آیا درسته که عایشه بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت علی سجده شکر به جا آورد؟ سجده کردن عائشه بعد از شنیدن خبر شهادت امیرمؤمنان (علیه السلام) ابوالفرج إصفهانی، دانشمند پرآوازه و مقبول نزد اهل سنت، در کتاب مقاتل الطالبیین با سند صحیح نقل کرده است: حدثنی محمد بن الحسین الأشنانی، قال: حدثنا أحمد بن حازم، قال: حدثنا عاصم بن عامر، وعثمان بن أبی شیبة، قالا: حدثنا جریر، عن الأعمش، عن عمرو بن مرة، عن أبی البختری، قال: لما أن جاء عائشة قتل علی علیه السلام سجدت. أبوالبختری گفته: وقتی خبر شهادت علی علیه السلام به عائشه رسید، سجده کرد. الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، اسم المؤلف: أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356ه)، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر. سند این روایت کاملا صحیح و تمام راویان آن ثقه هستند. بررسی سند روایت: محمد بن الحسین: ذهبی در باره او میگوید: الخثعمی. الإمام الحجة المحدث أبو جعفر محمد بن الحسین بن حفص الخثعمی الکوفی الأشنانی قدم بغداد قال الدارقطنی أبو جعفر ثقة مأمون. خثمی، پیشوا، حجت (کسی که سی صد هزار حدیث را با سند و متن آن حفظ است) و محدث، ابوجعفر محمد بن الحسین... دارقطنی گفته: ابوجعفر مورد اعتماد و امانتدار بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص302، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه. أحمد بن حازم: ذهبی در باره او میگوید: ابن أبی غرزة الامام الحافظ الصدوق أحمد بن حازم بن محمد بن یونس بن قیس بن أبی غرزة أبو عمرو الغفاری الکوفی صاحب المسند ولد سنة بضع وثمانین ومئة وله مسند کبیر وقع لنا منه جزء وذکره ابن حبان فی الثقات وقال کان متقنا. إبن أبی غزرة، پیشوا، حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ بوده) و بسیار راستگو بود. او مسند بزرگی داشت که یک جزء از آن به من رسید، ابن حبان او را در زمره افراد ثقه آورده و گفته: در نقل حدیث بیغلط بود. سیر أعلام النبلاء ج13، ص239 عثمان بن أبی شیبة: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبی در باره او میگوید: عثمان بن أبی شیبة أبو الحسن العبسی مولاهم الکوفی الحافظ عن شریک وجریر وأبی الأحوص وعنه البخاری ومسلم وأبو داود وابن ماجة وابنه محمد وأبو یعلی والبغوی مات فی محرم 239 خ م د ق. عثمان بن أبی شیبه، حافظ بود، بخاری مسلم، ابوداود و ابن ماجه از او روایت نقل کردهاند. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج2، ص12، رقم: 3735، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413ه - 1992م. جریر بن عبد الحمید: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مینویسد: جریر بن عبد الحمید بن قرط بضم القاف وسکون الراء بعدها طاء مهملة الضبی الکوفی نزیل الری وقاضیها ثقة صحیح الکتاب قیل کان فی آخر عمره یهم من حفظه مات سنة ثمان وثمانین وله إحدی وسبعون سنة ع جریر بن عبد الحمید اهل کوفه، ساکن ری و قاضی آن جا بود. او مورد اعتماد و صحیح الکتاب بود. برخی گفتهاند که در آخر عمر از توانائی حافظه او کاسته شده بود. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تقریب التهذیب، ج1، ص139، رقم: 916، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986. سلیمان بن مهران: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته ؛ ابن حجر در باره او مینویسد: سلیمان بن مهران الأسدی الکاهلی أبو محمد الکوفی الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لکنه یدلس. سلیمان بن مهران، ثقه، حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ است)، آگاه به قرائتهای مختلف و پرهیزگار بود؛ ولی تدلیس میکرد. تقریب التهذیب ج1، ص254، رقم: 2615 عمرو بن مرة: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مینویسد: عمرو بن مرة بن عبد الله بن طارق الجملی بفتح الجیم والمیم المرادی أبو عبد الله الکوفی الأعمی ثقة عابد کان لا یدلس ورمی بالإرجاء من الخامسة مات سنة ثمانی عشرة ومائة وقیل قبلها ع عمر بن مره، مورد اعتماد و اهل عبادت بود. تدلیس نمیکرد؛ ولی به مذهب مرجئه نسبت داده میشد. تقریب التهذیب ج1، ص246، رقم: 5112 أبی البختری، سعید بن فیروز: از روایت بخاری، مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبی در باره او میگوید: سعید بن فیروز أبو البختری الطائی مولاهم الکوفی... قال حبیب بن أبی ثابت کان أعلمنا وأفقهنا توفی 83 ع. سعید بن فیروز، حبیب بن أبی ثابت گفته: او از همه عالمتر و فقیهتر بود. الکاشف ج1، ص442، رقم: 1946 و ذهبی در شرح حال او مینویسد: سعید بن فیروز أبو البختری بفتح الموحدة والمثناة بینهما معجمة بن أبی عمران الطائی مولاهم الکوفی ثقة ثبت فیه تشیع قلیل کثیر الإرسال من الثالثة مات سنة ثلاث وثمانین ع. سعید بن فیروز، مورد اعتماد و ثابت قدم بود. در او تشیع کمی وجود داشت و روایات مرسل زیاد نقل کرده است. تقریب التهذیب ج1، ص240، رقم: 2380 علاوه بر این، تعدادی از علمای اهل سنت ؛ از جمله: ابن سعد در الطبقات الکبری، طبری در تاریخ، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین، إبن سمعون بغدادی در الأمالی، إبن أثیر جزری در الکامل فی التاریخ، دمیری در حیات الحیوان الکبری، ابن الدمشقی در جواهر المطالب و... نقل کردهاند که وقتی خبر شهادت امیرمؤمنان علیه السلام به عائشه رسید، برای نشان دادن شادی خود این شعر را خواند: وذهب بقتل علی علیه السلام إلی الحجاز سفیان بن أمیة بن أبی سفیان بن أمیة بن عبد شمس فبلغ ذلک عائشة فقالت: فأَلقتْ عَصاها واستقرَّ بها النَّوی کما قرَّ عیناً بالإیابِ المُسافِرُ سفیان بن أمیه، خبر کشته علی علیه السلام را به حجاز برد، وقتی این خبر به عائشه رسید گفت: عصایش را انداخت و سرجای خودش آرام گرفت همچنان که چشمها در هنگام بازگشت مسافر روشن میشود. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230ه)، الطبقات الکبری، ج3، ص40، ناشر: دار صادر – بیروت؛ الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج3، ص159، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت. الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356ه)، مقاتل الطالبیین، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر ابن سمعون البغدادی، أبو الحسین محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس (متوفای387ه)، أمالی ابن سمعون، ج1، ص43، طبق برنامه الجامع الکبیر. ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630ه) الکامل فی التاریخ، ج3، ص259، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415ه. الدمیری المصری الشافعی، کمال الدین محمد بن موسی بن عیسی (متوفای808 ه)، حیاة الحیوان الکبری، ج1، ص75، تحقیق: أحمد حسن بسج، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الثانیة، 1424 ه - 2003م. الدمشقی الباعونی الشافعی، أبو البرکات شمس الدین محمد بن أحمد (متوفای871 ه)، جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب ( ع )، ج2 ص 104، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مجمع إحیاء الثقافة الاسلامیة قم، الطبعة: الأولی، 1412ه این بیت از شعر که از زمان جاهلیت بر جای مانده، زمانی استفاده میشود که بعد از سختی، اندوه و مشکلات زیاد، گشایش، راحتی و شادی نصیب انسان شود. خود (انداخت عصا) کنایه نیز از اطمینان قلب و آسودگی خاطر است که وقتی شخصی در مکان معینی قلبش آرام و فکرش آسوده شود، گفته میشود (القی عصاه). مقصود عایشه از گفتن این شعر آن بود که در حقیقت میخواست بگوید از بابت علی خیالم آسوده شد، دلم آرام گرفت، و سینهام باز و فکرم راحت شد، چون همیشه منتظرچنین خبری بود، مانند کسی که انتظار مسافری را داشته باشد که به آمدن مسافر چشمهایش روشن و قلبش آرام گردد؟! کینه عائشه نسبت به امیرمؤمنان علیه السلام منحصر به جنگ جمل و بعد از آن نمیشود، در صحیح بخاری و دیگر صحاح اهل سنت آمده است که عائشه، حتی دوست نداشت که نام امیرمؤمنان علیه السلام را ببرد: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَی قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ - صلی الله علیه وسلم - وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَرَجُلٍ آخَرَ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ فَقَالَ لِی وَهَلْ تَدْرِی مَنِ الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ. عبید الله بن عباس از عائشه نقل کرده است که: وقتی بیماری رسول خدا (ص) شدت گرفت، از همسرانش اجازه گرفت که در خانه من دوران نقاهت را بگذراند و آنها اجازه دادند؛ پس در حالی که پاهای حضرت بر زمین کشیده میشد، و دو مرد که یکی از آنها عباس و دیگری مردی دیگری بود، خارج شد. عبید الله گفت: من سخن عائشه را برای ابن عباس نقل کردم؛ پس ابن عباس گفت: آیا میدانی آن مردی که عائشه نامش را نبرد چه کسی بود؟ گفتم خیر. گفت: او علی بن أبی طالب بود. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256ه)، صحیح البخاری، ج 1 ص 83، ح195، کِتَاب الْوُضُوءِ، بَاب الْغُسْلِ وَالْوُضُوءِ فی الْمِخْضَبِ وَالْقَدَحِ وَالْخَشَبِ وَالْحِجَارَةِ ؛ ج 1 ص 236، ح634، کتاب الْجَمَاعَةِ وَالْإِمَامَةِ، بَاب حَدِّ الْمَرِیضِ أَنْ یَشْهَدَ الْجَمَاعَةَ ؛ ج 2 ص 914، ح2448، کِتَاب الْهِبَةِ وَفَضْلِهَا، بَاب هِبَةِ الرَّجُلِ لِامْرَأَتِهِ وَالْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا ؛ ج 5 ص 2160، ح5384، کِتَاب الطِّبِّ، بَاب اللَّدُودِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261ه)، صحیح مسلم، ج 1 ص 312، ح418، کِتَاب الصَّلَاةِ، بَاب اسْتِخْلَافِ الْإِمَامِ إذا عَرَضَ له عُذْرٌ من مَرَضٍ وَسَفَرٍ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. ابن حجر عسقلانی در فتح الباری و بدر الدین در عمدة القاری در شرح این روایت میگویند: قوله قال هو علی بن أبی طالب زاد الإسماعیلی من روایة عبد الرزاق عن معمر ولکن عائشة لا تطیب نفسا له بخیر ولابن إسحاق فی المغازی عن الزهری ولکنها لا تقدر علی أن تذکره بخیر. این جمله بخاری (قال هو علی بن أبیطالب) اسماعیلی به از عبد الرزاق از معمر نقل کرده است که: چون عایشه از علی دل خوشی نداشت. و ابن اسحاق در مغازی از زهری نقل کرده است که: چون عائشه نمیتوانست از علی (علیه السلام) به نیکی یاد کند. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 2 ص 156، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای 855ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 5 ص 192، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت. احمد بن حنبل نیز ادامه روایت را این گونه نقل کرده است: وَلَکِنَّ عَائِشَةَ لاَ تَطِیبُ له نَفْساً. چرا که عائشه، دلش نسبت به او پاک نبود (از او خوشش نمیآمد). مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 6، ص 228، ح25956
آیا درسته که عایشه بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت علی سجده شکر به جا آورد؟
سجده کردن عائشه بعد از شنیدن خبر شهادت امیرمؤمنان (علیه السلام)
ابوالفرج إصفهانی، دانشمند پرآوازه و مقبول نزد اهل سنت، در کتاب مقاتل الطالبیین با سند صحیح نقل کرده است:
حدثنی محمد بن الحسین الأشنانی، قال: حدثنا أحمد بن حازم، قال: حدثنا عاصم بن عامر، وعثمان بن أبی شیبة، قالا: حدثنا جریر، عن الأعمش، عن عمرو بن مرة، عن أبی البختری، قال:
لما أن جاء عائشة قتل علی علیه السلام سجدت.
أبوالبختری گفته: وقتی خبر شهادت علی علیه السلام به عائشه رسید، سجده کرد.
الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، اسم المؤلف: أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356ه)، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر.
سند این روایت کاملا صحیح و تمام راویان آن ثقه هستند.
بررسی سند روایت:
محمد بن الحسین:
ذهبی در باره او میگوید:
الخثعمی. الإمام الحجة المحدث أبو جعفر محمد بن الحسین بن حفص الخثعمی الکوفی الأشنانی قدم بغداد
قال الدارقطنی أبو جعفر ثقة مأمون.
خثمی، پیشوا، حجت (کسی که سی صد هزار حدیث را با سند و متن آن حفظ است) و محدث، ابوجعفر محمد بن الحسین... دارقطنی گفته: ابوجعفر مورد اعتماد و امانتدار بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص302، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه.
أحمد بن حازم:
ذهبی در باره او میگوید:
ابن أبی غرزة الامام الحافظ الصدوق أحمد بن حازم بن محمد بن یونس بن قیس بن أبی غرزة أبو عمرو الغفاری الکوفی صاحب المسند ولد سنة بضع وثمانین ومئة
وله مسند کبیر وقع لنا منه جزء وذکره ابن حبان فی الثقات وقال کان متقنا.
إبن أبی غزرة، پیشوا، حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ بوده) و بسیار راستگو بود.
او مسند بزرگی داشت که یک جزء از آن به من رسید، ابن حبان او را در زمره افراد ثقه آورده و گفته: در نقل حدیث بیغلط بود.
سیر أعلام النبلاء ج13، ص239
عثمان بن أبی شیبة:
از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبی در باره او میگوید:
عثمان بن أبی شیبة أبو الحسن العبسی مولاهم الکوفی الحافظ عن شریک وجریر وأبی الأحوص وعنه البخاری ومسلم وأبو داود وابن ماجة وابنه محمد وأبو یعلی والبغوی مات فی محرم 239 خ م د ق.
عثمان بن أبی شیبه، حافظ بود، بخاری مسلم، ابوداود و ابن ماجه از او روایت نقل کردهاند.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج2، ص12، رقم: 3735، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413ه - 1992م.
جریر بن عبد الحمید:
از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مینویسد:
جریر بن عبد الحمید بن قرط بضم القاف وسکون الراء بعدها طاء مهملة الضبی الکوفی نزیل الری وقاضیها ثقة صحیح الکتاب قیل کان فی آخر عمره یهم من حفظه مات سنة ثمان وثمانین وله إحدی وسبعون سنة ع
جریر بن عبد الحمید اهل کوفه، ساکن ری و قاضی آن جا بود. او مورد اعتماد و صحیح الکتاب بود. برخی گفتهاند که در آخر عمر از توانائی حافظه او کاسته شده بود.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تقریب التهذیب، ج1، ص139، رقم: 916، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.
سلیمان بن مهران:
از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته ؛ ابن حجر در باره او مینویسد:
سلیمان بن مهران الأسدی الکاهلی أبو محمد الکوفی الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لکنه یدلس.
سلیمان بن مهران، ثقه، حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ است)، آگاه به قرائتهای مختلف و پرهیزگار بود؛ ولی تدلیس میکرد.
تقریب التهذیب ج1، ص254، رقم: 2615
عمرو بن مرة:
از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته؛ ابن حجر در باره او مینویسد:
عمرو بن مرة بن عبد الله بن طارق الجملی بفتح الجیم والمیم المرادی أبو عبد الله الکوفی الأعمی ثقة عابد کان لا یدلس ورمی بالإرجاء من الخامسة مات سنة ثمانی عشرة ومائة وقیل قبلها ع
عمر بن مره، مورد اعتماد و اهل عبادت بود. تدلیس نمیکرد؛ ولی به مذهب مرجئه نسبت داده میشد.
تقریب التهذیب ج1، ص246، رقم: 5112
أبی البختری، سعید بن فیروز:
از روایت بخاری، مسلم و سایر صحاح سته؛ ذهبی در باره او میگوید:
سعید بن فیروز أبو البختری الطائی مولاهم الکوفی... قال حبیب بن أبی ثابت کان أعلمنا وأفقهنا توفی 83 ع.
سعید بن فیروز، حبیب بن أبی ثابت گفته: او از همه عالمتر و فقیهتر بود.
الکاشف ج1، ص442، رقم: 1946
و ذهبی در شرح حال او مینویسد:
سعید بن فیروز أبو البختری بفتح الموحدة والمثناة بینهما معجمة بن أبی عمران الطائی مولاهم الکوفی ثقة ثبت فیه تشیع قلیل کثیر الإرسال من الثالثة مات سنة ثلاث وثمانین ع.
سعید بن فیروز، مورد اعتماد و ثابت قدم بود. در او تشیع کمی وجود داشت و روایات مرسل زیاد نقل کرده است.
تقریب التهذیب ج1، ص240، رقم: 2380
علاوه بر این، تعدادی از علمای اهل سنت ؛ از جمله: ابن سعد در الطبقات الکبری، طبری در تاریخ، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین، إبن سمعون بغدادی در الأمالی، إبن أثیر جزری در الکامل فی التاریخ، دمیری در حیات الحیوان الکبری، ابن الدمشقی در جواهر المطالب و... نقل کردهاند که وقتی خبر شهادت امیرمؤمنان علیه السلام به عائشه رسید، برای نشان دادن شادی خود این شعر را خواند:
وذهب بقتل علی علیه السلام إلی الحجاز سفیان بن أمیة بن أبی سفیان بن أمیة بن عبد شمس فبلغ ذلک عائشة فقالت:
فأَلقتْ عَصاها واستقرَّ بها النَّوی کما قرَّ عیناً بالإیابِ المُسافِرُ
سفیان بن أمیه، خبر کشته علی علیه السلام را به حجاز برد، وقتی این خبر به عائشه رسید گفت:
عصایش را انداخت و سرجای خودش آرام گرفت
همچنان که چشمها در هنگام بازگشت مسافر روشن میشود.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230ه)، الطبقات الکبری، ج3، ص40، ناشر: دار صادر – بیروت؛
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج3، ص159، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356ه)، مقاتل الطالبیین، ج1، ص11، طبق برنامه الجامع الکبیر
ابن سمعون البغدادی، أبو الحسین محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس (متوفای387ه)، أمالی ابن سمعون، ج1، ص43، طبق برنامه الجامع الکبیر.
ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630ه) الکامل فی التاریخ، ج3، ص259، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415ه.
الدمیری المصری الشافعی، کمال الدین محمد بن موسی بن عیسی (متوفای808 ه)، حیاة الحیوان الکبری، ج1، ص75، تحقیق: أحمد حسن بسج، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الثانیة، 1424 ه - 2003م.
الدمشقی الباعونی الشافعی، أبو البرکات شمس الدین محمد بن أحمد (متوفای871 ه)، جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی بن أبی طالب ( ع )، ج2 ص 104، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مجمع إحیاء الثقافة الاسلامیة قم، الطبعة: الأولی، 1412ه
این بیت از شعر که از زمان جاهلیت بر جای مانده، زمانی استفاده میشود که بعد از سختی، اندوه و مشکلات زیاد، گشایش، راحتی و شادی نصیب انسان شود.
خود (انداخت عصا) کنایه نیز از اطمینان قلب و آسودگی خاطر است که وقتی شخصی در مکان معینی قلبش آرام و فکرش آسوده شود، گفته میشود (القی عصاه).
مقصود عایشه از گفتن این شعر آن بود که در حقیقت میخواست بگوید از بابت علی خیالم آسوده شد، دلم آرام گرفت، و سینهام باز و فکرم راحت شد، چون همیشه منتظرچنین خبری بود، مانند کسی که انتظار مسافری را داشته باشد که به آمدن مسافر چشمهایش روشن و قلبش آرام گردد؟!
کینه عائشه نسبت به امیرمؤمنان علیه السلام منحصر به جنگ جمل و بعد از آن نمیشود، در صحیح بخاری و دیگر صحاح اهل سنت آمده است که عائشه، حتی دوست نداشت که نام امیرمؤمنان علیه السلام را ببرد:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَی قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَتْ عَائِشَةُ لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ - صلی الله علیه وسلم - وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ الْعَبَّاسِ وَرَجُلٍ آخَرَ. قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لاِبْنِ عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ فَقَالَ لِی وَهَلْ تَدْرِی مَنِ الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ قُلْتُ لاَ. قَالَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ.
عبید الله بن عباس از عائشه نقل کرده است که: وقتی بیماری رسول خدا (ص) شدت گرفت، از همسرانش اجازه گرفت که در خانه من دوران نقاهت را بگذراند و آنها اجازه دادند؛ پس در حالی که پاهای حضرت بر زمین کشیده میشد، و دو مرد که یکی از آنها عباس و دیگری مردی دیگری بود، خارج شد.
عبید الله گفت: من سخن عائشه را برای ابن عباس نقل کردم؛ پس ابن عباس گفت: آیا میدانی آن مردی که عائشه نامش را نبرد چه کسی بود؟ گفتم خیر. گفت: او علی بن أبی طالب بود.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256ه)، صحیح البخاری، ج 1 ص 83، ح195، کِتَاب الْوُضُوءِ، بَاب الْغُسْلِ وَالْوُضُوءِ فی الْمِخْضَبِ وَالْقَدَحِ وَالْخَشَبِ وَالْحِجَارَةِ ؛ ج 1 ص 236، ح634، کتاب الْجَمَاعَةِ وَالْإِمَامَةِ، بَاب حَدِّ الْمَرِیضِ أَنْ یَشْهَدَ الْجَمَاعَةَ ؛ ج 2 ص 914، ح2448، کِتَاب الْهِبَةِ وَفَضْلِهَا، بَاب هِبَةِ الرَّجُلِ لِامْرَأَتِهِ وَالْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا ؛ ج 5 ص 2160، ح5384، کِتَاب الطِّبِّ، بَاب اللَّدُودِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261ه)، صحیح مسلم، ج 1 ص 312، ح418، کِتَاب الصَّلَاةِ، بَاب اسْتِخْلَافِ الْإِمَامِ إذا عَرَضَ له عُذْرٌ من مَرَضٍ وَسَفَرٍ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری و بدر الدین در عمدة القاری در شرح این روایت میگویند:
قوله قال هو علی بن أبی طالب زاد الإسماعیلی من روایة عبد الرزاق عن معمر ولکن عائشة لا تطیب نفسا له بخیر ولابن إسحاق فی المغازی عن الزهری ولکنها لا تقدر علی أن تذکره بخیر.
این جمله بخاری (قال هو علی بن أبیطالب) اسماعیلی به از عبد الرزاق از معمر نقل کرده است که:
چون عایشه از علی دل خوشی نداشت.
و ابن اسحاق در مغازی از زهری نقل کرده است که:
چون عائشه نمیتوانست از علی (علیه السلام) به نیکی یاد کند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 2 ص 156، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای 855ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 5 ص 192، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
احمد بن حنبل نیز ادامه روایت را این گونه نقل کرده است:
وَلَکِنَّ عَائِشَةَ لاَ تَطِیبُ له نَفْساً.
چرا که عائشه، دلش نسبت به او پاک نبود (از او خوشش نمیآمد).
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 6، ص 228، ح25956
- [سایر] امیر المؤمنین علی علیه السلام درباره ی پرهیز از شنیدن غیبت چه توصیه ای فرمودند؟
- [سایر] چرا امام علی (ع) عایشه را عفو کرد؟
- [سایر] بعدجنگ جمل عایشه پشیمان میشود.آیادرست است امام علی(ع)اهانت کنندگان به عایشه رانکوهش کردند.درموردش توضیح دهید.
- [سایر] آیا حضرت علی(علیه السلام) با عایشه، همسر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) جنگید؟
- [سایر] آیا امام حسین(علیه السلام) از شهادت خود خبر داشتند؟
- [سایر] آیا عایشه بعد از جنگ جمل که علی (علیه السلام) او را به مدینه فرستاد، دوباره برعلیه امام علی (علیه السلام) کاری انجام داد؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا نماز با ذکر شهادت به ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام) در تشهد، باطل می شود؟
- [سایر] چرا امام علی (ع) بر پیغمبر (ص) پیشنهاد طلاق عایشه را داد؟
- [سایر] آیا امام علی بعد از جنگ جمل عایشه را در خانه اش محصور کرد؟؟
- [سایر] اگر عایشه در ماجرای جنگ جمل، گناه کار است چرا علی(ع) او را قصاص نکرد؟
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله وحید خراسانی] الله اکبر یعنی الله بزرگتر از ان است که وصف شود اشهد ان لا اله الا الله یعنی شهادت می دهم که نیست خدایی معبودی به غیر از الله اشهد ان محمدا رسول الله یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه واله وسلم فرستاده خداست حی علی الصلاه یعنی بشتاب برای نماز حی علی الفلاح یعنی بشتاب برای رستگاری حی علی خیر العمل یعنی بشتاب برای بهترین کارها قد قامت الصلاه یعنی به تحقیق که نماز بر پا شد لا اله الا الله یعنی نیست معبودی مگر الله
- [آیت الله بهجت] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنا بر احتیاط واجب به نحو مأثور بگوید : ( بسم اللّه و بِاللّه و صَلَّی اللّه عَلی محمّدٍ و آلِ محمّد ) یا ( بسم اللّه و باللّه اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ) ، ولی بهتر است بگوید : ( بسم اللّه و باللّه السّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ و رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه ) ، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنا بر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند سپس سلام بدهد .
- [آیت الله سبحانی] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فوراً نیّت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بگوید: (بِسْمِ اللهِ و باللهِ وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَ آلهِ یا بِسْمِ الله وَ بِاللهِ اَللَّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد) ولی بهتر است بگوید (بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَة الله وَ بَرَکاتُه)، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهائی را که گفته شد بگوید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد. قضای سجده و تشهد فراموش شده
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فوراً نیت سجده سهو کند، و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد، و ذکر بگوید، و ذکر سجده سهو را به سه نحو می شود انجام داد. اول "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِه". دوم "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد". سوم "بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ السَّلاَمُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُه"، و احتیاط اختیار قسم سوم است، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکر را بگوید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد.
- [آیت الله بهجت] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فوراً نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنابر احتیاط واجب بهنحو مأثور بگوید: (بسم اللّه و بِاللّه و صَلَّی اللّه عَلی محمّدٍ و آلِ محمّد) یا (بسم اللّه و باللّه اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ)، ولی بهتر است بگوید: (بسم اللّه و باللّه السّلامُ عَلَیکَ اَیّهَا النَّبِیُّ و رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه)، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنابر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند، سپس سلام بدهد.