فرجام زندگی مهدی موعود چه خواهد شد؟ فرجام زندگی مهدی موعود چه خواهد شد؟ فرجام زندگی حضرت مهدی علیه السلام چگونه خواهد بود؟ و اینکه گفته شده او به دست زنی یهودی کشته خواهد شد درست است یا خیر؟ درباره فرجام زندگی آخرین حجت الهی، دیدگاههای گوناگونی یاد شده است. برخی پایان عمر آن حضرت را با کشتهشدن و شهادت دانسته, و برخی دیگر رحلت آن بزرگوار را به مرگ طبیعی ذکر کردهاند. هر کدام از دیدگاههای بالا مستند به دلایلی است. یک. شهادت امام مهدی علیه السلام 1. روایاتی در دست است که پایان عمر همه امامان علیهم السلام را شهادت (مرگ غیر طبیعی) ذکر کرده است. از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود: ... مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ؛[1] : هیچ یک از ما امامان نیست، جز آنکه کشته یا مسموم شود این روایت، به این صورت فقط در کتاب کفایه الاثر نوشته علی بن محمد خزاز قمی از دانشمندان قرن چهار و پنج هجری آمده و مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب یادشده نقل کرده است. آنچه در بررسی این روایت، قابل تأمل است این که: این روایت، در کتابهای پیش از آن مورد اشاره قرار نگرفته است. همچنین برخی از افراد که در سند روایت آمدهاند مجهول بوده، در هیچ یک از کتابهای رجالی سخنی از آنها به میان نیامده است.[2] در ادامه روایت نیز مطلبی آمده که با اعتقاد شیعه در تعارض است و آن این که شمار امامان سیزده نفر خواهد شد؛ چرا که شمار امامان که از نسل علی علیه السلام است، دوازده نفر ذکر شده است که با خود آن حضرت سیزده خواهد شد؛ بنابراین استناد به این روایت، برای ادعای یادشده ناکافی مینماید. 2. شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِیدٌ؛[3] : (به خدا سوگند! نیست از ما مگر کشته شده به شهادت رسیده. این روایت را فقط شیخ صدوق نقل کرده است. وی روایت یادشده را در کتاب من لایحضره الفقیه،[4] به صورت مرسل (بدون ذکر کامل سند) و در دو کتاب امالی[5] و عیون اخبار الرضا علیه السلام، [6] با ذکر سند آورده است. این احتمال که مقصودِ حضرت فقط امامان پیش از خود است و شهادت امامان پس از آن حضرت به دلیل نیاز دارد، استدلالِ قطعی آن بر همه امامان علیهم السلام را نیز ناتمام خواهد ساخت.[7] اما بررسی رجال سند: این روایت دارای سندی صحیح و معتبر است؛[8] در نتیجه میتواند نقص اسناد روایات قبل را جبران کند. البته در کتاب عیون در صدر روایت سخنی به امام نسبت داده شده که طبق دیدگاه شیعه روایت از اعتبار ساقط میشود و آن سهو النبی است. در ابتدای روایت هروی از امام میپرسد: گروهی در کوفه گمان میکنند بر پیامبر در نماز سهوی عارض نشده است. و این پاسخ به امام نسبت داده شده که فرمود: کَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِی لَا یَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُو. حال این پرسش پیش میآید که چگونه به روایتی که بزرگان شیعه از آن اعراض کردهاند استدلال میشود. بررسی و داوری در این امر، مبتنی بر دو بحث است: الف. آیا همه امامان علیهم السلام به شهادت رسیدهاند؟ دیدگاه دانشمندان شیعه در این باره چیست؟ آنچه میتوان در جایگاه دیدگاه شاخص در این باره مطرح کرد، یکی نظر شیخ صدوق است و دیگری نظر شیخ مفید. شیخ صدوق بر این باور است همه امامان علیهم السلام به مرگ غیر طبیعی از دنیا رفتهاند. ولی شیخ مفید در نقد سخن شیخ صدوق دلیلهای شهادت همه امامان را یقینآور نمیداند.[9] ب. در سخنی به چگونگی شهادت حضرت مهدی علیه السلام اشاره شده است. به نظر میرسد نخستین کسی که چنین ادعایی را به گونه گسترده مطرح کرد، صاحب کتاب الزم الناصب بود. او در بخشی از کتاب خود آورده است: پس چون هفتاد سال گذشت، مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا خواهد رسید؛ پس او را زنی از بنیتمیم که نامش سعیده و دارای ریشی همچون مردان است، با انداختن سنگی (برخی نقلها سنگی که برای آردکردن گندم استفاده میشود) از بام بر آن حضرت به قتل خواهد رساند؛ در حالی که آن حضرت، از راه عبور میکند. چون از دنیا رفت، امام حسین، امور مربوط به وی را انجام خواهد داد.[10] در باره این سخن، باید توجه داشت: از حیث سند: متن هیچ گونه سندی ندارد. گوینده آن نیز کاملا نامعلوم است. از لحاظ متن: کاملا منفرد است و هیچ گونه مشابه و مؤید مستقیمی برای آن یافت نشد. تا قبل از قرن چهاردهم و کتاب الزام الناصب در هیچ منبعی دیده نشده است. افزون بر آن اینکه این سخن ابهاماتی را پدید میآورد؛ برای چه انگیزهای زنی در روزگار استقرار کامل حکومت عدل و بی همتای حضرت مهدی علیه السلام باید چنین کاری کند؟ با آن همه پیشرفت و تکامل علمی، چرا باید از این ابزار بسیار قدیمی که حتی در دوران ما نیز به نوعی کنار گذاشته شده و تا حد قابل توجهی تاریخی به شمار میرود برای آن عمل زشت استفاده کند؟ دیگران در هنگام رفت و آمد حضرت مهدی علیه السلام به عنوان امام و حاکم صالح علی الاطلاق همه عالم چگونه از حضرت غافلند که کسی بتواند به این سادگی و از نزدیک چنین سوء قصدی نماید؟ دو. رحلت به مرگ طبیعی کسانی که میگویند آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا خواهد رفت، بر این باورند که: دلیلهای دسته نخست (بهویژه روایت اول) ناتمام است. بر فرض قبول روایات یادشده، این روایات به حضرت مهدی علیه السلام تخصیص خورده است. شهادت آن حضرت، با روایاتی که بر اصلاح کامل جامعه در عصر ظهور دلالت دارد، در تعارض است. در روایاتی چند، سخن از مرگ طبیعی آن حضرت به میان آمده است. أیوب بن نوح گفت: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: (ما امیدواریم شما صاحب الامر باشید و خدای تعالی بدون خونریزی و شمشیر آن را به شما بازگرداند که با شما بیعت شده و سکه به نامتان ضرب گردیده است)، فرمود: هیچ یک از ما امامان نیست که نامهها نزد او رفت و آمد کند و از مسائل پرسیده شود و با انگشتان بدو اشاره کنند و اموال نزد وی حمل شود، جز آن که به خدعه کشته شود یا آن که بر بستر خود بمیرد، تا جایی که که خدای تعالی، مردی را برای این امر برانگیزد که مولد و منشأ او مخفی، اما نسبش آشکار است.[11] از آن جا که (اغتیال) هر دو احتمال (کشته شدن و مسموم شدن) را شامل میشود،[12] میتوان احتمال داد از مرگ در بستر، همان مرگ طبیعی استفاده شود. بنابراین طبق این روایت، مرگ طبیعی برخی از امامان علیهم السلام محتمل خواهد بود. از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: ... پس چون معرفت و ایمان به این که او حسین علیه السلام است، در دلها استقرار یافت, مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا میرسد. پس حسین بن علی علیهما السلام او را غسل میدهد؛ کفن میکند؛ حنوط میکند و در قبرش قرار میدهد... .[13] مرگ در روایت فوق شهادت را نیز شامل میشود اما احتمال مرگ طبیعی را نیز ردّ نمیکند. از آنچه یاد شد، به دست میآید که شهادت حضرت مهدی علیه السلام امری محتمل است و میتوان از روایت امام رضا علیه السلام چنین برداشت کرد؛ اما همانگونه که شیخ مفید نیز بدان پایبند بوده، برای اثبات قطعی حکم به شهادت، ناکافی است و همانطور که علاوه بر آن برای هر امام نیاز به شواهد تاریخی است، برای حضرت مهدی علیه السلام نیز نیاز به دلیل دیگری داریم؛ بنابراین حکم قطعی به شهادت آن حضرت کاری بس مشکل است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . علی بن محمد خزاز قمی, کفایة الاثر, ص226. [2] . إِسْحَاقَ بْنِ بُهْلُولٍ: نا شناخته؛ بُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ: نا شناخته؛ الزُّبَیْرِ بْنِ عَطَاءٍ: نا شناخته؛ عُمَیْرِ بْنِ هانی العیسی: ناشناخته؛ و یا عمیر بن مَانِی الْعَبْسِیِّ: ناشناخته. (بر اساس سند بحار الانوار) [3] . شیخ صدوق, من لایحضره الفقیه, ج2, ص585, ح3192. [4] . همان. [5] . شیخ صدوق, الامالی, ص63. [6] . شیخ صدوق, عیون اخبار الرضاعلیه السلام , ج2, ص256, ح9. [7] . دیدگاه شیخ مفید در باره سه امام ِ پس از آن حضرت این احتمال را تقویت میکند. (شیخ مفید, الارشاد, ج2، ص295) [8] . محمد بن موسی بن المتوکل: إمامی و ثقه (الخلاصة للحلی، ص149) علی بن إبراهیم: امامی، ثقه و جلیل القدر (رجال نجاشی، ص260) ابراهیم بن هاشم: امامی، ثقه و جلیل القدر (رجال نجاشی، ص16) أبی الصلت عبد السلام بن صالح الهروی: (روایت قبل) [9] . شیخ مفید، تصحیحالاعتقاد, ص132. [10] . (فاذا تمت السبعون سنه أتی الحجة الموت فقتله امرأة من بنی تمیم اسمها سعیدة و لها لحیة کلحیة الرجل بهاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز فی الطریق فاذا مات تولی تجهیزه الحسین ...)، علی یزدی حایری, الزام الناصب, ج2, ص139. (لازم به یادآوری است که کتاب یادشده در بر دارنده روایات صحیح هم هست؛ ولی در آن روایات ضعیف نیز وجود دارد.) [11] . (مَا مِنَّا أَحَدٌ اخْتَلَفَتْ إِلَیْهِ الْکُتُبُ وَ أُشِیرَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سُئِلَ عَنِ الْمَسَائِلِ وَ حُمِلَتْ إِلَیْهِ الْأَمْوَالُ إِلَّا اغْتِیلَ أَوْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ غُلَاماً مِنَّا)، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی, ج1, ص342؛ نعمانی، الغیبة, ص168,ح9؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة, ج2, ص370؛ اربلی، کشف الغمة, ج2, ص524؛ طبرسی، اعلام الوری, ص433. [12] . ر. ک: محمد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج49, ص289. [13]. (...فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَیَکُونُ الَّذِی یُغَسِّلُهُ وَ یُکَفِّنُهُ وَ یُحَنِّطُهُ وَ یَلْحَدُهُ فِی حُفْرَتِهِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ8 ...)، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی, ج8, ص207.
فرجام زندگی مهدی موعود چه خواهد شد؟
فرجام زندگی مهدی موعود چه خواهد شد؟
فرجام زندگی حضرت مهدی علیه السلام چگونه خواهد بود؟ و اینکه گفته شده او به دست زنی یهودی کشته خواهد شد درست است یا خیر؟
درباره فرجام زندگی آخرین حجت الهی، دیدگاههای گوناگونی یاد شده است. برخی پایان عمر آن حضرت را با کشتهشدن و شهادت دانسته, و برخی دیگر رحلت آن بزرگوار را به مرگ طبیعی ذکر کردهاند. هر کدام از دیدگاههای بالا مستند به دلایلی است.
یک. شهادت امام مهدی علیه السلام
1. روایاتی در دست است که پایان عمر همه امامان علیهم السلام را شهادت (مرگ غیر طبیعی) ذکر کرده است. از امام حسن علیه السلام نقل شده که فرمود: ... مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ؛[1] : هیچ یک از ما امامان نیست، جز آنکه کشته یا مسموم شود
این روایت، به این صورت فقط در کتاب کفایه الاثر نوشته علی بن محمد خزاز قمی از دانشمندان قرن چهار و پنج هجری آمده و مرحوم علامه مجلسی آن را از کتاب یادشده نقل کرده است. آنچه در بررسی این روایت، قابل تأمل است این که: این روایت، در کتابهای پیش از آن مورد اشاره قرار نگرفته است. همچنین برخی از افراد که در سند روایت آمدهاند مجهول بوده، در هیچ یک از کتابهای رجالی سخنی از آنها به میان نیامده است.[2] در ادامه روایت نیز مطلبی آمده که با اعتقاد شیعه در تعارض است و آن این که شمار امامان سیزده نفر خواهد شد؛ چرا که شمار امامان که از نسل علی علیه السلام است، دوازده نفر ذکر شده است که با خود آن حضرت سیزده خواهد شد؛ بنابراین استناد به این روایت، برای ادعای یادشده ناکافی مینماید.
2. شیخ صدوق به نقل از اباصلت هروی گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِیدٌ؛[3] : (به خدا سوگند! نیست از ما مگر کشته شده به شهادت رسیده.
این روایت را فقط شیخ صدوق نقل کرده است. وی روایت یادشده را در کتاب من لایحضره الفقیه،[4] به صورت مرسل (بدون ذکر کامل سند) و در دو کتاب امالی[5] و عیون اخبار الرضا علیه السلام، [6] با ذکر سند آورده است.
این احتمال که مقصودِ حضرت فقط امامان پیش از خود است و شهادت امامان پس از آن حضرت به دلیل نیاز دارد، استدلالِ قطعی آن بر همه امامان علیهم السلام را نیز ناتمام خواهد ساخت.[7]
اما بررسی رجال سند:
این روایت دارای سندی صحیح و معتبر است؛[8] در نتیجه میتواند نقص اسناد روایات قبل را جبران کند.
البته در کتاب عیون در صدر روایت سخنی به امام نسبت داده شده که طبق دیدگاه شیعه روایت از اعتبار ساقط میشود و آن سهو النبی است. در ابتدای روایت هروی از امام میپرسد: گروهی در کوفه گمان میکنند بر پیامبر در نماز سهوی عارض نشده است. و این پاسخ به امام نسبت داده شده که فرمود: کَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِی لَا یَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُو.
حال این پرسش پیش میآید که چگونه به روایتی که بزرگان شیعه از آن اعراض کردهاند استدلال میشود.
بررسی و داوری در این امر، مبتنی بر دو بحث است:
الف. آیا همه امامان علیهم السلام به شهادت رسیدهاند؟ دیدگاه دانشمندان شیعه در این باره چیست؟
آنچه میتوان در جایگاه دیدگاه شاخص در این باره مطرح کرد، یکی نظر شیخ صدوق است و دیگری نظر شیخ مفید. شیخ صدوق بر این باور است همه امامان علیهم السلام به مرگ غیر طبیعی از دنیا رفتهاند. ولی شیخ مفید در نقد سخن شیخ صدوق دلیلهای شهادت همه امامان را یقینآور نمیداند.[9]
ب. در سخنی به چگونگی شهادت حضرت مهدی علیه السلام اشاره شده است.
به نظر میرسد نخستین کسی که چنین ادعایی را به گونه گسترده مطرح کرد، صاحب کتاب الزم الناصب بود. او در بخشی از کتاب خود آورده است:
پس چون هفتاد سال گذشت، مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا خواهد رسید؛ پس او را زنی از بنیتمیم که نامش سعیده و دارای ریشی همچون مردان است، با انداختن سنگی (برخی نقلها سنگی که برای آردکردن گندم استفاده میشود) از بام بر آن حضرت به قتل خواهد رساند؛ در حالی که آن حضرت، از راه عبور میکند. چون از دنیا رفت، امام حسین، امور مربوط به وی را انجام خواهد داد.[10]
در باره این سخن، باید توجه داشت:
از حیث سند:
متن هیچ گونه سندی ندارد.
گوینده آن نیز کاملا نامعلوم است.
از لحاظ متن:
کاملا منفرد است و هیچ گونه مشابه و مؤید مستقیمی برای آن یافت نشد.
تا قبل از قرن چهاردهم و کتاب الزام الناصب در هیچ منبعی دیده نشده است.
افزون بر آن اینکه این سخن ابهاماتی را پدید میآورد؛
برای چه انگیزهای زنی در روزگار استقرار کامل حکومت عدل و بی همتای حضرت مهدی علیه السلام باید چنین کاری کند؟
با آن همه پیشرفت و تکامل علمی، چرا باید از این ابزار بسیار قدیمی که حتی در دوران ما نیز به نوعی کنار گذاشته شده و تا حد قابل توجهی تاریخی به شمار میرود برای آن عمل زشت استفاده کند؟
دیگران در هنگام رفت و آمد حضرت مهدی علیه السلام به عنوان امام و حاکم صالح علی الاطلاق همه عالم چگونه از حضرت غافلند که کسی بتواند به این سادگی و از نزدیک چنین سوء قصدی نماید؟
دو. رحلت به مرگ طبیعی
کسانی که میگویند آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا خواهد رفت، بر این باورند که:
دلیلهای دسته نخست (بهویژه روایت اول) ناتمام است.
بر فرض قبول روایات یادشده، این روایات به حضرت مهدی علیه السلام تخصیص خورده است.
شهادت آن حضرت، با روایاتی که بر اصلاح کامل جامعه در عصر ظهور دلالت دارد، در تعارض است.
در روایاتی چند، سخن از مرگ طبیعی آن حضرت به میان آمده است. أیوب بن نوح گفت: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: (ما امیدواریم شما صاحب الامر باشید و خدای تعالی بدون خونریزی و شمشیر آن را به شما بازگرداند که با شما بیعت شده و سکه به نامتان ضرب گردیده است)، فرمود: هیچ یک از ما امامان نیست که نامهها نزد او رفت و آمد کند و از مسائل پرسیده شود و با انگشتان بدو اشاره کنند و اموال نزد وی حمل شود، جز آن که به خدعه کشته شود یا آن که بر بستر خود بمیرد، تا جایی که که خدای تعالی، مردی را برای این امر برانگیزد که مولد و منشأ او مخفی، اما نسبش آشکار است.[11]
از آن جا که (اغتیال) هر دو احتمال (کشته شدن و مسموم شدن) را شامل میشود،[12] میتوان احتمال داد از مرگ در بستر، همان مرگ طبیعی استفاده شود. بنابراین طبق این روایت، مرگ طبیعی برخی از امامان علیهم السلام محتمل خواهد بود.
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: ... پس چون معرفت و ایمان به این که او حسین علیه السلام است، در دلها استقرار یافت, مرگ حضرت حجت علیه السلام فرا میرسد. پس حسین بن علی علیهما السلام او را غسل میدهد؛ کفن میکند؛ حنوط میکند و در قبرش قرار میدهد... .[13]
مرگ در روایت فوق شهادت را نیز شامل میشود اما احتمال مرگ طبیعی را نیز ردّ نمیکند. از آنچه یاد شد، به دست میآید که شهادت حضرت مهدی علیه السلام امری محتمل است و میتوان از روایت امام رضا علیه السلام چنین برداشت کرد؛ اما همانگونه که شیخ مفید نیز بدان پایبند بوده، برای اثبات قطعی حکم به شهادت، ناکافی است و همانطور که علاوه بر آن برای هر امام نیاز به شواهد تاریخی است، برای حضرت مهدی علیه السلام نیز نیاز به دلیل دیگری داریم؛ بنابراین حکم قطعی به شهادت آن حضرت کاری بس مشکل است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . علی بن محمد خزاز قمی, کفایة الاثر, ص226.
[2] . إِسْحَاقَ بْنِ بُهْلُولٍ: نا شناخته؛ بُهْلُولِ بْنِ حَسَّانَ: نا شناخته؛ الزُّبَیْرِ بْنِ عَطَاءٍ: نا شناخته؛ عُمَیْرِ بْنِ هانی العیسی: ناشناخته؛ و یا عمیر بن مَانِی الْعَبْسِیِّ: ناشناخته. (بر اساس سند بحار الانوار)
[3] . شیخ صدوق, من لایحضره الفقیه, ج2, ص585, ح3192.
[4] . همان.
[5] . شیخ صدوق, الامالی, ص63.
[6] . شیخ صدوق, عیون اخبار الرضاعلیه السلام , ج2, ص256, ح9.
[7] . دیدگاه شیخ مفید در باره سه امام ِ پس از آن حضرت این احتمال را تقویت میکند. (شیخ مفید, الارشاد, ج2، ص295)
[8] . محمد بن موسی بن المتوکل: إمامی و ثقه (الخلاصة للحلی، ص149)
علی بن إبراهیم: امامی، ثقه و جلیل القدر (رجال نجاشی، ص260)
ابراهیم بن هاشم: امامی، ثقه و جلیل القدر (رجال نجاشی، ص16)
أبی الصلت عبد السلام بن صالح الهروی: (روایت قبل)
[9] . شیخ مفید، تصحیحالاعتقاد, ص132.
[10] . (فاذا تمت السبعون سنه أتی الحجة الموت فقتله امرأة من بنی تمیم اسمها سعیدة و لها لحیة کلحیة الرجل بهاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز فی الطریق فاذا مات تولی تجهیزه الحسین ...)، علی یزدی حایری, الزام الناصب, ج2, ص139. (لازم به یادآوری است که کتاب یادشده در بر دارنده روایات صحیح هم هست؛ ولی در آن روایات ضعیف نیز وجود دارد.)
[11] . (مَا مِنَّا أَحَدٌ اخْتَلَفَتْ إِلَیْهِ الْکُتُبُ وَ أُشِیرَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سُئِلَ عَنِ الْمَسَائِلِ وَ حُمِلَتْ إِلَیْهِ الْأَمْوَالُ إِلَّا اغْتِیلَ أَوْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ حَتَّی یَبْعَثَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ غُلَاماً مِنَّا)، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی, ج1, ص342؛ نعمانی، الغیبة, ص168,ح9؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة, ج2, ص370؛ اربلی، کشف الغمة, ج2, ص524؛ طبرسی، اعلام الوری, ص433.
[12] . ر. ک: محمد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج49, ص289.
[13]. (...فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَیَکُونُ الَّذِی یُغَسِّلُهُ وَ یُکَفِّنُهُ وَ یُحَنِّطُهُ وَ یَلْحَدُهُ فِی حُفْرَتِهِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ8 ...)، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی, ج8, ص207.
- [سایر] امام مهدی علیه السلام در کجا زندگی میکند؟
- [سایر] چرا امام زمان (عج) در عصر غیبت پنهان زندگی میکنند؟
- [سایر] مکان زندگی امام زمان (علیه السلام) کجاست؟
- [سایر] آیا بعد از امام زمان باز هم زندگی ادامه دارد؟
- [سایر] آیا امام زمان (عج) در جزیره خضراء زندگی می کند؟
- [سایر] مکان زندگی امام زمان(عج) کجاست؟
- [سایر] آیا یاران خاص امام زمان (عج) با هم زندگی میکنند؟
- [سایر] آیا یاران حضرت مهدی (عج) مخفیانه زندگی میکنند؟
- [سایر] پایان زندگی امام مهدی (عج) چگونه خواهد بود؟
- [سایر] امام زمان (عج) اکنون در کجا زندگی میکند؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.