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشکار میگردد. از این رو میتوان دانست که رفاه و آسایش، زمینه پوشیدگی فطرت را فراهم میآورد. 4. دوستی با شیطان: (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً) (2) ؛ (شیطان گفت: آنان را سخت گمراه و دچار اندوههای دور و دراز خواهم کرد و وادارشان میکنم تا گوشهای دامها را شکاف دهند و وادارشان میکنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و هر کس به جای خدا، شیطان را دوست گیرد، قطعاً دستخوش زیان آشکاری شده است). تغییر در آفریده خدا، خروج از حکم فطرت و خداشناسی فطری است (3) و این، در سایه دوستی با شیطان است. اگر کسی با شیطان دوست بود، این خلقاللَّه (خداشناسی فطری) در او تغییر کرده و به عدم توجه به خدا، یا انکار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیک است و این ما هستیم که با کردار خود او را در دوردستها میجوییم: آنچه حق است اقرب از حبلالورید تو فکنده تیرِفکرت را بعید ای کمان و تیرها برساخته صید، نزدیک و تو دورانداخته هر که دور اندازتر، او دورتر وزچنین گنج است او مهجورتر (4) __________________________________________________ (1). انعام (6)، آیه 40 و نیز نگاه: آیات 41 و 42. (2). نساء (4)، آیه 119. (3). المیزان، ج 5، ص 85. (4). مثنوی، دفتر ششم، ابیات 2353- 2355.
عوامل بیتوجهی به معرفت فطری و خداشناسی چیست؟
با مطالعه آیاتی که خداشناسی فطری را مطرح میکنند، به راحتی میتوان دلیل این را که برخی در همه حال به فکر خدا نیستند و بعضی دیگر به کلی منکر خدا میشوند، دریافت. به اجمال میتوان موارد ذیل را براساس آیات قرآن، موانع بیتوجهی به معرفت فطری قلمداد کرد:
1. نسیان: (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ) (1)
؛ (و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا خودشان را فراموششان ساخت). از این آیه و آیات مشابه آن، دانسته میشود که کافران، پیشینه معرفت نسبت به خداوند دارند؛ ولی در حال کفر، خدا را از یاد بردهاند و همین نسیان، بستر انکار خدا یا بیاعتنایی نسبت به او است!
2. توجه به اسباب مادّی: (فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ) (2)؛ (پس هرگاه در کشتی سوار شوند، خدای را با اخلاص و پاک دینی [یکتاگرایی] بخوانند و چون به سوی خشکی برهاندشان، آن گاه شرک میورزند). این آیه با لحن خاصی میگوید: در واقع قطع امید از سایر علل و اسباب، موجب میشود انسان متوجه مسببالاسباب گردد و آن معرفت فطری- که در عمق جانش خفته است- بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبی استفاده میشود که توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه کرده و آدمی را به خود مشغول داشته است، عامل عمده بیتوجهی به معرفت فطری نسبت به خداوند است.
__________________________________________________
(1). حشر (59)، آیه 19؛ توبه (9)، آیه 67.
(2). عنکبوت (29)، آیه 65.
3. رفاه و آسایش: (قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) (1)
؛ (بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا شما را در رسد، یا رستاخیز شما را دریابد؛ اگر راستگویید کسی غیر از خدا را میخوانید؟) این آیه نشانگر آن است که فطرت انسان در تنگناها و شداید، همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشکار میگردد. از این رو میتوان دانست که رفاه و آسایش، زمینه پوشیدگی فطرت را فراهم میآورد.
4. دوستی با شیطان: (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً) (2)
؛ (شیطان گفت: آنان را سخت گمراه و دچار اندوههای دور و دراز خواهم کرد و وادارشان میکنم تا گوشهای دامها را شکاف دهند و وادارشان میکنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و هر کس به جای خدا، شیطان را دوست گیرد، قطعاً دستخوش زیان آشکاری شده است). تغییر در آفریده خدا، خروج از حکم فطرت و خداشناسی فطری است (3) و این، در سایه دوستی با شیطان است. اگر کسی با شیطان دوست بود، این خلقاللَّه (خداشناسی فطری) در او تغییر کرده و به عدم توجه به خدا، یا انکار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیک است و این ما هستیم که با کردار خود او را در دوردستها میجوییم:
آنچه حق است اقرب از حبلالورید تو فکنده تیرِفکرت را بعید
ای کمان و تیرها برساخته صید، نزدیک و تو دورانداخته
هر که دور اندازتر، او دورتر وزچنین گنج است او مهجورتر (4)
__________________________________________________
(1). انعام (6)، آیه 40 و نیز نگاه: آیات 41 و 42.
(2). نساء (4)، آیه 119.
(3). المیزان، ج 5، ص 85.
(4). مثنوی، دفتر ششم، ابیات 2353- 2355.
- [سایر] موانع خداشناسی و عوامل بیتوجّهی به معرفت فطری چیست؟
- [سایر] عوامل بی توجهی به معرفت فطری و خداشناسی چیست؟
- [سایر] عوامل بی توجهی به معرفت فطری و خداشناسی چیست؟
- [سایر] خداشناسی فطری در قرآن چگونه است؟
- [سایر] اگر خداشناسی فطری است، چرا عده ای منکر و کافر خدایند؟
- [سایر] اگر خداشناسی به صورت فطری در همه انسان ها قرار داده شده چرا انسان های زیادی منکر خدا (بی دین) هستند؟
- [سایر] چرا برخی کودکان به آموزشهای دینی بیتوجهی میکنند؟
- [سایر] ویژگی های شناخت فطری چیست؟ و آیا شناخت فطری اختصاص به توحید دارد؟ (با ذکر منبع)
- [سایر] معرفت خدا از راه معرفت نفس پیدا می شود، منظور از معرفت نفس چیست و چگونه به دست می آید؟
- [سایر] راه رسیدن به معرفت النفس و معرفت الله چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مسلمانی که از اسلام برگردد و کافر شود مرتد نامیده می شود معنی کفر در مساله گذشت و مرتد دو قسم است فطری وملی مرتد فطری کسی است که از پدر و مادری متولد شده باشد که هردو یا یکی از ان دو مسلمان باشند و بعد از بلوغ و کمال عقل با اختیار از اسلام برگردد و مرتد ملی کسی است که از پدر و مادر کافر متولد شده باشد و بعد از مسلمان شدن از اسلام برگردد
- [آیت الله سیستانی] مسلمانی که از اسلام خارج شود و کفر را اختیار کند ، مرتد نامیده میشود ، و مرتد بر دو قسم است : مرتد فطری ، و مرتد ملی ، و مرتد فطری کسی است که پدر و مادر او ، یا یکی از آنها در هنگام بدنیا آمدن او مسلمان باشند و خود او نیز پس از تمیز مسلمان باشد ، و سپس کافر شود ، و مرتد ملی مقابل آن است .
- [آیت الله بهجت] کسی که نذر میکند باید به اختیار خود نذر کند، بنابراین اگر کسی مجبور شده باشد، یا عصبانی باشد بهطوریکه بیاختیار شده باشد، یا کسی در حال غفلت و بیتوجهی یا اشتباهی و بدون تصمیم نذر کند، نذر او صحیح نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مردی که مسلمانزاده است اگر مرتد شود، زنش بر او حرام میشود، و آن زن باید به مقداری که در احکام طلاق گفته میشود عدّه وفات نگه دارد، و در اصطلاح به چنین شخصی مرتد فطری میگویند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . همکاری و شرکت با مؤسسات فرهنگی بیگانگان و فِرَق ضاله که از عوامل مهم استعمار و تضعیف مسلمین و تقویت کفار بوده و هست جایز نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که مسلمان زاده است چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند ، اگر مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّة وفات نگهدارد . ودر اصطلاح به چنین شخصی مُرْتَدّ فطری می گویند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که پدر یا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده اند، چنانچه مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّه وفات نگهدارد و در اصطلاح فقهاء به چنین شخصی مرتد فطری می گویند.
- [آیت الله جوادی آملی] .نمازگزار باید نماز ر ا به قصد اجرای دستور خدا انجام دهد . لازم نیست آن را به تفصیل از قلب بگذراند , چنان که لازم نیست بر زبان آورد . درجات قرب عبادت , به درجات معرفت پروردگار و محبّت وی و در محضر او بودن و مظهر وی شدن است.
- [آیت الله اردبیلی] مرتد بر دو قسم است: اوّل: مرتدّ فطری، و او شخصی است که پدر و مادرش و یا یکی از آنها هنگام انعقاد نطفه او و هنگام تولدش مسلمان بودهاند و وی تا هنگام بلوغ، تحت سرپرستی و تربیت دینی آنها و یا کسی بوده که اجمالاً مقیّد به شرع اسلام و احکام آن بوده است و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دین اسلام خارج شده و آن را اظهار نموده است و اگر یکی از این قیود نیز موجود نباشد، احکام مرتدّ فطری بر وی جاری نمیشود. دوم: مرتدّ ملّی، و او شخصی است که هنگام انعقاد نطفه یا هنگام تولّدش هیچ کدام از پدر و یا مادرش مسلمان نبودهاند و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دین اسلام خارج شده است.
- [آیت الله مظاهری] اگر مسلمانی کافر شود (زن باشد یا مرد) همسرش بر او حرام و مالش به ورثه مسلمان او منتقل میشود و اگر توبه کند توبهاش قبول است و عبادتش صحیح میباشد و میتواند همسر مسلمان بگیرد و یا همسر سابق را به عقد جدید اختیار کند، ولی مالش به او بر نمیگردد، و در این مسئله فرقی نیست بین کسی که مسلمان زاده باشد (مرتدّ فطری) یا نباشد (مرتدّ ملّی)، و مرتدّ احکام دیگری دارد که در احکام حدود میآید.