دموکراسی در اسلام چه جایگاهی دارد؟
دموکراسی در اسلام چه جایگاهی دارد؟ هرگاه مقصود از حکومت مردم بر مردم این است که اراده مردم بر تمام سرنوشت آنان حاکم باشد، و به تعبیر دیگر: قدرت مردمی بر تمام خواسته آنان مشروعیت بخشد، هر چند مخالف قوانین الهی باشد، دموکراسی و حکومت مردم بر مردم به این معنی مخالف شرایع آسمانی و بالاخص آیین مقدس اسلام است، زیرا از نظر اسلام، در حاکمیت به هر شکل و نحوی صورت پذیرد، دو اصل معتبر است: الف) نفی استبداد و حاکمیت مردم. ب) سعادت و رستگاری مردم؛ هر گاه میان خواسته‌های مردمی که اصل نخستین را تشکیل ‌می‌دهد با اصل دوم تضادی رخ دهد چنین حاکمیتی در غرب رسمیت و مشروعیت دارد نه در اسلام. مثلاً: هرگاه مردم خواهان بت پرستی، خرافه‌‌گرایی و حذف قید و بند در روابط جنسی باشند چون خواسته مردم است غرب آن را به رسمیت می‌شناسد، ولی اسلام چنین خواسته‌ای را مردود دانسته و می‌گوید تجاوز به حریم سعادت انسان به هیچ وجه جایز نیست از این جهت آن را مردود دانسته و سرسختانه باآن مبارزه می‌کند. نقطه جدایی حاکمیت مردم در غرب با حاکمیت مردم در اسلام همین جا است که غرب زمام حکومت را بدست مردم سپرده و برای آن قید و شرطی قایل نیست، در حالی که اسلام زمام حکومت را به دست خدا سپرده و مردم را در چهار چوب این قوانین آزاد نهاده تا در پرتو آن سرنوشت خود را رقم زنند. از این بحث نتیجه می‌گیریم دموکواسی مطلق و حاکمیت بی قید و شرط مردمی، در اسلام نیست ولی حاکمیت مردم در چهار چوب قوانین تابناک الهی جزو اسلام بوده و حاکمیت مردم در چنین صورت صحیح و پابرجا می‌باشد. آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 2 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 8785/400002)
عنوان سوال:

دموکراسی در اسلام چه جایگاهی دارد؟


پاسخ:

دموکراسی در اسلام چه جایگاهی دارد؟

هرگاه مقصود از حکومت مردم بر مردم این است که اراده مردم بر تمام سرنوشت آنان حاکم باشد، و به تعبیر دیگر: قدرت مردمی بر تمام خواسته آنان مشروعیت بخشد، هر چند مخالف قوانین الهی باشد، دموکراسی و حکومت مردم بر مردم به این معنی مخالف شرایع آسمانی و بالاخص آیین مقدس اسلام است، زیرا از نظر اسلام، در حاکمیت به هر شکل و نحوی صورت پذیرد، دو اصل معتبر است:
الف) نفی استبداد و حاکمیت مردم.
ب) سعادت و رستگاری مردم؛
هر گاه میان خواسته‌های مردمی که اصل نخستین را تشکیل ‌می‌دهد با اصل دوم تضادی رخ دهد چنین حاکمیتی در غرب رسمیت و مشروعیت دارد نه در اسلام. مثلاً: هرگاه مردم خواهان بت پرستی، خرافه‌‌گرایی و حذف قید و بند در روابط جنسی باشند چون خواسته مردم است غرب آن را به رسمیت می‌شناسد، ولی اسلام چنین خواسته‌ای را مردود دانسته و می‌گوید تجاوز به حریم سعادت انسان به هیچ وجه جایز نیست از این جهت آن را مردود دانسته و سرسختانه باآن مبارزه می‌کند.
نقطه جدایی حاکمیت مردم در غرب با حاکمیت مردم در اسلام همین جا است که غرب زمام حکومت را بدست مردم سپرده و برای آن قید و شرطی قایل نیست، در حالی که اسلام زمام حکومت را به دست خدا سپرده و مردم را در چهار چوب این قوانین آزاد نهاده تا در پرتو آن سرنوشت خود را رقم زنند.
از این بحث نتیجه می‌گیریم دموکواسی مطلق و حاکمیت بی قید و شرط مردمی، در اسلام نیست ولی حاکمیت مردم در چهار چوب قوانین تابناک الهی جزو اسلام بوده و حاکمیت مردم در چنین صورت صحیح و پابرجا می‌باشد.
آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 2 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 8785/400002)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین