کسانی که از تز جدایی دین از سیاست دفاع می‌کنند، می‌گویند قرآن حکومت پیامبر(ص) را نفی کرده است، جواب آنان چیست؟
کسانی که از تز جدایی دین از سیاست دفاع می‌کنند، می‌گویند قرآن حکومت پیامبر(ص) را نفی کرده است، جواب آنان چیست؟ چندی از سکولاریست‌های عرب -چون العشماوی، علی عبدالرزاق‌و... با تمسّک به آیاتی چند ادعا می‌کنند: قرآن وظایف فراتر از مسؤولیت تبلیغ دینی را از دوش پیامبر(ص) برداشته است.عبدالرزاق، علی، الاسلام و اصول الحکم، ص 171. مهندس بازرگان نیز با پیروی از عبدالرزاق قرآن چنین برداشتی را مطرح کرده است.مجله کیان، شماره 28، ص 51. برخی از این آیات عبارت است از: 1. (... إِنْ عَلَیْکَ إِلاَّ الْبَلاغُ...)؛شوری (42)، آیه 48. (...برعهده تو جز رسانیدن [پیام ]نیست...). 2. (... إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)؛اعراف (7)، آیه 188. (من جز بیم دهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان می‌آورند، نیستم). 3. (... فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً)؛نساء (4)، آیه 80. (... ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‌ایم) و... . در پاسخ گفتنی است: یکم. این آیات وظیفه پیغمبر(ص) در زمینه رسالت و انذار را به صورت حقیقی حصر نمی‌کند تا با دیگر مقام‌ها و مناصب پیامبر اکرم(ص) منافات داشته باشد. این کلام به قرینه آیات دیگر -که مقام قضاوت و حکومت را برای آن حضرت اثبات کرده فهمیده می‌شود. آیاتی که به طور مشخص به این امر پرداخته، زیاد است؛ از جمله قرآن می‌فرماید: (النَّبِیُّ أَوْلی‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)؛احزاب (33)، آیه 6. (پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است). این آیه وجود مبارک پیامبر(ص) را در تصرّف در امور مؤمنان، سزاوارتر از خودشان دانسته است. به طور قطع این اولویت در تصرف، چیزی افزون بر مقام نبوت آن حضرت است. امام باقر(ع) در تفسیر آیه یاد شده فرمود: (این آیه درباره امارت و حکومت نازل شده است).طریحی، مجمع‌البحرین، ص 92. دوم. در آیاتی از قرآن، یکی از اهداف بعثت پیامبران، اقامه قسط در جامعه دانسته شده است: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)؛حدید (57)، آیه 25. (ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند). آیا می‌توان بدون اصلاح جامعه و در دست گرفتن تشکیلات حکومتی، عدالت را تحقّق بخشید؟ سوم. در یکی دیگر از آیات، هدف از ارسال پیامبران چنین بیان شده است: (کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ)؛بقره (2)، آیه 213. (مردم [در آغاز ]یک دسته بودند [و تضادی در میان آنان وجود نداشت؛ ولی به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد؛ در این حال ]خداوند، پیامبران را بر انگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد، به آنان نازل نمود تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند). در این آیه مسأله رفع اختلاف و داوری عادلانه در میان مردم، به عنوان هدف بعثت پیامبران مطرح شده است. اگر اختلاف میان انسان‌ها، امری طبیعی و قطعی و رفع اختلاف‌ها، برای ایجاد نظم در جامعه بشری و دوری از هرج و مرج بایسته است؛ موعظه و نصیحت و مسأله‌گویی به تنهایی نمی‌تواند مشکل اجتماعی را حل کند. ازاین‌رو هیچ پیامبر صاحب شریعتی، نیامده؛ مگر آنکه علاوه بر بشارت و انذار مردمان، مسأله حاکمیت را نیز مطرح کرده است. خدای سبحان در این آیه نمی‌فرماید: پیامبران به وسیله تعلیم و یا بشارت و انذار، اختلاف جامعه را رفع می‌کنند؛ بلکه می‌فرماید: به وسیله (حکم) اختلافات را برمی‌دارند؛ زیرا حل اختلافات، بدون حکم و حکومت -که دارای ضمانت اجرایی است امکان‌پذیر نیست. بنابراین هر مکتبی که پیام‌آور برنامه‌ای فراگیر و جامع برای بشر است، به یقین احکام فردی و اجتماعی را با خود آورده است و این احکام، در صورتی مفید و کارساز خواهد بود که به اجرا درآیند و اجرای قانون واحکام الهی نیز، ضرورتاً نیازمند حکومتی است که ضامن آن باشد. در غیر این صورت اساساً احکام دینی به اجرا در نمی‌آید و یا اگر اجرای آنها بدون رعایت شرایط لازم در دست هر کسی باشد، هرج و مرج رخ می‌نماید. چهارم. در خصوص آیاتی که طرفداران نظریه تفکیک به آن استناد کرده‌اند، باید گفت: آیاتی که در آنها سلطه، قدرت، وکالت و اکراه به وسیله پیامبر(ص) نفی شده است؛ مربوط به فراخوانی اشخاص کافری است که به آیین اسلام نگرویده‌اند و پیامبر(ص) بسیار کوشش کرد تا آنان در صراط مستقیم اسلام گام نهند. منظور از نفی وکالت و... بیان این نکته است که: ای پیامبر! هدایت امری اجباربردار نیست و تو از سوی کافران وکیل نیستی که متکفل ایمان آنان شوی. پس این آیات از قلمرو بحث حکومت و سلطه -که لازمه حاکم و حکومت است خارج بوده و استدلال به آنها خروج از محل بحث است‌ر.ک: المیزان، ج 5، ص 5 و ج 12، ص 256 و ج 10، ص 136؛ آیت‌الله خوئی، تفسیر البیان، ص 327.. پنجم. در مورد آیه 80 سوره (نساء) -که در آن حفیظ بودن پیامبر(ص) نفی شده گفتنی است: هر چند مخاطبان این آیه مسلمانان هستند؛ اما با مراجعه به آیات پیش از آن، روشن می‌شود که مخاطب آیه، آن دسته از مسلمانانی‌اند که از جهاد و شهادت در راه خدا هراس داشتند و بر این باور بودند که پیروزی‌ها و حسنات از جانب خداوند است؛ اما ناکامی‌ها و بدی‌ها از جانب پیامبر(ص). خداوند در مقام دفع این توهم می‌فرماید: ای پیامبر! حسنات از جانب خداوند و بدی‌ها از سوی خود شما است و تو در تحقق ناکامی‌ها و بدی‌ها نقشی نداری؛ چرا که شأن تو بیان رسالت الهی است و هر کس از تو اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هر که با تو مخالفت ورزد، با خداوند مخالفت کرده است. ما تو را موظف به حفظ آن نکردیم. این آیه به خوبی می‌فهماند که ناکامی‌های جامعه در رسیدن به خواسته‌های‌شان، ناشی از کج‌روی‌های خود و عدم پیروی شایسته از پیامبر(ص) است. ششم. آیاتی که در آنها شأن و وظیفه الهی پیامبر(ص)، منحصر به ابلاغ و رساندن پیام الهی است؛ باید در تحلیل و تفسیر آنها توجه نمود که حصر در این آیات، حصر اضافی است نه حصر حقیقی؛ یعنی، خداوند شأن و وظیفه الهی پیامبر(ص) را تنها در ابلاغ پیام دین و توحید خلاصه نکرده است. مراد از آنها، بیان اهمیت فوق العاده ابلاغ پیام الهی به مخاطبانی است که بیشتر آنها، نه تنها از پذیرفتن آن شانه خالی می‌کنند؛ بلکه اقدام به اذیت و آزار فیزیکی و روحی پیامبر(ص) نیز می‌نمایند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/500015)
عنوان سوال:

کسانی که از تز جدایی دین از سیاست دفاع می‌کنند، می‌گویند قرآن حکومت پیامبر(ص) را نفی کرده است، جواب آنان چیست؟


پاسخ:

کسانی که از تز جدایی دین از سیاست دفاع می‌کنند، می‌گویند قرآن حکومت پیامبر(ص) را نفی کرده است، جواب آنان چیست؟

چندی از سکولاریست‌های عرب -چون العشماوی، علی عبدالرزاق‌و... با تمسّک به آیاتی چند ادعا می‌کنند: قرآن وظایف فراتر از مسؤولیت تبلیغ دینی را از دوش پیامبر(ص) برداشته است.عبدالرزاق، علی، الاسلام و اصول الحکم، ص 171. مهندس بازرگان نیز با پیروی از عبدالرزاق قرآن چنین برداشتی را مطرح کرده است.مجله کیان، شماره 28، ص 51. برخی از این آیات عبارت است از:
1. (... إِنْ عَلَیْکَ إِلاَّ الْبَلاغُ...)؛شوری (42)، آیه 48. (...برعهده تو جز رسانیدن [پیام ]نیست...).
2. (... إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)؛اعراف (7)، آیه 188. (من جز بیم دهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان می‌آورند، نیستم).
3. (... فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً)؛نساء (4)، آیه 80. (... ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‌ایم) و... .
در پاسخ گفتنی است:
یکم. این آیات وظیفه پیغمبر(ص) در زمینه رسالت و انذار را به صورت حقیقی حصر نمی‌کند تا با دیگر مقام‌ها و مناصب پیامبر اکرم(ص) منافات داشته باشد. این کلام به قرینه آیات دیگر -که مقام قضاوت و حکومت را برای آن حضرت اثبات کرده فهمیده می‌شود. آیاتی که به طور مشخص به این امر پرداخته، زیاد است؛ از جمله قرآن می‌فرماید: (النَّبِیُّ أَوْلی‌ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)؛احزاب (33)، آیه 6. (پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است). این آیه وجود مبارک پیامبر(ص) را در تصرّف در امور مؤمنان، سزاوارتر از خودشان دانسته است. به طور قطع این اولویت در تصرف، چیزی افزون بر مقام نبوت آن حضرت است. امام باقر(ع) در تفسیر آیه یاد شده فرمود: (این آیه درباره امارت و حکومت نازل شده است).طریحی، مجمع‌البحرین، ص 92.
دوم. در آیاتی از قرآن، یکی از اهداف بعثت پیامبران، اقامه قسط در جامعه دانسته شده است: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)؛حدید (57)، آیه 25. (ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند). آیا می‌توان بدون اصلاح جامعه و در دست گرفتن تشکیلات حکومتی، عدالت را تحقّق بخشید؟
سوم. در یکی دیگر از آیات، هدف از ارسال پیامبران چنین بیان شده است: (کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ)؛بقره (2)، آیه 213. (مردم [در آغاز ]یک دسته بودند [و تضادی در میان آنان وجود نداشت؛ ولی به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد؛ در این حال ]خداوند، پیامبران را بر انگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد، به آنان نازل نمود تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند).
در این آیه مسأله رفع اختلاف و داوری عادلانه در میان مردم، به عنوان هدف بعثت پیامبران مطرح شده است.
اگر اختلاف میان انسان‌ها، امری طبیعی و قطعی و رفع اختلاف‌ها، برای ایجاد نظم در جامعه بشری و دوری از هرج و مرج بایسته است؛ موعظه و نصیحت و مسأله‌گویی به تنهایی نمی‌تواند مشکل اجتماعی را حل کند. ازاین‌رو هیچ پیامبر صاحب شریعتی، نیامده؛ مگر آنکه علاوه بر بشارت و انذار مردمان، مسأله حاکمیت را نیز مطرح کرده است. خدای سبحان در این آیه نمی‌فرماید: پیامبران به وسیله تعلیم و یا بشارت و انذار، اختلاف جامعه را رفع می‌کنند؛ بلکه می‌فرماید: به وسیله (حکم) اختلافات را برمی‌دارند؛ زیرا حل اختلافات، بدون حکم و حکومت -که دارای ضمانت اجرایی است امکان‌پذیر نیست.
بنابراین هر مکتبی که پیام‌آور برنامه‌ای فراگیر و جامع برای بشر است، به یقین احکام فردی و اجتماعی را با خود آورده است و این احکام، در صورتی مفید و کارساز خواهد بود که به اجرا درآیند و اجرای قانون واحکام الهی نیز، ضرورتاً نیازمند حکومتی است که ضامن آن باشد. در غیر این صورت اساساً احکام دینی به اجرا در نمی‌آید و یا اگر اجرای آنها بدون رعایت شرایط لازم در دست هر کسی باشد، هرج و مرج رخ می‌نماید.
چهارم. در خصوص آیاتی که طرفداران نظریه تفکیک به آن استناد کرده‌اند، باید گفت: آیاتی که در آنها سلطه، قدرت، وکالت و اکراه به وسیله پیامبر(ص) نفی شده است؛ مربوط به فراخوانی اشخاص کافری است که به آیین اسلام نگرویده‌اند و پیامبر(ص) بسیار کوشش کرد تا آنان در صراط مستقیم اسلام گام نهند. منظور از نفی وکالت و... بیان این نکته است که: ای پیامبر! هدایت امری اجباربردار نیست و تو از سوی کافران وکیل نیستی که متکفل ایمان آنان شوی. پس این آیات از قلمرو بحث حکومت و سلطه -که لازمه حاکم و حکومت است خارج بوده و استدلال به آنها خروج از محل بحث است‌ر.ک: المیزان، ج 5، ص 5 و ج 12، ص 256 و ج 10، ص 136؛ آیت‌الله خوئی، تفسیر البیان، ص 327..
پنجم. در مورد آیه 80 سوره (نساء) -که در آن حفیظ بودن پیامبر(ص) نفی شده گفتنی است: هر چند مخاطبان این آیه مسلمانان هستند؛ اما با مراجعه به آیات پیش از آن، روشن می‌شود که مخاطب آیه، آن دسته از مسلمانانی‌اند که از جهاد و شهادت در راه خدا هراس داشتند و بر این باور بودند که پیروزی‌ها و حسنات از جانب خداوند است؛ اما ناکامی‌ها و بدی‌ها از جانب پیامبر(ص). خداوند در مقام دفع این توهم می‌فرماید: ای پیامبر! حسنات از جانب خداوند و بدی‌ها از سوی خود شما است و تو در تحقق ناکامی‌ها و بدی‌ها نقشی نداری؛ چرا که شأن تو بیان رسالت الهی است و هر کس از تو اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هر که با تو مخالفت ورزد، با خداوند مخالفت کرده است. ما تو را موظف به حفظ آن نکردیم. این آیه به خوبی می‌فهماند که ناکامی‌های جامعه در رسیدن به خواسته‌های‌شان، ناشی از کج‌روی‌های خود و عدم پیروی شایسته از پیامبر(ص) است.
ششم. آیاتی که در آنها شأن و وظیفه الهی پیامبر(ص)، منحصر به ابلاغ و رساندن پیام الهی است؛ باید در تحلیل و تفسیر آنها توجه نمود که حصر در این آیات، حصر اضافی است نه حصر حقیقی؛ یعنی، خداوند شأن و وظیفه الهی پیامبر(ص) را تنها در ابلاغ پیام دین و توحید خلاصه نکرده است. مراد از آنها، بیان اهمیت فوق العاده ابلاغ پیام الهی به مخاطبانی است که بیشتر آنها، نه تنها از پذیرفتن آن شانه خالی می‌کنند؛ بلکه اقدام به اذیت و آزار فیزیکی و روحی پیامبر(ص) نیز می‌نمایند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/500015)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین